...تو به درد ما نمى خورى
🔶يكى از علماء مى فرمودند: به شيخ حسنعلى نخودكى رحمة اللّه عليه گفتم كه مى خواهم شاگرد شما بشوم مرا قبول كنيد.
.
🔶فرمود: تو به درد ما نمى خورى . كار ما اينست كه همه اش بزنى توى سر نفس خبيثت و اين هم از تو بر نمى آيد.
.
🔶گفتم: چرا آقا بر مى آيد، من اصرار كردم ، فرمودند: خُب از همين جا تا دم حرم با هم مى آئيم اين يك كيلومتر راه تو شاگرد و من استاد.
.
🔶گفتم: چشم . چند قدم كه رد شديم ديدم يك تكه نان افتاده گوشه زمين، كنار جوى آب.
.
🔶شيخ فرمود: برو اون تكه نان را بردار. بياور، ما هم شروع كرديم توى دلمان به شيخ نِق زدن، آخه اول مى گويند اين حديث را بگو. اين ذكر را بگو. انبساط روح پيدا كنى. اين چه جور شاگردى است. به من مى گويد برو آن تكه نان را بردار بياور.
.
🔶دور و بَرَم را نگاه كردم، ديدم دو تا طلبه دارند مى آيند، گفتم حالا اينها با خودشان نگويند اين فقير است. باز با خودم گفتم: حالا حمل به صحت مى كنند، مى گويند نان را براى ثوابش خم شد برداشت.
.
🔶خلاصه هر طورى بود تكه نان را برداشتم، دوباره قدرى جلوتر رفتم ديدم يك خيار افتاده روى زمين، نصفش را خورده بودند و نصفش دم جوى آب بود.
.
🔶حاج شيخ فرمود: برو اون خيار را هم بياور، چون تر و خاكى هم شده بود، اطرافم را نگاه كردم، ديدم همان دو طلبه هستند كه دارند مى آيند.
.
🔶گفتم: حالا آنها نون را مى گويند براى خدا بوده، خيار را چه مى گويند، حيثيت و آبروى ما را اين شيخ اول كار بُرد، خلاصه خم شدم و برداشتم ، توى دلم شروع كردم به شيخ نِق زدن، آخه تو چه استادى هستى، نون را بياور و خيار را بياور.
.
🔶آشيخ فرمودند: كه ما اين خيار را مى شوييم و نان را تميز مى كنيم ناهار ظهر ما همين نان و خيار است.
خلاصه با اين عمل نفس ما را از بين برد.
.
🔸
.
🔸
🔶آیت الله العظمی حاج آقا رحیم ارباب رضوان اللّه تعالى عیله فرمودند: یک روز جمعه اى ما به تخت فولاد براى زیارت اهل قبور رفتیم ، دیدیم آقاى شیخ حسنعلى(نخودکی) زیارت اهل قبور مى رود، ما خیلى خوشحال شدیم که ایشان را دیدیم و سلام علیک و آقا کى تشریف آورده اید و چطور شد قدم رنجه فرمودید؟
.
🔶مرحوم شیخ فرمود: براى زیارت دو نفر تخت فولاد آمده ام ، یکى براى (حسین کشیک چى) یکى هم براى (فاضل هندى).
.
بعد فرمودند من صبح بزیارت نجف و کربلا رفتم و الان هم آمده ام اینجا.
من هر چه اصرار کردم که آقا ظهر تشریف بیاورید برویم منزل.
فرمودند: خیر اَلان مردم در مشهد منتظرم هستند بعد خداحافظى فرمودند و غیب شدند.
کانال سیره علما @sireolama
...زنی از عشایر
🔶دکتر محسن اسماعیلی: یکی از دوستان برای وداع به محضر (آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی(ره) رسید. او می خواست برای زیارت اربعین عازم کربلا شود.
.
🔶آمده بود تا ضمن خداحافظی دستورالعملی بگیرد. من نیز در محضر استاد بودم....تا شنید که او مسافر کربلاست، منقلب شد.
.
🔶با افسوس، آهی از نای جان برآورد و یاد سالهایی کرد که مقیم نجف بوده و در چنین ایامی پیاده به سوی حرم امام حسین(سلام الله علیه) می شتافت. به راهپیمایی اربعین و آثار معنوی اش سفارش کرد و در ضمن گفته هایش به خاطره ای اشاره کرد:
.
🔶«یکسال از طریق کنار شط به کربلا میرفتیم. این طریق دو برابر مسافت جاده، اما با صفا بود، من و مرحوم آقاسید عبدالهادی (شیرازی) جلو میرفتیم و تعدادی از طلاب و معاریف هم پشت سر ما در حرکت بودند.
.
🔶تقریباً یک ساعت به غروب بود که در راه، زنی از عشایر جلو ما را گرفت و برای پذیرایی و استراحت به درون میهمانخانهاش (که مُضیف مینامند) دعوت کرد. آقاسید عبدالهادی که اهل نجف هم بود، تشکر کرد (تا بتوانیم راه بیشتری طی کنیم). اما آن زن اصراری بی اندازه کرد. وقتی ایشان دوباره نپذیرفت، عصبانی شد و شروع به پرخاش کرد!
.
🔶زن عرب ناگهان و درحالی که عصبانی بود، مرا بغل کرد تا به زور به سمت مُضیف ببرد و شوهرش را هم به کمک صدا زد!» استاد در حالی که چهره اش گلگون و برافروخته تر شده بود، ادامه داد: «بالاخره چارهای نبود و با همراهان به مُضیف آنها رفتیم که با سَعَف و نی ساخته بودند و خیلی هم کوچک بود؛ به طوری که مجموع ما که حدود ۲۰ تا ۲۵ نفر بودیم، شب به سختی خوابیدیم.
.
🔶به هر حال شوهر آن زن دلیل اصرارشان را که یک نذر بود توضیح داد و گفت: ما چندین سال است که ازدواج کرده ولی بچهدار نشده بودیم. پارسال به کربلا رفتم؛ به حرم (حضرت) عباس؛ و به او گفتم: اگر در سال بعد بچهدار باشیم، زائرانِ برادرت را پذیرایی میکنم و حالا بچهدار شدهایم. آن مرد رفت و نوزادشان را آورد و ما دیدیم. آن زن و شوهر خیلی هم فقیر بودند. یک گوسفند بیشتر نداشتند. آن مرد همان گوسفند را هم ذبح کرد و درسته پخت و سر سفره آورد...»
.
🔶آن پیر فرزانه که سخت دگرگون شده بود، سال بعد به اصرار ما برای سفر به عتبات آماده شد، همه مقدمات نیز انجام شد، اما ناگهان پیغام داد که : «منم که دیده به دیدار دوست کردم باز». او رفت، و اینک همه ما در هر گامی که برای زیارت اربعین به سوی کربلا برمی داریم، به یاد او هم زمزمه می کنیم که:« اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَ حَبیبِهِ...
کانال سیره علما @sireolama
16.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶آیت الله العظمی بهجت: او میداند که وقت ما نشده است هنوز...
@sireolama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
...انا لله و انا الیه راجعون
🏴امروز تشییع آیت الله سید طاهر السلمان رضوان الله تعالی علیه از علمای شیعه در عربستان
@sireolama
...
🔶آیت الله العظمی شبیری زنجانی حفظه الله تعالی:
در روایات بسیاری بر زیارت آن حضرت تاکید شده، حتی در پاره ای از این روایات، از وجوب و فرض بودن این زیارت یاد شده، تا بدانجا که برخی علماء همچون مرحوم علامه مجلسی و پدر بزرگوارشان به این نظر متمایل شده اند که بر کسی که توانایی انجام زیارت آن حضرت را دارد این زیارت در عمر یک بار واجب است. اما امروز این پیاده روی تبدیل به یکی از شعائر اسلامی و وسیله ترویج مذهب است و از این باب مصداق روایات مربوط به تعظیم شعائرالله است.
.
🔶محدث جلیل القدر مرحوم حاجی نوری (قدس سره) با پیاده روی مستمر خود در ایام اربعین از نجف به کربلا، به همراه بزرگان علماء، به این مراسم شکوهی ویژه بخشید، و سر انجام در مسیر بازگشت پیاده روی، به دیار باقی شتافت.
کانال سیره علما @sireolama
🔶 نفر دوم از سمت راست آیت الله محمد حسن رمزی طبسی(ره) از سمت چپ آیت الله شهید سید حبیب حسینیان و دوفرزند شان که خودشان و فرزندانشان بدست صدام لعنت الله علیه در عراق به شهادت رسیدند.
(تصویر در پیاده روی اربعین از مسیر طریق العلماء سال ۱۳۴۰ شمسی)
@sireolama
....پرندگان کوچکی
🔶خاطره ای از زبان آیت الله محمد حسن رمزی طبسی رضوان الله تعالی علیه:
دریکی ازسفرهای پیاده از نجف اشرف به کربلا درایام اربعین شاهد صحنه ای عجیبی بودم.
.
🔶درصحرای کربلا در حالی که آرامش خاصی حاکم بود ومن آرام آرام طی طریق میکردم، ناگهان صدای ظریفي و با حالت خاصی به این مضمون (وای حسین کشته شد!!!) جلب توجّهم نمود، درحالی که تعجب میکردم و دنبال منشأ صدا میگشتم، این صدا مکرر از اطراف شنیده میشد، تعجبم زمانی زیادتر شد که دیدم پرندگان کوچکی که از اطراف پرواز میکرده و به جای دیگر مینشستند و این صدا را (وای حسین کشته شد)تکرارمیکردند...
.
🔶️حضرت آیت الله سیدان(حفظه الله) پس از شنیدن این خاطره به ایشان فرمودند: اتفاقاً من هم شاهد چنین صحنه ای بودم اما چون احساس میکردم شاید تخیّل این حقير باشد که صدای این پرنده را چنین میشنوم زیاد اهمیت ندادم و موضوع را به کسی نقل نکردم، خدا را شکرمیکنم که این موضوع برایم قطعی شد..
.
🔶آیت الله آزاد قزوینی (رحمه الله تعالی)میفرمود:
شبی خدمت مرحوم آیتالله العظمی سید محمود شاهرودی بودم، ایشان مرا برای شام دعوت کرد، پس از صرف شام از من پرسید: فردا کجا میروی؟ عرض کردم: قصد دارم پیاده به کربلا بروم. گفتند: اینقدر پیاده کربلا رفتی، آیا در بیابان چیز خاص و غیر طبیعی ندیدی و یا نشنیدی؟ گفتم نه. هر چه مردم میبینند یا میشنوند من هم میبینم و میشنوم.
.
🔶ایشان گفتند: اگر فردا کربلا رفتی، در بین راه بیابانی است به نام «ابوالهدمه»، هیچ آبی در آن وجود ندارد. در آن بیابان یک ساعت به غروب آفتاب، در زیر بوتههای بلند، خوب نگاه کن، ببین چه میبینی و چه میشنوی!
.
🔶فردا با پسرم به سمت کربلا حرکت کردیم و به بیابان «ابوالهدمه» رسیدیم و مدتی منتظر شدیم تا سفارش استادم را انجام دهم. ناگهان نزدیک غروب آفتاب، مرغهای زیادی را دیدم که از گنجشک بزرگتر بودند و از بوتهها بیرون میآمدند، حجاب از گوشهایم کنار رفت و شنیدم این مرغها فریاد میزدند: «وای حسین کشته شد».
.
.
🔶گروه دیگری به زبان عربی میگفتند: «وای حسین قدقُتِل». موقع غروب آفتاب نالههای مرغها به پایان رسید و من با پسرم به سمت کربلا حرکت کردیم.
وقتی از کربلا برگشتم و خدمت مرحوم آیتالله العظمی شاهرودی رسیدم و جریان را گفتم ایشان به گریه افتادند.
کانال سیره علما @sireolama
.
🔶تصویر نماز آیت الله العظمی بهجت بر پیکر شهید حاج حسین دخانچی رضوان الله تعالی علیهما
.
سیزده سالش بود که رفت جبهه توی عملیات بدر از ناحیه گردن قطع نخاع شد هفده سال روی تخت بود، ولی همواره خندان بود... بالای سرش این بیت شعر چشم نوازی می کرد:
\"چرا پای کوبم، چرا دست بازم
مرا خواجه بی دست و پا می پسندد\"
همسرش میگوید: نیم ساعت قبل از شهادتش بهم گفت: نگران نباش، جای من رو توی بهشت بهم نشون دادند...
@sireolama
.
🔶آیت الله العظمی بهجت میفرمود: نقل کردند که: کشتن هزار نفر در جبهه [دفاع مقدس] نظیر کشتن هزار گوسفند است. بااینحال، ما هیچ متأثر نمیشویم، آیا خوب است فردا هم بلا بر سر تو بیاید و از کسی، سروصدا و فریاد بلند نشود و اصلاً متأثر نشوند، و چهبسا بالاترها هم متأثر نشوند.
.
🔶آیا ناراحت نمیشوی؟ اگر مورچهای ما را گاز بگیرد قرار و آرام نداریم، و از گزیدن یک کک و پشه ناراحت میشویم؛ پس چرا بر سر مؤمنین و مؤمنات از زمین و هوا آتش و موشک میبارد، ولی ما ناراحت نمیشویم. چگونه ما که از نیش یک پشه قرار و آرام نداریم، حاضر میشویم این همه تیر و بلا و عذاب بر سر مسلمانان بریزد! با اینکه در روایت آمده است: «أَحِب لأَخِیک [الْمُسْلِمِ] ما تُحِب لِنَفْسِک؛ آنچه برای خود دوست داری، برای برادر [مسلمانت] دوست بدار».
در محضر بهجت، ج۲، ص۳۱۶
.
🔶کفار خودشان کارخانجات بمبسازی و مواد شیمیایی را اداره میکنند و به کار میگیرند. اگر در اختیار دولتهای کوچک بگذارند، باید به کارگیری آنها زیر نظر و به اجازه و رضای آنها باشد. امروزه (در جنگ عراق علیه ایران) که شهرها بمبباران، و مواد و گازهای مسمومکننده شیمیایی از طرف عراق پرتاب میشود و سازمان ملل ساکت است و حاضر نیست آن را محکوم کند، معلوم میشود خودشان داخل معرکهاند.
.
🔶تمام فسادها به خود آنها منتهی میشود، اگر ادامه جنگ و درگیری و خونریزی را نخواهند، کافی است یک روز اسلحه ندهند، کمکم تنزل میکند و جنگ خاتمه مییابد. دلالهای بینالمللی اسلحه و سرمایهداران بزرگ با هم متحد میشوند و تبانی میکنند برای اغفال اشخاص و درس میدهند و کلاس و دوره میگذرانند و درس میخوانند که چطور دروغ بگویند و…!
.
🔶معاویه خواست به رئیس یکی از طوائف شام بفهماند که علی علیهالسلام عثمان را کشته است. وی گفت: بروم فکر و تأمل کنم. همینکه رفت، عدهای را با فواصل مختلف نزد او فرستاد تا شهادت دهند که ما تحقیق کردهایم و معلوم شد که علی عثمان را کشته است. تا بالاخره وی شهادت آنها را باور کرد و به معاویه گفت: فحص کردم و نزد من نیز ثابت شد که علی، عثمان را کشته است؛ لذا نزد معاویه آمد و گفت: اگر برای انتقام خون عثمان با علی نجنگی ما با تو میجنگیم.
.
🔶بله، اینگونه استادند و تبلیغات اثر میکند که بعد از گذشت سالهای متمادی از مرگ عثمان و فراموشکردن ماجرا، به این صورت معاویه اهل شام را اغفال و بر علیه امیرالمؤمنین علیهالسلام تحریک کرد.
در محضر بهجت، ج۲، ص۳۱۷
کانال سیره علما @sireolama