#عاشقانه_شهدا ❤️
#هرشب در منـزل محفل شبی با قرآن داشتیم از ۱۰ صفحه تا یک جز میخواندیم 👌
و در آخر دعا میکردیم دعای آخر حسن آقا همیشه #شهادت در راه خدا بود. 🕊
#شهید_مدافع_حرم
#حسن_رجایی_فر🌷
شبیه شهدا باشیم..
╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮
🆔 @sirehyshohada
╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╯
#عاشقانه_شهدا 💞
_کجا میری؟!!
+بگم،جیغ و داد راه نمیندازی؟
_بگو آقا مصطفی قلبم اومد تو دهنم.😢
+عراق!
_میری عراق؟! به اجازه کی؟! که بعد بری سوریه⁉️
+رشته ای بر گردنم افکنده دوست!
_زدم زیر گریه...😭
+کاش الان اونجا بودم عزیز.
_که چی بشه!
+آخه وقتی گریه میکنی خیلی خوشگل میشی!😍
_لذت میبری زجر بکشم؟!
+بس کن سمیه!چرا فکر میکنی من دل ندارم؟!خیال میکنی خوشم میاد از تو و فاطمه دل بکنم😔؟ خدا حافظ سمیه،مواظب خودت و فاطمه باش!
_گوشی را قطع کردی.چندبار شماره ات را گرفتم، اما گوشی ات خاموش بود.سرم را به شیشه پنجره تکیه دادم، درحالی که اشک هایم می آمدند💔.کجا میرفتی آقا مصطفی؟ میرفتی تا ماه شوی.
به روایت همسر شهید
📚کتاب اسم تو مصطفاست
🌹 #شهید_مصطفی_صدرزاده
╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮
🆔 @sirehyshohada
╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╯
💞 #عاشقانه_شهدا
میگفت:
بزرگ شدن و قدکشیدن بچه هامو و... همه چی رو دوست دارم ببینم ولی خب #اعتقاداتم اجازه نمیده.😞
منم از ته دل راضی بودم که تو این راه رفته، توی راه اهل بیت... اگه بهش میگفتم بخاطر من نرو... پس #خودش چی میشد...
لحظه آخر بهش پیامک زدم، گفتم: راضی ام به رفتنت... دوست دارم تمام تلاشت #دفاع باشه...منم اینجا تاجایی که میتونم از بچه ها مراقبت میکنم🌹.
تو فقط دعا کن...
کاش میدونستی چه #تکیه_گاه محکمی هستی...❤️
#هدیه تولدم قابی بود باخط قشنگش که نوشت... فاطمه ی عزیزم
مهرتان سنجیده ام
خوبان فراوان دیده ام
اما تو چیز دیگری...💕💞💕
#شهید_حسن_غفاری🌷
#شهید_مدافع_حرم
╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮
🆔 @sirehyshohada
╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╯
#عاشقانه_شهدا💞
ازدواج من و #عبدالرحیم،ڪاملاً سنٺے بود. روزےڪہ بہ خواستگارے بندہ آمدند، همسر شہیدم گفت: «من دنباݪ عاقبٺ بخیرے و #شہادٺ هستم🕊 و دوسٺ دارم همســ💍ـر آیندہ ام نیز با من همقدم باشد...».
ایمان و عشق بہ اهݪ بیٺ(ع) در همان روز خواسٺگارے در چہـرہ اش متبلور بود و باڪلام دلنشینش ڪہ بوے خدا میداد، من را جذب ڪــ😍ـرد.
#شهید_عبدالرحیم_فیروزآبادی
#شهید_مدافع_حرم
╭─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╮
🆔 @sirehyshohada
╰─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─╯
#عاشقانه_شهدا
اولین بار که میخواست
بره آینه قرآنگرفتم براش
قرآن رو بوسید و باز کرد
ترجمه آیه رو برام خوند
ولی بار آخری که میخواست بره
وقتی قرآن رو باز کرد
آیه رو ترجمه نکرد😕
گفتم سعید چرا ترجمه نمیکنی⁉️
رو به من کرد و گفت ✨
اگه ترجمه آیه رو بهتون
بگم ناراحت نمیشین؟!
گفتم: نه..!
گفت: آیه شهادت اومده😔
من به آرزوم میرسم🕊💚
#شهید_سعید_بیاضی_زاده🌸
@Modafeaneharaam
#عاشقانه_شهدا
محمد حسین اهل خوشحال ڪردن و #سورپرایز کردن بود.😍
نامزدے ما هم شیرینے خاصی داشتـــ.😋
۴ ماه دوستداشتنے!💞
دائماً حسینآقا #سورپرایزم میکرد🙈
مثلاً تماس مےگرفتم و با حالت دلتنگے میپرسیدم
«آخر هفته تهران میآیی؟»
میگفت «باید ببینم چه میشود!»
چند ثانیه بعد، آیفون به صدا در میآمد و حسینآقا پشت در ایستاده بود!😅
یادم هست یڪبار دیگر میخواستم برای خرید به بیرون بروم پول نداشتم هرچه فکر کردم چه کنم،
به نتیجهای نرسیدم! 😞
خجالت میکشیدم از پدر و مادرم پول بخواهم.
نشستم به مطالعه📚
اما تمام فکرم به خرید بود.
مشغول ورق زدن کتابم بودم که دیدم 30 هزار تومن پول لای آن استــ!😳😍
از پدر و مادرم سوال کردم که آنها پول برایم گذاشتهاند؟
گفتند نه! 🤔
مامان گفت «احتمالاً کار حسینآقاست!» خریدم را انجام دادم و بعداً هرچه تماس گرفتم و از او پرسیدم، طفره میرفت. میگفت
«نمیدونم! من؟ من پول بگذارم؟»🤔
حتی این مدل کارها را برای خانوادهام هم انجام میداد عادتی که بعدها هم ترک نشد.😇
✍🏻به روایت همسر
#شهید_محمدحسین_حمزه❤️🕊
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
🆔 @sirehyshohada
╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
💞💛💞💛💛💞💛💞
#عاشقانه_شهدا
با وضو وارد شوید، توکل به خدا
اول حسن خودش را معرفی کرد. بعد مسائل کلی مطرح شد. ایشان در همه حرفها، تأکیدش روی مسائل اخلاقی بود.
یادم نمی رود، قبل از این که وارد این جلسه شوم، وضو گرفتم ودو رکعت نماز خواندم و گفتم: «خدایا خودت از نیت من با خبری؛ هر طور صلاح می دانی این کار را به سرانجام برسان.» بعدها در دست نوشته های او هم خواندم که نوشته بود: برای جلسه خواستگاری با وضو وارد شدم و همه کارها را به خدا واگذار کرد.
(راوی: همسر شهید غلامحسین افشردی (حسن باقری) )
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
🆔 @sirehyshohada
╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
#عاشقانه_شهدا
#عاشقانه_های_شهدایی
من در تلفنم، نام همسرم را
با عنوان "شهیــــد زنــــده" ذخیره کرده بودم؛
یک روز اتفاقی آن را دید و درباره علتش سوال کرد!🤔
به ایشان گفتم:
آنقدر جوانمردی و اخلاق در شما میبینم
و عشق شهادت داری که برای من شهید زندهای❤️
قبل از رفتنش برای آخرین بار صدایم زد
و گفت:
شمارهاش را بگیرم☎️
وقتی این کار را کردم،دیدم شماره مرا با عنوان "شریک جهادم و مسافر بهشت"
ذخیره کرده بود🤍
گفت: از اول زندگی شریک هم بودهایم
و تا آخر خواهیم بود و فکر نکنی دوری از شما برایم آسان است اما من با ارزشترین داراییام را به خدا میسپارم و میروم.
آنقدر مرا با خانواده شهدا انس داده بود
که آمادگی پذیرفتن شهادت ایشان را داشتم💚
شام غریبان امام حسین علیهالسلام بود
که در خیمه محلهمان شمع روشن کردیم🕯 ایشان به من گفت دعا کنم تا بیبی زینب قبولش کند🙏
من هم وقتی شمع روشن میکردم،
دعا کردم اگر قسمت همسرم شهادت بود،
من نیز به شهدا خدمت کنم و منزلم را بیتالشهدا قرار دهم✨
#شهیدجوادجهانی❤️🕊
راوے: همسر شهید🌱
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
🆔 @sirehyshohada
╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
#عاشقانه_شهدا
#عاشقانه_همسر_شهدا💛
#مدافع_عشق🌹
با چندتا از خانواده های
سپاه توی یه خونه ساکن شده بودیم🏢
یه روز که حمید از منطقه اومد،
به شوخی گفتم:
" دلم میخواد یه بار بیای و ببینی
اینجا رو زدن ومن هم کشته شدم
اونوقت برام بخونی
فاطمه جان شهادتت مبارک!"😓❤️
بعدشروع کردم به راه رفتن و این جمله رو تکرار کردم😅
دیدم ازحمید صدایی در نمیاد😢
نگاه کردم
دیدم داره گریه میکنه😭
جا خوردم😳
گفتم:
" تو خیلی بی انصافی!☹️
هر روز میری توی آتش و منم چشم به راه تو،
اونوقت طاقت اشک ریختن من رو نداری
و نمیزاری من گریه کنم،
حالا خودت نشستی و جلوی من گریه میکنی؟😔😢
سرش رو بالا آورد و گفت:
"فاطمه جان به خداقسم اگه تونباشی💔
من اصلا از جبهه برنمیگردم"😭
ع
عشق ❤️و عاشقی 💙را هم باید از شهدا آموخت
شهدا اسوه زندگی اند؛قدرشان را بدانیم 🌹
#همسر_شهید_حمید_باکری
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
🆔 @sirehyshohada
╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
#عاشقانه_شهدا
*⚘﷽⚘
✍ #عاشقانه_شهدا
💞اهل قهر و دعوا نبودیم، یعنی از اول قرار گذاشت. در جلسه ی خواستگاری به من گفت توی زندگیمون چیزی به اسم قهر نداریم، نهایتا نیم ساعت 🚫
💞وقتی قهر میکردم می افتاد به لودگی و مسخره بازی. خیلی وقت ها کاری میکرد نتوانم جلوی خنده ام را بگیرم 😂😃، میگفت آشتی، آشتی و سر قضیه را به هم میآورد...
💞اگر خیلی این تو بمیری هم از آن تو بمیری ها نبود، میرفت جلوی ساعت مینشست، دستش را میگذاشت زیر چانه و میگفت: وقت گرفتم، از همین الان شروع شد! باید تا نیم ساعت آشتی میکردم.😅
❣ میگفت ' قول دادی باید پاشم وایستی!❣
#شهید_محمدحسین_محمدخانی 🥀
#قصهدلبرے 🍃
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
🆔 @sirehyshohada
╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
#عاشقانه_شهدا
#عاشقانه_شهدا🥀
چندماہ بعد عقدمون من وآقامحمد
رفتیم بازار واسه خرید..🛍
من دوتا شال خریدم...
یکیش شال سبز بود که چند بار هم
پوشیدمش اما یه روز محمد به من گفت:
خانومی،
اون شال سبزت رو میدیش به من؟😌🙄
حس خوبے به من میده😊
شما سیدی و وقتے این شال سبز شما
هـمراهـمه قوت قلب مے گیرم💚
گفتم:آره که میشه...😊
گرفتش و خودش هم دوردوزش کرد
وشد شال گردنش
تو هـر ماموریتےکه میرفت یا به سرش مے بست
یا دور گردنش مینداخت ...
تو ماموریت آخرش هم
هـمون شال دور گردنش بود که
بعد شهادت برام آوردن...💔😭
#همسرشهید_محمدتقی_سالخورده
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
🆔 @sirehyshohada
╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
#عاشقانه_شهدا
گفتم:
کاش میشد منم همراهت به جبهه بیام!😔
لبخندے زد و پاسخی داد که قانعم کرد.
گفت:
هیچ میدونی سیاهی چادر تو
از سرخی خون من🥀 کوبنده تر است؟!
همین حجابت را رعایت کنی، مبارزه ات را انجام داده اے🌿
✍ #راوے: همسر شهید محمدرضا نظافت
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
🆔 @sirehyshohada
╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯