eitaa logo
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
10هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
34 فایل
فروشگاه صنایع دستی و سوغات سیستان 🔸با هدف ایجاد اشتغال و فروش محصولات خانواده های کم برخوردار روستاهای منطقه سیستان 📲آیدی جهت سفارش: @sistan 📦ارسال رایگان به تمام نقاط کشور📦 🔹زیر مجموعه مرکز نیکوکاری امام رضا(ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مولودی خوانی زیبای حاج محمود کریمی در مدح مولا علی علیه السلام عید غدیر مبارک بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨امیرالمؤمنین علیه السلام : والله اگر کسی آنقدر سجده کند تا گردنش قطع شود، خداوند عبادت اورا قبول نمیکند، مگر با اقرار به ولایت ما اهل بیت. 📙بحار الانوار-ج ۱۷-ص۱۶۸ 🆔 @Besoye_zohor 💯
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ #افضل_اعیاد.. برترین عید امت پیامبر اکرم (ص) ، عید امامت و ولایت و وصایت امیرالمؤمنین امام علی (علیه السّلام) بر پیروان حقیقی قرآن و عترت و ولایت، مبارک باد. بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
Mahmoud Karimi - Man Kont Mola.mp3
3.26M
🌸🌸 🌸🌸 مولودی:من کُنت مولا 🎤محمود کریمی بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸 🌸🍃 🌸 #رمان_چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن #قسمت_دهم در همین حال یکی از پسرهای بسیجی بلند شد
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸 🌸🍃 🌸 که دیدم همون انگشتری که زهرا خریده بود تو دستشه.نمیدونم چرا ولی بغضم گرفته بود. من اولش فقط دوست داشتم با آقا سید کل کل کنم ولی چرا الان ناراحتم؟! نکنه جدی جدی عاشقش شدم. تا آخر جلسه چیزی نفهمیدم و فقط تو فکر بودم .میگفتم شاید این انگشتر شبیهشه.ولی نه جعبه انگشتر هم گوشه ی میز کنار سررسیدش بود. بعد از جلسه با سمانه رفتیم برای آخرین زیارت.دلم خیلی شکسته بود وقتی وارد صحن شدم و چشمم به گنبد خورد اشکام همینجوری بی اختیار می اومد. به سمانه گفتم من باید برم جلو و زیارت کنم. سمانه گفت خیلی شلوغه ریحانه. گفتم نه من حتما باید برم و ازش جدا شدم و وقتی وارد محوطه ضریح شدم احساس کردم یه دقیقه راه باز شد و تونستم جلو برم فقط گریه میکردم چیزی برای دعا یادم نمی اومد اون لحظه فقط میگفتم کمکم کن. وقتی وارد صحن انقلاب شدیم سمانه گفت وایسا زیارت وداع بخونیم .تا اسم وداع اومد باز بی اختیار بغضم گرفت. یعنی دیگه امروز همه چی تمومه؟دیگه نمیتونم شبها تو حرم بمونیم؟ سریع گفتم من میخوام بعدش باز دو رکعت نماز بخونم. _باشه ریحانه جان😊 مهرم رو گذاشتم و اینبار گفتم نماز حاجت میخوانم قربتا الی الله. اینبار دیگه نه فکر آقا سید بودم نه هیچ کس دیگه فقط به حال بد خودم فکر میکردم. بعد نماز تو سجده با خدا حرف زدم و بازم بی اختیار گریه ام گرفت و اولین بار معنی سبک شدن تو نماز رو فهمیدم. بعد نماز تو راه برگشت به حسینیه بودیم که پرسیدم: _سمانه؟! _جانم؟!☺️ _میخواستم بپرسم این آقا سید و زهرا با هم نسبتی دارن؟! نویسنده: 💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐 بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯 🌸 🌸🍃 🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
😳😳 شبه به نیمه رسیده بود و خواب به چشمانم نمی‌آمد و درگیر فکر و خیال شده بودم. با خود گفتم: «شب جمعه شایسته است که به سرداب مقدس بروم، زیارت ناحیه مقدسه را بخوانم و حاجات خود را از آن حضرت بخواهم. با آن که کمی خطرناک است و امکان دارد از ناحیه کسانی که دشمنی قلبی با اهل بیت پیامبر(ص) و شیعیان دارند مورد تعرض واقع شوم. هر چند که بهتر است با چند نفر از همراهان به آنجا بروم ولی این موقع شب شایسته نیست باعث اذیت دوستانم بشوم و اگر تنها بروم بهتر امکان درد و دل با آقا را دارم.» با این افکار از جایم برخاستم، وضو گرفتم و به آهستگی از حجره خارج شدم. شمع نیم سوخته‌ای که به روی طاقچه راهرو بود را در جیب گذاشتم و به سمت سرداب مقدس راه افتادم. همه جا تاریک بود و سکوت مرگباری را در سرتاسر مسیر احساس می‌کردم. قبل از ورود به سرداب مقدس، لحظه‌ای ایستادم و درگی نمودم. درب سرداب را به آهستگی به داخل هل دادم و پا به داخل گذاشتم و با احتیاط از پله‌ها پایین رفتم. انعکاس صدای پایم، مرا کمی به وحشت انداخت. به کف سرداب که رسیدم شمع را روشن کردم و مشغول خواندن زیارت ناحیه مقدسه شدم. بعد از مدت کمی صدای پای شخصی را شنیدم که از پله‌ها پایین می‌آمد. صدای پاهایش درون سرداب می‌پیچید و فضای ترسناکی ایجاد می‌کرد. خواندن زیارت ناحیه را رها کردم و رویم را به سمت پله‌ها برگرداندم. مرد عرب ژولیده و درشت هیکلی را دیدم که خنجری در دست داشت و از پله‌ها پایین می‌آمد و می‌خندید؛ برق چشمان و دندان‌ها و خنجرش، ترس مرا چند برابر کرد و ضربان قلبم را بالا برد. دستم از زمین و آسمان کوتاه بود و عزرائیل را در چند قدمی خود می‌دیدم. احساس می‌کردم لب‌ها و گلویم خشک شده‌اند؛ عرق سردی بر پیشانی‌ام نشسته بود و نمی‌دانستم چکار کنم. پای مرد خنجر به دست که به کف سرداب رسید،‌ نعره زنان به سوی من حمله کرد و در همان لحظه شمع را خاموش کردم و پا به فرار گذاشتم. آن مرد نیز در تاریکی سرداب به دنبال من دوید و گوشه عبای من را گرفت و با قدرت به سوی خود کشاند. در آن لحظه به امام زمان (عج) توسل نمودم و بلند فریاد زدم: «یا امام زمان». صدایم درون سرداب پیچید و چندین بار تکرار شد که در همان لحظه مرد عرب دیگری در سرداب پیدا شد و رو به مردم مهاجم فریاد زد: «رهایش کن» و بلافاصله مرد عرب قوی هیکل، بی‌هوش بر زمین افتاد و من نیز که تمام توانم را از دست داده بودم دچار ضعف شدم. در حالی که می‌لرزیدم به زانو درآمدم و به روی زمین افتادم. کمی بعد احساس کردم فردی مرا صدا می‌زند. چشمانم را که باز کردم دیدم شمع روشن است و سرم به زانو مرد عربی است که لباس بادیه نشینان اطراف نجف را بر تن دارد. هنوز در فکر مرد مهاجم بودم، نگاهم را که برگرداندم، دیدم همچنان بی‌هوش در وسط سرداب افتاده است. خواستم برخیزم و بنشینم اما رمق نداشتم. مرد عرب مهربان، چند دانه خرما در دهانم گذاشت که‌ هرگز خرما یا هیچ غذای دیگری با آن طعم و مزه نخورده بود. در حالی که سر به زانوی آن مرد داشتم به من گفت: «خوب نیست در مواردی که خطر تو را تهدید می‌کند ‌تنها به اینجا بیایی، بهتر است بیشتر احتیاط کنی. اگر تعدادی از شیعیان حداقل روزی دوبار به حرم عسکریین مشرف شوند باعث می‌شود که همه شیعیان با آرامش و امنیت بیشتری بتوانند به زیارت بیایند.» سپس در مورد کتاب «ریاض العلماء» میرزا عبدالله افندی گفت: «ای کاش این کتاب ارزشمند پیدا شود و در اختیار اهل علم و دیگر مردم قرار گیرد.» حرف‌هایش که به اینجا رسید، یک لحظه در فکر فرو رفتم که چگونه ممکن است فردی به یک‌باره در این سرداب تاریک ظاهر شود و نام مرا بداند و حتی چطور ممکن است که فردی بادیه نشین، میرزا عبدالله افندی و کتابش را بشناسد؟ و چطور توانست با یک نهیب، آن مرد قوی هیکل را آنگونه نقش بر زمین کند؟. هنوز در این افکار غوطه‌ور بودم که ناگهان متوجه شدم از آن مرد مهربان خبری نیست. به خود آمدم و فریاد زدم: «ای وای، سرم در دامان آقا، مولا و مقتدایم حضرت حجت بن الحسن المهدی(عج) بوده و ساعاتی نیز با او حرف زده‌ام اما او را نشناخته‌ام. غم عالم بر دلم نشست، با دیده‌ای اشکبار، از سرداب به قصد زیارت حرم عسکریین خارج ‌شدم تا بلکه یار را در آن‌جا بجویم در حالی که هنوز مرد غول پیکر مهاجم عرب، بی‌هوش در کف سرداب افتاده بود. منبع: کتاب تشرفات مرعشیه، تألیف حسین صبوری 👌 بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
سلام امام زمانم🌹 🌸آلوده ایم،حضرت باران ظهور کن آقا تو راقسم به شهیدان ظهورکن 🌸گاهی دلم برای شما تنگ می شود پیداترین ستاره ی پنهان ظهور کن 🌹اللهم عجل لولیڪ الفرج🌹 بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
💠 آیا (ع) با حضرت (ع) در یک زمان ظهور می‌کنند یا در زمان‌های مختلف⁉️ ✅ :👇👇 ✍ از روایات وارد شده در باب ظهور برمی‌آید که منجی حقیقی و اصلی، امام زمان(ع) است که ظهور می‌فرمایند و حضرت عیسى(ع) در همان زمان در کنار او و از یاران ایشان خواهد بود. 🔹در معارف اسلام دو منجی به نام‌های حضرت عیسى(ع) و امام زمان(ع) بیان نشده است، بلکه یک منجی وجود دارد که امام زمان(ع) است. حضرت عیسى(ع) در هنگام ظهور امام زمان(ع) نزول نموده و در کنار امام قرار گرفته و با او نماز خوانده و با ایشان بیعت می‌کند.(1) نیز در راستای هدف عالی امام زمان(عج) که تشکیل جامعه آرمانی است، قرار دارد و از یاران حضرت می‌باشد. 🔹در برخی روایات تصریح شده است که حضرت عیسى(ع) یکی از فرماندهان امام زمان(ع) بوده و حضرت را در تشکیل حکومت و سرکوبی مخالفان یاری می‌کند. امام علی(ع) فرمود: «... آن گاه مهدی (عج) حضرت عیسى را به جانشینی خود در عملیات تهاجمی علیه دجال بر می‌گزیند. 🔹عیسى(ع) برای یافتن و سرکوبی دجّال حرکت می‌کند... دجّال به سوی حجاز حرکت می‌کند و عیسى(ع) در گردنه «هرشا» به او می‌رسد و فریاد هولناک بر او می‌کشد و ضربه‌ای سخت بر او فرود می‌آورد و او را در شعله‌های آتش ذوب می‌کند، آن سان که سرب در آتش ذوب می‌شود».(2) ✔️بنابر این اوّلاً: در روایات ظهور حضرت عیسى(ع) نیامده، بلکه از نزول و فرود آمدن حضرت عیسى(ع) در کنار حضرت مهدی(ع) سخن رفته است؛ ثانیاً: آنها در یک زمان خواهند بود، نه در زمان‌های مختلف. 1ـ منتخت الاثر، ص 479. 2ـ الشیعه و الرجعه، ج 1، ص 167، به نقل از نجم‌الدین طبسی، چشم‌انداز به حکومت مهدی، ص 93 ـ‌94. بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🌹🍃 🌴 #کابینه_دولت امام زمان با این شرایط و قوانین تشکیل خواهد شد...انشاالله بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
🔴فرازی از در مورد آخرین امام از زبان پیامبر (ص) ✍آگاه باشید! همانا امام، قائم از ماست. هان! او بر تمامی ادیان چیره خواهد بود.هشدار! که اوست انتقام گیرنده از ستمکاران.هشدار! که اوست فاتح دژها و منهدم کننده ی آنها.هشدار! که اوست چیره بر تمامی قبایل مشرکان و راهنمی آنان.هشدار! که او خونخواه تمام اولیای خداست.آگاه باشید! اوست یاور دین خدا.هشدار! که از دریایی ژرف پیمانه هایی افزون گیرد.هشدار! که او به هر ارزشمندی به اندازه ی ارزش او، و به هر نادان و بی ارزشی به اندازه ی نادانی اش نیکی کند.هشدار! که او نیکو و برگزیده ی خداوند است.هشدار! که او دانش ها و حاکم بر ادراک هاست.هان! بدانید که او از سوی پروردگارش سخن می گوید و آیات و هی او را برپا کند. بدانید همانا اوست بالیده و استوار.بیدار باشید! هموست که [اختیار امور جهانیان و آیین آنان ] به او واگذار شده است. 🗣 باشید! که تمامی گذشتگان او را پیشگویی کرده اند.آگاه باشید! که اوست پایدار و از او نخواهد بود.(2) درستی و راستی و نور و روشنایی تنها نزد اوست.هان! کسی بر او پیروز نخواهد شد و ستیزنده ی او یاری نخواهد گشت.آگاه باشید که او ولی خدا در زمین، داور او در میان مردم و امانتدار امور آشکار و نهان است. 2) این تعبیر به عنوان و است و نظری به رجعت دیگر امامان ندارد زیرا آنان حجّت های پیشین اند که دوباره رجعت خواهند نمود.   🔴 چند منبع برای خطبه ی غدیر👇👇 📙-عوالم العلوم ، ج 3 ، ص 307 ، 327[تالیف شیخ عبدالله بحرانی]. 📙-بحارالانوار ج 37 ، ص 181 ، 182[تالیف علامه محمدباقر مجلسی ] 📙-الطرائف ، ص 33. [تالیف سید بن طاووس] بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ... امام رضا فرمودند:🔰🔰 روز غدیر خود را به(قبر)امیرالمومنان برسان به راستی که خداوند برای تمام مردان و زنان مومن و (در ازای زیارت علی ع) گناهان شصت ساله ایشان را میبخشد، و (در این روز) چند برابر آنچه درماه رمضان و شبهای قدر و روز عید فطر ، از اتش جهنم ازاد میکند، آزاد می گرداند یک درهم به برادران آگاه (و دلایت شناس)دادن برابر با هزار درهم است پس در این روز به برادران (دینی) خود تفضّل کن و هر زن و مرد مومن دا خوشحال نما! 🙏 بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
امام صادق (ع): #بهترین_عیدها_روز_غدیر_است 📚الخصال ج۲ ص ۴۵۴ بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
🌱شیخ رجبعلی خیاط فرموده بود: 🔺 هر کس چهل روز، روزی ۱۰۰ مرتبه این آیه را بخواند : "وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا " امام عصر عج را خواهد دید!!! 🔺 شروع به گفتن ذکر کرد اما چهل روز گذشت و خبری نشد با ناراحتی نزد شیخ آمد و گفت: به دستورالعملی که دادید، عمل کردم اما خبری نشد‼️ مرحوم شیخ رجبعلی خیاط نگاهی به او کرد و گفت: یادت هست روز سی و هشتم بعد از نماز مغرب سیدی کنارت نشست و گفت انگشتر عقیقت را به دست چپ مپوشان که مکروه است تو اما گفتی: هر مکروهی جائز است آن شخص که تو نشناختی و به سفارشش بی اعتنا بودی امام زمانت بود... یک چشم زدن غافل از آن ماه نباشیم شاید که نگاهی کند آگاه نباشیم 💕 اللهــــــــــمـ عجـــــل لولیڪـــــ الفرج🌹 بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
طفل را دست کسی غیر پدر نسپارند کار ما را که سپردند دو دنیا به علی (ع) 💚 آقاجان عیدی ما ظهور شماست ✋ برای تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عج صلوات 🍃 #مخصوص_پروفایل بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
ImAli_shot.png
4.11M
🔶 مخصوص پس زمینه و استوری بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از بسوے ظهور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 مجموعه مستند #برنامه_شیطان🔥 🔸قسمت نوزدهم: نبرد مکتبی #شیطان_گرایی🔥 👈بخش دوم #بهترینهادرکانال👇 بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸 🌸🍃 🌸 #رمان_چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن #قسمت_یازدهم که دیدم همون انگشتری که زهرا خریده ب
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸 🌸🍃 🌸 _آره دیگه زهرا دختر خاله آقا سیده؟ _وقتی شنیدم سرم خیلی درد گرفت آخه رابطشون خیلی صمیمی تر از یه پسر خاله و دختر خاله مذهبیه.حتما خبریه که اینقدر بهم نزدیکن.ولی به سمانه چیزی نگفتم. _چیزی شده ریحانه؟ _نه چیزی نیست. _آخه از ظهر تو فکری. _نه چون آخرین روزه دلم گرفت. خلاصه سفر ما تموم شد و تو راه بازگشت بودیم و با سمانه از گذشته ها و خاطرات هر کدوممون حرف میزدیم که ازش پرسیدم: _سمانه؟! _جانم _اگه یه پسری شبیه من بیاد خواستگاریت حاضری باهاش ازدواج کنی؟ _کلک نکنه داداشتو میخوای بندازی به ما؟ _نه بابا من اصلا داداش ندارم که.داشتمم به توی خل و چل نمیدادم.کلا میگم. _اولا هر چی باشم از تو خل تر که نیستم.ثانیا آخه من برای ازدواج یه سری معیارهایی دارم باید اونا رو چک کنم.الان منظورت چیه شبیه تو؟! _مثلا مثل من نه زیاد مذهبی باشه نه زیاد غیر مذهبی.نماز خوندن تازه یاد گرفته باشه و کلا شرایط من دیگه _ریحانه تو قلبت خیلی پاکه اینو جدی میگم وقتی آدم اینقدر راحت تو حرم گریش میگیره و بغضش میترکه یعنی قلبش پاکه و خدا بهش نگاه کرده. _کاش اینطوری بود که میگفتی. _حتما همینطوره تو فقط معلوماتت یکم درباره دین کمه وگرنه به نظر من از ماها پاکتری اگه یه پسر مثل تو بیاد و قول بده در جا نزنه تو مذهبش و هر روز کاملتر بشه چرا که نه؟حالا تو چی؟!یه خواستگار مثل من داشته باشی چی جوابشو میدی؟ _اصلا راهش نمیدادم تو خونه _واااا بی مزه من به این آقایی _خدا نکشه تو رو دختر. خلاصه حرف زدیم تا رسیدیم به شهرمون یه مدت از برگشتمون گذشت و منم مشغول درس و جلسات آخر کلاسهای ترم بودم و کمی هم فکر آقا سید☺️دروغ چرا من عاشق آقا سید شده بودم.عاشق مردونگی و غرورش.عاشقه ... اصلا نمیدونم عاشق چیش شدم. فقط وقتی میدیدمش حالم بهتر میشد احساس آرامش و امنیت داشتم.همین. بعد از اومدن سعی میکردم نمازهامو بخونم ولی نمیشد خیلیا رو یادم میرفت و نماز صبح ها رو هم اکثرا خواب می موندم. چادرم که اصلا تو خونه نمیتونستم حرفشو بزنم و چادر سمانه هم بهش پس داده بودم. یه روز دلمو زدم به دریا و بعد کلاسم رفتم سمت دفتر آقا سید... 💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐 بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯 🌸 🌸🍃 🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبهای جمعه گریه ام از جنس دیگریست کرببلا مرا نبری آبروبریســـــــــــــــــــــت صل الله علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام شب_جمعه بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
🌹🌹آنچه که اعضای جدیدمون به خاطرش تشریف آورده اند👇👇👇👇 🔴دعای ثروت تا۷نسل و سوره ای برا جذب معشوق و....👌 https://eitaa.com/Besoye_zohor/3476
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام مهـ💚ـدی (عج)جان ز عاشقان شنیده‌ام جمعہ ظهور می ڪنی ز مرز انتظارها دگرعبور می ڪنی شب سیاه می رود صبح سپید می رسد جهان بى چراغ را غرق بہ #نور می ڪنی #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
#جمعه #فرج_آقا_جانمون_حتما #امام_زمان #دعای_فرج #شيعيان #امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه #انتظار بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯