💠پاکت سخنرانی
🔶حجت الاسلام محسن کافی از قول یکی از برادران مرحوم #شیخ_احمد_کافی نقل می فرمودند:
🌀مدتی راننده برادر ما (مرحوم کافی) مریض شده بود و نمی توانست در خدمت ایشان باشد،لذا (مرحوم کافی) تماس گرفتند مشهد و به من گفتند اگر میتوانی مدت کوتاهی را به تهران بیا تا در زمان نبود این راننده همراه من باشی. من هم اجابت کردم و به تهران رفتم.
🔺در آن دهه ایشان هر روز تعداد زیادی منبر می رفتند،بعد از اتمام دهه منبر های ایشان صاحبان هر یک از مجالس در شب آخر، پاکت های زیادی را به عنوان صله به ایشان دادند، آن شب برادر ما هر پاکتی را که می گرفت بدون اینکه محتویاتش را ببیند درون یک کیف کوچک قهوه ای که در ماشین بود می گذاشت.
🔅بعد از اتمام آخرین جلسه و دریافت آخرین پاکت،ایشان آن کیف را به من داد و فرمود:"فردا به فلان شعبه بانک برو و محتویات پاکت هارا به حساب من بریز". با تعجب پرسیدم خودتان نمیخواهید ابتدا درون پاکت هارا نگاه کنید؟
⚡️ایشان فرمود: نه، من هیچ وقت پاکت هارا بررسی نمیکنم و به راننده می سپارم تا مجموع آنها را به حسابم واریز کند.
🔹وقتی علت اینکار را جویا شدم،ایشان فرمود: "نمی خواهم از مقدار صله ای که هر بانی به من می دهد با خبر شوم تا مبادا کم یا زیاد بودن برخی ازین پاکت ها در کیفیت منبر یا نیت من تاثیر گذار باشد. تا امروز ۱۳ سال است که یکی از بانیان جلساتی که در این دهه می روم به جای پول، #روزنامه درون پاکت می گذارد و راننده هر سال وقتی برای واریز پول می رود، این مطلب را به من می گوید؛ ولی من تا به امروز تلاشی برای پیدا کردن آن بانی خاص نکرده و نخواهم کرد و هیچ کدام ازین جلسات را در طول این سالها تعطیل نکرده ام".
🔻 وقتی من هم فردای آن روز برای واریز پول به بانک رفتم باکمال تعجب دیدم دقیقا درون یکی از پاکت ها روزنامه است!!
♨️ #سیره_علما؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما
@sireyeolama