⚜روزی امام صادق ـ ع ـ فرمود:
شنیدم گروهی كممایه شخصی را بسیار تعظیم كرده، فضایل و كمالاتی را برای او بر میشمرند. دوست داشتم او را از نزدیك ـ به نحوی كه مرا نشناسد ـ ببینم تا ارزشش را بفهمم.
روزی او را در اجتماع انبوهی دیدم كه مردمان نادان بیدانش دور او را گرفته بودند. من به صورت ناشناس، كناری ایستادم و به او به آن مردم نگاه میكردم و او میكوشید تا خود را از جمع بدر آورد! عاقبت خود را خلاص كرد و من برای انجام خواسته خود او را تعقیب كردم.
وی در دكّان نانوایی توقفی كرد و نانوا را غافلگیر نموده، دو قرص نان برگرفت و رفت. من از او در شگفت شدم ولی گفتم شاید با نانوا حسابی دارد. آنگاه رفت تا به دكان بقالی رسید. آنجا نیز دو انار دزدید و سخت مواظب بود كه بقال نبیند. باز از این منظره تعجب كردم ولی با خود گفتم شاید با بقال معامله و حسابی دارد و اصلاً چه حاجتی به دزدی دارد آن هم دزدی دو دانه انار! همچنان او را رها نكردم تا به خرابهای رسید كه بیماری در آنجا افتاده بود. دو قرص نان و دو انار را نزد وی گذاشت و از آنجا گذشت.
او از جلو و من از پی رفتیم تا از دروازه شهر گذشتیم. به بیرون شهر كه رسیدیم وی را صدا زدم و به او گفتم: مدتی بود نام تو را شنیده و مشتاق دیدار تو بودم و امروز به ملاقات تو رسیدم ولی كارهایی از تو مشاهده كردم كه فكر مرا مشغول و نگران ساخته و اینك از آن امور از تو پرسش میكنم تا این نگرانی رفع بشود. من تو را دیدم كه از نانوایی دو قرص نان دزدیدی. سپس به انار فروشی گذشتی و دو انار هم از او ربودی!
پاسخ داد قبل از هر چیز بگو ببینم كیستی؟ گفتم: مردی از فرزندان آدم و از امت محمد(ص)گفت: از كدام خانوادهای؟ گفتم: از اهل بیت رسول خدا(ص).گفت: اهل كدام شهری؟ گفتم: مدینه پیامبر. گفت: نكند تو جعفر بن محمد هستی؟ گفتم: همانم. گفت: چه فایده! نواده پیامبری كه از دین بیخبر است و علم جدّ و پدرت را ترك كردهای، زیرا كاری كه در خور مدح است و كننده آن شایسته تمجید و ستایش است جا نداشت كه مورد انكار و ناسپاسی قرار بگیرد. گفتم: جهل من از كجا واضح شد و بیخبری من از دین كجاست؟
گفت: همین كه خدا در قرآن میفرماید:
«مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَلا یُجْزى إِلاَّ مِثْلَها»
«كسی كه كار نیكی انجام دهد ده ثواب دارد و كسی كه كار بدی انجام بدهد زیاده از همان یك گناه بر او نیست.»
من با دزدی كردن دو قرص نان دو گناه كردم، چنانكه با ربودن دو انار دو گناه دیگر انجام دادم. پس روی هم چهار گناه كردم ولی خود از آنها نخوردم بلكه دو انار و دو قرص نان را صدقه دادم و هر یك به مقتضای آیه قرآن ده حسنه دارد كه میشود چهل ثواب. بنابراین از یك سو چهار گناه و امّا از دیگر سو چهل حسنه به جا آوردم و چهار حسنه، مقابل چهار گناه خارج شود. در نتیجه سی و شش حسنه برای من باقی میماند.
من در جوابش گفتم: مادرت در سوگ تو گریه كند! تو خود جاهل كتاب خدایی! مگر نشنیدهای كه خداوند بزرگ میفرماید:
«إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ.»
«خداوند، عمل خوب را از پرهیزكاران میپذیرد و شرط پذیرفته شدن عمل تقوا است.»
و تو با دزدیدن دو قرص نان دو گناه كردی و با ربودن دو انار دو گناه دیگر. با صدقه دادن آنها نه تنها حسنهای را انجام ندادی، بلكه چون بدون رضایت صاحبانش به فقیر دادی چهار گناه دیگر بر آن چهار گناه افزودی.
او همچنان خیره خیره به من نگاه میكرد و از من نپذیرفت. من نیز او را رها كردم و گذاشتم.
📜احتجاج طبرسی، ج ۲، انوار النعمانیه، ج ۱، ص ۲۶۵.
درد علی
"... درد علی دو گونه است :
یک درد. دردی است که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس میکند. و درد دیگر دردی است که او را تنها در نیمهشبهای خاموش به دل نخلستانهای اطراف مدینه کشانده... و به ناله در آورده است.
ما تنها بر دردی میگرییم که از شمشیر ابن ملجم در فرقاش احساس میکند.
اما، این درد علی نیست.
دردی که چنان روح بزرگی را به ناله در آورده است،تنهائی است. که ما آنرا نمیشناسیم!!
باید این درد را بشناسیم... نه آن درد را…
که علی درد شمشیر را احساس نمیکند.
و...ما...
درد علی را احساس نمیکنیم..."
اندیشه دکتر علی شریعتی
📚ابن ابی الحدید در «شرح نهج البلاغة» این گونه آورده است:
مردی نزد عمر بن خطاب بر علی علیه السلام اقامه دعوا کرد در حالتی که علی علیه السلام نیز در مجلس حضور داشت.
در این هنگام عمر رو به علی علیه السلام کرد و گفت: یا ابا الحسن! برخیز دوشادوش مدّعی بنشین.
علی علیه السلام برخاست و در کنار مدّعی بنشست و طرفین دعوی، دفاع و حجّت های خویش را تقریر کردند تا کار محاکمه به پایان رسید و مدّعی از پی کار خود روان شد و علی علیه السلام به جای نخستین بازگشت.
در این موقع عمر آثار خشمی در سیمای علی علیه السلام دید و برای کشف علّت گفت: آیا این پیش آمد را ناگوار داشتی.
علی علیه السلام گفت: آری.
عمر موجب ناگواری را بجست.
علی علیه السلام گفت: موجب ناگواری آن بود که تو مرا در حضور مدّعی با کنیه خطاب کردی در صورتی که حق آن بود که مرا به نام می خواندی و امتیازی میان من و او قائل نمی شدی!!
📚عرفان اسلامی، ج 10، ص: 31
⚜پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله:
🔸برادرم عيسى عليه السلام از شهرى می گذشت كه ديد مرد و زنى با هم دعوا می کنند. فرمود: «شما دو را چه شده است؟».
🔹مرد گفت: اى پيامبر خدا! اين زن، همسر من است، عيبى ندارد، زن خوبى است؛ امّا دوست دارم از او جدا شوم.
🔸عيسى عليه السلام فرمود: «پس به من بگو مشكل او چيست؟».
🔹گفت: او پيرچهره است، بى آن كه سال خورده باشد.
🔸فرمود: «اى زن ! آيا دوست دارى كه طراوت به چهرهات باز گردد؟».
🔹زن گفت : آرى.
🔸عيسى عليه السلام به او فرمود: «زمانى كه غذا مىخورى، از سير شدن بپرهيز؛ زيرا اگر غذا، بيش از اندازه خورده شود، طراوت چهره از بين مىرود».
🔹زن به دستور عيسى عليه السلام عمل كرد و طراوت به چهرهاش بازگشت
📚 بحارالأنوار ج 14 ص 320
در سالی که قحطی بیداد کرده بود و مردم همه زانوی غم به بغل گرفته بودند مرد عارفی از کوچه ای می گذشت غلامی را دید که بسیار شادمان و خوشحال است. به او گفت چه طور در چنین وضعی می خندی و شادی می کنی ؟ جواب داد که من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی برای او کار می کنم روزی مرا می دهد پس چرا غمگین باشم در حالی که به او اعتماد دارم؟ عارف گفت: از خودم شرم کردم که غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزی خود هستم.
🔴از سه نفر بترسید
🌹امیرالمومنین امام علی علیهالسلام:
در دین خودتان، از سه نفر بترسید:
۱: قاری قرآنی که قرآن را فرا گرفته، و به موقعیتی خوب در اجتماع رسیده است و از این موقعیت شادمان است.
۲: شخصی که بازیچه جریانات روز میشود.
۳: مردی که خداوند به او قدرتی داده و او گمان میکند که فرمانبرداری از او، فرمانبرداری از خداست و سرپیچی از فرمانش، سرپیچی از فرمان خداست.
در حالی که چنین نیست و در معصیت خدا از هیچ مخلوقی نباید اطاعت کرد.
📚خصال صدوق ، صفحه ۱۵۷
✌️دو چیز شما را تعریف می کند،
صبر شما وقتی که چیزی ندارید
و رفتار شما وقتی که همه چیز دارید.
👤امام علی (ع)
📖#حدیثی_بسیار_زیبا
🌹امام علی (ع) فرمودند : در حضور هفت گروه ، ٧ کار را مخفی کن تا سعادتمند گردی :
۱- ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻓﻘﯿﺮ، ﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﺎلت ﻧﺰﻥ...
٢-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭ ازﺳﻼﻣﺘﯽﺍﺕ نگو...
۳-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ، ﻗﺪﺭﺕﻧﻤﺎﯾﯽ ﻧﮑﻦ...
۴-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻏﺼﻪ ﺩﺍﺭ، ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ نکن...
۵-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ از ﺁﺯﺍﺩیت نگو...
۶-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﯽﺑﭽﻪ، ﺍﺯ ﺑﭽﻪ نگو...
۷-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ یتیم، ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻧﮕﻮ...
📚 ﺗﺤﻒ ﺍﻟﻌﻘﻮﻝ، ص ۱۶۷
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄
🔴گناهی که انسان را زود هلاک می کند
روزی امام علی(ع) فرمود:
پناه می برم به خداوند، از گناهانی که موجب زود رسیدن هلاکت خواهند شد. "عبدالله بن کواء" پرسید: آیا گناهانی که موجب زود رسیدن هلاکت می شود، وجود دارد؟
امام علی پاسخ دادند:
آری، و آن گناه "قطع رحم" و قهر کردن افراد خانواده ها است که موجب هلاکت زودرس می شود. چه بسا خانواده ای هستند، که با اینکه از حق دورند، ولی بر اثر همکاری و خدمت به همدیگر، دور هم جمع می شوند، و همین کار موجب می شود که خداوند به آنها روزی می رساند؛ و چه بسا افراد پرهیزکاری که تفرقه و درگیری در میان خانواده آنها، موجب می شود که خداوند آنها را از رزق و روزی و رحمتش، محروم سازد.
📚اصول کافی ، ج 2 ، ص347
💠 سیمای مؤمن در قیامت
🔹 یکی از مسائل مهمی که در قیامت مطرح است این است که بعضی ها با چهره شفاف و روشن می آیند و بعضی ها هم با چهره سیاه و تاریک. وقتی گفته می شود چهره، منظور صورت نیست؛ گاهی از تمام هویت انسان به صورت یاد می کنند، می گویند ﴿وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ ٭ إِلی رَبِّها ناظِرَةٌ﴾،[1] این «وجوه» نه یعنی صورت. گاهی از تمام هویت انسان با سَر یاد می کنند، می گویند سرشماری کردند. گاهی از تمام هویت انسان به گردن یاد می کنند می گویند «عتق رقبه» کردند. گاهی از تمام هویت انسان به چشم یاد می کنند، می گویند اینها جزء «عیون» جامعه هستند. این «وجه» به معنای صورت نیست، آن چشم به معنای این حدقه خاص نیست، آن سر در سرشماری به این بخش خاص بدن نیست، چه اینکه «رقبه» در «عتق رقبه» گردن نیست. وقتی فرمود: ﴿وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ ٭ إِلی رَبِّها ناظِرَةٌ﴾، برخی ها هستند که صدر و ساقه هویت آنها خوشحال است، هیچ رنجی در جریان بدن و هویت آنها نیست.
🔹 امام صادق (سلام الله علیه از وجود مبارک پیامبر(علیه و علی آله آلاف التّحیة و الثّناء) نقل کرد، فرمود: «نَضَّرَ اللَّهُ عَبْداً سَمِعَ مَقَالَتِی فَوَعَاهَا وَ بَلَّغَهَا مَنْ لَمْ یبْلُغْهُ»؛[2] فرمود: هر کسی این سه عنصر محوری را حفظ کند، ـ إن شاء الله ـ در قیامت با یک چهره، یعنی با تمام قامت بشّاش و شاداب و خوشحال محشور می شود. «نَضَّرَ اللَّهُ عَبْداً»، این نشان می دهد که آنچه در قرآن آمده: ﴿وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ﴾، منظور صورت نیست، بلکه منظور تمام هویت است؛ زیرا وجود مبارک حضرت در منا نفرمود: «نضّر الله وجه من کذا و کذا»؛ فرمود: «نَضَّرَ اللَّهُ عَبْداً»، آن مخاطب بفهم که قدر حرف را می داند، حرف فهم است، یک؛ در ضابطه فکرش تحلیل می کند، دو؛ عمل می کند، سه؛ به جامعه منتقل می کند، چهار. فرمود: یک چنین مخاطبی در قیامت بشّاش می آید؛ این دعای پیغمبر است: «نَضَّرَ اللَّهُ عَبْداً سَمِعَ مَقَالَتِی فَوَعَاهَا وَ بَلَّغَهَا مَنْ لَمْ یبْلُغْهُ».
🔹 فرمود اگر کسی این سخنان را گوش بدهد و این را در ظرف دل جاسازی کند، آن قدر بفهمد که بتواند سخن بگوید یا بنویسد یا با بنان، یا با بیان، وقت را تلف نکند، آن عُرضه را داشته باشد که حرف فهمیده را به جامعه منتقل کند: «نَضَّرَ اللَّهُ عَبْداً» که این سه کار را بکند. آن انسانی را که این حرف ها را بشنود و در ذهنش عقلش جا بدهد و به دیگران منتقل کند، در قیامت بشّاش می آید. آن امر سه امر چیست؟ «إِخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ وَ النَّصِیحَةُ لِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِینَ وَ اللُّزُومُ لِجَمَاعَتِهِمْ».
[1] . سوره قیامت، آیات22 و 23.
[2]. الكافی (ط ـ الإسلامیة)، ج1، ص403.
#حضرت_آیت_الله_جوادی_آملی
📚 درس اخلاق
تاریخ: 1397/04/21
▪️#ایام_فاطمیه
🔴چرا امام علی فدک را برنگرداند
ابراهیم کرخى از امام صادق(ع) پرسید:
«چرا امام على(ع) وقتى که حاکم شد، باغ فدک را که از همسرش #غصب کرده بودند، به خود برنگرداند؟»
امام صادق(ع) پاسخ دادند:
وقتى که حضرت محمد (ص) مکه را #فتح کرد، به او گفتند:
«چرا به خانه ای که در #مکه دارید نمیروید؟»
رسول الله فرمودند:
«خانه من را بدون اجازه ام فروخته اند.»
گفتند:
«چرا آن را پس نمی گیرید؟»
فرمودند:
«ما #خاندانى هستیم که اگر چیزى را از ما به ستم بگیرند، آن را باز نمیگردانیم.»
امام على هم به پیروى از رسول الله، فدک را پس نگرفت.
ما #خاندانى هستیم که ولیّ و سرپرستمان خداست. حق ما را تنها خدا میگیرد. و ما اولیاى مردم هستیم که حقوق آنان را از ستمگران باز پسمی گیریم، ولى براى #خودمان باز پسنمیگیریم.
📚بحارالانوار، ج ۲۹ ، ص۳۹۰
🍷قدامه بن مظعون، شراب نوشيد، عمر تصميم گرفت بر او حد جاري كند، قدامه به عمر گفت: حد بر من روا نيست.
💠زيرا خداوند در قرآن مجيد ميفرمايد: ليس علي الذين آمنوا و عملوا الصالحات جناح فيما طعموا بر آنان كه ايمان آوردهاند و كردار شايسته انجام دادهاند، گناهي نيست در آنچه خوردهاند، هرگاه بپرهيزند و ايمان بياورند و كارهاي شايسته بكنند.
پس عمر از او صرفنظر كرد. اميرالمومنين عليهالسلام اين را شنيد نزد عمر رفت و به وي فرمود: چرا به قدامه حد نزدي؟
عمر: قدامه اين آيه را برايم خواند و خود را از مصاديق آن دانست.
علي عليهالسلام: قدامه از مصاديق اين آيه نيست؛ زيرا كساني كه ايمان آورده و كردار نيك انجام ميدهند هرگز حرامي را حلال نميشمرند، اينك قدامه را برگردان و او را از آن گفتارش توبه بده و بر او حد جاري كن. و اگر توبه نكرد او را به قتل برسان؛ زيرا از اسلام خارج شده است.
عمر به خود آمد و قدامه را طلبيد، و چون قدامه از جريان باخبر شد نزد عمر اظهار ندامت و توبه كرد و عمر از حكم قتلش درگذشت و آنگاه كه خواست به او تازيانه بزند مقدارش را نميدانست، باز از آن حضرت راهنمايي خواست.
علي عليهالسلام به او فرمود: حدش هشتاد تازيانه است؛ زيرا كسي كه شراب نوشد مست ميشود، و در آن هنگام هذيان ميگويد و به مردم تهمت ميزند و حد تهمت، هشتاد تازيانه است. پس عمر طبق دستور آن حضرت عمل كرد.
📚ارشاد، مفيد، ص 216.
📝نقل کرده اند:
معتصم عباسی در مجلسی که فقهای اهل سنت نیز در آن جمع بودند،سوال کرد:دست دزد را از کدام قسمت باید برید؟
عده ای از فقیهان گفتند از مچ، آن گاه به آیه ی تیمم《فَامسَحوُا بِوُجُوهِکُم و اَیدیکُم》(نساء/۴۳،مائده/۶) استدلال کردند. بعضی دیگر گفتند: از آرنج وبه آیه وضو《وَایدیَکُم اِلَی المَرافِق》(مائده/۶) استدلال کردند.معتصم از حضرت جواد(ع) در این این باره توضیح خواست. حضرت نخست از او درخواست کرد تا از سوال خود صرف نظر کند؛ ولی چون معتصم اصرار کرد، فرمود: آنها درست نگفتند، تنها باید چهار انگشت از مفصل انگشتان بریده شود و کف دست و انگشت شخصت باقی بماند. هنگامی که معتصم دلیل این مطلب را جویا شد،امام به کلام پیامبر(ص) که سجود باید بر هفت عضو باشد، پیشانی، کف دو دست، سر دو زانو و شصت پاها، استدلال کرد و سپس فرمود: اگر از مچ یا مرفق بریده شود، دستی برای او باقی نمی ماند تا سجده کند در حالی که خداوند امر کرده که اعضای هفتگانه، مخصوص خداست و فرموده:《وَ اَنَّ المَساجِدَ للهَ》(جن/۱۸).همانا محل سجده ها از آن خداست و آنچه مخصوص خداست، و نباید قطع شود. این سخن امام، اعجاب و شگفتی معتصم را برانگیخت و دستور داد بعد از آن طبق حکم آن حضرت، دست دزدان را از مفصل چهار انگشت ببُرند!
💠( تکریم بسمله و توفیق توبه)
✨بشر حافی از وزرای هارون الرشید بود او در ابتدای امر مرتکب برخی از کارهای ناشایست می شد که بعداً به دست مبارک حضرت کاظم (علیه السلام) توبه نمود و پای برهنه به خدمت آن حضرت رسید و از آن روز به بعد به حافی ( پابرهنه) ملقب و مشهور گردید.
مرحوم محدث قمی ( شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح الجنان) در کتاب الکنی و الالقاب و همچنین مرحوم محمد باقر موسوی خوانساری صاحب روضات الجنات نقل نموده اند که سبب توفیق توبه یافتن بشر حافی این بوده که وی در بین راه قطعه کاغذی یافت که در آن بسم الله الرَحمنِ الرَّحیم نوشته شده بود و در زیر پای مردم قرار گرفته و به گونه ناخواسته پایمال شده بود بشر قطعه کاغذ را برداشت و تمیز نمود و چند درهم عطر خریده و آن را خوشبو نمود و در شکاف دیواری قرار داد پس در خواب دید که گوینده ای خطاب به وی می گوید ای بشر! مرا خوشبو و پاکیزه نمودی من نیز تو را طیب و پاکیزه در دنیا و آخرت قرار می دهم. پس به هنگام صبح توفیق توبه برایش حاصل شد!
🗣آلبرت انیشتن:
اگر از من بپرسند
میگویم که گناه در خلوت را به تظاهر به تقوا ترجیح می دهم...
✍حکیمی میگفت...
درقیامت چون نماز ها را بیاورند در ترازو نهند، وروزها را و صدقه ها را همچنین، اما چون محبت را بیاورند محبت در ترازوی نگنجد،پس اصل محبت است...
♦️دلیل اخراج ادم(ع) و حوا(س) از بهشت!
💠هروي گفت: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: یا ابن رسول الله! بفرمایید آن درختی که آدم و حوا از آن خوردنـد، مردم در این مورد اختلاف دارنـد. بعضـی روایت می کنند که گندم بوده و بعضـی انگور و بعضـی می گویند که درخت حسد است. فرمود: همه اینها درست است.
عرض کردم: پس این وجوه با اختلافی که دارنـد به چه نحو توجیه می شود؟ فرمود: ابا صـلت! درخت بهشت داراي انواع میوه ها است؛ در درخت گندم، انگور نیز هست، مانند درخت هاي دنیا نیست. وقتی خداوند آدم را به واسـطه سجده کردن ملائکه گرامی داشت و او را داخل بهشت نمود، در دلش خطور کرد که آیا خـدا خلقی بهتر از من آفریـده است؟ خداونـد از حـدیث نفس اومطلع گردیـد و به او وحی کرد که: اي آدم! سـربلندکن وساق عرش را نگاه کن! آدم سـر بلند نمود و به ساق عرش نگاه کرد. دید نوشـته شده: «لا اله الا الَّله، محمد رسول الله. علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین و زوجته فاطمه سیده نساء العالمین. الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه» {نیست خدایی جز خداي یگانه، محمد فرستاده اوست، علی بن ابی طالب امیر مؤمنان
است و همسرش فاطمه سرور زنان جهان است. حسن و حسین سرور جوانان بهشتی هستند}آدم عرض کرد: خـدایا! اینها کیاننـد؟ فرمود: از فرزنـدان تو هسـتند. آنها از تو و از تمام مردم بهترند. اگر آنها نبودند، نه تو را خلق می کردم و نه بهشت و جهنم و نه آسـمان و زمین را. مبادا به آنها با دیـده حسـد نگاه کنی که از جوار خود خارجت میکنم!
اما او با چشم حسـد به آنها نگاه کرد و شان و مرتبه آنها را تمنا کرد. پس شـیطان بر او چیره شـد، تا اینکه از درختی که از آن نهی شـده بود خورد. و شـیطان بر حوا چیره گشت به خاطر اینکه حوا با چشم حسد به فاطمه سـلام الله علیها نگریست، تا اینکه همچنـان که آدم از آن درخت خـورد، حـوا نیز خـورد و خـدا آن دو را از بهشت اخراج کرد و از جـوار خود خـارج کرد و به زمین آورد.
📚(عیون اخبار الرضا، ص ۱۷۰)
هدایت شده از پست اخر رو ببینید
✅قابل توجه همراهان گرامی موعظه ای
کانال ها و گروه های مرکز احیاء موعظه حسنه تقدیم می گردد:
💠کانال های :
🔸حوای آدم (همسرداری)
🔸مرکز پاسخگویی
🔸احیاء موعظه حسنه
🔸امام علی علیه السلام
🔸استیکردونی
🌐 و گروه های:
🔸فرهنگی اجتماعی (عالیه)
🔸پاسخگویی،ارسال سوال
✅دانلود نرم افزار ایتا:
🔸نسخه اندروید
🔸نسخه ویندوز
مرکز احیاء موعظه حسنه|@mawezah_ir
✍داستان زني كه سفيده تخم مرغ را بر جامه خود ريخت تا معشوق خود را متهم كند!
⚖داوری حضرت علی (ع) در باره زنی که سفیده تخم مرغ بر جامه خود ریخت و مردی انصاری را تهمت رسوایی زد
در کتاب عجایب احکام امیر المومنین (ع)است که حدیث کرده مرا پدرم محمد بن ابی عمیر از عمربن یزید از ابی المعلیاازحضرت ابی عبدالله صادق (ع)که آن حضرت فرمود:زنی را نزد عمر بن الخطاب آوردند که دامن مردی از انصار گرفته بود و آن زن به آن مرد انصاری مایل و خاطر خواه بود ..و حیله و چاره ای نداشت..پس تخم مرغ گرفت و زرده آن را بیرون آورده سفیده را بر جامعه های خود و بین .....ریخت پس از آن به نزد عمر شد و گفت ای امیر این مرد من را در فلان موضع چنین و چنان گرفت و مرا رسوا کرد ..عمر خواست آن مرد انصاری را عقوبت کند ولی علی (ع)در آنجا نشسته بود...
آن مرد انصاری گفت ای امیر (خطاب به خلیفه دوم)در کار من عجله روا مدار تا روشن شود..عمر به امیر المومنین رو کرده و گفت:یا ابلحسن شما چه می بینید در این باره؟
علی (ع)سفیدی در جامعه آن زن مشاهده کرد..فرمود شاید این زن در این مورد حیله کرده باشد سپس فرمود..آب جوشیده بسیار داغ برای من بیاورید..آب داغ و جوشیده برای آن حضرت آماده کردندپس حضرت امر کردند که آب جوشیده و داغ را بر روی آن سفیدی جامعه زن بریزند..پس آب جوش را بر موضع ریختند.
آن سفیدی جامه مستوی شد و خود را بگرفت و بسته شد..پس امیر المومنین آن سفیده بسته شده را بر گرفت و در دهان خود انداخت و چون طعم آن را دریافت و چشید از دهان خود بیرون انداخت ..بعد از آن به آن زن رو کرد تا آنکه زن اقرار کرد و اعتراف نمود به این تزویر و حیله..
🌷سهراب سپهری...
🌿به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم میگذرد...
(انشالله)
💠امام رضا عليه السلام:
هر كه غم و نگرانى مؤمنى را بزدايد، خداوند در روز قيامت گره غم از دل او بگشايد
📚ميزان الحكمه جلد 5 صفحه 280
💠امام صادق علیه السلام فرمودند:
📿كسی كه يك مرتبه با نيّت [پاك و پسنديده] و با اخلاص کامل صلوات بر پيامبر و خاندان گراميشان بفرستد، خداي متعال یکصد حاجت او را برآورده ميكند: سي حاجت از حوائج دنيا، و هفتاد حاجت از حوائج آخرتش را.
📚مستدرک وسائل الشیعه، ج 5، ص 97
💠تربیت کودک در سنین مختلف در کلام امام علی علیه السلام:
کودک تا ۶ سال ازاد است و باید به او آسان گرفته شود، و ۷ سال تحت تربیت قرار گیرد و ۷سال دیگر گمارده شود و طول قامتش در ۲۳ سالکی و عقلش در۳۵ سالکی کامل شود و بعد از این آنچه بدست آورد با تجربه است.
📜مکارم الاخلاق، ج۱، ص۴۲۷
🌷💠امام على عليه السلام:
🧕زن، گُل است، نه پيشكار. پس در همه حال ، با او مدارا كن، و با وى، به خوبى همنشينى نما تا زندگى ات باصفا شود.
📚 من لا يحضره الفقيه، ج ۳، ص ۵۵۶
🔔نمى دانى لب مگشا❗️
#نهج_البلاغه
✨دَع القولَ فيما لا تَعرِفُ، و الخطابَ فيما لم تُكلّف.
🔷درباره آنچه كه نمى دانى و آنچه كه در مورد آن مسئول نیستی سخن نگو..
📚 #نامه ۳۱
#نهج_البلاغه
✨وَمَنْ أَصْبَحَ يَشْكُو مُصِيبَةً نَزَلَتْ بِهِ فَقَدْ أَصْبَحَ يَشْكُو رَبَّهُ
💠 آنكس كه از مصيبتى كه به او رسيده شكايت كند از پروردگارش شكايت كرده است.
📚 #حکمت ۲۲۸