eitaa logo
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
9.8هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
34 فایل
فروشگاه صنایع دستی و سوغات سیستان 🔸با هدف ایجاد اشتغال و فروش محصولات خانواده های کم برخوردار روستاهای منطقه سیستان 📲آیدی جهت سفارش: @sistan 📦ارسال رایگان به تمام نقاط کشور📦 🔹زیر مجموعه مرکز نیکوکاری امام رضا(ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
5.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♻️ راه نجات از هاي اخرزمان ⏳زمان: 2:10 دقیقه ⏩حجم: 5.3 مگابایت بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
#حکمت_‌های_علوے #هرکه_ازنصیحت_سرپیچید_هلاک_گردد امام علی (ع): بهترین چیزی که پدران برای فرزندان به میراث می گذارند ادب است. خیرُ ما وَرّثَ الآباءُ الأبناءَ الأدبُ. 📚غررالحکم حدیث 5036 بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
🔴 #خطبۀ_غدیر ⬅️هان مردمان! او از سوی خداوند امام است، و خداوند هرگز نپذیرد توبۀ آنکه انکار ولایتش کند، و هرگز او را نیامرزد. 🌍 #مهدویت_وآخرالزمان 📡لطفا نشر دهید بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
💖 #امام_زمان(عج): ✨بین خداوندو هیچ یک ازبندگانش، خویشاوندی وجودنداردو برای هرکس به اندازه اعمال و نیّات اوپاداش داده میشود هرکس‌مرا انکارنماید ازمانیست وسرنوشت اوهمچون فرزند حضرت نوح خواهدبود.. 📚 بحارالانوار.ج۵۳ بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
💠 داستان"برادران پیامبر در آخرالزمان"💠 ⚠️دینداری در آخرالزمان سخت است... اما در همین دوره کسانی هستند که مقامشان از برخی از اصحاب پیامبر هم بالاتر است... 📜 روایت ✍ پیامبر(ص) روزي در جمعي از اصحاب خود دو بار فرمود : خداوندا! برادران مرا به من بنمايان. اصحاب عرض كردند : يا رسول اللَّه! مگر ما برادران شما نيستيم؟  فرمود : نه! شما اصحاب من مي باشيد، برادران من مردمي در آخر الزمان هستند كه به من ايمان مي آورند، با اين كه مرا نديده اند. خداوند آنها را با نام و نام پدرانشان، پيش از آن كه از صلب پدران و رحم مادرانشان بيرون بيايند، به من شناسانده است. ثابت ماندن يكي از آنها بر دين خود، از صاف كردن درخت خاردار (قتاد) با دست در شب ظلماني، دشوارتر است. و يا مانند كسي است كه پاره اي از آتش چوب درخت «غضا» را در دست نگاه دارد. آنها چراغهاي شب تار مي باشند، پروردگار آنان را از هر فتنه تيره و تاري نجات مي دهد. 📙بحار الأنوار ، علامه مجلسي ، ج 52 ، ص 124 بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸 🌸🍃 🌸 #رمان_چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن #قسمت_نهم _آها آها اون تیر برقه؟خب چی؟ _فکر کنم
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸 🌸🍃 🌸 در همین حال یکی از پسرهای بسیجی بلند شد و گفت محمد جان من برم خواهرم تو حرم منتظره. _برو علی جان. تا اینجا فهمیدم اسمشم محمده. داشتم بیرون میرفتم که دیدم یه پسر دیگه رفت و گفت حاج مهدی منم میرم یکم استراحت کنم. _به سلامت سجاد جان. داشتم گیج میشدم. چرا هرکی یه چی میگه. رفتم جلو _جناب فرمانده... _بله خواهرم.؟ _میتونم بپرسم اسم شما چیه؟! _بله اختیار دارید علوی هستم. _نه منظورم اسم کوچیکتون بود دیدم یکم مکث کرد که سریع گفتم چون هر کس یه چی صداتون میکنه کنجکاو شدم بپرسم همین. _آها بله من محمد مهدی هستم دوستان چون لطف دارن سر به سرم میزارن هر بار یه کدومو صدا میزنن. _آها خب پس حالا من اگه کارتون داشتم چی صداتون کنم؟ _هرچی مایلید ولی از این به بعد اگه کاری بود به خانم مولایی(منظورش زهرا بود)بگید و ایشون به من منتقل میکنن☺️ اعصابم خورد شد و با غرض گفتم: _باشه چشم. موقع شام غذاها رو پخش کردم وبعدشم سفره رو جمع کردم سمانه با اینکه مسئول فرهنگی بود و کارش چیز دیگه ولی خیلی بهم کمک کرد یه جورایی پشیمون شدم چرا قبول کردم تو دلم به سمانه فحش میدادم که منو انداخت تو این کار. خلاصه این چند روز به همین روال گذشت تا صبح روز آخر که چند تا از دخترها به همراه زهرا برای خرید میخواستیم بریم بیرون. _سمانه _جانم؟ _الان حرم نمیخوایم بریم که؟! _نه چی بود؟! _حوصله چادر گذاشتن ندارم آخه خیلی گرمه. سمانه یکم ناراحت شد ولی گفت نه حرم نمیریم. رفتیم تو بازار رضا و مشغول بازدید بودیم که زهرا با دوستش که توی یه مغازه انگشتر فروشی بودن ما رو دیدن _دخترا یه دیقه بیاین _بله زهرا جان؟! و با سمانه رفتیم به سمتشون. _دخترا به نظر شما کدوم یکی از اینا قشنگتره؟!(تو دستش دو تا انگشتر عقیق مردونه داشت).که سمانه گفت به نظر من اون یکی قشنگتره و منم همونو با سر تایید کردم و زهرا هم خرید و گفت: _راستی دخترا قبل اذان یه جلسه درباره کارهای برگشت داریم.حتما بیاین. یه مقدار خرید کردیم و با سمانه رفتیم سمت حسینیه و اول از همه رفتم چادرمو گذاشتم و منتظر ساعت جلسه شدم. وارد اتاق شدیم که دیدم آقا سید و زهرا با هم حرف میزنن. در همین حین یکی از پسرها وارد شد. آقا سید دستشو بالا آورد که دست بده دیدم همون انگشتری که زهرا خریده بود تو دستشه. نویسنده: 💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐 بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯 🌸 🌸🍃 🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆پروفسور "روش بولوَن" جراح مسیحی چگونه شد؟ حتما ببینید👌 بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
#سلام وارث شکوهمند غدیر،مهدی جان ما غدیریان آخرالزمان با سبدهای معطر نرگس،کنار برکه ی انتظار،سبزو امیدوار وخستگی ناپذیر،چشم براه توایم تابازآیی وغدیر را احیا کنی ای وارث سریر امامت،به پاخیز 🌸 #پیشاپیش_عیدغدیر_مبارک 🌸 بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
😳😳 ✍بسم الله الرحمن الرحیم خدمت جناب خدا! سلام علیکم؛ اینجانب بنده ی شما هستم. از آن جا که شما در قران فرموده اید : "و ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها" «هیچ موجود زنده ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده ی من است.» من هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما روی زمین. در جای دیگر از قران فرموده اید : "ان الله لا یخلف المیعاد" مسلما خدا خلف وعده نمیکند. بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم : ۱ - همسری زیبا و متدین ۲ - خانه ای وسیع ۳ - یک خادم ۴ - یک کالسکه و سورچی ۵ - یک باغ ۶ - مقداری پول برای تجارت لطفا بعد از هماهنگی به من اطلاع دهید. مدرسه مروی-حجره ی شماره ی ۱۶ نظر علی طالقانی نامه نظر علی طالقانی به خدا: نظرعلی بعد از نوشتن نامه با خودش فکر کرد که نامه را کجا بگذارم؟ با خود گفت که مسجد خانه ی خداست. پس بهتر است داخل مسجد بگذارمش. نهایتا به مسجد در بازار تهران(مسجد شاه آن زمان) میرود و نامه را در پشت بام مسجد، در جایی پنهان میکند و با خودش میگوید: حتما خدا پیدایش میکند! او نامه را پنجشنبه در پشت بام مسجد می گذارد. صبح جمعه کاروان ناصرالدین شاه که می خواستند به شکار بروند، از جلوی مسجد می گذشتند، از آن جا که (به قول پروین اعتصامی) "نقش هستی نقشی از ایوان ماست آب و باد و خاک سرگردان ماست" ناگهان به اذن خدا یک باد تندی شروع به وزیدن می کند و نامه ی نظرعلی را از پشت بام، روی پای ناصرالدین شاه می اندازد. ناصرالدین شاه نامه را می خواند و دستور می دهد که کاروان به کاخ برگردد. او یک پیک به مدرسه ی مروی می فرستد، و نظرعلی را به کاخ فرا می خواند. وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند، دستور می دهد همه وزرایش جمع شوند. ناصرالدین شاه می گوید: نامه ای که برای خدا نوشته بودید، ایشان به ما حواله فرمودند؛ پس ما باید انجامش دهیم. او دستور می دهد همه ی خواسته های نظرعلی یک به یک اجراء شود. این نامه در حال حاضر در موزه گلستان موجود است و نگهداری می شود. یادمان باشد وقتی میخواهیم پیش خدا برویم، فقط باید صفای دل داشته باشیم 👌 بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯
✨حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: 🌸 «خداوند بعد از واقعه غدیر خم، برای هیچ کس جای عذر و بهانه‌ای (برای شناخت دین حق و هدایت شدن) باقی نگذاشته است.» بســـوے ظــــــــهور💫✨👇 🆔 @Besoye_zohor 💯