اي مومنان، شركت نداشته باشم، يا در گرفتاريهاي زندگي پيشوا و پيشرو آنها نباشم …
و در قسمت ديگر اين نامه ميفرمايد: گويا از گويندهاي از شما بگوشم رسيد كه ميگفت: وقتي كه غذاي پسر ابوطالب، چنين (ساده) باشد، باعث ضعف شده و اين ضعف او را از پيكار با قهرمانان و شجاعان، بازميدارد. ولي اين را بدان كه درخت كوهستاني (با اينكه از نظر تغذيه و آب، به آن رسيدگي نميشود) محكمتر است، اما درختهاي سبز (كه به آنها رسيدگي ميشود) پوستشان نازكتر است. از طرفي شعلهي آتش چوب گياهان كوهستاني، افروختهتر و خاموشي آنها ديرتر است. پيوند من با رسولخدا (ص) همانند نسبت نور به نور (كه نور دوم از نور اول گرفته شده است) و نسبت دست به بازو است. سوگند به خدا اگر تمام عرب همراه شوند و به جنگ من آيند، پشت به جنگ نميكنم و اگر فرصت به دست من آيد با شتاب (براي سركوبي دشمن) ميروم.
[صفحه 255]
كوشش پي گير ميكنم تا زمين را از لوث وجود اين فرد منحرف و وارونه (امثال معاويه) پاك سازم چنانكه خار و خاشاك از ميان دانههاي درو شده، جدا گردد.
و در پايان نامه فرمود: «اي عثمان! از خدا بترس و به چند قرص نان قناعت كن تا از آتش دوزخ رهائي يابي». [257].
داستان های نهج البلاغه
#حدیث
#نهج_البلاغه
#سیره_امام_علی علیه السلام
کانال #امام_علی علیه السلام
@yaaliheydar
http://eitaa.com/joinchat/3049848832C0bd97c4343
اي مومنان، شركت نداشته باشم، يا در گرفتاريهاي زندگي پيشوا و پيشرو آنها نباشم …
و در قسمت ديگر اين نامه ميفرمايد: گويا از گويندهاي از شما بگوشم رسيد كه ميگفت: وقتي كه غذاي پسر ابوطالب، چنين (ساده) باشد، باعث ضعف شده و اين ضعف او را از پيكار با قهرمانان و شجاعان، بازميدارد. ولي اين را بدان كه درخت كوهستاني (با اينكه از نظر تغذيه و آب، به آن رسيدگي نميشود) محكمتر است، اما درختهاي سبز (كه به آنها رسيدگي ميشود) پوستشان نازكتر است. از طرفي شعلهي آتش چوب گياهان كوهستاني، افروختهتر و خاموشي آنها ديرتر است. پيوند من با رسولخدا (ص) همانند نسبت نور به نور (كه نور دوم از نور اول گرفته شده است) و نسبت دست به بازو است. سوگند به خدا اگر تمام عرب همراه شوند و به جنگ من آيند، پشت به جنگ نميكنم و اگر فرصت به دست من آيد با شتاب (براي سركوبي دشمن) ميروم.
[صفحه 255]
كوشش پي گير ميكنم تا زمين را از لوث وجود اين فرد منحرف و وارونه (امثال معاويه) پاك سازم چنانكه خار و خاشاك از ميان دانههاي درو شده، جدا گردد.
و در پايان نامه فرمود: «اي عثمان! از خدا بترس و به چند قرص نان قناعت كن تا از آتش دوزخ رهائي يابي». [257].
داستان های نهج البلاغه
#حدیث
#نهج_البلاغه
#سیره_امام_علی علیه السلام
کانال #امام_علی علیه السلام
@yaaliheydar
http://eitaa.com/joinchat/3049848832C0bd97c4343
دزد بيتالمال از ديدگاه علي
مصقله بن هبيره شيباني از بزرگان قبيلهي «نجد» و از دودمان بنيشيبان، بود، او از جانب اميرمومنان علي (ع)، فرماندار «اردشير خره» (سرزميني در منطقه فارس) شد، با اينكه اين سرزمين توسط قواي اسلام با جنگ و پيكار، زير پرچم اسلام درآمده بود و
[صفحه 248]
ميبايست غنائم و اموال به دست آمده آن، بين عموم مسلمين تقسيم گردد، مصقله با بذل و بخششهاي بيحساب به خويشان و نزديكان خود، نسبت به بيتالمال مسلمين خيانت نمود و اين خبر به امام علي (ع) گزارش شد. [250].
امام براي «مصقله» پيامي اين چنين فرستاد:
: در مورد عملكرد تو، به من خبري رسيده كه اگر چنين باشد، تو خداي خود را به خشم آوردهاي و از فرمان امام خود، سرپيچي كردهاي و آن اينكه: تو غنائم مربوط به مسلمانان را كه با اسلحه و اسبهاي خود و جانبازي به دست آوردهاند، در بين افراد خويشان خود تقسيم ميكني سوگند به خدائي كه دانه را در زير خاك شكافت و انسان را آفريد اگر اين خبر راست باشد، در نزد من پوچ و خوار خواهي بود، حق پروردگارت را سبك مشمار و دينت را به دنيايت مفروش، كه در اين صورت از زيانكارترين افراد خواهي بود.
الا و ان حق من قبلك و قبلنا من المسلمين في قسمه هذا الفييء سواء، يردون عندي عليه و يصدرون عنه
: «آگاه باش، حق مسلمانان نزد تو و نزد من، در
[صفحه 249]
مورد تقسيم اين اموال مساوي و يكسان است، بايد همهي آن اموال به دست من آيد و مسلمين سهميه خود را از من بگيرند». [251].
به اين ترتيب، امام (ع) با كساني كه به حيف و ميل بيتالمال ميپرداختند، قاطعانه برخورد ميكرد و آنان را «پست و پوچ» ميخواند كه از محتواي اسلام، تهي هستند و تنها نامي از اسلام را بر خود حمل مينمايند.
داستان های نهج البلاغه
#حدیث
#نهج_البلاغه
#سیره_امام_علی علیه السلام
کانال #امام_علی علیه السلام
@yaaliheydar
http://eitaa.com/joinchat/3049848832C0bd97c4343
عزل و نصب بر اساس اولويتها
عمر بن ابيسلمه، فرزند ام سلمه (همسر رسولخدا (ص) بود، پدرش در حبشه هنگامي كه همراه جعفر طيار به آنجا مهاجرت كرده بود، از دنيا رفت و بعد از آن جريان پيامبر (ص) با مادر او ازدواج كرد.
اين شخص فردي لايق بود كه علي (ع) او را حاكم بحرين و فارس نمود.
از سوي ديگر «نعمان بن عجلان»، از شاعران و سخن سرايان پرتوان انصار بود و با اشعار پر مغز و شورانگيز خود، به شكل زيبائي به حمايت از خاندان نبوت برخاست.
امام علي (ع) بر اساس قانون رعايت اولويتها، «عمر بن ابيسلمه» را پس از تشكر و سپاس از خدماتش فراخواند و «نعمان بن عجلان» را به جاي او نصب كرد، چرا كه جنگ صفين ادامه داشت و وجود عمر بن ابيسلمه در جبهه از اين نظر كه او از بزرگان قريش و از شخصيتهاي با سابقهي اسلام بود، نقش بهتري داشت. [248].
امام براي عمر بن ابيسلمه، چنين پيام داد:
اما بعد: من «نعمان بن عجلان» را فرماندار
[صفحه 247]
«بحرين» كردم و اختيار تو را از فرمانداري آنجا برگرفتم، بيآنكه در اين مورد سرزنش يا مذمتي به تو شده باشد، چرا كه تو رهبري خود را در آن ديار به نيكي انجام دادي و حق امانت را رعايت كردي، بيآنكه مورد سوءظن باشي به سوي ما بيا، زيرا من تصميم گرفتهام به سوي ستمگران اهل شام حركت كنم و دوست دارم كه تو همراه من باشي، چرا كه تو از افرادي هستي كه من در پيكار با دشمن و برپا ساختن استوانههاي دين، از آنها كمك ميجويم و تو شايستگي اين كمك را داري. انشاءالله. [249] به اين ترتيب اين درس حكومت داري را، امام علي (ع) آموخت كه عزل و نصبهاي حاكمان اسلام بايد بر اساس اولويتها و شايستگيها و ضوابط باشد، نه روابط!!
داستان های نهج البلاغه
#حدیث
#نهج_البلاغه
#سیره_امام_علی علیه السلام
کانال #امام_علی علیه السلام
@yaaliheydar
http://eitaa.com/joinchat/3049848832C0bd97c4343
سخني از شهيد محراب، در بستر شهادت
ابن ملجم، آن تروريست سنگدل و آن دزد آئين و مقدس نماي بدتر از ميرغضبهاي ديكتاتورهاي تاريخ، سحرگاه 19 رمضان سال 40 هجري، ضربتي جانكاه بر فرق مبارك اميرمومنان علي (ع) وارد ساخت، خون از سر شكافته شده علي (ع) محراب نماز را گلگون ساخت. امام را به منزل بردند و بستري گرديد و در سفر شهادت و ديدار دوست قرار گرفت.
[صفحه 240]
بستگان و بعضي از ياران، اطراف بسترش را گرفته بودند، سيماي قهرمان قهرمانان را ميديدند كه اينك رنگين شده و غمگين از بيوفائي روزگار به نظر ميرسد و خيلي چيزهاي ديگر در آن چهره، ديده ميشود.
منتظر بودند، باز از او سخن بشنوند نصيحت او را به دل بسپرند و آخرين گفتار را از او بياموزند.
او دو لب همچون دو برگ گل سرخ خود را باز كرد و نخستين سفارشش اين بود: «هرگز براي خداوند، شريك و همتا نگيريد و هرگز سنت پيامبر اكرم (ص) را تباه نسازيد و اين دو ستون (توحيد و سنت) را استوار داريد و اين دو چراغ را روشن نگهداريد و پس از انجام اين كارها، از هيچ سرزنشي نهراسيد».
امام لحظاتي تامل كردند و ديگر بار فرمودند:
من ديروز در كنار شما بودم و امروز وجودم باعث عبرت و پند شما شده و فردا از شما جدا ميشوم … در زندگي عفو و بخشش داشته باشيد، آيا دوست نداريد خدا شما را بيامرزد، الا تحبون ان يغفر الله لكم. [240].
سوگند به خدا، چيزي از نشانههاي مرگ به من
[صفحه 241]
روي نياورده كه من آن را نپسندم و آغاز آن آشكار نشده كه من آن را زشت بدانم.
و ما كنت الا كقارب ورد و طالب وجد «و ما عندالله خير للابرار». [241].
: «علاقهي من به مرگ همانند علاقهي كسي است كه شب هنگام در جستجوي آب باشد و ناگهان به آن برسد و يا مانند علاقه كسي كه گمشدهي خود را پيدا كند و آنچه در پيشگاه خدا است براي نيكان برتر است». [242].
مرگ اگر مرد است گو نزد من آي
تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ
من ز او عمري ستانم جاودان
او ز من دلقي ستاند رنگ رنگ
آري اين بود آخرين سخن از اولين شهيد محراب، در تاريخ اسلام كه محرابيان را به شور و وجد و نشاط در ميآورد.
پشت دوست را قوي ميكند و كمر دشمن را ميشكند.
[صفحه 242]
داستان های نهج البلاغه
#حدیث
#نهج_البلاغه
#سیره_امام_علی علیه السلام
کانال #امام_علی علیه السلام
@yaaliheydar
http://eitaa.com/joinchat/3049848832C0bd97c4343
اخطار شديد در مورد حيف و ميل كنندهي بيتالمال
پس از جنگ جمل، امام علي (ع) عبدالله بن عباس را فرماندار بصره قرار داد، در آن روزگار در اهواز و كرمان و فارس و نواحي آن، نياز به وجود عبدالله بن عباس شد وي «زياد بن ابيه» را جانشين خود در بصره قرار داد و به سوي اهواز و فارس و … رفت.
ماموران اطلاعاتي حكومت علي (ع) به آن حضرت خبر دادند كه «زياد بن ابيه» به بيتالمال و اموال عمومي مردم خيانت كرده و بيش از حق خود به آن دستبرد زده است.
[صفحه 239]
امام نامهي تند و تكاندهندهاي براي وي نوشت كه فرازي از آن اين است:
و اني اقسم بالله قسما صادقا، لئن بلغني انك خنت من فيء المسلمين شيئا صغيرا او كبيرا، لاشدن عليك شده تدعك قليل الوفر، ثقيل الظهر، ضئيل الامر- و السلام
: «قطعا سوگند به خدا ياد ميكنم كه اگر خبري به من برسد كه تو در بيتالمال مسلمين، كم يا بيش خيانت كرده باشي (و برخلاف موازين اسلامي بذل و بخشش نموده باشي) كار را آنچنان بر تو سخت خواهم گرفت كه فقير و تهيدست شوي و پشتت در زير بار غرامت، خم گردد و بسي خوار و ذليل شوي». [239].
داستان های نهج البلاغه
#حدیث
#نهج_البلاغه
#سیره_امام_علی علیه السلام
کانال #امام_علی علیه السلام
@yaaliheydar
http://eitaa.com/joinchat/3049848832C0bd97c4343
برخورد فرماندار با اهل كتاب
مردم فارس و بحرين، در زمان خلافت علي (ع) (غالبا) مجوسي و آتشپرست بودند. امام علي (ع)، عمر بن ابيسلمه [236] را فرماندار آن نواحي قرار داد تا به امور مردم آنجا نظارت داشته و رسيدگي كند.
فرماندار نسبت به آنها كه مشرك بودند، رفتار صحيح نداشت، بلكه آنها را تحقير ميكرد و با برخورد خشن با آنان روبرو ميشد.
كشاورزان آن ديار، از فرماندار خود در نزد علي (ع) شكايت كردند.
امام علي (ع) نامهاي براي عمر بن سلمه فرستاد و در آن نامه چنين نوشته بود:
«اما بعد: كشاورزان تحت امر تو از خشونت و قساوت و تحقير و سنگدلي تو نسبت به آنها شكايت
[صفحه 238]
كردهاند، من دربارهي آنها انديشيدهام، نه آنان را به خاطر مشرك بودنشان، شايسته نزديك شدن يافتم و نه سزاوار جفا و دوري، زيرا آنها در معاهده (و تحت شرائط ذمهي) ما [237] و در پناه حكومت اسلامي به سر ميبرند، بنابراين پوشش نرمش را با اندكي شدت، بر اندام آنان بپوشان و با رفتاري ميان شدت و نرمش و اتخاذ سياست اعتدال در فاصلهگيري با آنها برخورد كن». [238].
داستان های نهج البلاغه
#حدیث
#نهج_البلاغه
#سیره_امام_علی علیه السلام
کانال #امام_علی علیه السلام
@yaaliheydar
http://eitaa.com/joinchat/3049848832C0bd97c4343
اخطار شديد به ابنعباس
در ميان ياران علي (ع)، عبدالله بن عباس از نظر درايت و فقه و علوم اسلامي و تدبير، نمونه بود. پس از جنگ جمل، بصره كه از نظر خصوصيات و موقعيت جغرافيائي، مركز حساسي بود و از طرفي، جنگ بزرگي در آن واقع شده بود و بازماندگان كشتههاي هر دو طرف جنگ در آن سكونت داشتند و جو بصره، هولناك و همانند آتش زير خاكستر بود. بنابر همين خاطر اين شهر نياز به فرماندار هوشيار و مدبر داشت.
امام علي (ع) با توجه به اين خصوصيات، عبدالله بن عباس (پسر عموي خود) را حاكم بصره نمود و بعد از مدتي اين «دستور العمل هشدار دهنده» را براي او فرستاد:
اي پسر عباس! بدان كه بصره (اكنون) جايگاه شيطان است و محل كاشت بذرهاي فتنه ميباشد (آتش زير خاكستر است) بنابراين دقت كن كه رفتارت با مردم بصره بر اساس احسان و مهر و محبت باشد و آنان را كه ترس از حكومت دارند، از ترس و وحشت، بيرون آور تا احساس امنيت و آرامش كنند.
[صفحه 236]
به من خبر رسيده كه با افراد قبيلهي «بني تميم» بدرفتاري نمودهاي، بدان كه اين قبيله از قديم الايام، داراي مرداني برازنده هستند كه اگر يكي از آنها رفت، ديگري به جاي آن قرار ميگيرد. سابقهي جنگ و دلاوري آنها را در دوران جاهليت و اسلام، كه گوي سبقت را ميربودند، در نظر بگير، بعلاوه آنها با ما خويشاوندي دارند كه اگر با آنها به خشونت رفتار كنيم، رعايت اصل «صلهي رحم» را زير پا گذاشتهايم و در نتيجه مورد بازخواست خداوند قرار ميگيريم.
«اي پسر عباس! مدارا كن، به اميد آنكه خداوند در مورد آنچه بر زبانت از خير و شر جاري شده تو را بيامرزد و ما در خير و شر، شريك هم هستيم (چرا كه اگر فرمانداري، كار نيك و بد انجام دهد، امير آن فرماندار نيز بازخواست ميشود) سعي كن كه حسن ظن من به تو ادامه يابد و نظرم دربارهي تو، برنگردد». [235].
[صفحه 237]
داستان های نهج البلاغه
#حدیث
#نهج_البلاغه
#سیره_امام_علی علیه السلام
کانال #امام_علی علیه السلام
@yaaliheydar
http://eitaa.com/joinchat/3049848832C0bd97c4343
مالك اشتر، فرماندهي فرماندهان
امام اميرمومنان علي (ع) لشكري را به فرماندهي دو نفر به نامهاي: «زياد بن نضر و شريح بن هاني»، به جبههي (سپاه معاويه) فرستاد و دستور العملهاي جالبي براي حفاظت لشكر اسلام و غافلگيري دشمن به آنها آموخت (چنانكه در نامه 11 نهجالبلاغه آمده است).
سپس مالك اشتر را به سوي آنها فرستاد و براي آن دو فرمانده، چنين پيام داد:
«مالك بن حارث اشتر را امير شما و آنان كه تحت امر شما هستند نمودم. گوش به فرمانش دهيد و از اوامر و دستورات او پيروي كنيد و اجعلاه درعا و مجنا … : او را زره و سپر خود قرار دهيد، زيرا او از كساني است كه گمان نميبرم، سستي نمايد و لغزش پيدا كند و او از كساني نيست كه در مورد سرعت، كندي كند و يا در مورد كندي، شتابزدگي نمايد» [233].
امام علي (ع) در مورد ديگر در پيام خود به مردم مصر، در شان مالك اشتر چنين ميگويد:
بندهاي از بندگان خداوند (مالك اشتر) را به سوي شما فرستادم كه به هنگام وحشت جنگ، خواب
[صفحه 234]
او را فرانميگيرد و از دشمن نميهراسد و نسبت به مجرمين و جنايتكاران، از شعلهي آتش سوزندهتر است، او مالك بن حارث از قبيلهي «مذحج» است، سخنش را بشنويد و فرمانش را آنجا كه حق است، اطاعت كنيد.
فانه سيف من سيوف الله، لا كليل الظبه و لا نابي الضريبه …
: «زيرا مالك اشتر، شمشيري از شمشيرهاي خداوند است، آن شمشيري كه از تيزي به كندي برنميگردد و ضربتش بياثر نيست. اگر او به شما فرمان حركت به سوي جنگ داد، حركت كنيد و اگر دستور توقف داد، توقف نمائيد، هرگونه اقدام او همان اقدام من است، من شما را برگزيدم كه چنين شخصيتي را به نزد شما فرستادم، تا شما را نصيحت كند و راه و چاره را به شما نشان دهد كه نسبت به دشمنانتان، قاطع و سختگير باشد». [234].
اين است سيماي درخشان مالك اشتر در پيشگاه علي (ع) كه حتي او را از هر جهت به جاي خود معرفي ميكند (با توجه به اينكه او در مصر نميتوانست در همهي جزئيات به علي (ع) مراجعه كند زيرا فاصله مصر و عراق، بسيار است) و به راستي عجيب است آيا شخصي را (غير از امامان) سراغ داريد كه امام معصوم، اينگونه به او در همهي جهات، اطمينان داشته باشد؟!.
[صفحه 235]
نهج البلاغه
#حدیث
#نهج_البلاغه
#سیره_امام_علی علیه السلام
کانال #امام_علی علیه السلام
@yaaliheydar
http://eitaa.com/joinchat/3049848832C0bd97c4343
⚜ احسان!
🌸 در قرآن نفرمود جزای احسان، عدل است
فرمود: جزای احسان، احسان است. (هَل جَزاءُ الاحسان اِلا الاحسان)
🌸 ما اگر مشکلی داشتیم و کسی مشکل ما را حل کرد و بعد او مشکلی پیدا کرد و ما مشکل او را حل کردیم، این میشود عدل، نه احسان
چون ما بدهکار بودیم و دین خود را ادا کردیم
هنوز جزای او را ندادیم
🌸 اگر بار دیگر او مشکلی پیدا کرد، ما ابتدائاً و ارتجالاً مشکل او را حل کردیم، میشود احسان.
این احسان، جزای آن احسان است.
🎤 آیتالله جوادی آملی، جلسه درس اخلاق ۱۳۹۷/۱۰/۲۰
#نکته_اخلاقی
#حدیث
#نهج_البلاغه
#سیره_امام_علی علیه السلام
کانال #امام_علی علیه السلام
@yaaliheydar
http://eitaa.com/joinchat/3049848832C0bd97c4343
پيام قاطع
جرير بن عبدالله بجلي از ياران نسبتا نيك و شجاع علي (ع) بود، حضرت او را كه از ناحيه عثمان فرماندار همدان شده بود، به جاي خود باقي گذارد و او از مردم براي رهبري علي (ع) بيعت گرفت.
[صفحه 232]
جرير، علاوه بر اين، به امام علي (ع) پيشنهاد كرد: نظر به اينكه اكثر مردم شام از قبيلهي من هستند، مرا به شام اعزام كن، تا از مردم شام براي شما بيعت بگيرم، امام اين پيشنهاد را پذيرفت و جرير را عازم شام كرد، جرير وارد شام شد و سخنراني كرد و مردم را به قبول رهبري علي (ع) دعوت نمود، ولي معاويه طفره ميرفت و وقت تلف ميكرد و مهلت ميخواست … و جرير، جريان را به علي (ع) گزارش داد. [230].
امام علي (ع) در پاسخ جرير، چنين نوشت:
«اما بعد: وقتي كه نامهام به تو رسيد، معاويه را به حكم قطعي تكليف كن، تا راي خود را بگويد كه در كدام سوي گام ميدارد و (اگر ديدي سر ميگرداند) او را از بين جنگ و تسليم شدن، مخير ساز اگر جنگ را برگزيد، قاطعانه اعلام جنگ با او كن و اگر تسليم شد از او بيعت بگير- و السلام». [231].
سرانجام جرير از معاويه مايوس گرديد و به كوفه بازگشت. [232].
[صفحه 233]
داستان های نهج البلاغه
#حدیث
#نهج_البلاغه
#سیره_امام_علی علیه السلام
کانال #امام_علی علیه السلام
@yaaliheydar
http://eitaa.com/joinchat/3049848832C0bd97c4343
سرگذشت علي با معاويه
در نهجالبلاغه در بخش نامهها، حدود سيزده نامه [221] كه غالبا طولاني است، آمده كه از ناحيهي علي (ع) براي معاويه فرستاده شده است و اكثرا مربوط به مسالهي رهبري و جنگ و بيتالمال و جنبههاي ديگر سياسي است، نظر به اينكه ذكر آنها در اين كتاب، جنبهي داستاني ندارد، تنها به چند فراز از آنها اكتفا ميكنيم:
1- عجبا از اين روزگار كه مرا همسنگ كسي قرار داده كه بسان من به اسلام، خدمت نكرده و سابقهاي در دين مثل سابقه من ندارد و من گمان ندارم كه كسي چنين ادعائي (در مورد سبقت در اسلام) كند؟!
اي معاويه! اينكه تو از ما خواستهاي كه شام را به تو واگذارم، بدان كه من چيزي را كه ديروز از تو منع كردم، امروز در اختيار تو نميگذارم. [222].
سوگند به جانم اي معاويه! اگر با چشم عقل
[صفحه 230]
بنگري، نه با چشم هوي و هوس، ميداني كه من از همه كس در مورد خون عثمان، مبراتر هستم و ميداني كه من بركنار بودم، مگر اينكه بخواهي خيانت كني و چنين نسبتي را به من بدهي، اكنون كه تصميم بر انجام هرگونه جنايت داري، من وحشتي ندارم» …
«خود را وسيله بهرهبرداري شيطان قرار مده و راه نفوذ شيطان را بر وجود خودت مسدود كن». [223].
«اي معاويه در مورد كردارت، از خدا بترس و افسارت را از دست شيطان بگير كه در سرازيري دنيا قرار گرفتهاي و آخرت به تو نزديك شده است». [224].
سبحان الله، چقدر به هوسهاي بدعتآميز و سرگيجهآور، وابسته شدهاي؟!
آن هم همراه پامال كردن حقوق مردم و بياعتنائي از دلائل استوار. [225].
«اي معاويه! دنياپرستان به چيزي از دنيا نميرسند مگر اينكه دري از حرص و آز به رويشان گشوده ميشود!» [226].
«تو ما را به حكم قرآن دعوت كردي، ولي خودت اهل قرآن نيستي و بر اين اساس، ما نيز پاسخ مثبت به تو نداديم، بلكه به قرآن پاسخ مثبت داديم و فرمانش را اجرا نموديم» [227].
[صفحه 231]
«اي معاويه! بدان كه در نزد من همان شمشيري است كه بر پيكر جد و برادر و دائي تو (در جنگ احد) كوبيدم، سوگند به خدا من ميدانم كه تو ابله و كوردل هستي و سزاوار است كه دربارهات گفته شود: از نردباني بالا رفتهاي كه تو را در پرتگاه خطرناكي ساقط ميكند» [228].
از بندهي خدا اميرمومنان به سوي معاويه پسر ابوسفيان، اما بعد:
«از اينكه من حجت را بر شما تمام كردم و از شما بيزاري جستم، به خوبي آگاهي، تا آنچه شدني بود، پيش آمد و اين سرگذشت، سر دراز دارد از گذشته بگذر اينك تكليف تو اين است كه از تمام كساني كه در شام هستند از ناحيهي من بيعت بگيري و با جمعي از يارانت به سوي من بشتابي و تسليم شوي». [229].
نهج البلاغه
#حدیث
#نهج_البلاغه
#سیره_امام_علی علیه السلام
کانال #امام_علی علیه السلام
@yaaliheydar
http://eitaa.com/joinchat/3049848832C0bd97c4343