─┅═ೋ❅﷽❅ೋ═┅─
#سخنی_با_اتباع_احمد_بصری (١۴)
قانون معرفت در سوره بقره!!
با سلام
پیروان احمد بصری برای اثبات فقرات سه گانه قانون معرفت حجت به داستان حضرت آدم علیه السلام استناد می کنند با این ادعا که انی جاعل فی الارض خلیفه، نص مباشر خداست، علّم آدم الاسماء کلها علم حجت خداست، و امر به سجده بر او دعوت به حاکمیت الله!
غافل از آنکه:
موضوع نص، برای شناخت پیدا کردن بشر است ولی در آن هنگام هیچ بشری حتی خود آدم خلق نشده بود پس انسانهای روی زمین از کجا به خلافت آدم پی بردند؟
علم برای ملائکه آشکار شد و موضوعش هم اسماء بود پس چه ارتباطی با اظهار علم الهی یا شریعت برای بشر دارد؟!
امر به سجده برای ملائکه و حقیقی بود پس چه ارتباطی با دعوت بشر به حاکمیت الله دارد؟!!
آری کسی که دستش خالی از دلیل باشد به این گونه بافته ها چنگ میزند.
✎سیّـدمھدےمجـتھدسیستانے
#پدرانه
─┅═ೋ❅🌸❅ೋ═┅─
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
●● لـوح و قلـم
○○ بررسی روایت موسوم به وصیت
در کتاب الغیبه شیخ طوسی رحمه الله
دوازده مهدی بعد از دوازده امام
قسمت سوم
↫ سید مهدی مجتهد سیستانی
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
نکته 4) روایات تقیهای:
هر شیعهای این را میداند که ائمه ما گاهی برای حفظ جان خود یا شیعیان تقیه کرده، حکم یا عقیده ای را بر خلاف مذهب تشیع بیان میکردهاند، یا مطلب را طوری در لفافه میگفتهاند که تنها شیعه متخصص منظور اصلی ایشان را بفهمد. وجود چنین روایات تقیهای یکی از علتهایی است که باعث شده تا حدیث شناسی به علمی تخصصی تبدیل شود که تنها آگاهان به جوانب مختلف حدیث ـ از جمله موارد تقیه ـ بتوانند حدیث صحیح از غیر صحیح را تشخیص دهند.
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
حال اگر ما چشم بر این واقعیت ببندیم و بدون توجه به آن سراغ روایات برویم، میتوانیم از برخی احادیث، اعتقادات مخالف تشیع مثل عدم علم و عصمت ائمه علیهم السلام و حتی صحت ادعای خلفای اهل سنت را برداشت نماییم.
و این همان کاری است که بعضی وهابیها یا وهابی زدهها انجام میدهند.
یعنی با گرد آوری برخی روایات ضعیف و بی سند و تقیهای و مبهم و غیره، در موضوع اینکه ائمه علیهم السلام با خلفا دوست بودهاند یا خلافت را انتصابی نمیدانستند کتاب مینویسند!
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
نکته 5) لزوم یقینِ نوعی در اعتقاد:
از آنجا که برای اعتقاد پیدا کردن، یقین و اطمینانِ نوعی لازم است ـ چون به گفته امیر المومنین علیه السلام پایه ایمان یقین است 🔺ـ حتی اگر سند روایتی هم درست باشد نمیتواند مستند اصول اعتقاد ما قرار گیرد، لذا تنها با روایات متواتر یا مقرون به شواهد قطعی میشود اعتقادی را ثابت نمود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔺. کتاب سلیم، ج2، ص614.
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
البته منظور این نیست که صحت سند دخالتی در مباحث اعتقادی ندارد و حتی اگر با روایت ضعیفی یقین حاصل شد حجت است، بلکه گفته شد که صحت سند برای حصول اطمینان کافی نیست.
و برای همین گفتیم که باید یقین و اطمینانِ نوعی پیدا شود، یعنی اطمینانی بر خاسته از ادلهای که وقتی عموم افراد به آنها مینگرند برای شان یقین حاصل میشود.
البته دلیل این قید هم روشن است زیرا خداوند متعال دین را برای همه انسانها فرستاده اند، لذا طبیعی است که راه اعتقاد به آن را نیز اطمینان عمومی قرار دهند و الا اگر قرار باشد هر کسی به یقین شخصی خودش اعتقادی پیدا کند بنای دین از هم می پاشد.
و این همان اشتباهی است که پیروان دهها فرقه جدا شده از شیعه مثل بابیت و بهائیت گرفتار آن شدند.
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
از طرفی مقید هستیم که سند روایت صحیح باشد چون معقول نیست که ائمه علیهم السلام اعتقادی را که جزء دین میباشد تنها به یک راویِ ضعیف یا مجهول گفته باشند و راویان بزرگ و مشهور و مورد اعتماد خود را از آن بی خبر بگذارند.
با این بیان، اشتباه ناظم العقیلی در مقدمه کتاب احمد بصری روشن میشود که مینگارد: اثبات سندِ یک روایت به معنای قطعی بودن صدور آن نیست بلکه نهایت چیزی که از صحت سند بدست میآید ظن به صدور است که در علم فقه کاربرد دارد نه در عقاید، بلکه حتی گاهی در فقه، عمل به روایت صحیح السندی ترک میشود چون مضمونش ناشناخته و نادر است ... در نتیجه مساله صحت سند امری کلیدی در عقاید نیست چون آنچه در عقیده معتبر است علم و قطع و جزم میباشد که اینها از صحت سند حاصل نمیشود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. إن اثبات سند رواية ما، لا يعني اثبات قطعية صدورها بل غاية ما يفيده السند الصحيح هو ظنية الصدور المعمول بها فی الفقه دون العقائد، بل أحيانا رغم صحة السند يُترك العمل بالخبر لنكارة متنه أو شذوذه ... إذن، فمسألة صحة السند ليست أمرا جوهريا فی العقائد لأن العقائد يشترط فيها العلم أي القطع و الجزم، و هذا لا يحصل من صحة السند. الوصية المقدسة الكتاب العاصم من الضلال، ص3 – 4.
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
اشتباه او در این است که عدم کفایت صحت سند را با عدم کاربرد صحت سند اشتباه گرفته است. زیرا درست این است که: اولاً صحیح بودن سندِ حدیث برای عقیده پیدا کردن کافی نیست بلکه باید به علاوه صحت سند، قرائن قطعی بر صدور حدیث وجود داشته باشد، ثانیاً هر یقینی در عقیده پیدا کردن کفایت نمیکند، که در نکته بعدی توضیح داده میشود.
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥
نکته 6) مراد از یقینِ معتبر در اعتقادات:
گاهی ما به مطلبی یقین پیدا میکنیم ولی آن یقین به واسطه مقدمات باطل و اشتباه حاصل شده است، لذا این سوال پیش میآید که چگونه یقینی در مسائل اعتقادی حجت است؟
در پاسخ باید گفت: مراد از یقین و اطمینانی که در مسائل اعتقادی معتبر است، یقین عقلائی است یعنی آنکه بواسطه مقدمات عقل پسند حاصل شده باشد، و الا اگر کسی بواسطه اینکه علامت آلمان نازی را روی بعضی مخلوقات عالم مثل تنه درخت یا بدن یک قورباغه دیده یقین به حقانیت هیتلر بکند یا به خاطر یک خواب یقین نماید بهائیت بر حق است یا چون قرآن را باز کرد و دید آیه جهنم آمده یقین کند اگر به احمد بصری ایمان نیاورد اهل جهنم است، اینطور یقینها نزد عقل پذیرفته نیست و چون از مقدمات باطلی حاصل شده، حجیت ندارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. آنچه ما در اینجا ذکر کردیم، طبق نظریه صحیح درباره عدم حجیت ذاتی قطع میباشد، زیرا به نظر ما حجیت قطع یک امر عقلائی است که عقلای عالم بنا بر عمل به آن گذاشته اند لذا قطع تا جایی حجیت دارد که عقلائی باشد و هر جا که عقلائی نبود فاقد حجیت میباشد. همچنانکه مرحوم کاشف الغطاء و بعضی دیگر درباره حجیت قطع قطّاع حکم به عدم حجیت آن داده اند.
᪥༅ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅𖥸ↈ༅᪥