eitaa logo
🌷 کانال سیره شهدا 🌷
2.1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
14 فایل
نگذارید نام شهدا و یاد شهدا فراموش بشود و یا در جامعه‌ی ما کهنه بشود. "حضرت امام خامنه ای" ارتباط با ادمین کانال:🔰 @kharazi_h
مشاهده در ایتا
دانلود
🌾 ✍ بچہ محــل بودیم . حالا هم توی شده بودیم همرزم. صبح عملیـــات دیدمش؛ شده بود خــــــــون، دوتا دستاش قطــــع بود... همہ پر بود از تیــــر و ترکش. وصیـــت نامہ اش توی جیبش بود. همون وصیت نامہ نوشـــــتہ بود؛ "خدایا دارم همون طور کہ اسمم رو گذاشتند ابوالفـــــضل، مثل حضرت 'ع' شهــــــید شم" دوتا قطــــــع شده بود... ❤️ 💠کانال سیره شهدا💠 🆔 @sirehyshohada
📝 👈 تولد و كودكى 🔸🌹محسن حججی در ۱۳۷۰/۴/۲۱ در خانواده ای در نجف آباد اصفهان پا به عرصه وجود گذاشت و به یاد فرزند شهید حضرت زهرا (س) ، نام او را گذاشتند. 🔹🌹جدّ پدری او عالم فاضل از علمای بنام نجف آباد بود. 🔸🌹محمدرضا حججی (پدر محسن) که از دوران دفاع مقدس بوده، به شغل شریف رانندگی تاکسی مشغول است و در تمام سالیان عمر کوشیده است بر سر سفره خانواده بگذارد. 🔹🌹مادرش زهرا مختارپور از خانواده ای مذهبی و فعالیت اصلی او است. محسن فرزند سوم خانواده و دارای سه خواهر و یک برادر است. 🔸🌹کودکی و نوجوانی محسن، همچون سایر بچه های نجف آباد، خیلی عادی گذشت. از ۷ سالگی وارد فضای و فعالیت های شد. 🔹🌹حضور در خانوادگی که پدرش در منزل برپا می کرد، برای نخستین دفعات، طعم شیرین محبت اهل بیت (علیهم السلام) را به او چشاند. علاقه زیادی به داشت و در نوجوانی در مراسم ویژه نوجوانان مداحی و قرآن قرائت می کرد. اولین کتاب غیردرسی که از پدرش هدیه گرفت: (ع) بود. 🌷 شادی روحش 💠کانال سیره شهدا💠 🆔 @sirehyshohada
🌸☘🌸☘🌸☘ ☘🌸☘ 🌸☘ ☘ 🔮 تقلب از منظر شهید یکبار با حمید آقا داشتیم میرفتیم بیرون که بحث تقلب در امتحانات وسط کشیده شد😁من گفتم دانشگاه اگه تقلب نکنی اصلا نمیشه....حمید آقا سریع گفتن نباید تقلب کنید مخصوصا تو دانشگاه حتی اگه رد بشی🌹🌹🌹چون تاثیر مدرک روی حقوقتون میاد و حقوقت از نظر شرعی مشکل پیدا میکنه... خودش میگفت بعضی وقتا ماموریت بودم و نرسیدم درس بخونم ولی تقلب نکردم و رد شدم ولی پیش خدا مدیون نشدم.....و دوباره درس رو برداشتم و فرصت کردم بخونم و نمره خوب هم آوردم😔واقعا اون لحظه به نوع بینش حمید جان و تفکرش غبطه خوردم که اینقدر مراقب اعمال و ایمانش هست و مالش پاک پاک هست..... خوشابحالت رفیق نابم🌹🌹 🌷 شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی 💠کانال سیره شهدا💠 🆔 @sirehyshohada 🌸 ☘🌸 🌸☘🌸 ☘🌸☘🌸☘🌸
#خاطرات_شهدا💞 نمیدونستم هروقت میخواد بره مدرسه #وضو میگیره ،چند بار دیدم که توی حیاط مشغول وضو گرفتنه بهش گفتم: مگه الان وقت #نمازه که داری وضو میگیری؟ گفت: مادرجون! مدرسه #عبادتگاهه، بهتره انسان هروقت میخواد بره مدرسه #وضوداشته باشه...❤️ #شهید_رضا_عامری🌺 #به_یاد_شهدا_صلوات 💠کانال سیره شهدا💠 🆔 @sirehyshohada 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#خاطرات_شهدا 🔮 چشم های شهید همت یه روز نگاه کردم تو چشمای حاج ابراهیم ، گفتم ابراهیم چشمات چقدر قشنگن ، گفتم چشمای تو خیلی زیبان و خدا چیزای زیبا رو برای ما نمی ذاره تو این دنیا برای خودش بر می داره مطمئنم حاجی تو وقتی شهید بشی سرت جدا می شه چشماتو خدا می بره. همسر حاج ابراهیم همت می گه چشمای ابراهیم من بخاطر این قشنگ بود یکی بخاطر اینکه این چشم ها هیچوقت به گناه باز نشد دوم اینکه هر وقت خونه بود سحر پا می شدم می دیدم چشمای قشنگ حاج ابراهیم دارن در خونه خدا چه اشکی می ریزن گفتم من مطمئنم این چشما رو خدا خاطر خواه شده چشمات نمی مونه آخرش هم تو عملیات خیبر از بالای دهانش و لبهاش سرش رفت چشما رو خدا با قابش برداشت و برد.   🌹 شهید حاج ابراهیم همت 🆔 @sirehyshohada 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#خاطرات_شهدا 🔮 اهل حلال و حرام همیشه یک ربع قبل از شروع زمان کار ، در محل کار حاضر می شد و یک ربع هم بعد از اتمام کارش در محل می ماند تا مطمان شود کارش را خوب انجام می دهد . بسیار به دوستانش کمک مالی می کرد و قسمتی از حقوقش ر ا مخصوص کمک به فقرا کرده بود 🌹 شهید مدافع حرم محمدحسن(رسول ) خلیلی 💠کانال سیره شهدا💠 🆔 @sirehyshohada
#خاطرات_شهدا برشی از کتاب سربلند زغال ها گل انداخته بود جوجه ها توی آبلیمو ،پیاز و زعفران حسابی قوام گرفته بود تا آمدم سیخ ها را بگذارم روی منقل ، سروکله اش پیدا شد ، من زودتر نماز خوانده بودم که نهار رو روبه راه کنم ، پرسید : داری چیکار میکنی -میبینی که میخواهم برای نهار جوجه بزنیم ! -‌با این دود و دمی ڪه راه می اندازی اگه یه بچه دلش خواست چی اگه یه زن حامله هوس کرد چی ؟ مجبورمان کرد با دل گرسنه بند و بساط را جمع کنیم و برویم جای خلوط تر یک پارک جنگلی پیدا کردیم تک و توک گوشه کنار فرش انداخته بودند برای استراحت کسب تڪلیف ڪردیم که (آقا محسن اینجا مورد تأییده ؟)‌ با اجازه اش همان جا تراق کردیم دور از چشم بقیه. از نگاه امیر حسین مهرابی دوست شهید 🌹 🌹 شهید مدافع حرم محسن حججی 💠کانال سیره شهدا💠 🆔 @sirehyshohada
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ ✍مرد انگلیسی گفت «شما خیلی غیر واقع بینانه با مسائل برخورد می‌كنید. این طور جلو بروید تحریم می‌شوید». بهشتی گفت: «انقلاب ما انقلاب آرمان‌ها است نه تسلیم به واقعیت‌ها. همان نان و پنیر برایمان كافی است». برگرفتہ از کتاب صد و ده دقیقہ تا بهشت📗 ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ @sirehyshohada ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ ✍مرد انگلیسی گفت «شما خیلی غیر واقع بینانه با مسائل برخورد می‌كنید. این طور جلو بروید تحریم می‌شوید». بهشتی گفت: «انقلاب ما انقلاب آرمان‌ها است نه تسلیم به واقعیت‌ها. همان نان و پنیر برایمان كافی است». برگرفتہ از کتاب صد و ده دقیقہ تا بهشت📗 ╭─┅═ঊঈ🇮🇷ঊঈ═┅─╮ 🆔 @sirehyshohada ╰─┅═ঊঈ🇮🇷ঊঈ═┅─╯ ‌
🔻 🔅 به یاد می‌آورم اگر می‌دید که در نماز اول وقت قدری سستی می‌کنیم می‌گفت:"نماز مثل لیمو شیرینه باید زود ادا شه چون اگر وقتش بگذرد تلخ می‌شه" همین جمله‌اش راغب می‌کرد که نماز اول وقت بخوانیم اما هیچ وقت نمی‌گفت بلندشید الان نماز اول وقت بخونید. راوی همسر یاد شهدا با صلوات🌹 ╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮ 🆔 @sirehyshohada ╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╯
🔻 | 🔅روضه های الشام داغی بر دلش گذاشته بود که تا ابد، به بازار شام حتی نگاهی هم نکرد! 📍روح‌الله هر بار که به سوریه می‌رفت سوغاتی نمی‌آورد. می‌گفت: من از بازار شام خرید نمی‌کنم. بازاری که حضرت زینب(س) رو به اسیری بردند، خرید کردن نداره!!! 💬 به نقل از همسر شهید ❤️ ╭─┅═ঊঈ♠️ঊঈ═┅─╮ ☑️ @sirehyshohada ╰─┅═ঊঈ♠️ঊঈ═┅─╯
هرکسی لیاقت نوکری زوار امام حسین(؏) رو نداره همونجوری که هرکسی لیاقت شهادت رو نداره... کفش زوار امام حسین(؏) رو واکس میزد ؛ بعد شهادتش معلوم شد که یکی از سرداران سپاه بوده... 🌷 ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ 🆔 @sirehyshohada ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
●برای گرفتن مرخصی وارد چادر فرماندهی گردان شدم،شهید تورجی زاده طبق معمول به احترام سادات بلند شد و درخواستم را گفتم ؛بی مقدمه گفت نمی شود،با تمام احترامـــی که برای سادات داشت اما در فرماندهی خیلـــی جدی بود؛کمی نگاهش کردم،با عصبانیت از چادر بیرون آمدم و با ناراحتی گفتم:" شکایت شما را به مادرم حضرت زهرا(س) می کنم." ● هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم که دوید دنبال من با پای برهنه گفت:" این چی بود گفتی؟" به صورتش نگاه کردم...خیس اشک بود. بعد ادامه داد:" این برگه ی مرخصی سفید امضا،هر چه قدر دوست داری بنویس ،اما حرفت را پس بگیر یک سال از آن ماجرا گذشت. چند ساعتی قبل از شهادتش من را دید. پرسید:" راستی آن حرفت را پس گرفتی؟ 📎فرماندهٔ گردان یازهرای لشگر ۱۴ امام حسین(ع) 🌷 ●ولادت : ۱۳۴۳ اصفهان ●شهادت : ۱۳۶۶/۲/۵ بانه ، عملیات کربلای۱۰ ‏ ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ 🆔 @sirehyshohada ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
در نجف تصمیم گرفت که سه روز آب و غذا کمتر بخوره یا اصلاً نخوره تا حال آقا علیه السلام رو در روز عاشورا درک کنه.روز سوم وقتی خواست از خانه بیرون بیاد که چشماش سیاهی رفت. می گفت : مثل ارباب همه جا را مثل دود می دیدم. اینقدر حال من بد شد که نمی توانستم روی پای خودم بایستم. از آن روز بیشتر از قبل مفهوم و و علیه السلام را فهمید. 🌷 ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ 🆔 @sirehyshohada ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
●برای گرفتن مرخصی وارد چادر فرماندهی گردان شدم،شهید تورجی زاده طبق معمول به احترام سادات بلند شد و درخواستم را گفتم ؛بی مقدمه گفت نمی شود،با تمام احترامـــی که برای سادات داشت اما در فرماندهی خیلـــی جدی بود؛کمی نگاهش کردم،با عصبانیت از چادر بیرون آمدم و با ناراحتی گفتم:" شکایت شما را به مادرم حضرت زهرا(س) می کنم." ● هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم که دوید دنبال من با پای برهنه گفت:" این چی بود گفتی؟" به صورتش نگاه کردم...خیس اشک بود. بعد ادامه داد:" این برگه ی مرخصی سفید امضا،هر چه قدر دوست داری بنویس ،اما حرفت را پس بگیر یک سال از آن ماجرا گذشت. چند ساعتی قبل از شهادتش من را دید. پرسید:" راستی آن حرفت را پس گرفتی؟ 📎فرماندهٔ گردان یازهرای لشگر ۱۴ امام حسین(ع) 🌷 ●ولادت : ۱۳۴۳ اصفهان ●شهادت : ۱۳۶۶/۲/۵ بانه ، عملیات کربلای۱۰ ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ 🆔 @sirehyshohada ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯