eitaa logo
سیره علوی (ع)
208 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
34 فایل
اُدعُ إلى سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنه (نحل.125) وابسته به مرکز احیاء موعظه حسنه mawezah.ir Ad1: @mahdimahdavi2 Ad2: @YaAliy Ad3: @Reza_shariati64 http://eitaa.com/joinchat/3049848832C0bd97c4343 🌸کــپـی از مــطـالــبـ کـانـال بــاذکر صـلـواتـ آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
نفرین مادر🔥 از امام باقر(علیه السلام) روایت شده : در بنی اسراییل عابدی به نام "جریح " زندگی می کرد روزی در حالی که مشغول نماز بود مادرش نزد او آمد، اما جریح به او اعتنایی نکرد ، مادرش هم او را تنها گذاشت . روز بعد مادرش دوباره پیش او آمد ولی جریح باز مادرش را تحویل نگرفت . مادر جریح که از این حرکت فرزندش آزرده خاطر شده بود او را نفرین کرد . روز سوم زنی فاحشه در حالی که به درد زایمان مبتلا شده بود وارد عبادتگاه جریح شد و ادعا کرد که فرزندش از آن جریح است . این خبر در میان بنی اسراییل شایع شد و همه گمان کردند جریح با او زنا نموده است . پادشاه وقتی از این موضوع اطلاع یافت دستورداد که او را به صلیب بکشند . مادر جریح که از این وضعیت پیش آمده برای فرزندش ناراحت بود شروع به کوبیدن سروصورت خود کرد . جریح وقتی مادرش را اینگونه دید گفت : همه ی این بلاها از نفرین توست حال به سرو صورت خود می زنی ؟ مردم که از این سخن جریح دچار تردید شده بودند از او خواستند بیشتر توضیح دهد جریح نیز دستور داد آن کودک را نزد او حضر سازند آن گاه رو به طفل کرد و پرسید :پدرت کیست ؟ در این هنگاه کودک شیرخواره به اذن خدا لب به سخن گشود و گفت :پدرم فلان چوپان می باشد . بدین ترتیب جریح از مرگ حتمی نجات یافت و با خود عهد نمود که همیشه خدمتگذار مادرش باشد. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌
🌱🌱 امام صادق می فرمایند: در میان بنی اسراییل عابدی زندگی می کرد که به دنیا و تجملات آن پشت کرده بود . ابلیس که از این موضوع خیلی ناراحت بود روزی لشگرنیانش را جمع کردو از آنها خواست تا به او کمک نمایند یکی از آنها گفت : آن را به من بسپار که از طریق زنان او را وسوسه نموده و گمراه می کنم . ابلیس نظرش را نپذیرفت و گفت : از این راه نمی توان او را گمراه کرد . دیگری گفت :من او را از طریق شراب منحرف می کنم . ابلیس پیشنهاد او را هم قبول نکرد . تا اینکه یکی از آنها گفت : من از طریق احسان و نیکی در او نفوذ کرده او را گمراهش می سازم . ابلیس از پیشنهاد او خرسند شد و نظرش را پذیرفت و او را مامور گمراه ساختن عابد کرد. آن شیطان هم نزد عابد که مشغول عبادت بود آمد و با او همراه شد تا اینکه مرد عابد خسته شد و به خواب رفت اما شیطان همچنان عبادت می کرد . مرد عابد که عبادت سیری ناپذیر شیطان را دید ، اعمال خود را کوچک شمرد و از او پرسید :ای بنده خدا ! با چه نیرو و قدرتی این چنین عبادت می کنی ؟ شیطان ابتدا جوابش را نداد اما وقتی با اصرار عابد مواجه شد گفت : مدتی قبل مرتکب گناهی شدم اما بلافاصله از کار خود پشیمان شدم و توبه نمودم از آن روز به بعد هرگاه به یاد گناهی که انجام دادم می افتم نیروی مضاعفی برای انجام عبادت خدا پیدا می کنم . مرد عابد که سخن او را باور کرده بود گفت : خواهش می کنم مرا راهنمایی نما تا من هم آن گناه را انجام داده سپس توبه نمایم و بدین وسیله توان بیشتری برای عبادت پیدا کنم . شیطان گفت با دو درهمی که به تو میدهم پیش فلان زن فاجر برو و از او بخواه که در مقابل این دو درهم خودش ر در اختیارت بگذارد . عابد هم به شهر آمد و سراغ خانه آن زن را گرفت . مردم که خیال می کردند عابد می خواهد آن زن را موعظه نماید خانه اش را به او نشان دادند . هنگامی که عابد وارد خانه آن زن شد ،زن رو به او کرد و گفت : ای مرد ! تابه حال کسی را مانند تو ندیده ام که پیش من بیاید و بخواهد مرتکب گناه شود علت این امر چیست؟ مرد عابد هم جریان را به او گفت. آن زن وقتی از ماجرا مطلع شد به عابد گفت : ای بنده خدا ! گناه نکردن از توبه نمودن آسانتر است و این گونه نیست که هر کس بخواهد توبه نماید موفق به این کار شود . مرد عابد که تحت تاثیر سخنان آن زن قرار گرفته بود از خانه او بیرون آمد . شب هنگام زن فاجر از دنیا رفت. فردا صبح مردم مشاهده کردند بر روی خانه آن زن این جمله نقش بسته است : در تشییع جنازه این زن که اهل بهشت است شرکت نمایید . آن ها که نمی دانستند قضیه از چه قرار است آن زن را تا سه روز دفن نکردند تا اینکه خدا به یکی از پیامبران که تنها موسی بن عمران او را می شناخت وحی نمود ، بر آن زن نماز بگذار و از مردم بخواه با تودر این کار همراه شوند که من این زن را به خاطر آلوده نکرن مرد عابد به گناه آمرزیدم و بهشت را بر او واجب کردم. 📜کتاب روضه کافی، شیخ کلینی، ترجمه آیت الله رسولی محلاتی، ج ۲، ص۲۴۲ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌
🌿امام جعفر صادق صلوات الله عليه حكايت فرمايد: 💠در زمان حكومت ابوبكر، عدّه اى در ساحل درياى عدن تصميم گرفتند تا مسجدى بسازند؛ و چون مشغول شدند، هرچه ديوار آن را مى چيدند، فرو مى ريخت و تخريب مى گشت . نزد ابوبكر آمدند و علّت آن را جويا شدند؛ و چون جواب آن را نمى دانست در جمع مردم سخنرانى كرد و از آنها تقاضاى كمك نمود. اميرالمؤ منين امام علىّ بن ابى طالب عليه السلام كه در آن جمع حضور داشت ، فرمود: سمت راست و سمت چپ مسجد را حفر كنيد، دو قبر آشكار خواهد شد كه بر روى آن ها نوشته شده است : من رضوى و خواهرم حبا هستيم ، كه با ايمان به خدا مرده ايم . سپس افزود: آن دو جنازه برهنه و عريان هستند، آن ها را از قبر خارج كنيد، غسل دهيد و كفن كنيد و بر آن ها نماز بخوانيد و دفنشان كنيد، آن گاه مسجد را شروع نمائيد كه پس از آن خراب نخواهد شد. 💠امام صادق عليه السلام فرمود: به پيشنهاد و دستور حضرت امير صلوات اللّه عليه عمل كردند و سپس ديوارهاى مسجد را بالا بردند و هيچ آسيبى به آن وارد نشد. 📚بحار:41/297 حديث 22. ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌
✨فَأَطْفِئُوا مَا کَمَنَ فِي قُلُوبِکُمْ مِنْ نِيرَانِ الْعَصَبِيَّةِ وَ اَحْقَادِ الْجَاهِلِيَّةِ، فَإِنَّمَا تِلْکَ الْحَمِيَّةُ تَکُونُ فِي الْمُسْلِمِ مِنْ خَطَرَاتِ الشَّيْطَانِ وَ نَخَوَاتِهِ، وَ نَزَغَاتِهِ وَ نَفَثَاتِهِ 💠شراره هاى تعصب و کينه هاى جاهليّت را که در دلهايتان پنهان شده خاموش سازيد، زيرا اين نخوت و تعصب ناروا را که در مسلمان پيدا مى شود از القائات شيطان و نخوتها و فسادها و وسوسه هاى اوست» . ✍در اين تعبير امام عليه السلام تعصبهاى ناروا و کينه هاى جاهليّت را تشبيه به آتشى کرده که در اعماق دلها کمين مى کند، ناگهان سر بر مى آورد و همه وجود انسان را فرا مى گيرد و از آن به بيرون سرايت مى کند و گاه قوم و قبيله اى را به آتش مى کشد. امام عليه السلام اين صفت رذيله را از وساوس شيطان مى شمرد که از برون به درون مسلمانان القا مى گردد; يعنى مسلمان واقعى از آن بيگانه است. 📘 ۱۹۲
🌸وَ آیَةً لِمَنْ تَوَسَّمَ، وَ تَبْصِرَةً لِمَنْ عَزَمَ، وَ عِبْرَةً لِمَنِ اتَّعَظَ 🔸اسلام نشانه اى است براى آن کس که جستجوگر و تیزبین باشد، و مایه بصیرت است براى آن کس که عزم بر درک حقیقت دارد، و درس عبرتى است براى آن کس که اندرز پذیرد». 📚 ۱۰۶
فقط خدا: 📌امام صادق (ع) مےفرمايند ، يك چهار چيز بايد داشته باشد : ✨خانه ✨ سواري ✨ لباس ✨ چراغ ☘شخصي پرسيد ما كه چه كنيم؟ ✨حضرت فرمودند: اين حديث هم دارد : 🔅 منظور از خانه وسيع، است كه بيان گر روح بزرگ است. 🔅 مركب خوب، است. 🔅 لباس زيبا، . 🔅 چراغ پر نور، است كه ثمره آن است. 📚منبع: كافي، جلد ٦
✨﷽✨ #امام_على_علیه_السلام: 🌷 #خوش_بينى 👈👌 اندوه را مى كاهد ✅و از افتادن در بند گناه مى رهاند . حُسنُ الظَّنِّ يُخَفِّفُ الهَمَّ، و يُنجِي مِن تَقَلُّدِ الإثمِ 🌷 #خوش_بینی_یک_تصمیم_است🌷 @yaaliheydar
🔴 از بین تمام حیوانات چرا کلاغ ؟! 🔸 در داستان قابیل و هابیل که در قرآن آمده است خداوند کلاغ را برای آموزش مراسم تدفین به قابیل فرستاده است ، سوالی پیش می آید در میان تمام حیوانات چرا کلاغ؟ 🔹 مطالعات علمی ثابت کرده اند کلاغ در رده باهوش ترین پرندگان است و مهم تر از همه تحقیقات علمی بیان میدارند برخلاف اکثر حیوانات این کلاغ ها هستند که برای مردگانشان مراسم تدفین برگزار می کنند . 💢 سایت لایو ساینس: چرا‌کلاغ ها مراسم تدفین برگزار می کنند ؟ https://www.livescience.com/53283-why-crows-hold-funerals.html پ.ن : این موضوع که خدا از میان تمام حیوانات کلاغ را که به راستی در غریزه شان دارای مراسم تدفین هستند را برای آموزش تدفین به قابیل انتخاب کرده است بسیار شگفت انگیز است . موسسه علمی پژوهشی باورباران
نه مرگ آتقدر ترسناک است؛ و نه زندگی آنقدر شیرین که انسان بخاطرش شرافتش را زیر پا بگذارد. امام علی(ع)🌺
امام علی (ع)🌺🍃 حکایت دنیا، حکایت سایه ی توست! اگر بایستی می ایستد.. و اگر دنبالش کنی از تو دور می شود.. 📜غرورالحکم، حدیث۹۸۱۸ 🌿امام علی(ع): من عاشق زندگیم ام و بیزار از دنیا... دنیا حرکت به سمت خورد و خواب و شهوت است... و زندگی نگریستن در چشم کودکی یتیم است که پس از پرده شوق به انسان نگاه می کند.
😄مرحوم دولابی (ره)میفرمایند: 🌿"یگانه باش با خدا. خطاهامونو و گناهامون رو میدونه، به رومون هم نمیاره. نیاورده آخرشم نمیاره میگه خودت حساب کن. امشب تصدیق کن، امضا کن ته صفحه ی دلتو که من پاک سرّی شدم. یعنی من در آسمان و زمین هیچ خطایی از گذشته ها درم نیست. این ادعا رو پیش خدا بکن. خدا دوست داره. نه اینکه نفست بگه باید صبر کنی نفست نگه خدای شما که تو رو خلق کرده او پاک خلق کرده. اونو پیدا کنی بعد بگی." [اینکه خودت رو گناه کار میدونی یعنی هنوز نفس داری و خدا رو صاحب اختیار نمی دونی! اگر خودت رو مالک ندونی و بدونی که هیچ اختیاری، چه درونی و چه بیرونی در دست تو نیست، نمی تونی برای خودت گناه قائل باشی همونطور که نمیتونی صواب قائل باشی. ✍ "چون بگیری سخت آن توفیق هوست/ در تو هر قوت که آید جذب اوست* ما رمیت اذ رمیت راست دان/ هر چه کارد جان بود از جان جان"(مولوی)]
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄ 🔴دنیای‌حرام در کلام مولا 🌹🌹امیرالمومنین علی علیه السلام: برابر دنیا خویشتن دار و برابر آخرت دلباخته باشید. آن کس را که تقوا بلند مرتبت کرد خوار نشمارید، و آن را که دنیا عزیزش کرد گرامی ندارید. برق درخشنده دنیا شما را خیره نکند، و سخن ستاینده دنیا را نشنوید. به دعوت کننده دنیا پاسخ ندهید، و از تابش دنیا روشنایی نخواهید، و فریفته کالاهای گران قدر دنیا نگردید. همانا برق دنیای حرام بی فروغ است، و سخنش دروغ، و اموالش به غارت رفتنی، و کالاهای آن تاراج شدنی است. آگاه باشید! دنیای حرام چونان عشوه گر هرزه ای است که تسلیم نشود، و مرکب سرکشی است که فرمان نبرد، دروغگویی خیانتکار، ناسپاس حق نشناس، دشمنی حیله گر، پشت کننده ای سرگردان، حالاتش متزلزل، عزّتش خواری، جدّش بازی و شوخی، و بلندی آن سقوط است. 📚 نهج البلاغه، خطبه ۱۹
⚫️🌹راوی این داستان همسر حضرت علیه السلام است. وقتی همسرم عباس با لبخند از سخت گیری های مادرش در تربیت فرزندان می گفت و می گفت که مادرش نخستین مربی شمشیر زنی و تیراندازی او و برادرانش بوده نمی توانستم به خود بقبولانم که این فرشته مجسم و این تندیس بی نقص لطافت و زنانگی نسبتی با شمشیر و کمان داشته باشد . همواره صحبت های از این دست را ترفندی از جانب همسرم می دانستم که شاید می خواست میزان شناخت من از روحیه و عواطف مادرش را بسنجد . امروز دربازار مدینه با دو زن مسافر از قبیله بنی کلاب ملاقات کردم . وقتی دانستند که من عروس فاطمه کلابیه(حضرت ام البنین) هستم با خوشحالی مرا در آغوش گرفتند و بعد از پرسیدن حال و نشانی منزل اولین سؤالشان مرا از فرط تعجب بر جا خشک کرد : *هنوز هم شمشیر می بنده؟! شمشیر ؟؟؟! نه! *پس برادرش درست می گفت که بعد از ازدواج تغییر کرده. یعنی می گوئید مادر همسرم جنگیدن می داند ؟! از حیرت ؛ سادگی و نوع پرسشم به خنده افتادند. یکی از آنها به عذر خواهی از خنده بی اختیار و بی مقدمه شان ؛ روی مرا بوسید و گفت : شما دختران شهر چه قدر ساده اید ؟! قبیله ما ( بنی کلاب ) به جنگاوری و دلیری میان قبایل مشهور و معروف است و تقریبا تمام زنان قبیله نیز کما بیش با شمشیر زنی و تیراندازی و نیزه داری آشنایند اما فاطمه از نسل ملاعب الاسنه (به بازی گیرنده نیزه ها) است و خانواده اش نه فقط در میان قبیله ما و کل اعراب بلکه حتی در امپراتوری روم نیز معروف و مورد احترامند. فاطمه(حضرت ام البنین) در شمشیر زنی و فنون جنگی به قدری ورزیده و آموزش دیده بود که حتی برادران و نزدیکانش تاب هماوردی و مقابله با او را نداشتند . بعد در حالی که می خندید ادامه داد : هیچ مردی جرأت و جسارت خواستگاری از او را نداشت. به خواستگاران جسور و نام آور سایر قبایل هم جواب رد می داد . وقتی ما و خانواده اش از او می پرسیدیم که چرا ازدواج نمی کنی ؟! می گفت : نمی بینم. اگر مردی به خواستگاری ام بیاید ازدواج می کنم . **من که انگار افسانه ای شیرین می شنیدم گویی یکباره از یاد بردم که این بخش ناشنیده ای از زندگی مادر همسرم است لذا با بی تابی پرسیدم خب ؛ بگویید آخر چه شد ؟! *خب معلوم است آخرش چه شد . وقتی عقیل به نمایندگی از طرف برادرش امیرالمومنین علی علیه السلام به خواستگاری فاطمه آمد ؛ او از فرط شادمانی و رضایت ؛ گریست و گفت : خدا را سپاس من به مرد راضی بودم ولی او را نصیب من کرد. 📚بر گرفته از کتاب (ماه به روایت آه) به قلم ابوالفضل زرویی نصر آبادی 🌹▪️سالروز شهادت حضرت ام البنین سلام الله علیها بر شما تسلیت باد
امیرالمومنین: «فاِذا اَدّت الرعیة اِلی الوالی حقَّه و اَدّی الوالی الیها حقَّها عزّ الحق بینهم و قامت مناهج الدین و اعتدلت معالم العدل؛[1] هنگامی که رعیت، حق والی را ادا کند و والی حق رعیت را ایفا نماید، میانشان حق والا می گردد و شیوه های دینداری پدیدار می شود و نشانه های عدالت پابرجا می گردد.»
💠حضرت علی علیه السلام: 🌿خوشا به حال آن کس که خود را کوچک می شمارد، و کسب و کار او پاکیزه است، و جانش پاک، و اخلاقش نیکوست، مازاد بر مصرف زندگی را در راه خدا بخشش می کند، و زبان را از زیاده گویی باز می دارد.
💠مولی امیر المومنین(ع) 🌿خداوند ولایت مرا بر اهل آسمان ها و اهل زمین عرضه کرد. بعضی اقرار و بعضی انکار کردند؛ یونس منکر شد و خداوند او را در شکم ماهی زندانی کرد تا اقرار کرد. 📚بحارالانوار، ج ۲۶، ص۲۸۱ 🌿امام على عليه السلام: ⚠️موجب از بين رفتن شُكوه، دروغ است 📚ميزان الحكمه جلد10 صفحه 72
📷 آیت الله جوادی آملی: اگر قرآن در مورد فرمود «فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ» اما در جامعه بانک هایی باشند که فعالیت ربوی انجام می دهند معلوم می شود که قرآن در این جامعه حفظ نشده است. ۹۸/۸/۱۸
🍃🌺امام على عليه السلام : دنيا ،گاه تصادفاً به نادان روى مى آورد... و به حق ، از خردمند بر مى گردد... پس اگر با وجود نادانى ات ، بهره اى از دنيا به تو رسيد ؛ يا با وجود خردمندى ات ، به مطلوبى از آن دست نيافتی؛ مبادا اين امر ، تو را وا دارد كه به نادانى رغبت كنى و به خِرد و دانايى پشت نمايى! كه اين، تو را بى مقدار مى كند و به نابودى مى كشاند ... 📚عيون الحكم والمواعظ : ص ۱۴۶ح ۳۲۳۷ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌
خــیــلــی جــالــبــه، 🍷🐍? 🤔🤔🤔👏👏👏👏👏 ســلــام. آیــا تــا ڪــنــون فــڪــر ڪــرده ایــد چــرا عــلــامــت داروخــانــه در تــمــام جــهان "مــاری پــیــچــیــده بــه دور یــک جــام،در حــال نــوشــیــدن شــرابــ" اســت ڪــه امــروزه بــه یــک عــلــامــت بــیــن الــمــلــلــیــِ شــنــاخــتــه شــده تــبــدیــل شــده؟ اگربــدانــیــم ایــن ابــتــڪــار جــهانــی مــربــوط بــه ڪــشــور مــاســت،بــه ایــرانــی بــودن خــود افــتــخــار مــی ڪــنــیــم. و امــا اصــل مــطــلــبــ... درزمــان ابــن ســیــنــا طــاعــونــی ســخــت در همــدان شــیــوع پــیــدا ڪــرد، ابــن ســیــنــا مــتــوجــه شــد ڪــه تــنــها عــامــل ایــن بــیــمــاری مــوش اســت،پــس دســتــور داد هر ڪــس مــی خــواهد از طــاعــون در امــان بــاشــد،در خــانــه اش مــار نــگــهدارد تــا بــا خــوردن مــوش تــوســط مــار،طــاعــون از بــیــن بــرود،همــچــنــیــن بــرای تــقــویــت و زیــادشــدن زهرمــار دســتــور داد جــامــی از شــراب قــرمــز در ســر راه مــار قــرار دهنــد،تــا مــار تــوان شــڪــار مــوش بــیــشــتــری داشــتــه بــاشــد. بــعداز آن هر شــخــص طــاعــونــی ڪــه بــه شــفــاخــانــه مــی آمــد،مــشــخــص مــی شــد ڪــه در خــانــه اشــ" مــار" نــداشــتــه ڪــه مــبــتــلــا بــه طــاعــون شــده،لــذا مــی گــفــتــنــد او بــی مــار اســت یــعــنــی در خــانــه اش مــار نــدارد. بــه افــتــخــار ایــن پــزشــک ایــرانــی،عــلــامــت داروخــانــه در دنــیــا ""مــاری پــیــچــیــده بــه دور جــام،در حــال نــوشــیــدن شــراب "" ثــبــت شــد و ڪــلــمــه ی *"بــیــمــار "* در فــرهنــگ مــا مــانــدگــار شــد. پــ.ن)اگــر ایــن ڪــار تــوســط یــک اروپــایــی انــجــام مــی شــد،در مــورد آن دهها ڪــتــاب و صــدها فــیــلــم تــولــیــد مــی شــد و هزاران خــیــابــان و مــیــدان در ســراســر جــهان بــه اســم او نــام گــذاری مــی شــد. 👏👏👏👏 *بهاحــتــرام خــدمــات ابــن ســیــنــا ســڪــوت نــڪــن واگــر فــڪــر مــی ڪــنــی ارزش داره بــه اشــتــراک بــگــذار* 🐍🍷
🐫ماجرای شتر امام سجاد(ع) 🔹بیست بار با شترش رفته بود حج، بدون اینکه حتی یک شلاق به او بزند! بعد از شهادت، شتر بدون اینکه قبر او را دیده باشد آمد همانجا، زانوهایش را خم کرد؛ افتاد روی خاک. با همان زبان بسته صیحه می کشید، خودش را می مالید به خاکها، سرش را به زمین می زد، اشک چشمهایش خاک را تر کرده بود. خبرش وقتی به امام باقر (علیه السلام) رسید، آمد و از او خواست آرام باشد. شتر از کنار قبر بلند شد و چند قدم برداشت ولی انگار دلش آرام نگرفت، برگشت و دوباره همان ضجه ها را شروع کرد. امام یکبار دیگر آمد و آرامش کرد. بار سوم ،که بی قراری اش را دید فرمود: رهایش کنید. سه روز آنجا ماند و بالاخره از درد فراق، جان داد. همانجا، کنار تربت مولایش، زین العابدین (علیه السلام)... 📚 بحار الانوار، جلد 46، ص 148.
📚 حکمت ٢ نهج البلاغه امام علی(ع)میفرماید: 🌷هرکس طمع را پیشه کند خود را حقیر کرده وکسی که ناراحتیهایش را(نزد این و آن بدون فایده)فاش کندبه ذلت خویش راضی شده وان کس که زبانش را بر خود امیر کندشخصیتش حقیر خواهد شد. بحث: هنگامی که طمع فزونی یابد کار هایی از انسان سر میزند که کاملا احمقانه است مثلا در باره طماع معروف عرب گفته میشود موقع راه رفتن دامن خود را به دست میگرفت وقتی علت را میپرسیدند میگفت شنیده ام بعضی پرندگان در حال پرواز تخم میگذارندشاید تخم آن پرنده در دامن من بیفتد! 👈همچنین وقتی بچه ها آزارش دادند گفت در خانه همسایه حلوا پخش میکنند. ناگهان دیدند خود اشعب به سوی ان خانه میدود گفتند تو چرا میروی گفت شاید حرف من درست باشد
💠امير المؤمنين علي عليه السلام : 🌹کسانی خود عیب دارند، دوست دارند عیب های مردم فاش شود تا جای عذر و بهانه برای عیبهای خودشان باز شود. 📚غررالحکم، حدیث ۵۱۹۸
📚 حکمت ٢ نهج البلاغه امام علی(ع)میفرماید: 🌷هرکس طمع را پیشه کند خود را حقیر کرده وکسی که ناراحتیهایش را(نزد این و آن بدون فایده)فاش کندبه ذلت خویش راضی شده وان کس که زبانش را بر خود امیر کندشخصیتش حقیر خواهد شد. بحث: هنگامی که طمع فزونی یابد کار هایی از انسان سر میزند که کاملا احمقانه است مثلا در باره طماع معروف عرب گفته میشود موقع راه رفتن دامن خود را به دست میگرفت وقتی علت را میپرسیدند میگفت شنیده ام بعضی پرندگان در حال پرواز تخم میگذارندشاید تخم آن پرنده در دامن من بیفتد! 👈همچنین وقتی بچه ها آزارش دادند گفت در خانه همسایه حلوا پخش میکنند. ناگهان دیدند خود اشعب به سوی ان خانه میدود گفتند تو چرا میروی گفت شاید حرف من درست باشد
💰سطح درآمد علی(ع) 🗡پس از جنگ جمل، اميرالمومنین امام علی(ع) در ميان مردم بصره به پا خواست و فرمود: "اى مردم بصره! از چه مى خواهيد بر من خُرده گيريد؟ به خدا سوگند اين لباسی که بر تن دارم، از نخ ريسى همسرم بافته شده است. و این کیسه ای که می بینید همراه دارم، حاصل فروش محصولات باغ من در مدينه است. پس اگر از نزد شما بيرون رفتم و بيش از آنچه مى بينيد با من باشد، از خيانتكاران خواهم بود" 📚بحارالانوار ج40 ص 325 اموال مسئولین ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌
🌱🌱 زینب کبری علیها السلام قهرمان کربلا و مثل اعلای ایمان و عمل ، داستان عجیبی را از همسرش عبد اللّٰه بن جعفر به این مضمون نقل می کند که عبد اللّٰه گفت : من از سفری باز می گشتم در حال خستگی به نزدیک قریه ای رسیدم ، باغی سرسبز و خرّم در بیرون آن قریه بود ، پیش خود گفتم بروم از صاحب باغ اجازه بگیرم تا اندک زمانی از خستگی راه بیاسایم . کنار در ایستادم و سلام کردم ، غلام سیاه نزدیک من آمد و با محبت مرا به درون باغ دعوت کرد ، من بدون این که خود را معرفی کنم وارد باغ شدم . او گفت : من مالک باغ نیستم ، مالک باغ در قریه است ولی این اجازه را دارم که عزیزی چون شما را بپذیرم . میان باغ رفتم و نقطه ای را برای استراحت در نظر گرفتم ، نزدیک ظهر بود ، غلام سفره نانش را باز کرد ، تا خواست بسم اللّٰه بگوید و لقمه اوّل را از سفره بردارد ، سگی وارد باغ شد ، از خوردن باز ایستاد ، در چهره سگ دقت کرد ، او را گرسنه یافت ، یک قرص نان نزد سگ گذاشت و سگ هم با حرص هرچه تمام تر خورد ، قرص دوم و سوم را هم به سگ داد ، وقتی خیالش از سیر شدن سگ آسوده شد ، سفره خالی را جمع کرد و در گوشه ای گذاشت . به او گفتم : خود غذا نمی خوری ؟ گفت : ندارم ، جیره ام در روز همین سه قرص نان است . گفتم : چرا همه آن را به این سگ دادی ؟ گفت : قریه ما سگ ندارد ، این سگ از جای دیگر به این باغ آمد و معلوم بود خیلی گرسنه است و من تحمل گرسنگی این مهمان ناخوانده زبان بسته را نداشتم . گفتم : پس با گرسنگی خود چه می کنی ؟ گفت : با صبر و حوصله روز را به شب می آورم ! عبد اللّٰه گفت : من از کرامت و اخلاق و مهرورزی و برخوردش با سگی که از جای دیگر آمده بود شگفت زده شدم ، پس از استراحت به قریه رفتم و سراغ صاحب باغ را گرفتم . وقتی او را یافتم خود را معرفی کردم که من عبد اللّٰه بن جعفر داماد امیر المؤمنین(ع) هستم . گفت : فدای قدمت ، و به من اصرار ورزید که به خانه اش بروم . گفتم : مسافرم و برای رفتن عجله دارم ، آمده ام باغ تو را بخرم . گفت : شما که زندگی و کارت در مدینه است ، این باغ را برای چه می خواهی ؟ جریان را به او گفتم و پس از اصرار زیاد باغ را خریدم . گفتم : غلام را هم به من بفروش . غلام را هم فروخت . به باغ برگشتم و به غلام گفتم : تو را و باغ را از مالکت خریدم و تو را در راه خدا آزاد کردم و باغ را نیز به تو بخشیدم ! 📜مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان ۱۷۲ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌