ای که می دانی ندارم
غیر درگاهت پناهی
دیگر از من برمگردان
روی خود، گاهی نگاهی...
#اخوان_ثالث
🌺🌸🌼
حضرت امام سجاد (ع) میفرمایند:
عَلَاماتُ المُؤمِن خَمسٌ: الوَرَعُ فِی الخَلوَةِ، والصَّدَقَةُ فِی القِلَّةِ، والصَّبرُ عِندَ المُصِیبَةِ، والحِلمُ عِندَ الغَضَبِ، والصِّدقُ عِندَ الخَوفِ
انسان مومن پنج نشانه دارد:
پرهیز از گناه در خلوت،
صدقه دادن در هنگام تنگدستی،
شکیبایی در وقت مصیبت،
بردباری در حال خشم
و راستگویی به هنگام ترس
#الخصالج۱ص۲۶۹
عابس بن ابى شبیب شاکرى همْدانى
آتش جنگ در روز عاشورا شعله ور گردید و زمانی که اکثر یاران امام حسین(علیه السلام) به شهادت رسیده و تعداد کمی باقی مانده بودند، عابس رو به غلام خود شوذب کرد و گفت: «می خواهی چه کنی؟»
شوذب گفت: «در کنار تو از فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دفاع میکنم.»
عابس گفت: «غیر از این از تو انتظار نمیرفت... اگر امروز از تو عزیزتر کسی را داشتم، او را پیش از خود به میدان میفرستادم که امروز آخرین فرصت عمل است و فردا روز حساب است و عمل به کار نیاید.»
عابس پس از شهادت غلامش - شوذب- نزد امام حسین(علیه السلام) آمد و خطاب به امام(علیه السلام) فرمود: «یا ابا عبدالله(علیه السلام)! به خدا سوگند روی زمین چه دور و چه نزدیک کسی نزد من عزیزتر و محبوبتر از شما نیست، اگر قدرت داشتم که ظلم را از شما به چیزی که عزیزتر از جان و خونم باشد دور کنم حتماً چنین میکردم.»
سپس گفت: «السّلام علیک با ابا عبدالله(علیه السلام) اشهد انّی علی هداک و هدی ابیک؛ سلام بر توای ابا عبدالله(علیه السلام)، من گواهی میدهم که بر راه شما و پدر شما استوارم و به راه راست هدایت مییابم»، پس از کسب اجازه از امام(علیه السلام) راهی میدان جنگ گردید.
ربیع بن تمیم همدانی-که یکی از حاضرین در صحنه کربلا و از اعوان و انصار عمربن سعد بود- میگوید: «چون دیدم عابس به سوی میدان میآید او را شناختم؛ من نبرد او را در جنگها دیده بودم و میدانستم که او از شجاعترین مردم است؛ پس به سپاه عمربن سعد گفتم: «این شخص شیر شیران است، این فرزند شبیب است، مبادا کسی به جنگ او برود؛» پس عابس مکرر فریاد میزد و مبارز میطلبید و کسی جرأت نمیکرد به میدان او برود.
هنگامی که عابس دید هیچ فردی برای مبارزه با وی جلو نمیآید، زره از تن به در کرد و کلاه خود از سر برداشت، و به سپاه کوفه حمله کرده و آرایش سپاه ابن سعد را بهم ریخت. به فرمان عمربن سعد او را سنگباران کردند.
ربیع بن تمیم میگوید: “به خدا سوگند او را دیدم که بیش از دویست نفر را تار و مار کرد؛ سرانجام با محاصره او را به شهادت رسانده و سر از بدنش جدا ساختند. و من شاهد بودم که سر عابس بن شبیب در دست مردانی دست به دست میشد و هر یک از آنان با هم منازعه میکردند تا کشتن او را به خود منسوب کنند. تا این که عمربن سعد گفت: «با هم ستیز نکنید، سوگند به خدا یک نفر نمیتوانست این مرد را کشته باشد.»
پیکر بیسر عابس را امام حسین(علیه السلام ابصار العین، به خیمه مخصوص شهدا منتقل کرد؛ که بعد از واقعه عاشورا توسط قبیله بنی اسد به خاک سپرده شد).
عابس نیز از جمله اصحاب و یارانی است که نام او در زیارت رجبیه امام حسین(علیه السلام) و زیارت ناحیه مقدسه مورد خطاب امام(علیه السلام) قرار گرفته است او در این زیارات این گونه مورد سلام و تحیت امام(علیه السلام) قرار گرفته است: «السّلام علی عابس بن شبیب الشّاکری؛ سلام بر عابس پسر شبیب شاکری.»
⚫️🏴⚫️🏴
رمزگشایی از سخن پیامبر در مورد امام حسین علیه السلام بعد از هزار و چند سال!
امام صادق علیه السلام فرمودند: بر بدن جدّ غریب ما ۱۹۵۰ زخم زدند.
راوی سوال کرد:
یابن رسول الله مگر امکان دارد چنین چیزی، مگر یک بدن چقدر طاقت و حجم دارد؟
حضرت فرمودند: به خدا قسم نیزه برجای نیزه میزدند... شمشیر برجای شمشیر می زدند...تیر برجای تیر می زدند..
روزی پیغمبر صلوات الله علیه و آله بالای منبرمسجد نشسته بودند و برای مردم موعظه می کردند.
یک وقت امام حسین علیه السلام که در آن زمان چهار، پنج ساله بودند از در وارد شدند، امام حسین علیه السلام آمدند پائین پله ی منبر ایستادند.
ناگهان پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله شروع به گریه کردن نمودند و به حسین علیه السلام اشاره کرده فرمودند: »تَرَقَ عَینَ البَقَه« یعنی بیا بالا چشم پشه!
هیچکس معنی این تعبیر را نفهمید یعنی چه؟ چرا رسول الله به امام حسین علیه السلام خطاب می کند بیا بالا ای چشم پشه!!
سالیان سال کسی نفهمید شاید بعد از هزار و چند سال!!
قریب به صد و اندی سال پیش مرحوم فرهاد میرزا اعتماد السلطنه ( صاحب مقتل بسیار ارزشمند قَمقام زَخّاز و صَمصام بَتّار) که یک مقتل بسیار ارزشمند و مفیدی است.
ایشان به فرنگ رفت، در اروپا میکروسکوپ تازه اختراع شده بود به این جناب شاهزاده قجری گفتند که آقای شاهزاده تشریف بیاورید که یک وسیله ای اختراع شده به نام میکروسکوپ هر چیز ریزی که زیرش بگذارید درشت نمایی میکند و نشان میدهد.
ما چشم یک پشه را جدا کردیم و گذاشتیم زیر این میکروسکوپ... بیایید نگاه کنید!
جناب فرهاد میرزا چشم خود را گذاشت روی میکروسکوپ و نگاهی کرد و در همان موقع کسی که پای دستگاه بود گفت جناب آقای فرهاد میرزا شمردیم ۱۹۵۰ شکاف در چشم پشه است!
یک دفعه دیدند فرهاد میرزا نشست روی زمین شروع کرد به گریه و به سر زدن....
همه گفتند چه شد فرهاد میرزا، ما که چیزی نگفتیم؟! ما گفتیم چشم پشه یک حالتی دارد شبکه شبکه است و سوراخ سوراخ، شمردیم و دیدیم ۱۹۵۰ شبکه دارد !!
فرهاد میرزا گفت شماها نمی دانید! بعد از هزار و چهارصد سال تعبیر حرف پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله مشخص شد که چرا آن روز پیغمبر اکرم به اباعبدالله الحسین علیه السلام با عنوان چشم پشه خطاب کرد...
اللهم الرزقنی شفاعة الحسین یوم الورود...
منابع: کفایة الأثر، ص81تا83 ،
منابق آل ابی طالب، ج3، ص388 بحارالأنوار، ج16، ص295 / ج36، ص313 / ج43، ص286
الطرائف، ترجمه داوود الهامی، ص370)
مناقب ابن شهراشوب
حضرت امام حسين (ع) در نامه اش به كوفيان نوشت:
فَلَعَمْري ، ما الإمامُ إلاّ الحاكمُ بالكِتابِ ، القائمُ بالقِسْطِ، الدّائنُ بِدِينِ الحَقِّ ، الحابِسُ نَفْسَهُ على ذاتِ اللّه
به جان خودم سوگند، امام و پيشوا كسى نيست مگر آن كه بر اساس كتاب خدا حكومت كند، عدل و داد را بر پا دارد، پايبند دين حق باشد و خود را وقف در راه خدا كند
#ارشادالقلوبص۳۹
⚫️🏴⚫️🏴
چهار نفرینى كه در روز عاشورا مستجاب شد!
مردى كه دو پا و دو دست او قطع شده بود و هر دو چشمش نیز كور بود، فریاد مى زد: خدایا مرا از آتش نجات بده!
به او گفتند:از براى تو که مجازاتى باقى نمانده، باز مى گویى خدایا مرا از آتش نجات بده؟!
گفت: من در كربلا با افرادى بودم، كه امام حسین (علیه السلام) را كشتند، وقتى امام شهید شد، مردم لباسهاى او را به تاراج بردند.
شلوار و بند شلوار گران قیمتى در تن آن حضرت دیدم، دنیاپرستى مرا به آن داشت تا آن بند قیمتى را از شلوار درآورم.
به طرف پیكر حسین (علیه السلام) نزدیك شدم.
همین كه خواستم آن بند را باز كنم، ناگاه دیدم آن حضرت دست راستش را بلند كرد و روى آن بند نهاد!
من نتوانستم دست آن مظلوم را كنار بزنم، لذا دستش را قطع كردم!
همین كه خواستم آن بند را بیرون آورم، دیدم حضرت دست چپ خود را بلند كرد و روى آن بند نهاد!
هر چه كردم نتوانستم دستش را از روى بند بردارم، بدین جهت دست چپش را نیز بریدم!
باز تصمیم گرفتم آن بند را بیرون آورم، صداى وحشتناك زلزله اى را شنیدم!
ترسیدم و كنار رفتم و شب در همان جا كنار بدن هاى پاره پاره شهدا خوابیدم.
ناگاه،در عالم خواب، دیدم كه گویا محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) همراه على (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) آمد، حسین علیه السلام را بوسید و سپس فرمود:
پسرم تو را كشتند، خدا كسانى را كه با تو چنین كردند بكشد!
شنیدم امام حسین (علیه السلام) در پاسخ فرمود:
شمر مرا كشت و این شخص كه در اینجا خوابیده، دست هایم را قطع كرد.
فاطمه (سلام الله علیها) به من روى كرد و فرمود:
خداوند دست ها و پاهایت را قطع و چشم هایت را كور نماید و تو را داخل آتش نماید!
از خواب بیدار شدم. دریافتم كه كور شده ام و دست ها و پاهایم قطع شده.
سه دعاى فاطمه (سلام الله علیها) به استجابت رسیده و هنوز چهارمى آن یعنى ورود در آتش باقى مانده، این است كه مى گویم: خدایا! مرا از آتش نجات بده...
لعنت الله علی قوم الظالمین...
#بحارالانوارج١ص٧٢٣
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌿
✨قالَ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمُوسی:✨
🌿«یا مُوسی! إِحْفَظْ وَصِیَّتی لَکَ بِأَرْبَعَةِ أَشْیاءَ،
🌸 أَوَّلُهُنَّ؛ ما دُمْتَ لاتَری ذُنُوبَکَ تُغْفَرُ فَلا تَشْتَعِلْ بِعُیُوبِ غَیْرِکَ،
🌿وَ الثّانِیَةُ: ما دُمْتَ لاتَری کُنُوزی قَدْ نَفِدَتْ فَلاتَغُمَّ بِرِزْقِکَ،
🌸 وَالثالِثَةُ: ما دُمْتَ لاتَری زَوالَ مُلْکی فَلا تَرْجُ اَحَدا غَیْری
🌿والرّابِعَةُ: ما دُمْتَ لاتَری الشَّیْطانَ مَیِّتا فَلاتَأْمَنْ مَکْرَهُ»
🌿🌸
✨خداوند عزّوجل به موسی (ع) فرمود:
ای موسی! سفارش مرا درباره چهار چیز به یاد بسپار؛
🌿🌸
🌸۱.تا یقین به آمرزش گناهان خودت نکرده ای ،به عیب دیگران نپردازد
🌿۲.تا یقین نکردی که گنج های من به پایان رسیده است، غصّه روزی ات را نخور
🌸۳. تا نابودی سلطنت مراندیده ای، به غیرمن امیدنداشته باش
🌿۴. تا یقین به مرگ شیطان نکرده ای، از مکر او ایمن مباش».
الخصال، ص 217
اصول کافی
📄 الدُّعاءُ یَدفَعُ البَلاءَ النّازِلَ وَما لَم یَنزِلْ
✍️ امام سجاد(ع) فرمود: دعا، بلاى نازل شده و نازل نشده را دفع می کند.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام :
هر یک از شما باید کاری کند که با آن به #محبت ما نزدیک شود
@yaaliheydar
کسی که قدرت بر طلب آمرزش از خداوند دارد
راه نا امیدی برایش بسته است
@yaaliheydar