eitaa logo
زندگی به سبک شهدا
1.6هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
6.7هزار ویدیو
251 فایل
🌷ارتباط با ادمین👇👇 @anhar419 ارتباط با مسئول تبادل و تبلیغ Eitaa.com/sireshohada http://eitaa.com/joinchat/2393309186Cb87aaefb20
مشاهده در ایتا
دانلود
...شما در طول زندگی امیرالمومنین نگاه کنید،ایشان در نه یا سیزده سالگی آگاهانه و هوشیارانه حقیقت را شناخت و به نبوت رسول اکرم ایمان آورد و از آن لحظه تا آن لحظه یی که در محراب عبادت سحرگاه نوزدهم ماه رمضان، جان خودش را در راه خدا بخشید، در طول این پنجاه سال ، یک در زندگی امام وجود دارد و آن هم و ست . اول اینکه امام علی در اوان کودکی به پیامبر ایمان آوردند و مورد تمسخر مردم شهر مکه قرار گرفتند . یک شهری را فرض کنید که مردمش به طور طبیعی اهل توسل به خشونتند و دوست داشتن سر کوچکترین چیزها دعوا و برخورد کنند . در چنین جامعه ایی رسول خدا پیامی بزرگ و مخالف عقاید آنها داشت و در آن جامعه دفاع از ایشان و راه ایشان آنگونه که امام علی انجام داد تنها مستلزم از خودگذشتگی بود واین اولین قدم ایثار ایشان بود. با افزایش فشار قریش بر مسلمان و تصمیم به مهاجرت به مدینه آینده روشنی برای اسلام همگان متصور میشدند ، همه میدانستند که این هجرت مقدمه کامیابی ست و معمولا تلاششان را میکردند تا زودتر خودشان را به مدینه برسانند تا مناصب اجتماعی و جایگاه مناسبی برای خود بگیرند دقیقا در همین زمان امام علی حاضر شد در آنجا بماند و در بستر پیغمبر بخوابد . تقریبا کشته شدن کسی که در بستر بخوابد قطعی و مسلم بود این میزان از ایثار امیرالمومنین تنها نشان دهنده ایمان قلبی ایشان و نداشتن هیچ گونه انگیزه شخصی است . ⭐️💫⭐️💫⭐️💫⭐️💫⭐️ 📜 کانال زندگی به سبک شهدا 🕯 @sireshohada ⭐️💫⭐️💫⭐️💫⭐️💫⭐️
بعد از آنی که رسول اکرم رحلت کردند، به نظر من سخت ترین دوران های زندگی امیرالمؤمنین در این سی سال بعد از رحلت پیغمبر، شروع شد؛ آن روزی که پیغمبر عزیز و بزرگوار بود و می رفتند در سایه او مجاهدت می کردند، مبارزه می کردند که روزهای شیرینی بود، روزهای خوبی بود. در یک چنین شرایطی، امیرالمؤمنین بزرگترین امتحانات ایثار را داد. اولا در هنگام رحلت پیامبر، امیرالمؤمنین مشغول انجام وظیفه شد، نه اینکه نمی دانست اجتماعی وجود دارد یا ممکن است وجود داشته باشد که سرنوشت قدرت و حکومت را در جهان اسلام آن اجتماع تعیین خواهد کرد. مسئله برای این نبود برای امیرالمؤمنین، برای او آنچه مطرح نیست «خود» است. بعد از آنی که مسئله خلافت استقرار پیدا کرد و مردم با ابی بکر بیعت کردند و همه چیز تمام شد، امیرالمؤمنین کناره گرفت. هیچ کلمه و بیانی که حاکی از معارضة امير المؤمنين با دستگاه حکومت باشد از او شنیده نشد. آن روزهای اول چرا، تلاش می کرد شاید بتوان آن چیزی که به عقیده او حق است را به کرسی بنشاند. بعد که دید نه، مردم بیعت کرده اند و قضیه تمام شد و ابی بکر شد خلیفه مسلمین، اینجا امیر المؤمنین به عنوان یک انسانی که ولو معترض است، هیچ گونه از قبل او برای این دستگاه ضرری و خطری و تهدیدی وجود ندارد، در تاریخ اسلام شناخته می شود. امیرالمؤمنین در این دوران - که خیلی هم نبود، مدت کوتاهی این دوران طول کشید شاید چند ماهی - فرمود: میدانید که من از همه مردم به خلافت شایسته تر هستم. این را خود شما هم می دانید، و سوگند به خدا دست روی دست خواهم گذاشت و تسلیم خواهم شد، تا وقتی که احساس می کنم امور مسلمین با سلامت در جریان است، تا وقتی که می بینم کسی مورد ظلم قرار نمی گیرد.تا وقتی که به مردم ظلم نمی شود و در جامعه ظلم و جوری وجود ندارد، فقط من مظلوم واقع شدم در جامعه، تا این جور است، من هیچ کاری به کار کسی ندارم، هیچ مزاحمتی، هیچ اعتراضی نخواهم کرد. بعد از مدت کوتاهی شاید چند ماهی بیشتر نگذشته بود که ارتداد گروه هایی شروع شد، شاید تحریکاتی هم بود. بعضی از قبایل عرب احساس کردند که حالا پیغمبر نیست،جنگ و دعوایی راه بیندازند. ⭐️💫⭐️💫⭐️💫⭐️💫⭐️ 📜 کانال زندگی به سبک شهدا 🕯 @sireshohada ⭐️💫⭐️💫⭐️💫⭐️💫⭐️
...بالاخره جریان «رده» پیش آمد - یعنی ارتداد عده ای از مسلمین - جنگ های رده شروع شد. اینجا که وضع این طور شد امیرالمؤمنین دید نه اینجا دیگر جای کنار نشستن هم نیست، باید وارد میدان شد به دفاع از حکومت. می فرماید: من بعد از آنی که قضيه خلافت پیش آمد و ابی بکر خلیفه مسلمین شد، من دست کشیدم، نشستم کنار. این حالت کناره گزینی بود، دیدم عده ای از مردم دارند از اسلام بر می گردند، می خواهند اسلام را از بین ببرند، اینجا دیگر وارد میدان شدم. و امیر المؤمنین وارد میدان شد به صورت فعال؛ در همه قضایای مهم اجتماعی امیرالمؤمنین بود. خود آن حضرت از حضور خودش در دوران بیست و پنج ساله خلافت خلفای سه گانه تعبیر می کند به وزارت. بعد از آنی که آمدند امیر المؤمنین را بعد از قتل عثمان به خلافت انتخاب کنند، فرمود: «من وزیر باشم بهتر است از این است که امیر باشم همچنانی که در گذشته بودم، بگذارید وزیر باشم». یعنی مقام و موقعیت و جایگاه بیست و پنج ساله خودش را جایگاه وزارت می داند. یعنی در امور، دائما در خدمت اهداف و در موضع، کمک به مسئولینی که بودند و خلفایی که در رأس امور بودند. این هم ایثار فوق العاده بزرگی بود که انسان واقعا گیج میشود وقتی فکرش را می کند که چقدر گذشت در کار امیر المؤمنین وجود دارد. در تمام این بیست و پنج سال به فکر قیام و کودتا و معارضه و جمع کردن یک عده ای و گرفتن قدرت و قبضه کردن حکومت نیفتاد. این چیزها به ذهن انسان ها می آید. آن وقتی که رسول اکرم از دنیا رحلت کردند، تقریبا حدود سی تا سی و دو سال عمر آن حضرت بود. بعدها هم دوران های جوانی و قدرت جسمانی و دوران نشاطش را می گذراند. و وجهه و محبوبیت در بین توده مردم و مغز فعال، علم فراوان، همه جاذبه هایی که برای یک انسان ممکن بود وجود داشته باشد، در امیرالمؤمنین به نحو اعلایی وجود داشت. او اگر می خواست یک کاری بکند، حتما می توانست. در تمام این بیست و پنج سال به هیچ وجه جز در خدمت همان هدف های عمومی و کلی نظام اسلامی که در رأس آن هم خلفایی بودند، امیرالمؤمنین هیچ حرکتی نکرد و از آنها هیچ چیزی شنیده نشد ..... ⭐️💫⭐️💫⭐️💫⭐️💫⭐️ 📜 کانال زندگی به سبک شهدا 🕯 @sireshohada ⭐️💫⭐️💫⭐️💫⭐️💫⭐️
... در شورای شش نفره بعد از درگذشت خلیفه دوم، امیر المؤمنین را دعوت کردند. طبق وصیت عمر، شش نفر را به عنوان شورا گذاشتند که در بین خودشان یک نفر را به عنوان خلیفه انتخاب کنند.امیرالمؤمنین دو رأي داشت، خودش و زبیر. عثمان هم دو رأی داشت، خودش و طلحه. عبدالرحمن بن عوف هم دو رأی داشت، خودش و سعدبن ابی وقاص؛ عبدالرحمن بن عوف رأیش تعیین کننده بود. اول رو کرد به امیرالمؤمنین و به او پیشنهاد کرد که با کتاب خدا و سنت پیغمبر و سیره شیخین - یعنی دو خلیفه قبلی - حرکت کند. حضرت فرمودند: «نه، من کتاب خدا و سنت پیغمبر را قبول می کنم، سیره شیخین را من کاری ندارم، من اجتهاد خودم را عمل می کنم و به اجتهاد آنها کاری ندارم». می توانست با کوچکترین اغماضی از آنچه که صحیح و حق میدانست، حکومت را به دست بگیرد و قدرت را قبضه کند. امیرالمؤمنین یک لحظه به این فکر نیفتاد و حکومت را از دست داد و قدرت را از دست داد. اینجا هم ایثار کرد و خود و منیت را مطلقا مطرح نکرد و زیر پا له کرد. بعد از آنی که دوازده سال دوران حکومت عثمان گذشت،در آخر کار عثمان، کسانی مخالفت و اشکالات زیادی بر او وارد کردند، از مصر آمده بودند، از عراق آمده بودند، بصره و جاهای دیگر؛ بالاخره یک جمع زیادی درست شدند و خانه عثمان را محاصره کردند، جان عثمان را تهدید کردند. خب اینجا یک کسی در مقام امیرالمؤمنین چه می کرد؟ یک کسی که خودش را صاحب حق خلافت بداند و بیست و پنج سال است که او را از حق خودش کنار گذاشتند، به رفتار حاکم کنونی هم اعتراض دارد، حالا هم می بیند اطراف خانه او را گرفته اند و محاصره کرده اند. آدم معمولی، حتی برگزیدگان و چهره های والا در اینجا چه کار می کنند؟ امیرالمؤمنین در این ماجرا با کمال خلوص، آن وظیفه الهی و اسلامی را که احساس می کرد، انجام داد. حسنین، این دو گوهر گرانقدر و را برای دفاع از عثمان به خانه او فرستاد. امیرالمؤمنین برای عثمان آب و آذوقه فرستاد. با کسانی که نسبت به عثمان خشمگین بودند بارها و بارها مذاکره کرد تا خشم آنها را پایین بیاورد. بعد از آنی که عثمان کشته شد، امیرالمؤمنین می توانست به صورت یک چهره موجه و نجات بخش بیاید به میدان، بگوید ای مردم حالا دیگر راحت شدید، خلاص شدید؛ مردم هم دوستش میداشتند، اما نه. بعد از حادثه عثمان هم امیرالمؤمنین اقبالی به سمت قدرت و قبضه کردن حکومت نکرد. چقدر این روح بزرگ است. «دونی و التمشوا غيرى» ای مردم مرا رها کنید و بروید سراغ دیگری. اگر دیگری را به حکومت انتخاب کردید، من وزير او و در کنار او خواهم بود. این فرمایشاتی است که امیرالمؤمنین در آن روزها کرد. مردم قبول نکردند، نمیتوانستند غیر از امیرالمؤمنین فرد دیگری را به حکومت انتخاب کنند. ⭐️💫⭐️💫⭐️💫⭐️💫⭐️ 📜 کانال زندگی به سبک شهدا 🕯 @sireshohada ⭐️💫⭐️💫⭐️💫⭐️💫⭐️
... تمام اقطار اسلامی با امیرالمومنین بیعت کرده بودند تا آن روز هیچ بیعتی به عمومیت بیعت با امام علی وجود نداشت، جز شام که با امیرالمومنین بیعت نکرد. و یک تعداد معدود زیر ده نفر با امام بیعت نکردند .چهره های معروف همچون طلحه و زبیر و دیگران و دیگران همه با امیرالمؤمنین بیعت کردند و قبل از آنکه آنها با امیر المؤمنین بیعت کنند، حضرت فرمود: بدانید، حالا که شما اصرار می کنید من حکومت را به دست بگیرم، اگر من پاسخ مثبت به شما دادم، مبادا خیال کنید که من ملاحظه چهرهها و شخصیت ها و استخوان های قدیمی و آدم های نام ونشان دار خواهم کرد. مبادا خیال کنید من از این و آن تبعیت و تقلید خواهم کرد و روش دیگران را روش خودم قرار خواهم داد؛ ابدا. آن جوری که خودم علم دارم و تشخیص دادم و از اسلام دانستم، شما را حرکت خواهم داد . امیرالمؤمنین با مردم این اتمام حجتها را هم کرد و خلافت را قبول کرد. اینجا هم با کمال قاطعیت بر اصول و ارزشهای اسلامی پافشاری کرد، به طوری که آن همه دشمن در مقابل على صف کشید و امیرالمؤمنین در یک اردوگاه با تجلی کامل زر و زور و تزویر و در یک اردوگاه با چهره های موجه، معتبر و معروف و در یک اردوگاه دیگر با عناصر مقدس مآب و على الظاهر متعبد، اما ناآگاه از حقیقت و روح اسلام و از شأن و مقام امیرالمؤمنین و اهل تشبث به خشونت و قساوت و بداخلاقی، مواجه شد. امیر المؤمنین در سه اردوگاه با سه خط جداگانه ناكثين، قاسطین و مارقین جنگید. هرکدام از این وقایع نشان دهنده همان روح توکل به خدا و ایثار و دور شدن از منیت و خودخواهی در امیرالمؤمنین است و بالاخره در همین راه هم به شهادت رسید. اگر امیرالمؤمنین می خواست عدالت را رعایت نکند، ملاحظه کاری بکند، شأن و مقام و شخصیت خودش را بر مصالح دنیای اسلام ترجیح بدهد، موفق ترین و قدرتمندترین خلفا میشد و هیچ معارضی هم پیدا نمی کرد. اما امیرالمؤمنین شاخص حق و باطل است. به خاطر همین است که هر کس دنبال حضرت علی است و ایشان را قبول دارد و میخواهد که مثل ان باشد حق است و هر کس که امام علی را قبول نداشته باشد باطل است .... 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 📜 کانال زندگی به سبک شهدا 🕯 @sireshohada 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
از آن روزی که پیغمبر از دنیا رفت، بیست و پنج سال گذشته است. در این بیست و پنج سال، وسعت کشور اسلامی صدها برابر شده؛ نه دو برابر و سه برابر و ده برابر. یعنی آن روزی که امیرالمؤمنین به حکومت رسید، از آسیای میانه تا شمال آفریقا - یعنی مصر - در حیطه قدرت حکومت اسلام بود. از دو دولت بزرگ همسایه دولت اسلامی اول کار - یعنی ایران و روم - یکی به کلی منهدم شده بود، که حکومت ایران بود، و تمام سرزمین ایران آن روز در اختیار اسلام قرار گرفته بود. بخش عمده ای از سرزمین روم هم که شامات و فلسطین و موصل و بقیه جاها بود ، در اختیار اسلام قرار گرفته بود. چنین رقعه وسیعی در اختیار اسلام بود؛ بنابراین ثروت زیادی به وجود آمده بود؛ دیگر فقر و کمبود و کم غذایی وجود نداشت؛ خیلی ها از رفاه بیش از اندازه لازم برخوردار شده بودند. اگر علی را از این وسط حذف می کردیم، ممکن بود تاریخ این طور قضاوت کند که اصول اسلامی و ارزش های نبوی خوب بود؛ اما در همان دورة مدينة النبي، همان دوره کوچکی و فقر جامعه اسلامی. اما بعد از آنکه جامعه اسلامی بزرگ شد و با تمدن های گوناگون آمیخته شد؛ از ایران و روم فرهنگها و تمدن های مختلف وارد زندگی مردم شدند، همه زیر چتر جامعه اسلامی قرار گرفتند، دیگر آن اصول کافی نیست و نمی تواند کشور را اداره کند. امیرالمؤمنین در این پنج سال با عمل و سیره و شیوه حکومت خود نشان داد که نه، همان اصول درخشان صدر نبوت - همان توحید، همان عدل، همان انصاف و مساوات، همان برابری بین انسان ها - با خلیفه مقتدری مثل امیرالمؤمنین قابل اجراست. این، چیزی است که در تاریخ مانده است. هرچند بعد از امیرالمؤمنین این روش ادامه داده نشد، اما ایشان نشان داد که اگر حاکم اسلامی و مدیران جامعه و تصمیم داشته باشند، بنا داشته باشند و اعتقاد راسخ داشته باشند، می توانند همان اصول را در دوران گسترش منطقه حکومت اسلامی و پدید آمدن شرایط گوناگون و جدید زندگی، باز هم اجرا کنند و مردم را از آن بهره مند نمایند.... 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 📜 کانال زندگی به سبک شهدا 🕯 @sireshohada 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
... امیرالمؤمنین فرمود: «اموالی که تا امروز افراد برگزیده و محترمها بی جا و به ناحق تصرف کرده اند، هرجا من به این اموال دست پیدا کنم، اینها را به بیت المال برمی گردانم». در طول این چند سال، کسانی توانسته بودند پولهایی را از بیت المال به نفع خودشان بردارند. فرمود من همه اینها را برمی گردانم. مردم و بزرگان بدانند که روش من این است بعد از چند روز مخالفت ها شروع شد. البته مردم مستضعف و طبقه مظلوم جامعه از خدا می خواهند چنین روشی به کار گرفته شود؛ ليكن متنفذان و کسانی که خودشان مخاطب واقعی این مطلب بودند، بدیهی است که ناراضی بودند. ولیدبن عقبة پیش امیرالمؤمنین آمد و گفت یا علی! بیعت ما با تو شرط دارد؛ شرط ما این است که به پول هایی که ما به دست آورده ایم، دست نزنی و به دستاوردهای ما در دوران قبل از خودت کاری نداشته باشی. بعد از ولید بن عقبة، طلحه و زبیر آمدند. البته حساب ولیدبن عقبة از طلحه و زبیر جداست. ولید بن عقبة در واقع جزو تازه مسلمانهاست؛ اما طلحه و زبیر جزو بودند.خدمت امیرالمؤمنین آمدند و گفتند: تو ما را با دیگران در تقسیم بیت المال یکسان کردی؛ چرا امتیاز قائل نیستی؟ با شمشیر ما اینها به دست آمد؛ ما بودیم که اسلام را پیش بردیم؛ حضرت بالای منبر رفت و جواب تندی داد:من که بنیانگذار چنین روشی نیستم؛ هم من و هم شما بودیم و دیدیم پیغمبر این طور عمل می کرد. من کار تازه ای نکرده ام؛ همان کار پیغمبر را دارم دنبال می کنم؛ می خواهم همان ارزش ها و همان پایه های اعتقادی و عملی جامعه را در این دوران مستقر کنم. هزینه این کار، وقوع سه جنگ بود. امیرالمؤمنین ایستاد. بدیهی است که امیرالمؤمنین حق خلافت را متعلق به خودش میدانست؛ اما بعد از رحلت پیغمبر این طور نشد؛ امیرالمؤمنین در مقابل آن مسئله، بیست و پنج سال عکس العمل نشان نداد؛ اما در مقابل قضیه ای که به ظاهر کمتر از آن قضیه به نظر می رسد ساکت نماند . ببینید این کار به نظر امیرالمؤمنین چقدر مهم بود. امیرالمؤمنین در همین زمینه یک جمله دیگر دارد. . ایشان می فرماید: اگر کسی است، انسان مجاهد في سبيل الله است، داشته، بوده و کارهای بزرگی کرده، رعایت حق او بر شما است. اگر در جایی این شخص تخطی و حقی را کرد، شما که و هستید، نباید آن حق واجب، مانع بشود از اینکه در موردی که تخطی کرده، . بنابراین مسائل را از هم جدا کنید. اگر کسی آدم خوبی است، شخص با ارزشی است، سابقه خوبی دارد و برای اسلام و کشور هم زحمت کشیده؛ خیلی خب، حق او مقبول و محفوظ و ما او هستیم؛ اما اگر تخطی کرد، رعایت آن حق نباید موجب شود تخلفی که انجام داده، گرفته بشود. این، است. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 📜 کانال زندگی به سبک شهدا 🕯 @sireshohada 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
...درباره غذای او، لباس او، وضع معیشت او و فرزندان او خیلی چیزها نقل شده است. راوی می گوید رفتم دیدم امام حسن و امام حسین نشسته اند و دارند غذا می خورند. غذای آنها عبارت بود از نان و سرکه و سبزی. گفتم ها! شما امیر هستید؛ شما خانواده حکومتید؛ پسر امیرالمؤمنین هستید؛ در بازار هم این همه آذوقه هست. در کوفه این همه جنس ریخته اند و مردم دارند استفاده می کنند؛ شما آقازاده ها غذایتان این است؟ رو به او کردند و گفتند: تو از امیرالمؤمنین غافلی؛ برو زندگی او را ببین! آن حضرت با خانواده خودش هم این طوری بود. امیرالمؤمنین شاخص حکومت در یک ، وسیع، متمدن و ثروتمند، مثل زمان ایشان نسبت به زمان پیغمبر را معین کرد. همه چیز پیش رفته بود. امیرالمؤمنین با خود خواست اثبات کند که در این وضعیت هم میشود همان اصول را زنده کرد. این، کار بزرگ امیرالمؤمنین است. اصل ، اصل ، اصل ، اصل مردم، اصل های شایسته و لایق و مؤمن - که زندگی امیرالمؤمنین پر است از حوادث و قضایایی که شما مردم در طول سال های متمادی از هر بخشی چیزهایی را به عنوان داستان و روایت و کلام امیر المؤمنین میشنوید و شنیده اید به همه اینها نشان دهنده این حقیقت است. جمع بندی اش این است که امیرالمؤمنین می خواهد به دنیا نشان دهد که این . اصول اسلامی شکل لباس امیرالمؤمنین نیست که اگر امیرالمؤمنین لنگ می بست یا پیراهن می پوشید، امروز لازم باشد ما هم همان کار را بکنیم؛ اصول اسلامی عبارت است از ، ، با مردم، ارج نهادن به ، رسیدگی به حال در مقابل جبهه های ضداسلام و دین، پافشاری بر مبانی و و دفاع از حق و حقیقت. اینها در همه زمانها هم قابل پیاده شدن است. البته امروز وقتی ما این حرفها را می زنیم، در حقیقت از قله حرف می زنیم. چه کسی می تواند حتی تصور کند که به امیرالمؤمنین شباهت پیدا کند؟ نه، هیچ کس شبیه امیرالمؤمنین نمی شود. امیرالمؤمنین الگو و قله و جهت حرکت را نشان داد و را معین کرد؛ حالا به هر جا توانستیم برسیم. نظام اسلامی، نظام عدل و انصاف و رسیدگی به مردم و احترام به حقوق انسانها و مقابله با ظلم قوی به ضعیف است. مشکلات مهم بشر در طول تاریخ اینهاست. بشریت همیشه گرفتار این مشکلات بوده و هنوز هم گرفتار است. ملت ها به خاطر همین زورگوییها ضربه می خورند و زندگی هایشان سخت می شود. اسلام و منطق امیرالمؤمنین و منطق حکومت علوی مقابله با این چیزهاست؛ چه در داخل یک جامعه که زورمندی بخواهد ضعیفی را ببلعد، چه در سطح جهانی و بین المللی. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 📜 کانال زندگی به سبک شهدا 🕯 @sireshohada 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
....در شخصیت، زندگی و شهادت این بزرگوار، سه عنصر که ظاهرا با یکدیگر چندان هم سازگاری ندارند، جمع شده است. این سه عنصر عبارت است از: ، و . آن حضرت، عبارت است از قدرت او در اراده پولادینش، در اداره مشکل ترین عرصه های نظامی، در هدایت ذهن ها و فکرها به سوی عالی ترین مفاهیم اسلامی و انسانی، تربیت انسان های بزرگ از قبیل مالک اشتر و عمار و ابن عباس و محمد بن ابی بکر و دیگران، و ایجاد یک جریان در تاریخ بشری، مظهر اقتدار آن بزرگوار، اقتدار منطق، اقتدار فکر و سیاست، اقتدار حکومت و اقتدار بازوی شجاع بود. در عین حال یکی از ترین چهره های تاریخ است و مظلومیت در همه بخش های زندگی اش وجود داشت. در دوران نوجوانی، مظلوم واقع شد. در دوران جوانی بعد از پیامبر، مظلوم واقع شد. در دوران کهولت و خلافت، مظلوم واقع شد. بعد از شهادت هم، تا سالهای متمادی بر سر منبرها از او بدگویی کردند و به او نسبت های دروغ دادند. شهادت او هم مظلومانه است. اما عنصر سوم که آن بزرگوار باشد. پیروزی همین است که اولا در زمان حیات خود او، بر تمام تجربه های دشواری که بر او تحمیل کردند، پیروز شد؛ یعنی جبهه های شکننده دشمن، بالاخره نتوانستند علی را به زانو در آورند؛ همه آنها از علی شکست خوردند. بعد از شهادت هم روز به روز حقیقت درخشان او آشکارتر شد؛ یعنی حتی از زمان حیاتش به مراتب بیشتر بود. امروز شما به دنیا نگاه کنید، نه دنیای اسلام در همه دنیا، ببینید چقدر ستایشگرانی هستند که حتی اسلام را قبول ندارند، اما علی بن ابی طالب را به عنوان یک چهره درخشان تاریخ قبول دارند. این همان روشن شدن آن جوهر تابناک است و خدای متعال درمقابل آن مظلومیت به آن حضرت پاداش می دهد. آن مظلومیت، آن فشار اختناق، آن گل اندود کردن چشمه خورشید با آن تهمتهای عجیب، آن صبری که او در مقابل اینها کرد، بالاخره پیش خدای متعال پاداش دارد. پاداشش هم اینکه در طول تاریخ بشر، شما هیچ چهره ای را به این و مورد اتفاق كل، پیدا نمی کنید. شاید تا امروز هم در بین کتاب هایی که ما میشناسیم که درباره امیرالمؤمنین نوشته شده است، عاشقانه ترینش را غیر مسلمانان نوشته اند. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 📜 کانال زندگی به سبک شهدا 🕯 @sireshohada 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
تفاوت عمده امیرالمومنین در دوران حکومت خود با پیامبر اکرم این بود که در زمان پیامبر صفوف مشخصی وجود داشت ، صف ایمان و کفر. یعنی در زمان پیامبر همه چیز آشکار بود .اما در زمان امیرالمومنین صفوف مشخص نبود . بعضی از صحابه مثل طلحه و زیبر که چهره موجهی داشتن و در زمان پیامبر جز افراد سرشناس بودند و حتی ابتدا از امیرالمومنین دفاع کردند ولی باعث تغییر شخصیت اینها شد. آنهایی که دوروبر امام علی بودند ایستادند و جنگیدند خیلی بصیرت به خرج دادند. در درجه اول بصیرت لازم بود مخصوصا در آن دوران که بعضی از صحابه صدر اسلام دچار کج رفتارهایی شده بودند و شاید برخی از مسلمانان دچار شک میشدن. اگر بخواهيم جمع بندى كنيم، اينگونه بايد عرض كنيم كه دوران حكومت امام علی ، دوران يك حكومت مقتدرانه و درعين حال مظلومانه و پيروز بود. يعنى هم در زمان خود توانست دشمنان را به زانو درآورد، هم بعد از شهادت مظلومانه اش، در طول تاريخ توانست مثل مشعلى بر فراز تاريخ باشد. البته خون دلهاى اميرالمؤمنين در اين مدت، جزو پرمحنتترين حوادث و ماجراهاى تاريخ است. 🍀🍀🍀🌷🌷🌸🌷🌷🍀🍀🍀 📜 کانال زندگی به سبک شهدا 🕯 @sireshohada 🍀🍀🍀🌷🌷🌸🌷🌷🍀🍀🍀