فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴در دنیا یا عبرت میگیریم و یا عبرت می شویم.
📌راه #سومی نیست.
⬅️مفسدین دنیای سیاست واقتصاد بایدبدانند که
این ملک راخدایی است که دائماً درکمین ستمکاران است.
🆔 @Besoye_zohor 💯
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
📙 #رمان_پناه ◀️ #قسمت_نوزدهم ✍🏻خودم شماره ی کیان را می گیرم ،با دومین بوق جواب می دهد _سلام پناه +
📙 #رمان_پناه
◀️ #قسمت_بیستم
✍🏻انگار دیرتر از بقیه می رسم . دور هم ایستاده اند ، هنگامه با دیدنم از دور دست تکان می دهد . اولین کسی که هدف چشمم می شود پارساست که کنار دختری با موهای بلوند ایستاده و فرت و فرت سیگار می کشدانگار حواسش جایی جز اینجاست نریمان سوتی می کشد و دست دراز می کند .برای دومین بار من را در چنین موقعیتی قرار می دهد! کیان می گوید :
_مرض داری اذیتش می کنی ؟
+بابا می خوام غریبی نکنه
هنگامه دستم را می گیرد و گونه ام را می بوسد
_چه خوب شد اومدی
نریمان به شوخی می گوید :
+نیست خیلی پر شوری ، حضورت لازمه
هنگامه پشت چشمی نازک می کند ، روی شانه ی نریمان می زند و می گوید :
_ولش کن آقا، رویا نیست گیر دادی به دوست خوشگل من ؟
آذر و رویا نیستند .پارسا با سر سلام می دهد و دختر همراهش انگار نه انگار که مرا دیده !
+بچه ها بریم تو دیگه تموم شد
دنبال کیان راه افتاده و وارد می شویم .هنگامه کنار گوشم پچ پچ می کند :
_می بینی دختره رو ؟ به دماغ عملی و بوتاکس صورتش نگاه نکنا ، یجوریه ! گمونم جفت شیش می زنه .آذر هر وقت می بینش میگه باید کفاره بدم !
+عجب ، کی هست ؟
_فدات شم ! یعنی معلوم نیست ؟
طوری به پارسا چسبیده که انگار هر لحظه احتمال ربوده شدنش را می دهد! پس درست حدس زده بودم احتمالا آذر درگیر مثلث عشقی شده که راس اصلی آن پارساست .
+البته پانی جون بگما ، پارسا خیلی هم با روشنک جور نیست ، ولی خب دیگه !
_پس آذر امشب بخاطر روشنک نیومده
می ایستد و می گوید :
+داستانش مفصل تر از این چیزاست ، ناز شدیا
توی دلم اغرار می کنم که تو خوشگل تری ! حتی روشنک با آن مانتوی جلو باز و شالی که روی سرش انداخته و بیشتر شبیه به یک نوار مشکی نازک است که موهای از فرق باز شده اش را به خوبی نمایش می دهد ؛ از من خوش تیپ تر است .
تازه روی صندلی ها نشسته ایم که به هنگامه می گویم :
_دهنش یجوری نیست ؟
+سه بار تزریق کرده عزیزم
با اعتراض کیان ساکت می شویم ، ولی من تمام فکرم بجای صحنه ،مشغول حرف هایی ست که می شنوم .
_این دختره کیه ؟ ندیده بودمش
+اونم تو رو ندیده
_چه ربطی داره ؟
+بیخیال ، سیگار ؟
_الان نه
بیشتر از اینکه بخاطر تعارف به سیگار کشیدنش متعجب باشم ،از این تعجب می کنم که چرا در مورد من می پرسد و چرا پارسا چنین جوابی به او می دهد
بجز چند جمله ی اول دیگر هیچ کلامی بینشان رد و بدل نمی شود .
از نمایش سر در نمی آورم و واقعا حوصله ی نقدهای ریز ریز کیان را بیخ گوشم ندارم .انگار بین این جمع فقط هنگامه را پسندیده ام
بعد از شام و موقع خداحافظی هنگامه دعوتم می کند به دور همی هفته ی بعدشان بهت می زنگم ، خیلی خوش می گذره بچه ها همه نایسن بیا یکم دلت وا شه و دوستای عجقولی پیدا کنی نمی خوام مزاحمت بشم
+چه مزاحمی ! هرچی بیشتر باشیم خوبتره ،ازین فکرا نکنی که از دستت ناراحت میشما
_آخه ...
+آخه نداره ، فقط حواست باشه که اینجوری سایلنت نباشی همه جا ، نمی صرفه !
_یعنی چی ؟
+وای خدا ! کیان یکم برا دوستت وقت بذار خب
_چشه مگه ؟
+خیلی بی حاشیه ست !
می خندند و پارسا می گوید :
_کیان خودش کلا تو حاشیه ست ،یعنی تجربه ثابت کرده ! یادتونه که
و نیشخندی به صورت منقبض شده ی کیان می پاشد .چقدر مرموز می کنند خودشان را !
من اما فارغ از بحث و جدل های ریزی که دارند خوشحالم که خودم را در کنار آن ها می بینم . هنوز دو روز از آشناییمان نگذشته که اینطور با مهربانی وارد دنیای خودشان می کنندم .
📝نویسنده: الهام تیموری
⏪ #ادامہ_دارد...
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
دعوت نامه ها😍👇👇♨️♨️
#سیزده_مرد_بایک_زن_ازدواج_کردند👇
https://eitaa.com/Besoye_zohor/8701
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قسمت اول رمان پناه👇👇
https://eitaa.com/Besoye_zohor/7910
🌸 #یامهدی_عج🌸
جز رحمت چشمان تو، دنیا چه میخواهد
تشنه به غیر آب، از دریا چه میخواهد
حالا که موسایم شدی راهی نشانم ده
غیر از نجات، این قوم از موسی چه میخواهد
شاید بپرسی از چه دنبال دَمَت هستم
دل مرده نوعاً از دَم عیسی چه میخواهد؟
پیغام و پس پیغام یعنی یاد ما هستی
مجنون جز این پیغام، از لیلا چه میخواهد
پیراهنی بفرست شاید زنده ماندم من
جز دل خوشی، یعقوب نابینا چه میخواهد
تا کیسه ما پر شود احسان تو کافی است
مسکین به جز خیرات از آقا چه میخواهد
چیز مهمی نیست این که ما چه میخواهیم
باید ببینیم آن جناب از ما چه میخواهد
ای انتقام پهلوی پشت درِ خانه
غیر از ظهور تو مگر مادر چه میخواهد
#ظهورنزدیک_است
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
🔴وصیت پیامبر اکرم (ص) #دوازده مهر داشت
⬅️مهر رسوایی دیگری بر پیشانی دجال بصره مدعی یمانی .امام سیزدهم و...
《امام صادق -علیه السلام- فرمودند:
📝 "رسول خدا -صلی الله عليه و آله- صحیفه سربسته به دوازده مهر را به علی -علیه السلام- سپرد و گفت: #نخستین مهر را بشکن و به آنچه در آن است عمل کن؛و آن را به حسن -علیه السلام- رد کن تا مهر دوم را بشکند و به آن عمل کند؛و آن را به حسین -علیه السلام- رد کند تا او نیز مهر سوم را بشکند و به آنچه در آن است عمل کند؛سپس به ترتیب به یک یک از فرزندان حسین -علیه السلام- داده شود."
📕 غیبت نعمانی باب۳ حدیث۴
📌اما این #صحیفه ی سربسته و دارای دوازده مهر چه بوده که پیامبر اکرم -صلی الله عليه و آله- آن را به امیرالمؤمنین -علیه السلام- سپرده اند؟
《امام صادق -علیه السلام- پاسخ می دهند
⬅️ "وصیت از آسمان بر رسول خدا -صلی الله عليه و آله- به صورت نوشته ای مهر شده نازل شد؛و بر آن حضرت هیچ نامه مهر شده ای جز همین وصیت نازل نشد.پس جبرئیل گفت:ای محمد! این وصیت تو در میان امت تو است راجع به اهل بیتت.... ؛بر آن وصیت چندین مهر بود، پس علی -علیه السلام- مهر اول را گشود و آنچه به آن مأمور بود انجام داد؛
سپس حسن -علیه السلام- مهر دوم را گشود و آنچه به آن مأمور بود انجام داد...."
📌 معاذ بن کثیر در انتهای روایت میگوید:
امام صادق -علیه السلام- دوازده نام را برای من برشمردند.
📕غیبت نعمانی باب۳ حدیث۳
📝آری این نوشته ی مهر شده ی الهی که فقط برای #دوازده نفر تنظیم شده است، همان وصیت پیامبر اکرم -صلی الله عليه و آله- است که متعلق به #امامان و اوصیاء پس از ایشان است.
📌 #فریب_خوردگان احمد بصری (مدعی کذاب روزگار ما که نام خود را احمدالحسن گذاشته و ادعا می کند وصی سیزدهم پیامبر اکرم است!!!) به این روایات دقت کنند.
این ها از آن دسته از روایاتی است که از چشم این ساده دلان مخفی نگه داشته شده است.
⬅️این روایات به همراه دهها روایت صحیح و مشهور دیگر، تعداد اوصیاء و جانشینان پیامبر اکرم -صلی الله علیه و آله- را فقط ((دوازده نفر)) بیان کرده،و ادعای بدعت گزاران و دنیاپرستانی مانند احمد بصری را باطل می کنند.
#وصیت_پیامبر_اکرم_دوازده_مهر_داشت
#حدیث_وصیت_بی_اشکال
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
🔴رزمایش لشکریان امام زمان(عج)
⬅️استاد پناهیان تحول دلها در اربعین علامت این است که «خبری در راه است». اگر همۀ دلها در جهتِ یک امر الهی متحول شود، این علامت نصرت خداست. چون تبلیغات نمیتواند این همه اثر بگذارد. سادهترین تحلیل این است که «پیادهروی اربعین، رزمایشی برای لشکریان امام زمان(ع) است»
🔗علیرضا پناهیان ۹۵/۰۸/۱۳
🔴 #اربعین
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣ناگفته هایی از رابطه ی ظهور امام زمان"عج"وپياده روی اربعين حسینی😳
🌺کلیپ فوق العاده زیبا👌
استاد رائفی پور
♥️تاظهوردولت عشق وتاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔞به قتل رسوندن جنین به همین راحتی! بسیار تکان دهنده!
🎥انیمیشن کورتاژ جنین|کاش این انیمیشن به دست تمام مادرها میرسیدشاید تاثیری روانها میزاشت وجنین را به همین راحتی به قتل نمیرساندن👆
@Besoye_zohor
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
📙 #رمان_پناه ◀️ #قسمت_بیستم ✍🏻انگار دیرتر از بقیه می رسم . دور هم ایستاده اند ، هنگامه با دیدنم از
📙 #رمان_پناه
◀️ #قسمت_بیست_و_یکم
✍🏻با کیان دعوا کرده ام و سردرد بدی دارم . امروز بعد از کلاس بیرون از دانشکده دست در دست دختری که اتفاقا از بچه های ترم بالایی بود دیدمش ... دو سه دقیقه جوری که کیان ببینتم ایستادم تا باهم خداحافظی کردند و بعد با توپ پر رفتم به سراغ کیان ، فکر می کردم از دیدنم تعجب کند که غافلگیرش کردم اما خیلی عادی و مثل همیشه احوالپرسی کرد و باعث شد عصبی تر بشوم و با غیظ بگویم :
_خوش گذشت ؟
+کجا ؟
_نگفته بودی با این دختره می پری
+کی ؟ الی رو میگی ؟
_همین ولی که الان اینجا بود
+خوبی پناه ؟ چرا اعصابت خرابه ؟
_یه سرچی بکنی شاید بفهمی چرا خوب نیستم ...
+والا چیزی به ذهنم نمی رسه
_عجب ! نکنه من بودم الان صدای خندم تا حیاط دانشکده می رسید با دختر مردم ؟
+یعنی چی ؟ به کسی چه مربوطه که ما داشتیم می خندیدیم ؟من محدودیتی نمی بینم تو رابطم با هم دانشگاهی ها یا هر کسی دیگه
_واقعا که کیان
+جو گیری ها پناه ! نکنه فکر کردی چون ده روزه باهم دوست شدیم الان باید آمار گپ و گفت و کارای منو داشته باشی یا اصلا ازت بترسم که تو روی کسی بخندم !
_فعلا که خوب آزادی
+معلومه که هستم ! ببین پناه خوب گوش کن دختر خوب. من و تو فقط دوتا دوستیم نه چیز دیگه ای ! این دوستی هیچ تعهدی نداره نه برای من نه تو پس بیخودی شلوغش نکن .منم آدم انزواطلبی نیستم و
گر گرفته بودم از حرف هایی که تند تند داشت بارم می کرد .پریدم وسط حرفش و گفتم :
_بسه کیان چیزایی که باید می شنیدمو شنیدم و سر و ته حرفات برام خوب روشن شد .منتها ازین به بعد خیلی رو دوستی من حساب نکن ! البته برات نباید مهمم باشه تو که ماشالا انقدر صنم داری که معلوم نیست من کدوم یاسمنم ...
و بدون اینکه منتظر حرف یا عکس العملی از جانب او باشم دربست گرفتم و برگشتم خانه . شاید انقدری که از حرف های تحقیرآمیزش برآشفته بودم از دیدنش با الی ناراحت نبودم !
هنوز سرم سنگین است و انگار کسی دنگ دنگ با چکش درست روی مغزم می کوبد کیفم را زیر و رو می کنم اما هیچ قرص مسکنی نیست که به امید بهتر شدن قورت بدهم ! روسری م را از روی مبل بر می دارم و بدون اینکه تلاشی بکنم برای جمع کردن موها یا پوشاندن دستم که بخاطر آستین کوتاه بودن لباس بدون پوشش مانده، راهی راه پله می شوم . در می زنم و نزدیک یک دقیقه معطل می شوم تا بالاخره باز می کند . خداروشکر فرشته است
_سلام خانوم کم پیدا ، چه عجب این طرفا پناه آوردی ؟
با دیدن لبخند مهربانش نمی توانم خیلی بداخلاقی کنم
+سلام ، ما که دیروز همو دیدیم
_اون که دو دقیقه بود تموم شد رفت ! تازه کمکم نکردی گل بکاری که ...
+حالا بعدا گلایه کن ، سردرد امانم رو بریده ولی مسکن ندارم .داری ؟
_چرا ؟ خدا بد نده
+چمی دونم ، سابقه داره این درد لعنتی
_بیا تو ، هم قرص داریم هم گل گاوزبون که درمون دردته
+نه مزاحمتون نمی شم
_بیا بابا ، من تنهام دارم آشپزی می کنم
دستم را می کشد و در را می بندد ، از تنهایی که بهتر است ! حداقل چند دقیقه از فکر کیان بیرون می آیم و حواسم پرت صحبت های شیرین فرشته می شود ...
+بشین خوش اومدی
چشم می چرخانم توی سالن ، همه جا تمییز و پر از آرامش است ... می نشینم و نگاهم گره می خورد به قاب عکس کوچکی که روی میز تلویزیون است . چطور قبلا عکس شهاب را اینجا ندیده بودم ؟ سرم تیر می کشد ، آخی می گویم و از فرشته می پرسم :
_بقیه کجان ؟
+مامان و بابا رفتن خونه ی عموجان ، بفرمایید اینم قرص . الان برات گل گاوزبان هم میذارم
_مرسی
جلد صورتی قرص را باز می کنم و با آب خنکی که آورده می بلعمش . از توی آشپزخانه داد می زند
+لیمو داشته باشه ؟
_نه ترش دوست ندارم
+دیشب چقدر دیر برگشتی
راست می گفت ، با کیان کمی خیابان گردی کرده بودیم و تا برسم ساعت از 11 هم گذشته بود .
_چطور ؟
می نشیند روی کاناپه و ظرف شیرینی را روی میز می گذارد .
+دلواپست شدم ، آخه شهاب گفت عصر دیدت که داشتی می رفتی بیرون
داغ می کنم ، پس آمارم را داده بود پسره ی فضول ، با لج می گویم :
_خب ؟ خان داداشتون مگه تایمر انداخته بوده برای ورود خروج من ؟
📝نویسنده: الهام تیموری
⏪ #ادامہ_دارد...
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدايا ....
ستاره هاى آسمانت
را سقف خانه
دوستانم قراربده
تا زندگيشان...
مانند ستاره
بدرخشد .....
#شبتون_مهدوی🌙
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
4_5861615295059199122.mp3
5.41M
همش دلم میگیره برا حرم، شب جمعه بیشتر ...
#التماس_دعا🙏
بســـوے ظــــــــهور💫✨👇
🆔 @Besoye_zohor 💯
هدایت شده از فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
#تاثیر_استمناء_بر_بینایی
عدد داخل کدام دایره ها را نمیتوانید واضح و راحت بخوانید؟
ابتدا با دقت پاسخ خود را انتخاب کنید
سپس وارد این لینک شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1990983694Cd2a81adfa4
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
#تاثیر_استمناء_بر_بینایی عدد داخل کدام دایره ها را نمیتوانید واضح و راحت بخوانید؟ ابتدا با دقت پاس
مـــــــــژدددددهههه بهترین کانال زناشویی و پزشکی از تلگرام به ایتا اومددددددد😍😍😍😍☝️☝️☝️☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای بسیار زیبا بهشت و جهنمی که یک مرد دید!
وقتی میشه با کمک به همدیگه مشکلات رو به فرصت تبدیل کنیم، چرا جهنمی بسازیم از خودخواهی و...
بیاییم خودمان به فکر خودمان باشیم
🆔 @Besoye_zohor 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا امام زمان(عج) ازدواج کرده اند⁉️
منزل امام زمان کجاست❓
🎙حجت الاسلام میر حبیب اللهی✅
🆔 @Besoye_zohor 💯