eitaa logo
سیره علوی (ع)
206 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
35 فایل
اُدعُ إلى سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنه (نحل.125) وابسته به مرکز احیاء موعظه حسنه mawezah.ir Ad1: @mahdimahdavi2 Ad2: @YaAliy Ad3: @Reza_shariati64 http://eitaa.com/joinchat/3049848832C0bd97c4343 🌸کــپـی از مــطـالــبـ کـانـال بــاذکر صـلـواتـ آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر خوانی طنز دکتر با موضوع دوران مجردی در محضر رهبر انقلاب😁👌🏻 🎧 گفت یک بچه ی دبستانی میم مثل چه؟ گفتمش محضر😅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رسول خدا (صل الله علیه و آله)، مظهر رأفت و‌ رحمت پروردگار عالم 🔹پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله)، برای هدایت امتش حریص بود و در این راه، سختی های بسیاری را تحمل می کرد. 💠لقَد جاءَكُم رَسولٌ مِن أَنفُسِكُم عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّم حَريصٌ عَلَيكُم بِالمُؤمِنينَ رَئوفٌ رَحيمٌ 🎤 استاد فروغی
✔️ [ادامه...] 🔸ارسطو تجارت و جنگ را در یکسو و اوقات فراغت و صلح را در سوی دیگر قرار می ‏داد. او وقت گذرانی را به عنوان فراغت به حساب نمی‏ آورد. در نزد ارسطو فعالیت‏های اوقات فراغت به شدت محدود بود. او تنها موسیقی و تفکر را با ارزش و و در زمره فراغت می شمرد. "انسان مدرن" را باید انسان بدون “فراغت” نامید. انسان مدرن برای هر کار و کنش و عملی وقت کافی دارد الا برای پرداختن به “فراغت” در مفهوم فلسفی آن. 🔹اوقات “فراغت” در جهان مدرن و امروزی در معنا و مفهومی کاملا متفاوت و متضاد از مفهوم “فراغت” در نزد فیلسوفان بزرگی مانند افلاطون و ارسطو، مورد استفاده قرار می گیرد. امروزه اوقات فراغت به همان اوقاتی که قرار است با بطالت و سرگرمی پر شود، اطلاق می شود. در جهان امروز زندگی انسان به دو بخش کار و سرگرمی تقسیم شده است (دو بخشی که در اندیشه افلاطون و ارسطو ارزش و اعتبار چندانی ندارد) و اصولا زمان و فرصتی برای “فراغت” به مفهوم فلسفی آن وجود ندارد. 🔸سوژه جهان مدرن از صبح تا ساعات پایانی روز در کارخانه و کارگاه و اداره و فروشگاه و... مشغول فعالیت یدی و اداری است و شب با جسم و روحی فرسوده و خسته یا در مقابل تلویزیون لم داده و با برنامه های مزخرف و وراجی های شبکه های مختلف تلویزیونی اوقات خود را سپری می کند، مشغول بازیهای کامپیوتری است و یا اینکه در شبکه های مختلف اجتماعی مشغول تماشای کلیپ های بی معنی و مشمئزکننده شاخ و پلنگ های اینستاگرامی و.. است‌. 🔹اغلب این افراد در روزهای تعطیل هفته هم یا در مهمانی های خانوداگی و دوستانه مشغول بازی “مافیا” و امثالهم هستند و یا با تماشای سری چندم فلان سریال هالیودی اوقات خالی خود را پر می نمایند.‌ در این میان آنچه حذف و فراموش می شود اوقات “فراغت” است که در نزد افلاطون به عنوان ارزشمندترین بخش حیات انسان محسوب می شود. اوقاتی که باید صرف تفکر، فهم و شناخت هنر و کسب فضیلت شود.
🔰"امروز مردم دیگر سرکوب نمی‌شوند، سرگرم می‌شوند" (تئودور آدورنو) ✍️ فرهاد قنبری 📍افلاطون برای کار یدی(دستی) ارزش و احترام کمی قائل بود اما برای فراغتی که به وسیله شهروندان لایق به خوبی مورد استفاده قرار می گرفت اهمیت زیادی می داد. فراغت مد نظر افلاطون صرف اجرای موسیقی، نمایشنامه، ورزش و تعلیم دادن اصول می شد. از نظر او برای اندیشیدن،‏ تامل و خودسازی و نیل به خوشبختی باید وقت آزاد داشت. ارسطو فلسفه زندگی را چگونگی کسب سعادت و خوشبختی می دانست. او معتقد بود اعتدال اجتماع در راستای عدالت طبیعی است و خوشبختی امری همیشگی و فراغت مادام ‏العمر است. به عقیده ارسطو کار به معنای کار یدی و فراهم کردن ضروریات زندگی و اوقات فراغت به معنای آن لحظات زندگی بود که در آن انسان درباره حقایق جاودانی تامل کرده و در موسیقی و تئاتر شرکت می‏کرد. /تاملات ۷۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رسول خدا (صل الله علیه و آله)، مظهر رأفت و‌ رحمت پروردگار عالم 🔹پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله)، برای هدایت امتش حریص بود و در این راه، سختی های بسیاری را تحمل می کرد. 💠لقَد جاءَكُم رَسولٌ مِن أَنفُسِكُم عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّم حَريصٌ عَلَيكُم بِالمُؤمِنينَ رَئوفٌ رَحيمٌ 🎤 استاد فروغی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 آیةالله بهجت فرمودند: چون سبّ و طعن را کنار گذاشتیم، موجب شد، سه‌نفری که بر ولایت امیرمؤمنان مانده‌بودند، تبدیل به 500 میلیون شود! اگر شیوه‌ی سبّ و طعن را در پیش گرفته بودیم، همه‌ی این‌ها را از دست می‌دادیم! 🔰 مرحوم علامه‌ی عسکری می‌گفت: به اندازه‌ای که با کتاب‌های من، از اهل‌سنت شیعه‌ شده‌اند، در طول تاریخ اسلام، با کتاب‌‌های هیچ‌ عالمی به این اندازه، شیعه نشده‌اند؛ علتش آن است که من از کتاب‌هایم سبّ و طعن به خلفا را حذف کرده، و به جای آن استدلال آورده‌ام. 🔰 این واقعیت را نمی‌توان انکار کرد که برای هدایت انسان‌‌ها، زمینه‌های آن‌را باید فراهم کرد و در مقابل، نباید زمینه‌‌ی هدایت را با گفتار و رفتار، از بین برد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺فرق خلقت ائمه با دیگر انسانها 🎥فرق خلقت پیامبر اکرم صلی الله علیه واله و اهلبیت علیهم السلام با بقیه افراد در چیست؟ و آیا این تفاوت در به کمال رساندن آنها تاثیر داشته است یا نه؟ صلی الله علیه واله علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انیمیشن کوتاه تکه ها Nuggets 🔸مدت: 5 دقیقه 🔸آلمان 🔸سال 2014 🔖یکی از مفاهیم مهم در دین بحث است. حالتی بر انسان عارض می شود که در آن ارتباط فرد با واقعیت قطع شده و در دنیای خیالی آروزهای خود را دنبال می کند. 🔍 سکر طبیعت غیر از محرک های فیزیولوژیکی مثل مخدرات یا هورمون های داخلی در بدن، جنبه روانی مهمی دارد. در اخلاق اسلامی و قرآن کلید واژه یعنی غرق شدن در آرزوهای سکر آور بسیار مذموم شمرده شده. این حالت بیش از آن که در انسان انگیزه کار و تلاش ایجاد کند او را منفعل می کند. در واقع او شور و هیجان مورد نیاز برای انجام فعالیت را صرف تخیل کردن می کند و از تخیل مقصد و هدف خود لذت می برد. بنابراین انرژی برای انجام فعالیت باقی نمی ماند. 🔍 یکی از مولفه های مهم در شریعت اسلامی زدودن وابستگی ها به طبیعت است. حرام بودن استفاده از مشروبات الکلی یا هر ماده مسکر و مخدر و حتی اعمالی مثل روزه گرفتن و ... انسان را از وابستگی به جنبه های طبیعی مصون می کند و قوه عقل او را تقویت می کند. 🎥 انیمیشن بالا نمونه ای از تأثیر یک عامل سکر آور بیرونی در جاندار در حال حرکت است. موجودی که شبیه پرنده است ولی بال ندارد و در حالت بدون هیچ تلاش برای بال زدن، پرواز می کند و دوباره سقوط می کند. هر بار که این حالت تکرار می شود، خسارت ناشی از سقوط بیشتر می شود و جسم او فرتوت و سست می گردد. نوعی وابستگی به آن ماده و حالت سکر پیدا می کند. او تا زمانی که به آن ماده وابسته است به فکر این که از توانایی های خود برای پرواز کردن استفاده کند نمی افتد. /ملاحظات و محاکمات
وحدت.pdf
3.36M
💠 به مناسبت هفته وحدت، بیانات حضرت آیت‌الله مصباح یزدی پیرامون وحدت اسلامی را بازنشر می‌کنیم.
🔺 استکبارستیزی در قرآن 🔰 رهبرانقلاب: اگر مبارزه‌ی با استکبار نباشد، ما اصلاً تابع قرآن نیستیم.
32.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 نقض پیمان 🎙 آیت‌الله امام خامنه‌ای: 🔺 «این از آن اشتباهات عجیب‌وغریب و بسیار خطرناک است؛ می‌گویند اگر ما با آمریکا کردیم، مشکلات کشور حل می‌شود! خب، حالا ده‌تا دلیل می‌شود شمرد برای این‌که این حرف، است؛ این حرف، است، این حرف، است. سازش با آمریکا کشور را به‌هیچ‌وجه حل نمی‌کند؛ نه مشکلات اقتصادی را، نه مشکلات سیاسی را، نه مشکلات امنیّتی را، نه مشکلات اخلاقی را، بلکه بدتر خواهد کرد. ده-پانزده دلیل وجود دارد و می‌شود شمرد و ردیف کرد برای این قضیّه؛ آخری‌اش همین قضیّهٔ است. من چقدر در طول مذاکرات گفتم که این‌ها بدعهدند، این‌ها دروغ‌گویند، این‌ها پای حرف‌شان نمی‌ایستند.»  ۱۳۹۵/۰۸/۱۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢داشتن رهبر خوب کافی نیست... 📍امیرالمؤمنین هم که باشد... 🎙به روایت آیت‌الله جوادی آملی
✂️ برشی از یک کتاب هیچ گاه خدا ، باج بیکاری و تنبلی ما را نمی دهد ! او می خواهد که زمینه ی و تحول ما را فراهم کند و امکان ما را آماده سازد . پس دنیایی همراهِ و حادثه هایی بی امان و درگیری‌هایی و مداوم می‌آورد تا ما با به تمامیّت خویش برسیم . مشکلات تمامیّت ندارد . این ما هستیم که باید تمامیّت خود را به دست بیاوریم و پایداری کنیم . 📚 نامه های بلوغ ، علی صفایی حائری ، صفحه ۱۰۸ 🔰
❣امیر المومنین علیه السلام در پنجمین مقایسه علم و مال مى فرماید: ✨وَالْعِلْمُ حَاکِمٌ، وَالْمَالُ مَحْکُومٌ عَلَیْهِ 💠«علم حاکم است و مال محکوم علیه (علم فرمانده است و مال فرمان بردار) ✍بدیهى است مال و ثروت در سایه علم و دانش پدید مى آید; مدیریت هاى شایسته، آگاهى به فنون زراعت و تجارت و صنعت و به ویژه در عصر ما آگاهى به انواع تکنولوژى ها و فناورى ها سرچشمه پیدایش و گسترش اموال و ثروت هاست و آنچه مایه برترى بخشى از کشورها بر سایر کشورهاى جهان و حاکمیت آنها بر مسائل سیاسى و فرهنگى جهان شده همان پیشرفت علمى آنهاست که هم اقتصادشان را شکوفا کرده و هم پایه هاى حاکمیت شان را بر مسائل سیاسى تقویت نموده است. ✔️علم در کلام امام علیه السلام همه علوم مفید را شامل مى شود; اعم از علوم الهى و معنوى و علوم مفید مادى، هرچند بیشتر سخن از علوم الهى است. ═══✙❆♡❆✙
روزی حضرت امام حسن (ع) در مجلس پدر نشسته بود، ناگهان گروهی وارد شده از آن حضرت جویای امیرالمومنین شدند. امام حسن (ع) به آنان فرمود: مطلب شما چیست؟ آن را بگویید. گفتند: مردی با همسر خود همبستر شده و آنگاه زن با دوشیزه ای مساحقه نموده و او آبستن شده است، حکمش چیست؟ امام حسن (ع) فرمود: مشکلی است که علاج آن با اباالحسن است؛ و من پاسخ شما را می گویم اگر صحیح بود از جانب خداوند و امیرالمومنین است و اگر خطا بود از سوی خودم می باشد و امیدوارم اشتباه نکنم. اولا: آن زن باید مهر دختر را بپردازد؛ زیرا با زاییدن بکارتش زایل می شود. و ثانیا: زن باید سنگسار شود چون با داشتن شوهر، مرتکب گناه بزرگی شده است؛ و پس از آن که دختر، فرزند را زایید بر او حد زنا جاری می کنند و فرزند را به صاحب نطفه رد می نمایند. آن جماعت برگشته، اتفاقا امیرالمومنین را در بین راه ملاقات نمودند. آن حضرت (ع) به ایشان فرمود: از فرزندم حسن چه پرسیدید و او به شما چه پاسخ داد؟ آنان سوال و جواب را عرضه داشتند، آن حضرت (ع) فرمود: اگر این مساله را از من می پرسیدید من هم بیش از این پاسخی نداشتم. فروع کافی، کتاب الحدود، بعد باب الحد فی السحق، حدیث 1.
در زمان خلافت امیرالمومنین (ع) مردی کوهستانی با غلام خود به حج می رفت. در بین راه غلام مرتکب تقصیری شده و مولایش او را کتک زد. غلام بر آشفته، به مولای خود گفت: تو مولای من نیستی بلکه من مولا و تو غلام من می باشی. و پیوسته یکدیگر را تهدید نموده و به هم می گفتند: ای دشمن خدا، بر سخنت ثابت باش تا به کوفه رفته تو را به نزد امیرالمومنین (ع) ببرم. چون به کوفه آمدند هر دو با هم نزد علی رفتند و مولا (ضارب) گفت: این شخص، غلام من است و مرتکب خلافی شده او را زده ام و بدین سبب از اطاعت من سر برتافته، مرا غلام خود می خواند. دیگری گفت: به خدا سوگند دروغ می گوید و او غلام من می باشد و پدرم وی را به منظور راهنمایی و تعلیم مسائل حج با من فرستاده و او به مال من طمع کرده مرا غلام خود می خواند تا از این راه اموالم را تصرف نماید. امیرالمومنین (ع) به آنان فرمود: بروید و امشب با هم صلح و سازش کنید و بامدادان به نزد من بیایید و خودتان حقیقت حال را بیان نمایید. چون صبح شد، امیرالمومنین (ع) به قنبر فرمود: دو سوراخ در دیوار آماده کن! و آن حضرت (ع) عادت داشت همه روزه پس از ادای فریضه صبح به خواندن دعا و تعقیب مشغول می شد تا خورشید به اندازه نیزه ای در افق بالا می آمد. آن روز هنوز از تعقیب نماز صبح فارغ نشده بود که آن دو مرد آمدند و مردم نیز در اطرافشان ازدحام کرده می گفتند: امروز مشکل تازه ای برای امیرالمومنین روی داده که از عهده حل آن بر نمی آید. امام (ع) پس از فراغ از عبادت به آن دو مرد رو کرده، فرمود: چه می گویید؟ آنان شروع کردند به قسم خوردن که من مولا هستم و دیگری غلام. علی (ع) به آنان فرمود: برخیزید که می دانم راست نمی گویید. و آنگاه به آنان فرمود: سرتان را در سوراخ داخل کنید، و به قنبر فرمود: زود باش شمشیر رسول خدا (ص) را برایم بیاور تا گردن غلام را بزنم. غلام از شنیدن این سخن بر خود لرزید و بدون اختیار سر را بیرون کشید، و آن دیگر همچنان سرش را نگهداشت. امیرالمومنین (ع) به غلام رو کرده، فرمود: مگر تو ادعا نمی کردی من غلام نیستم؟ گفت: آری، ولیکن این مرد بر من ستم نمود و من مرتکب چنین خطایی شدم. پس آن حضرت (ع) از مولایش تعهد گرفت که دیگر او را آزار ندهد و غلام را به وی تسلیم نمود. 1. فروع کافی، کتاب الدیات، باب 11، حدیث 3. 2. تهذیب، ج 10، ص 221، حدیث 1.
روزی عمر به حضرت امیر (ع) رسید و گفت: یا امیرالمومنین، پرسشهایی چند در نظر داشته ام و فراموش کردم که آنها را از رسول خدا (ص) بپرسم آیا شما پاسخ آنها را می دانید؟ علی (ع) فرمود: سوالات خود را بگو. عمر گفت: گاهی انسان چیزی در خواب می بیند و وقتی که بیدار می شود اثری از آن نمی یابد؛ و گاهی با کسی برخورد می کند و بدون سابقه او را دوست می دارد و برعکس، گاهی هم با افراد ناشناسی دشمن است؛ و گاهی هم چیزی می بیند و یا می شنود و مدتها آن را بخاطر دارد و زمان احتیاج، آن را فراموش می کند و باز در غیر وقت حاجت یادش می آید. امیرالمومنین (ع) در پاسخش فرمود: اما سوال تو از خواب؛ خداوند در قرآن مجید می فرماید: «خداوند جانها را در وقت مردن و نیز جانهای آنان که نمرده اند، در خواب از بدنها می گیرد. پس آن نفسی را که حکم به مردن او کرده، نگه می دارد و آن نفسی را که اجلش نرسیده، به بدن خود تا اجل و موعد معینی می فرستد. (زمر، 43)» آنگاه فرمود: خواب شبیه مرگ است، پس آنچه را که انسان به هنگام تحلیل و جدا شدن روح از بدن ببیند راست و از ملکوت است و آنچه را که در موقع بازگشت روح ببیند باطل و از رنگهای شیطان است. و اما سوال تو از دوستی و دشمنی با عدم سابقه؛ خداوند ارواح را دو هزار سال قبل از بدنها آفریده و آنان را در هوا و فضا سکونت داده است، پس ارواحی که در آنجا با یکدیگر انس و الفت داشته اند اینجا نیز با هم مانوسند، و ارواحی که در آنجا با هم دشمن بوده اند اینجا نیز با هم دشمنند. و اما سوال تو از ذکر و فراموشی؛ هیچ قلبی نیست مگر اینکه دارای پرده و پوششی است، پس هرگاه قلب در زیر آن پرده نهان باشد، آنچه را که دیده و شنیده فراموش می کند، و هرگاه پرده کنار رود، آنچه را که دیده و شنیده یادش می آید. عمر گفت: راست گفتی، خدا مرا زنده نگذارد و نه در شهری باشم که تو در آنجا نباشی. عجایب القضایا، قمی، ص 103، حدیث 172.
عجب است از انسان متکبری که ابتدای خلقتش از آب گندیده نطفه است که اگر لطف خدا بر خلقتش نبود جایگاهش مزبله گاه و چاه مستراح بود؛ و در پایان عمرش نیز مرداری بدبو است که جایگاهش زیر خاک است؛ و در هنگام زنده بودنش نیز ظرفی از برای نجاست است که در شکمش از ادرار و مدفوع انباشته گشته و توالتی سیار است. با این حال این انسان سرکش در مقابل خداوند و دستوراتش تکبر و سرکشی می کند و بندگی و عبادت او را به جای نمی آورد. آثار الصادقین، صفحه 365.
گر اين راز در شهر فاش شود و پادشاه از اين جريان باخبر گردد همه ما را خواهد كشت! امام فرمودند: نترس، هرگاه مشكلى برايت پيش آمد، مرا صدا بزن! سپس خداحافظى كرده و رفتند و به مرد كوفى فرمودند: چشم را روى هم بگذار، كوفى چشم را روى هم گذاشت و پس از سه قدم خود را در كوفه ديد. طولى نكشيد كه جريان مرد قصاب در شهر منتشر گرديد و پادشاه در جريان قرار گرفت. اراده كرد آنها را بكشد وقتى كه مامورين به آنان حمله كردند، قصاب شاه ولايت را خواند. همان ساعت امام حاضر شده و مهاجمين را به قتل رسانيد؛ و سپس رفتند كه پادشاه را به سزاى عملش برسانند. پادشاه به وحشت افتاد و با سر و پاى برهنه به حضور آن حضرت شرفياب شد و فرياد الامان الامان برداشت و ايمان آورد و از هلاكت نجات يافت و عاقبتش به خير گرديد. 72 داستان از شفاعت امام حسين (ع)، ج 1، ص 5 تا 8.
در كتاب جامع المعجزات رضا قائمى نقل شده: روزى از روزها امیرالمومنین على (ع) در مسجد كوفه نشسته بود. مردى از اهل كوفه به خدمت آن حضرت رسيده و بعد از سلام عرض كرد: من شما را دوست دارم. امام (ع) فرمودند: با زبان يا قلب و زبان؟ جواب داد: با قلب و زبان شما را دوست دارم. حضرت فرمودند: انشاءالله به تو نشان خواهم داد كه چه كسى مرا با دل و زبان دوست دارد. امام (ع) فرمودند: برخيز با من بيا. از كوفه بيرون رفتند و حضرت فرمودند: چشمت را روى هم بگذار. آن مرد چشمانش را روى هم گذاشت و سه قدم برداشت. حضرت فرمودند: چشمت را باز كن، چشمش را باز كرد. خودش را در شهرى بزرگ ديد كه مردم آن بعضى مسلمان و برخى كافر بودند. امام فرمودند: با من بيا تا دوست قلبى و زبانى را به تو معرفى كنم. رفتند تا به دكان قصابى رسيدند. امام درهمى به آن مرد داده و فرمودند: از اين قصاب گوشت خريدارى كن. مرد كوفى درهم را گرفت و به سوى قصاب رفت و گفت: اين درهم را بگير و به گوشت بده. قصاب او را غريب ديده، لذا از او پرسيد: اهل كجايى؟ گفت: اهل كوفه هستم. قصاب گفت: تو از شهر مولاى من على بن ابى طالب (ع) هستى؟ گفت: بله. قصاب گفت: بايد امشب مهمان من باشى به خاطر محبت على مرتضى (ع). كوفى گفت: رفيقى دارم. قصاب گفت: او را نيز بياور. كوفى به خدمت امام (ع) آمده و جريان را به عرض آن حضرت رسانيد و باهم بر در دكان قصاب رفتند. قصاب با خوشحالى پرسيد: شما از كوفه، شهر مولاى من امیرالمومنین (ع) هستيد؟ جواب دادند: بله. قصاب دكانش را بست و باهم به خانه آمدند. قصاب به همسرش گفت: دو مرد غريب از شهر مولايم على ابن ابى طالب (ع) نزد من آمدند، آنها را گرامى بدار. همسر قصاب با شادى برخاست و براى آنها مكان لايقى را فرش كرده و مشغول خدمت شد. امام (ع) نگاهى به داخل خانه كرد، دو طفل كوچك دوست داشتنى مثل دو ستاره درخشان مشاهده كرد. شبانگاه قصاب به خانه آمد به همسر خود گفت: چه كردى؟ گفت: آنچه دستور دادى انجام دادم. مغرب شد و امام به نماز مشغول گرديد. قصاب به آن بزرگوار اقتدا كرد. بعد از نماز مغرب شخصى در خانه قصاب را كوبيد. قصاب بيرون آمد و جلادى را ديد و گفت: چه كار دارى؟ گفت: پادشاه دستور داده تو را به قتل برسانم و خونت را براى او ببرم. چرا كه او بيمار شده و براى صحتش اطباء خون محب على (ع) را تجويز كرده اند. قصاب گفت: من مهمان دارم، اجازه بده سفارش آنها را به همسرم بكنم. داخل خانه شد و به همسرش گفت: اى يار وفادار و بانوى نيكوكار، مهمانان را گرامى بدار كه شنيده ام مولاى من مهمان را زياد دوست دارد. من بيرون منزل كارى دارم. اين را گفت و از خانه بيرون رفت. بلافاصله كودكانش از پى پدر بيرون رفتند و پدر متوجه نشد. جلاد قصاب را زير تيغ خوابانيد. ناگاه پسر بزرگتر پيش رفت و گفت: اى جلاد پدرم را رها كن و مرا به جاى او به قتل برسان. جلاد طفل را زير تيغ خوابانيد، خواست سر از بدنش جدا كند برادر كوچك خود را روى برادر بزرگتر افكند. جلاد هر دو را كشت و خون آنها را گرفته به نزد پادشاه برد و تمام ماجرا را نقل كرد. قصاب با چشم پرآب و جگر كباب سر و تن فرزندان خود را برداشته و مخفى از همسرش در زاويه خانه اش گذاشت و نزد همسرش رفت و گفت: غذا را حاضر كن. سپس به خدمت امام آمد و ديد نمازشان تمام شده است. سفره را گسترده و غذا را آورد و گفت: بفرماييد به نام خدا و محبت مولايم غذا ميل كنيد. امام فرمودند: تا بچه ها نيايند غذا نمى خوريم! قصاب گفت: اى برادر غذا بخوريد، بچه ها جاى ديگرى رفته اند! امام فرمودند: ما غذا نمى خوريم تا آنها بيايند. هر چه قصاب اصرار به غذا خوردن كرد، امام قبول نكردند؛ تا اين كه فرمودند: آيا مرا نمى شناسى؟ من مولاى تو على بن ابى طالب هستم. قصاب گفت: اى مولاى من فرزندان، مال و همسرم فداى تو باد! سپس نزد همسرش رفت. زن گفت: بچه هايم كو؟ قصاب گفت: خاموش باش كه به خاطر محبت مولايم ذبح شدند. همسرش گريان شد. قصاب گفت: ساكت باش كه مهمان مهربان، كودكانمان را زنده خواهد كرد. زن گفت: چه طور زنده مى كند؟ قصاب گفت: اين مهمان امیرالمومنین (ع) است. همسر قصاب با شنيدن اين كلمات خودش را روى قدم هاى امام انداخت. امام فرمودند: ناراحت نباش! الان به اذن خدا فرزندانت را زنده مى كنم. امام به قصاب فرمودند: نعش طفلانت را بياور. قصاب نعش كودكان را آورد. امام برخاست دو ركعت نماز به جاى آورد و دعا كرد. مرد كوفى مى گويد: ناگاه ديدم آن دو طفل نشستند و گفتند: لبيك، لبيك، يا مولانا يا اباالحسن، و بر قدم هاى آن حضرت افتادند و دست و پاى آن بزرگوار را بوسيدند. و قصاب و همسرش بسيار مسرور شدند. امام به آن مرد كوفى فرمودند: آيا شما هم مثل اين قصاب با زبان و قلب مرا دوست داريد؟ گفت: نه. امام فرمودند: اين ها محب قلبى و زبانى من هستند. آن وقت نشستند و غذا خوردند. قصاب دامن امام را گرفت و گفت: اى آقاى من ا
روزگاری بر این مردم بیاید که جز مومن بی نام و نشان از فتنه ها نجات نیابد؛ و او کسی است که چون در میان مردم است کسی او را نمی شناسد و اگر در جماعت ها حاضر نشود کسی سراغ او را نمی گیرد؛ نه فتنه انگیز است و نه اهل فساد؛ خداوند درهای رحمت را به روی او باز کرده و سختی عذاب خویش را از او گرفته است. به زودی زمانی بر مردم خواهد آمد که اسلام و دستوراتش چون ظرفِ واژگون گشته که محتویاتش فرو ریخته است، واژگون می گردد. نهج البلاغه، خطبه 103.
حضرت علی (ع) فرمود: زمانی بر مردم خواهد آمد که هیچکس گرامی و عزیز نیست مگر شخص حیله گر، و کسی مورد پسند و زیرک شمرده نمی شود مگر شخص تبهکار و فاسق. افراد با انصاف، ضعیف و خوار می گردند. آنها صدقه را غرامت (و ضرر) پندارند (و از دادن آن امتناع می کنند). رفت و آمد و رسیدگی به فامیل را منت می دانند و عبادت را برای گردنکشی بر مردم انجام می دهند. در آن هنگام هوی و هوس بر آنها غلبه کرده و راه حق بر آنها پوشیده می گردد. غرر الحکم (الیاء المطلق). در برخی روایات آمده است: به حضرت گفته شد: این امور چه وقتی خواهد بود؟ فرمود: آنگاه که زنها و کنیزان مسلط شوند و کودکان فرماندهی کنند. الروضة، ص 97.
🔸بی توجهی به فقراء ، جرم بزرگی است🔸 : 🔸در قرآن كريم ميخوانيم : «وَلا تَحاضّونَ عَلى طَعامِ المِسكينِ» (و يكديگر را به غذا دادن به مستمندان تشويق نميكنيد) 🔸رسیدگی به مساکین و یتیمان بسیار مهم است و بی اهمیتی به آن ، جرم بزرگی است! به اين دارالايتام ها سر بزنيد ، هر چقدر که در توانتان هست به مساكين کمک کنید و لو اينكه مقدار آن كم و جزئی باشد. 🔸مهم اين است كه ما به اين امور بی توجه و بی اهميت نباشيم. 🌱برگرفته از جلسه ١٠٧ سيری در صحيفه سجاديه🌱 __________ 🌱
🔸بی توجهی به فقراء ، جرم بزرگی است🔸 : 🔸در قرآن كريم ميخوانيم : «وَلا تَحاضّونَ عَلى طَعامِ المِسكينِ» (و يكديگر را به غذا دادن به مستمندان تشويق نميكنيد) 🔸رسیدگی به مساکین و یتیمان بسیار مهم است و بی اهمیتی به آن ، جرم بزرگی است! به اين دارالايتام ها سر بزنيد ، هر چقدر که در توانتان هست به مساكين کمک کنید و لو اينكه مقدار آن كم و جزئی باشد. 🔸مهم اين است كه ما به اين امور بی توجه و بی اهميت نباشيم. 🌱برگرفته از جلسه ١٠٧ سيری در صحيفه سجاديه🌱 __________ 🌱