شهید مدافع حرم #زینبیون
"نوروزعلی درویش"
شهید درویش از جمله فرماندهان زینبیون بود که هسته اولیه تیپ زینبیون را شکل دادند.
او قبلا در پاراچنار پاکستان در مبارزه با وهابیون حضور فعالی داشت و در جریان مبارزاتش چند بار مجروح شد اما دست از دفاع از مظلوم و مقابله با ظالم برنداشت.
او از نفرات نخست بود که در سوریه حضور یافت و نام جهادی درویش را برگزید تا هر گامی که در این مسیر برمیدارد برای رضای خدا باشد.
شهید درویش در عملیاتهای زیادی حضور مؤثر داشت که مهمترین آنها عملیات آزادسازی منطقه نبل و الزهرا بود.
سرانجام این فرمانده دلاور و حماسه ساز با کارنامه‌ای درخشان در دفاع از حرم اهلبیت(ع) و جهاد در منطقه عملیاتی حلب به فیض شهادت رسید.
مزار: قم/بهشت معصومه(س)
کانال روایت سیره شهدای جبهه مقاومت
@sireh_shohada_moqavemat
شهید مدافع حرم #زینبیون
"مظاهر حسین" ملقب به "فاتح"
شهید فاتح در روستای "پارخو" منطقه پاراچنار پاکستان به دنیا آمد.
او از کودکی مانند پدرش دارای شجاعت و دلاوری بود و برای نوجوانان امروزه پاراچنار و شیعیان پاکستان به عنوان یک الگو مطرح است.
وی اولین کسی بود که در پاکستان برای محافظت از حرم حضرت زینب(س) تک و تنها شعار کلنا عباسک یا زینب را سر داد و مایه افتخار و سرافرازی هموطنانش شد.
مزار: قم، بهشت معصومه(س)
کانال روایت سیره شهدای جبهه مقاومت
@sireh_shohada_moqavemat
شهید مدافع حرم #زینبیون
"جان حسین"
او اهل روستای "میلی خیل" از منطقه پاراچنار پاکستان بود، جایی که جوانان بخاطر شجاعت و تحمل در برابر سختیها شناخته میشوند.
جان حسین، در جوانی برای کار به ایران آمد تا خرج خانواده‌اش را تامین کند.
وقتی از حمله دشمنان اسلام به حرم حضرت زینب(س) مطلع شد بلافاصله با مادرش تماس گرفت تا اجازه بگیرد و به مبارزه با آنها بپیوندد.
او به مادرش اطلاع داد که بسیاری از جوانان روستایش از جمله "شهید عقید حسین" در سوریه به عنوان سومین فرمانده تیپ زینبیون میجنگد.
جان حسین با تایید مادرش پاسپورتش را آماده کرد، راهی سوریه شد، به زینبیون پیوست تا در کنار همرزمانش شجاعانه بجنگد.
شجاعت وی در دفاع از اسلام، زبانزد همرزمانش بود و سرانجام در این راه به شهادت رسید.
مزار: قم/بهشت معصومه(س)
کانال روایت سیره شهدای جبهه مقاومت
@sireh_shohada_moqavemat
شهید مدافع حرم #زینبیون
"واجد علی"
شهید واجد علی یکی از شهدای پاکستانی #محور_مقاومت زمانیکه تصمیم گرفت برای دفاع از حریم اهلبیت(ع) به سوریه برود با مادرش تماس گرفت و از ایشان اجازه خواست
مادرش ابتدا مخالفت کرد اما بعد از چند روز مجددا تماس گرفت و اجازه خواست.
مادر گفت: برایم سخت است تو را به جبهه جنگ بفرستم اما اگر اجازه ندهم در آخرت چه جوابی به حضرت زینب(س) بدهم.
آنهم وقتی ببینم هم محلی هایم فرزندانشان را برای دفاع از اسلام فرستاده‌اند. چه تفاوتی میان آنها و فرزندان من وجود دارد؟
شهادت: بوکمال
مزار: قم، بهشت معصومه(س).
کانال روایت سیره شهدای جبهه مقاومت
@sireh_shohada_moqavemat
شهید مدافع حرم #زینبیون
"مدثر علی"
شهید مدثر متولد استان "هنگو" روستای "پاس گلی" همراه پدرشان در مغازه کار میکرد.
زمانیکه خبر تهدیدات تکفیری ها علیه حرم حضرت زینب(س) را شنید؛ مسئله را با خانواده خود مطرح میکند تا از پدرش اجازه بگیرد.
پدر علاوه بر پذیرش موضوع، خود نیز اعلام آمادگی میکند تا صدای هل من ناصر ینصرنی کربلای امروز را لبیک بگوید و راه شهادت را انتخاب کند.
اما شهید مدثر خطاب به پدر میگوید: پدر! کسی که فرزند جوان دارد به میدان جنگ نمیرود.
پدر وقتی حرف پسرش را میشنود، او را با افتخار در آغوش کشیده و با ذوق و کمال میل به او اجازه میدهد تا برای دفاع از حرم به سوریه برود.
کانال روایت سیره شهدای جبهه مقاومت
@sireh_shohada_moqavemat
شهید مدافع حرم #زینبیون
"زینت علی جعفری"
او از فرماندهان غیوری بود که لشکر زینبیون به حضور و وجودش در جبهه مقاومت اسلامی افتخار میکرد، او با سفر به ایران راهی سوریه شد و بعد از مجاهدتهای فراوان در روند آزادسازی نبل و الزهرا به شهادت رسید
یکی از همرزمانش میگفت: برایم سخت بود که باور کنم این آخرین لحظات همراهیم با فرمانده زینت است،در آغوش گرفتمش. زینت گفت: عزیز فکر میکنید من به اتکای این تجهیزات و مهمات به میدان نبرد میروم! نه امیدم به صاحب الزمان(عج) است ما برای ایشان میجنگیم و او ما را تنها نمیگذارد
مزار: بهشت معصومه قم.
کانال روایت سیره شهدای جبهه مقاومت
@sireh_shohada_moqavemat
شهید مدافع حرم #زینبیون
"سید ارشادحسین"
سید ارشادحسین در روستای "زیران" منطقه پاراچنار پاکستان بدنیا آمد. زیران امن ترین نقطه پاراچنار است به طوری که هر اتفاقی در اطراف بیفتد، مردم به این روستا می‌آیند.
سید ارشادحسین در درگیریهای وهابیون با شیعیان پاکستان شجاعانه جنگید و بارها مجروح شد.
مدتی به امارات رفت تا هزینه خانواده را تامین کند و با خیال راحت بتواند در جبهه مقاومت با داعشی ها جهاد کند.
او در دو جبهه جنگید اما شهادتش در خاک سوریه رقم خورد و در سن ۲۲ سالگی بعد از شش ماه جهاد به فیض شهادت نائل گردید.
کانال روایت سیره شهدای جبهه مقاومت
@sireh_shohada_moqavemat
شهید مدافع حرم #زینبیون
"سرتاج حسین خان"
در پاراچنار کمتر کسی پیدا میشود که امام و انقلاب را نشناسد، پسر من هم همینطور بود و از دوران نوجوانی ارادت خاصی به انقلاب و امام خمینی(ره) داشت، او در سه جنگ داخلی پاراچنار شرکت داشت و در یکیشان از ناحیه دست مجروح شد.
من همیشه نگرانش بودم و مانعش میشدم که نرود اما میگفت تمام عمر گوش به فرمانت خواهم بود فقط اجازه بده تا در اين جنگها شرکت کنم. در عين حال بيشتر فعالیتهایش را در راستای وحدت شيعه و سنی انجام میداد.
در زمان تحصيل هميشه جزء ۳ نفر اول کلاس بود، همزمان با تحصیل کار هم میکرد چون پدرش را از کودکی از دست داده بود،تا کلاس ۸ درس خواند و بعد بحرين رفت و مشغول کار در یک مغازه شد.
برای کسب رزق حلال و خدمت به مردم تلاش میکرد.
در یکی از درگیریها در حمايت از شيعه ایرانی ۶ ماه به حبس محکوم شد و جای شکنجه هایشان تا زمان شهادتش نمایان بود
راوی: مادر شهید
کانال روایت سیره شهدای جبهه مقاومت
@sireh_shohada_moqavemat
طلبه شهید مدافع حرم #زینبیون "حیدرعلی بهشتی"
اگر از همه دوستانش درباره او بپرسید کسی نخواهد گفت حیدرعلی حرف تندی به او زده یا بداخلاقی کرده باشد یا ما از دست او ناراحت شده باشیم.
اشتیاق به فراگیری علوم دینی موجب شد در اواخر سال ۹۴ حیدرعلی برای ادامه تحصیل در حوزه علمیه قم به ایران بیاید. ضمن آنکه قصد حضور در جبهه مقاومت علیه تروریستهای تکفیری را هم داشت.
یک روز با من تماس گرفت و گفت: میخواهم قم بیایم تا اگر توفیق داشته باشم برای دفاع از حرم اهلبیت(ع) عازم سوریه شوم.
گفتم: ما باید در سنگر دین از حریم و حرم آل الله دفاع کنیم. هر کسی میتواند در جبهه نظامی حضور یابد اما جهاد در جبهه فرهنگی و دینی کار هر کسی نیست، استعداد خاصی میخواهد. خیلی اصرار کرد که هم میخواهم درس حوزوی را در قم ادامه دهم و هم میخواهم جهاد بروم. اول باید به جبهه مقاومت برم بعد ادامه تحصیل دهم.
راوی: دوست شهید
کانال روایت سیره شهدای جبهه مقاومت
@sireh_shohada_moqavemat
شهید مدافع حرم #زینبیون "سید محمدحسین رضوی" ملقب به "حُرشاه"
شهید رضوی طلبه یکی از مدارس علمیه قم بود و به سه زبان فارسی، عربی و اردو صحبت میکرد. بعد از شهادت دوستانش (شهیدان مرتضی حیدری، سید مصطفی موسوی، محمدحسین مومنی از #فاطمیون و آفتاب حسین) در این دو سال اخیر پیگیر اعزام به سوریه بود و بالاخره توانست ثبت نام کند و دوره های آموزش تخصصی را بگذارند.
خانواده شهید اجازه نمیداد ولی با گذشت زمان و خوابهای صادق مادر شهید، پدر شهید راضی به اعزام شد.
ایشان هفت ماه در جبهه ها حضور داشت و بدلیل اینکه زبان بلد بود مترجم فرمانده دسته نیز بود. ایشان از شجاعت یک اسیر ایرانی خیلی تعریف میکرد که بعدها معلوم شد شهید محسن حججی را میگفت.
این اواخر هم مدام میگفت یا زخمی میشوم یا شهید، میگفت هیچ جای جهان را به صفای اینجا نمیفروشم.
محل شهادت: سوریه/بوکمال
کانال روایت سیره شهدای جبهه مقاومت
@sireh_shohada_moqavemat