هدایت شده از محمد هادی سمتی
برخی کاربران پیغام داده اند که چرا درباره هواپیمای اوکراینی چیزی نگفتی.
دوست محترمی هم با طعنه نوشته است"منتظر پست ها و استوری هایتان درباره جنایت سپاه هستیم!"
اولا:
بعد از واقعه بنزینی و قطع نت،فعالیت در اینستا را محدود کردم.
ثانیا:
به حذف حساب کاربری فکر می کنم.
ثالثا:
وقتی آدم ها ملاک نداشته باشند_یا دچار ضعف در مبنا و ملاک باشند_اسیر هیجان و جو زدگی می شوند،یعنی یک روز مدافعان حرم را نکوهش می کنند،روز دیگر با شنیدن ترور ناجوانمردانه فرمانده همان مدافعان،فضای مجازی و اینستا را از پیام تسلیت و حرف های احساسی پُر می کنند.
کمی بعد با مشاهده خبر حمله موشکی ایران به پایگاه آمریکایی ذوق زده می شوند و سپاه را تمجید می کنند.
حالا هم که این واقعه تلخ رخ داده_و البته هنوز جعبه سیاه باز نشده است_ سپاه را جنایتکار می دانند.
بی ملاک بودن بلای جان آدم هاست.
این اتفاق تلخ،نه اولین رویداد در عالم است و نه آخرین و پایان دنیا هم فرا نرسیده است.
برویم دنبال این که مبانی دینی و انسانی خود را تقویت کنیم.
@MHSemati
هدایت شده از روزنه
💥فوری
تجمع اعتراضی مردمی به فتنه جویی های #روباه_پیر در ایران
ساعت 3؛ جلوی سفارت انگلیس ( #لانه_روباه)
اخراج سفیر از ایران کافی نیست؛ انگلیس باید غرامت همه فتنه جویی ها را یکجا پرداخت کند؛ این غرامت فقط مادی هم نیست.
آنها در #قحطی_بزرگ در دهه 1290ش نزدیک به 9 میلیون ایرانی را قتل عام کرده اند!
آنها در #کودتای1299 رضاخان سفاک و بیسواد را بر ایران حاکم کرده اند
آنها در شهریور 1320 در کودتایی دیگر، پسرک لا ابالی رضاخان را بر ایران مسلط کردند
آنها در 28مرداد32 دولت مصدق را سرنگون کرده اند
آنها در تأسیس سازمان خونریز #ساواک، نقش اصلی را داشتند
آنها در ترور و قتل نخبگان ایرانی و مبارزان سیاسی در دهه چهل و پنجاه نقش اصلی را داشته اند.
آنها دشمن قسم خورده مردم ایران و انقلاب اسلامی اند
آنها را باید آنگونه که حقش ادا شود #تنبیه کرد
در ایران قدیم رسم چنین بود که بعد از #کشتن_روباه، لاشه اش را از دم بر درختی آویزان می کردند تا درس عبرتی شود بر روباه های دیگر!
خباثت ذاتی این شیطان را نباید نادیده گرفت؛ لذا طبعا تنبیه هوشمندانه و اعتراض نرم و مدنی با سر دادن شعارهای افشاگرانه باید در دستور کار باشد؛ ممکن است انگلیسی های انگل عده ای مزدور بفرستند در بدنه معترضین تا با به خشونت کشاندن این اعتراض تاریخی مدنی، مسیر را منحرف و بهانه برای #فرار_آبرومندانه پیدا کنند!
اینبار اما کور خوانده اند؛ روباه به تله افتاده است!
#شکار_روباه
#محاصره_لانه_روباه
@rozaneebefarda
هدایت شده از محمد هادی سمتی
همراهِ باد نباشیم
درختی که با وزش باد زیاد تکان می خورد، شاخه اش که می شکند هیچ، بلکه به زودی
از ریشه در می آید.
#رسانه_زده_نباشیم
#جو_گیر_نشویم
#آزاده_باشیم
#غیرت_ملی
https://www.instagram.com/p/B7ONtLZlif6/?igshid=1rech7r1d86ht
@MHSemati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت های علی قربانی که فرزندش در #سقوط_هواپیمای_اوکراینی کشته شده است:
✅ ما تابع رهبری هستیم
✅ درخواست مجازات برای عاملان حادثه
@siyasat_nameh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ حدودِ ۹۰ نماینده فاسد داریم
عباسعلی کدخدایی می گوید،۹۰ نماینده فعلی رد صلاحیت شده اند.اکثر آن ها هم متهم به فساد اقتصادی هستند.
او البته گفته است که این آمار قابل کاهش یا حتی افزایش است و آمار موجود نتیجه اعلام نظر هیئت های نظارت استانی است.
تکلیف چیست؟نماینده ای که در ماه های پایانی وکالتش بی صلاحیت شده است آیا از نظر قانونی می تواند به نشستن بر کرسی نمایندگی ادامه بدهد یا خیر؟
نمی دانم قانون در این مورد چه می گوید و چه تصمیمی گرفته خواهد شد اما بیچاره مردم که به این ها رأی داده اند.
ولی نه،مردم بیچاره نیستند،بلکه مقصر هستند_لا اقل آن ها که به این ۹۰ نفر رأی داده اند تقصیر دارند_.
مردم باید در طول دوران تبلیغ انتخاباتی و پیش از آن، عملکرد نامزدها را رصد کنند و از روی بررسی و تحقیق تعرفه را سیاه کنند. بخشی از علتِ شرمساریِ این رُخ داد نامبارک را باید در رفتارهای هیجانی و دور از اندیشه موکلان جستجو کرد که بی محابا بر طبل طرفداری از این و آن می کوبند و ناشایست ها را اعتبار می بخشند.
معلوم است کسی که برای رأی آوری پا را از اخلاق و دین و انسانیت فراتر می گذارد لایق کرسی نشینی در پارلمان نیست.
جامعه باید تربیت یابد و انتخاب مسئولان خوش نام را وظیفه جدی تلقی کند.
باید به تربیت سیاسی مردم_ که کنش گری مثبت انتخاباتی بخشی از آن است_ بیاندیشیم.
باید روزی برسد که خجلت زده از چنین وقایعی نباشیم.
در این باره بیشتر خواهم نوشت.
محمد هادی سمتی
_________________
سیاست نامه را دنبال کنید.
@siyasat_nameh
⚫️ إنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ⚫️
🏴مراسم بزرگداشت #عروج_یافته_گان حادثه جانکاه #هواپیمایی از سوی #جامعه_مدرسین #شورای_عالی #مرکزمدیریت_حوزه و نهادهای عالی حوزوی برگزار میشود
▪️سخنران: حجت الاسلام والمسلمین دکتر #رفیعی
▪️زمان: #چهارشنبه 98/10/25 بعدازنمازمغرب و عشاء
▪️مکان: #مسجداعظم
🆔 @rasanewsagency
☑️جامعه ایران و سوگ بیحماسه
📌سیدیاسر تقوی
🔸هفته گذشته هواپیمای اوکراینی- بنا به آنچه تا کنون اعلام شده است- به جهت خطای انسانی توسط پدافند هوایی مورد اصابت موشک قرار گرفت و موجب جانباختن تعدادی از هموطنان عزیز ما شد. همه ما میدانیم این اتفاق ناشی از شرایط جنگی بود. آمریکا سردار ما را ترور کرد و ما برای صیانت از هویت و عزت خودمان وارد فرایند انتقام شدیم. حتی اگر سناریوی «خطای انسانی» را بپذیریم و بر تمام احتمالات مداخلهی آمریکا چشم بپوشیم باز شرایط جنگی را نمیتوان نادیده گرفت.
🔸اما چگونه میان افکارعمومی «روایت سوگ» برجسته شد و سخن از انتقام و جنگ با آمریکا به حاشیه رفت؟ عملکرد نهادهای مسئول در توضیح این خطای انسانی از جمله عواملی است که به اندازه کافی درباره آن نوشته و گفتهاند. اما آنچه کمتر بدان پرداخته میشود فقدان نگاه حماسی است که ریشه در زمینههای اجتماعی دارد. حماسه روایتی است که در پس رویدادهای ملی و یا مکتبی، نشانههای قهرمانی، شجاعت و دلیری را جستجو و پررنگ میکند.
🔸حماسه قدرت خارقالعادهای دارد که میتواند سوگ را از رخوت و سرخوردگی نجات دهد و به حرکت و بالندگی برساند. انقلاب اسلامی برآمده از نگاه حماسی به سوگ عاشورا بود. ویرانی جنگ تحمیلی عراق با حماسه «دفاع مقدس» به سبکزندگی، صنایع موشکی، شهادتطلبی، مدیریت جهادی و... تبدیل شد. میتوان گفت ایرانِ پس از انقلاب بیش از هر چیز بر پایه حماسه استوار است.
🔸حماسه ذاتا دشمنشکن است و سوگ حماسی نیز همچنین. اما پرسش نگارنده این است که چرا در حادثه اخیر خبری از سوگ حماسی نبود و ما با نادیده انگاشتن دشمن و قهرمانی سربازان وطن، به روایت سوگ بسنده کردیم و نتوانستیم آن را با حماسه بیامیزیم؟ در مقابل این سوال مطرح میشود که مگر چنین حادثهای میتواند ابعاد حماسی داشته باشد و برای آن حماسه سرود؟
🔸میتوان گفت هر مواجهه شجاعانهای با دشمن- فارغ از شکست و پیروزی- ظرفیت حماسهسرایی دارد. حماسه دو عنصر اصلی دارد، اول: «شجاعت و قهرمانی سرباز وطن یا مکتب» و دوم: «دشمن» که هر دو عنصر در ماجرای اخیر ایفای نقش کرد که میتوانستیم از آن استفاده کنیم. از سوی دیگر، هنگامی که جامعه با شکست روبرو میشود، کنار نهادن روایت حماسه و بسنده کردن به روایت سوگ، جامعه را دچار سرخوردگی و یأس میکند. اما چرا جامعه ایران از این سوگ بیحماسه یا به تعبیری «اندوه و انفعال» استقبال کرد؟
🔸به نظر میرسد سرخوردگی و انفعال در فرهنگ شیعی ما بیسابقه نیست. ما همچنان پس از گذشت 40 سال از پیروزی انقلابمان در روایت حماسی از سوگ عاشورا متفقالقول نیستیم و در جریانهایی نیز انفعال را به عنوان یک ارزش اندوهناک در دوران غیبت منجی، ستایش میکنیم. این اگر بخشی از بدنه مذهبی جامعه را علیه نظام نشوراند، روایتی حماسی تولید نمیکند.
🔸در بخش دیگری از بدنه جامعه که سرعت بیشتری در مدرنیزاسیون زندگی خود دارند و نگاه دینی را در تحلیلهای اجتماعی چندان دخالت نمیدهند، نوعی خودباختگی نسبت به دیگری ِما یعنی غرب نهادینه شده که در مقاطع شکست ظهور و بروز بیشتری مییابد و اجازه خروج از انفعال و آمیختن حماسه در روایتهای خود را نمیدهد. این نگاه در افراطیترین سوگیری خود ممکن است حتی به «روایت سازش» نیز روی بیاورد
🔸عامل دیگر، شیوع روایت انتقادی علیه قدرت (نظام) در ایران امروز است. ادبیات انتقادی خود معلول عوامل گوناگونی است. اقتضائات رسانه در پذیرش «خبر بد» و انتقادی، ناکارآمدی دولت کنونی در مدیریت کشور، سیاهنماییهای برخی جریانهای عدالتخواه، دوگانهسازی میان مردم و حاکمیت، مذمت قدرت و سیاست و ... را میتوان از عوامل شیوع ادبیات انتقادی علیه قدرت دانست. طبعا در چنین محیطی مقاومت افکارعمومی نسبت به نفی حماسه شکننده و آسیبپذیر خواهد بود.
🔸با توجه به عوامل مذکور میتوان این فرضیه را مطرح کرد که بخشی از عوامل دگرگونی مواضع افکارعمومی در ایران طی یک هفته از «انتقامخواهی فعالانه» به «سوگواری منفعلانه»، ریشه در زمینههای اجتماعی ما دارد. ما در واکنشهای خود به حادثه اخیر نتوانستیم جامعه را به یک سوگ حماسی دعوت کنیم و این تجربهای برای تاریخ انقلاب خواهد بود. کاش صاحبان اندیشه و قلم فکری به حال نگاه حماسی در ایران کنند. ایرانِ پس از انقلاب، صرفا با روایت حماسی میتواند به حیات خود ادامه دهد.
🔻🔻🔻
@sedyaser
#نحن_منتظرون
👈و یک سوال مهم: منتظر چه هستیم؟
🔶 او رهبر است؛ قرار است منتظر باشیم امر کند و راه جدید را در وضعیت جدید نشانمان دهد؛ در وضعیت پسا چهل سالگی، در عصر #سلیمانی_ها.
🔴 امام امت قرار نیست بر اساس #ای_کاشها و ذهنیات ما سخن بگوید؛ آن وقت جای امیر و مطیع عوض میشود.
♦️اگر از امام توقع داریم طبق "حکم ذهنی" و پنداشتهای ما سخن بگوید به نافرمانی پنهان تن دادهایم.
💐 تا ظهر آدینه باید انتظار عملی را تمرین کرد.
eitaa.com/pooyanevisi
#پویا_نویسی
#گام_دوم_انقلاب
#حاج_قاسم_سلیمانی
آخرین خطبه رهبر انقلاب، آیت الله العظمی امام خامنه ای
۹۰/۱۱/۱۴
نماز جمعهی این هفته تهران به امامت ولیامر مسلمین اقامه شد. رهبر انقلاب خطبهی دوم نماز را به زبان عربی و درباره بیداری اسلامی ملتهای منطقه بیان فرمودند. پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای (Khamenei.ir) متن کامل خطبهی اول و ترجمهی فارسی خطبه دوم را به شرح زیر منتشر میکند:
خطبهی اول:
بسماللّهالرّحمنالرّحیم
الحمد للّه ربّ العالمین احمده و اشکره و استعینه و استغفره و اتوکّل علیه و اصلّی و اسلّم علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته بشیر رحمته و نذیر نقمته سیّدنا و نبیّنا و حبیب قلوبنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی ءاله الأطیبین الأطهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین و صلّ علی ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین و صلّ علی بقیّةاللّه فی الأرضین. اوصیکم عباداللّه بتقوی اللّه و نظم امرکم.
همهی برادران و خواهران عزیز نمازگزار و خود را دعوت و توصیه میکنم به حفظ تقوای الهی؛ این اصلِ حرکت یک انسان به سمت کمال و تعالی است. اگر به توفیق الهی بتوانیم در عمل فردی، در عمل جمعی، در کار سیاسی، در کار اجتماعی، رعایت تقوای الهی را بکنیم، همهی خیرات و همهی الطاف الهی شامل حال ما خواهد شد.
ایام مبارک دههی فجر است. در دههی فجر، آنچه که بر این حقیر و امثال این حقیر لازم است، دو تشکر است: اول، شکر الهی. با کمال خشوع، با کمال تواضع، جبههی شکر بر درگاه الهی میسائیم که این توفیق را نصیب ملت ایران کرد؛ این حرکت عظیم، این کار بزرگ، این نهضت تاریخساز، به دست ملت ایران و با رهبری امام بزرگوار انجام گرفت؛ نظام اسلامی تشکیل شد؛ حرکت ملت ایران به سمت خدا، به سمت اهداف الهی، به سمت ارزشهای الهی آغاز شد. هیچ نعمتی از این بالاتر نیست و شکر الهی بر این نعمت بزرگ همیشه لازم است و در ایام دههی فجر، لازمتر. تشکر دوم، تشکر از ملت ایران است؛ وفاداری کردند، جوانمردی بهخرج دادند، گذشت کردند، ایثار کردند، شجاعت نشان دادند، بصیرت بهخرج دادند؛ حضور دائمی خود را در طول این سی و سه سال آنچنان حفظ کردند که این نهال با همهی خطرها، با همهی مشکلات، روزبهروز تنومندتر شد، بارورتر شد، بالندهتر شد. امروز مثل همان شجرهی طیبهای که «اصلها ثابت و فرعها فی السّماء» ، (۱) در زمین زندگی بشریت ریشه دوانده است و ثمرات و آثار آن بهطور متواتر نائل و واصل میشود.
امسال بخصوص دههی فجر ما حال و هوای دیگری دارد. امسال در فضای انقلابهای پیروز این منطقه، چه در تونس، چه در مصر، چه در لیبی، حرکت انقلابی مردم به نتیجه رسید، کارهای بزرگی انجام گرفت؛ این برای ما ملت ایران مژدهی بزرگی است، حادثهی شیرین و مبارکی است. امسال ما دههی فجر و بیست و دوی بهمن را در یک چنین فضائی برگزار میکنیم. باید گفت ملت ایران با پیروزی این انقلابها، بهطور نسبی از غربت در آمد؛ که حالا امروز من انشاءاللَّه یک مختصری در این زمینه عرض خواهم کرد.
در این خطبه، سه سرفصل را برای برادران و خواهران عزیز نمازگزار و برای ملت ایران مطرح میکنم؛ در خطبهی دوم با برادران عرب بیشتر سخن خواهم گفت. این سه مطلب، یکی دربارهی انقلاب خود ماست؛ مسیری که در این سه دهه طی کردیم، دستاوردهائی که داشتیم، و آیندهای که در انتظار ماست. مطلب دوم، نگاهی به مسائل منطقه و مسائل جهان است. مطلب سوم هم دو سه نکتهی کوتاه در باب انتخاباتِ پیش رو است.
دربارهی مطلب اول، کتابها حرف وجود دارد برای گفتن. آنچه که من به عنوان خطوط اساسی انقلابمان عرض میکنم، فقط یک دو سه جمله است، که شرح و تفصیل آن بسیار طولانی و مفصل است. این خصوصیات در انقلاب ما وجود داشت. انقلاب ما رژیم ضد اسلام را از بین برد، رژیم اسلامی بر سر کار آورد؛ رژیم دیکتاتور و مستبد را از بین برد، رژیم مردمسالار به جای آن نشاند؛ وابستگیای که کشور ما در طول سالهای متمادی گرفتار آن بود و در دوران پهلویها به فجیعترین و فضیحترین وضع خود رسیده بود، از بین برد و استقلال همهجانبه را به ملت ما داد؛ اختناق نفسگیری که بر ملت ما حاکم بود، از بین برد، آزادی به این ملت داد - آراء خودشان را، حرفهای خودشان را بتوانند آزادانه ابراز کنند؛ فضا، فضای آزادی شد - تحقیرشدگی تاریخىِ ملت ما را از بین برد، عزت ملی داد. دهها سال ملت ما تحقیر شد. این ملت بزرگ، با این سابقهی تاریخی، با این مواریث عظیم فرهنگی و علمی و تاریخی، در مقابل حکام زورگو و فاسد، و پشت سر آنها در مقابل مستعمران و سلطهگران بینالمللی تحقیر شد. انقلاب ما این را از بین برد، تبدیل کرد به عزت ملی. امروز ملت ایران احساس عزت میکنند، احساس تشخص میکنند. انقلاب، ضعف نفس و خودکمبینی را در ملت ما از بین برد؛ به جای آن، اعتماد به نفس م
لی را به ملت داد. ما خودکمبینی داشتیم؛ فکر میکردیم نه کار علمی از ما برمیآید، نه کار سیاسی از ما برمیآید، نه کار عظیم نظامی از ما برمیآید. ما فکر میکردیم یک ملت ضعیفی هستیم؛ این را به ما تلقین کرده بودند، تزریق کرده بودند. انقلاب این را از ملت گرفت، به جای آن، اعتماد به نفس ملی به ما داد. ما امروز در همهی میدانها اعتماد به نفس داریم؛ میدانیم که میتوانیم، و دنبال این توانستن حرکت میکنیم، و همه جا هم بحمداللّه به مقاصدمان میرسیم.
ملت ما از مسائل سیاسی منزوی بود، روگردان بود، حوادث کشور را مورد توجه قرار نمیداد. انقلاب این حالت را از ملت ما گرفت، ما را تبدیل کرد به یک ملت آگاه و سیاسی. امروز نوجوانهای ما هم در دورترین نقاط کشور تحلیل سیاسی میکنند، حوادث سیاسی را درک میکنند، روی هر مسئلهای تحلیل میگذارند. قبل از انقلاب اینجور نبود. سیاستگرائی و سیاستفهمی مخصوص یک عدهی انگشتشمار در این کشور بود. مردم عموماً دور از حوادث کشور بودند؛ دولتها میآمدند و میرفتند، قراردادهای بینالمللی بسته میشد، کارهای بزرگ در دنیا انجام میگرفت، ملت خبر هم نمیشد. اینها خطوط اصلی این انقلاب است که این حوادث را در این کشور به وجود آورد. این اصول، نهادینه شده است؛ تثبیت شده است. این تحولات، سطحی نیست؛ مقطعی نیست. شعارهای انقلاب، امروز همان شعارهای روز اول است؛ که این نشاندهندهی سلامت انقلاب است. شعارها مثل انگشت اشارهای هستند که به هدفها اشاره میکنند، هدفها را ترسیم میکنند. وقتی شعارها تثبیتشده در یک نظامی، در یک انقلابی باقی ماند، معنایش این است که هدفها در این نظام به شکل اول است؛ هدفها تغییر پیدا نکرده است؛ دستاندرکاران و مردم از صراط مستقیم و هدفهای اصلی منحرف نشدهاند. امروز شعارهای ملت ایران، همان شعارهای اول انقلاب است.
خب، در این دوره، در این سی و چند سال، زندگی ما تحت تأثیر همین خطوط اساسی قرار گرفته است. ما پیشرفتهائی داشتیم، ضعفها و نقصهائی هم داشتیم. پیشرفتهامان را باید بشناسیم، ضعفهامان را هم باید بشناسیم. اگر ضعفهای خودمان را پنهان کنیم، نشناسیم، تجاهل کنیم، این ضعفها خواهد ماند، نهادینه خواهد شد؛ برطرف نخواهد شد. همهی نقاط قوّت و ضعف را باید بدانیم.
نقاط مثبت و منفی هر دو هست، افت و خیز هست، اما حرکت ادامه داشته است؛ این مهم است. جوانهای عزیز ما بدانند؛ در طول این سی و دو سه سال مواردی شده است که ما ضعف نشان دادیم، این حرکت افت و خیز داشته است. همیشه یک جور نبوده است؛ گاهی سرعت و شتاب، گاهی کمتر، اما حرکت هرگز متوقف نشده است و ما در همان جهت اصلی پیش رفتیم؛ که امروز محصول آن را داریم مشاهده میکنیم.
من چند تا از نقاط قوّتی را که در این مدت داشتهایم، عرض کنم، چند تا هم از نقاط ضعف را عرض کنم. مهمترین نقطهی قوّت ما در این سی و دو سه سال عبارت است از غلبهی بر چالشها؛ این خیلی مهم است. ما یک ملتی نبودیم که سرمان را پائین بیندازیم، راهمان را برویم، کسی به ما کاری نداشته باشد؛ نه، از روز اول قدرتهای مجهز جهانی، مسلطین جهانی با ما کار داشتند؛ بنای بر اذیت گذاشتند، بنای بر مانعتراشی گذاشتند: علیه ما جنگ تحمیل کردند، صدام را به جان ما انداختند، هشت سال ما را گرفتار کردند، تروریست آوردند، تحریم کردند. ما تا امروز بر همهی این چالشها غلبه پیدا کردهایم؛ یعنی هیچکدام از این چالشها نتوانسته است ملت ما و انقلاب ما را پشیمان کند، به زانو دربیاورد؛ ما بحمداللّه راهمان را با قامت استوار ادامه دادهایم. این مهمترین نقطهی قوّت ماست.
یک نقطهی قوّت دیگر در این مدت، گسترش خدمات به ملت است، کماً و کیفاً. این خدمات نه با گذشتهی نزدیک قبل از انقلاب، بلکه با گذشتههای دوردست هم قابل مقایسه نیست. خدمات عظیمی که در سراسر کشور گسترش پیدا کرده است، هم کیفیتهای این خدمات بالاست، خدمات درجهی اول است - مادی و معنوی - هم کمیت و گسترش آنها زیاد است. این یک نقطهی قوّت مهمی است.
نقطهی قوّت دیگر، پیشرفت علمی است. عزیزان من! این پیشرفت علمی را دستکم نگیرید. این پیشرفتها خیلی مهم است. علم، پایهی پیشرفت همهجانبهی یک کشور است. این حدیث را من یک وقتی خواندم: «العلم سلطان»؛ (۲) علم، اقتدار است. هر کس این اقتدار را داشته باشد، میتواند به همهی مقاصد خود دست پیدا کند. این مستکبران جهانی به برکت علمی که به آن دست پیدا کردند، توانستند به همهی دنیا زور بگویند. البته ما هرگز زور نخواهیم گفت، اما علم برای ما به عنوان یک پیشرفت حتماً لازم است.
پیشرفتهای علمی ما در این مدت سی و چند سال، پیشرفتهای حیرتآوری است. حالا فناوری هستهای تصادفاً معروف شده است و همه توجه دارند - هم در کشور، هم در دنیا - لیکن فقط این نیست؛ فناوری هستهای هست، علوم هوافضا هست، علوم پزشکی هست - خوشبختانه امروز کشور ما حائز رشتههای بسیار مهم و دستنیافتنی پزشکی است و کارها
ی بزرگ پزشکی در این کشور انجام میگیرد - زیستفناوری هست، نانوفناوری که از علوم جدید و دانشهای نوی دنیاست، هست؛ سلولهای بنیادی که یکی از بزرگترین کارها در عرصهی علم است، هست؛ شبیهسازی، ساخت ابررایانهها، فناوری انرژیهای نو، رادیوداروهای مهم و داروهای ضد سرطان هست؛ و این فهرست ادامه دارد.
اینهائی که من عرض میکنم، رجزخوانی نیست؛ این گواهىِ مراکز علمی معتبر دنیاست. آنها میگویند سریعترین رشد علمی در همهی دنیا در این سالها، در ایران اتفاق افتاده است. این گزارش سال ۲۰۱۱ است که میگوید سریعترین رشد علمی در همهی دنیا در ایران اتفاق افتاده است. طبق گزارشی که مراکز علمی معتبر دنیا دادهاند، رتبهی علمی اول منطقه، ایران است. ما این رتبهی اول علمی را برای سال ۱۴۰۴ در نظر گرفتیم؛ هنوز چهارده سال باقی است. همین سال میلادىِ گذشته گفتند ایران از لحاظ رتبهی علمی در منطقه اول است، در دنیا هفدهم. در سطح دنیا رتبهی علمی کشور ما هفدهم است؛ اینها خیلی مهم است. پس یکی از نقاط قوّت ما، پیشرفت علمی است.
یکی دیگر از نقاط قوّت ما، پیشرفتهای کشور در ایجاد زیرساختهای فنی و مهندسی و صنعتی است؛ که هر وقت بینندگان خارجی آمدند دیدند و بازدید کردند، آنها را به تحسین وادار کرده است. این کارهای عظیمی که در زمینهی ارتباطات، راهها، ارتباطات مخابراتی و زیرساختهای گوناگون فنی و مهندسی و صنعتی و امثال اینها انجام گرفته است، یک داستان جداگانه است. من واقعاً متأسف میشوم وقتی میبینم این گزارشهای روشن و خوب، آنچنان که باید و شاید، به مردم داده نمیشود که مردم خوشحال بشوند؛ بفهمند در کشور چه اتفاقی دارد میافتد.
یکی دیگر از نقاط قوّت ما در این مدت، انتقال ارزشهای انقلاب به نسل دوم و سوم بود. امروز شما جوانها را نگاه میکنید، میبینید این ارزشها را دریافت کردهاند. همین شهید عزیز اخیر ما، مصطفی احمدی روشن - شهیدی که شهادتش دل ما را سوزاند - یا آن شهید جوان قبلی، شهید رضائینژاد، که اوائل امسال به شهادت رسید، اینها دو تا جوان، دانشمند، سی و دو سه ساله بودند؛ امام را درک نکردند، جنگ را درک نکردند، دوران انقلاب را درک نکردند، اما اینجور با شجاعت، با شهامت درس میخوانند، تحصیلات میکنند، مقامات عالی را طی میکنند؛ میدانند و میفهمند هم که مورد تهدیدند، اما میروند؛ این خیلی مهم است، این ارزش است؛ این ارزشهای انقلاب است در نسل سوم. احمدی روشن و رضائینژاد و امثال اینها نسل سوم انقلابند. همین حرکت عظیم این جوانها که بعد از شهادت احمدی روشن اعلام کردند ما حاضریم بیائیم کار کنیم، خیلی مهم است؛ اینها را نباید دستکم گرفت. یکی از نقاط قوّت و مثبت ما همین است که این ارزشها به نسلهای دوم و سوم منتقل شد. البته ریزش داشتهایم، توبهکار از انقلاب و پشیمان از انقلاب داشتهایم، اما رویشهای ما بیشتر از ریزشهای ما بوده است. نیروهای فرسوده ریزش پیدا کردند، اما نیروهای جوان و باطراوت بالا آمدند و رویش پیدا کردند.
یکی دیگر از نقاط مثبت ما در این مدت، ارتقاء جهشوار در اثرگذاری در مسائل عمدهی منطقه و مسائل جهان است. امروز نظام جمهوری اسلامی، یک کشور اثرگذار است؛ «آری» و «نه» او در مسائل منطقه، حتّی در مسائل جهانی اثر میگذارد؛ این برای کشور خیلی مهم است.
یکی دیگر از نقاط قوّت ما، بنیهی قوی و ساخت محکم کشور و نظام در مواجههی با دشمنیهاست. ما در مقابل دشمنیها مضطرب نمیشویم، نگران نمیشویم، دغدغه پیدا نمیکنیم. بنیهی نظام و بنیهی کشور، بنیهی مستحکمی است.
یکی دیگر از نقاط قوّت ما، ارتقاء کمّی و کیفی مراکز علمی ماست؛ یعنی دانشگاهها و حوزههای علمیه. هم حوزههای علمیهی ما از لحاظ کمّی و از لحاظ کیفی ارتقاء پیدا کرده است، هم دانشگاههای ما. اینها نقاط قوّت ماست، و هر کدام از اینها شرحهای طولانی میطلبد، آمارهائی دنبالش هست، و غیر از اینها هم نقاط قوّت زیادی داریم.
من این جمله را در ادامهی نقاط قوّت عرض بکنم که ملت ایران توجه داشته باشند همهی این پیشرفتهای علمی و اجتماعی و فنی در شرائط تحریم اتفاق افتاده است؛ این خیلی مهم است. دروازههای علم را، دروازههای فناوری را بر روی ما بستند، راهها را مسدود کردند، محصولات مورد نیاز ما را به ما نفروختند و ما اینجور پیشرفت کردیم. این اتفاقها در شرائط تحریم افتاده است؛ این است که امیدها افزایش پیدا میکند.
ما البته ضعفهائی هم داریم؛ این ضعفها را بایستی از بین ببریم. من بعد برمیگردم به این مسئلهی تحریم و شرائطی که تحمیل شده است و یک جملهای عرض خواهم کرد. ضعفهای ما خطرهائی است که در سر راه ماست و در این مدت وجود داشته است و باید بعدها جلوی اینها را بگیریم. اولین ضعف ما گرایش به دنیاطلبی بود که گریبان بعضی از ماها را گرفت. بعضی از ما مسئولین دچار دنیاطلبی شدیم، دچار مادیگرائی شدیم؛ برای ما ثروت، تجمل، آرایش، تشریفات و اشرافیگری یواش یواش از
قبح افتاد. وقتی ما اینجور شدیم، این سرریز میشود به مردم. میل به اشرافیگری، میل به تجمل، میل به جمع ثروت و استفادهی از ثروت به شکل نامشروع و نامطلوب، به طور طبیعی در خیلی از انسانها هست. وقتی ما خودمان را رها کردیم، ول کردیم، دچار شدیم، این سرریز میشود به مردم؛ در مردم هم این مسئله پیدا میشود.
ما امروز متأسفانه دچار اسراف و مصرفزدگی هستیم. من بارها این را عرض کردهام، باز هم عرض میکنم؛ این خطر است در راه ما. مصرفزدگی را باید کم کنیم، حرص به متاع و کالای دنیا را باید کم کنیم. تا یک شایعهای درست میشود که فلان چیز کم است، مردم هجوم میآورند برای اینکه بیشتر آن را جمع کنند، که نبادا دچار کمبود آن شوند؛ در حالی که آن شیء ممکن است جزو چیزهای لازم زندگی هم نباشد. خب، اگر آن جنس کم هم نیست، همین هجوم مردم آن را کم میکند. ما به این مسئله توجه نمیکنیم. این یکی از ضعفهای ماست؛ ما این ضعف را باید برطرف کنیم.
یکی دیگر از ضعفهای ما این است که ما به موازات علم، به موازات پیشرفتهای علمی، پیشرفت اخلاقی و تزکیهی اخلاقی و نفسی پیدا نکردهایم؛ این عقبماندگی است. البته امروز در مقایسهی با قبل از انقلاب، بمراتب و مراتب بهتر است - در این هیچ شکی نیست - اما باید پیشرفت میکردیم. در علم پیشرفت کردیم، در سیاست پیشرفت کردیم؛ باید در معنویت و در تزکیهی نفس هم پیشرفت میکردیم. در قرآن هر جا تزکیه و تعلیم از زبان پروردگار است، تزکیه مقدم است بر تعلیم؛ آن هم تعلیم کتاب و حکمت - «یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة» (۳) - فقط یک جا از زبان حضرت ابراهیم، تعلیم مقدم است. بنابراین ما از تزکیهی اخلاقی و نفسی غفلت کردیم.
در عدالت اجتماعی هنوز به نقطهی مورد نظر اسلام - که آرزوی خود ما بوده است - نرسیدهایم؛ این هم از نقطهضعفهای ماست. این ضعفها را بایستی جبران کنیم. اینها ضعفهائی است که نمیشود از آنها گذشت. هم مسئولین، هم آحاد مردم باید احساس کنند وظیفه دارند این ضعفها را برطرف کنند. انشاءاللّه باید از خدای متعال کمک بخواهیم و این ضعفها را برطرف کنیم. و البته میشود برطرف کرد؛ اینها بدون تردید برطرفکردنی است.
خب، به نظر من کارهائی که باید انجام بگیرد برای اینکه این ضعفها برطرف شود، در درجهی اول این نگاه به آینده است؛ در درجهی اول مسئولیتپذیری ماهاست. همهی ما باید احساس مسئولیت کنیم؛ بخصوص مسئولین کشور و خدمتگزاران مردم باید احساس مسئولیت کنند. تقصیرها را گردن هم نیندازیم. اینجور نباشد که اگر یک جا یک نقصی پیدا شد، مجلس بگوید تقصیر دولت است، دولت بگوید تقصیر مجلس است، آن یکی بگوید تقصیر قوهی قضائیه است؛ نه، حدود مشخص است. قانون اساسی خطوط را مشخص کرده است. وظائف همه معلوم است. رهبری مسئولیت دارد، دولت مسئولیت دارد، مجلس مسئولیت دارد، قوهی قضائیه مسئولیت دارد، نیروهای نظامی مسئولیت دارند، دستگاههای اجرائی هر کدام مسئولیتهائی دارند؛ به گردن هم نیندازیم. اشکالی به وجود میآید، متوجه رهبری است؛ رهبری متواضعانه قبول کند که این اشکال متوجه اوست و سعی کند آن را برطرف کند. این یکی از اساسیترین کارهاست.
کار اصلی دیگر این است که از ارزشهای اصولی نباید غافل شد. سرگرم مسائل فرعی و فروع نشویم، از اصول غافل بمانیم. این هم شرح مفصلی دارد.
حفظ اتحاد و همدلی، یکی دیگر از وظائف ماست. بارها عرض کردهایم که بین مسئولین باید اتحاد و همدلی باشد. سه قوه و دیگران باید با هم همدل باشند، همگام باشند، همدست باشند؛ ولو یک جاهائی اختلاف نظرهائی دارند. اختلاف نظر اشکالی ندارد؛ اما بایستی در جهتگیریهای نظام و کشور و انقلاب پشت به پشت یکدیگر بدهند، دست یکدیگر را محکم بفشرند و به پیش بروند؛ هم اینها، هم مردم با هم، هم مردم با مسئولین. این اتحاد و همدلی، علاج قطعی بسیاری از مشکلاتی است که در کشور وجود دارد.
یکی از کارهای اصلی که باید انجام بدهیم و همه باید به آن توجه داشته باشیم، این است که فریب لبخند دشمن و وعدههای دروغ جبههی دشمن را نخوریم. در این سی سال، تجربه هم پیدا کردهایم. گاهی به روی ما لبخند زدند. اوائل گاهی بعضی از ما باور میکردیم. یواش یواش فهمیدیم پشت صحنه چیست. فریب لبخند دشمن را، فریب وعدههای دروغ دشمن را نخوریم. جبههی قدرت مادیای که امروز بر دنیا مسلط است، راحت عهد میشکند. بدون هیچ دغدغهای عهدشکنی میکنند، زیر قولشان میزنند، زیر حرفشان میزنند، نه از خدا خجالت میکشند، نه از خلق خجالت میکشند، نه از طرف مذاکره خجالت میکشند؛ راحت دروغ میگویند! من نمونههای زنده دارم - که حالا در اینجا جای بحثش نیست؛ شاید آن وقتی که لازم باشد، عرض بکنم - همین اظهاراتی که آمریکائیها کردند، رئیس جمهور آمریکا کرد؛ نامهای که به ما نوشت، جوابی که ما دادیم؛ بعد عکسالعمل و اقدامی که آنها با مضمون آن نامهها کردند. اینها یک روزی در اختیار افکار عمومی دنیا - آن وقتی که لا
.
من برای شما یک مثال بزنم. دولت فرانسه در دوران ژنرال دوگل که رئیس جمهور فرانسه بود، اجازه نداد که انگلیس وارد اتحادیهی اروپا بشود. چرا؟ گفتند انگلیس وابستهی به آمریکاست؛ نوع ارتباطات انگلیس و آمریکا، اتحادیهی اروپا را از استقلال میاندازد. دوگل نگذاشت که انگلیس وارد اتحادیهی اروپا شود، به خاطر ارتباط و اتصال و وابستگی به آمریکا. این مربوط به آن روز فرانسه است. این آقائی که امروز در فرانسه سر کار است، حرفهای آمریکا را رله میکند؛ همان حرفهائی را که آنها میخواهند، آنچه که در دل آنهاست، تکرار میکند؛ شده تابع محض! خب، این ضعف است. کار اروپا به اینجا رسیده است. این فرانسه است؛ کشورهای دیگر اروپائی هم به طریق اولی همین طورند. این ضعف این دستگاههاست.
امروز غربیها در مسائل اقتصادی دچار ضعفند، در مسائل سیاسی دچار ضعفند، در تصمیمات بینالمللی دچار ضعفند؛ از جمله همین تصمیم به تحریم ما. اینها خواستند در واقع جمهوری اسلامی را، ملت ایران را به خاطر اسلام مجازات کنند. تهدید کردند: تحریمهای فلجکننده، تحریمهای دردآور! هی گفتند، گفتند. این تحریمها از دو جهت به نفع ماست: اولاً وقتی ما تحریم بشویم، به استعداد و ظرفیت داخلی رو میآوریم، از داخل رشد میکنیم؛ همچنان که در این سی سال این مسئله اتفاق افتاده است. اگر در زمینهی سلاح تحریم نمیشدیم، امروز این پیشرفتهای عجیب را نداشتیم؛ اگر در قضیهی اتمی، اینها نیروگاه بوشهر را خودشان ساخته بودند، ما در غنیسازی پیشرفت نمیکردیم؛ اگر درهای علم را به روی ما نبسته بودند، ما در سلولهای بنیادی و هوافضا و فرستادن ماهواره به آسمان، به اینجاها نمیرسیدیم. پس هرچه ما را تحریم میکنند، ما به ظرفیت داخلی خودمان متوجه میشویم و رو میآوریم و این ظرفیت و استعداد روزبهروز مثل چشمهی جوشانی شکوفا میشود. پس این تحریم به نفع ماست.
جهت دومی که این تحریمها به نفع ماست، این است که اینها همین طور مرتباً در تبلیغاتشان میگویند ما این تحریمها را میخواهیم بر ایران اعمال کنیم تا ایران را وادار به عقبنشینی کنیم؛ حالا مثلاً در قضیهی هستهای. پس همهی دنیا فهمیدند که این تحریمها برای فشار بر ایران، برای عقبنشینی در قضیهی هستهای و قضایای دیگر است. خب، وقتی ما عقبنشینی نکردیم، چه اتفاقی میافتد؟ این تحریمها برای این است که ایران را وادار به عقبنشینی کنند، ایران هم که عقبنشینی نخواهد کرد؛ نتیجه این میشود که هیبت غرب و هیبت تهدیدهای غرب در چشم این ملتهای منطقه که قیام کردند، میشکند و عزت ملت ایران و قدرت ملت ایران در چشم اینها زیاد میشود؛ و این به نفع ماست. بنابراین، این تحریمها برای ضربه زدن به ماست، اما از این دو جهتی که عرض کردم، در واقع خدمت به ماست.
این وضع اروپاست. اروپا دچار مشکلات لاینحل اقتصادی است. مردم در اروپا خشمگینند، به مسائل اقتصادی معترضند. من قبلاً هم این را گفتهام؛ آن روزی که ملتهای اروپا بدانند که این وضعیت ضعفی که دچارش شدهاند، به خاطر دخالت آمریکا و دخالت شبکهی صهیونیستی جهانی است، این اعتراضهای به خاطر اهداف اقتصادی، تبدیل خواهد شد به یک نهضت عظیم اجتماعی؛ آن وقت است که دیگر باید منتظر دنیای جدیدی بود و دنیای جدیدی به وجود خواهد آمد.
یک جمله هم راجع به این تهدیدهای آمریکا عرض بکنیم. مرتباً تهدید میکنند؛ تهدید به این زبان: همهی گزینهها روی میز است! یعنی حتّی گزینهی جنگ. این، تهدید به جنگ است با این زبان. خب، این تهدید به جنگ، به ضرر آمریکاست؛ خود جنگ، ده برابر به ضرر آمریکاست. چرا این تهدیدها به ضرر آمریکاست؟ به خاطر اینکه خود این تهدیدها نشاندهندهی عجز آمریکا از مقابلهی منطقی و مقابلهی گفتمانی است؛ یک گفتمانی در مقابل گفتمان جمهوری اسلامی ندارند؛ نمیتوانند در میدان مقابلهی فکری و منطقی، برای خودشان غلبهای ایجاد کنند؛ مجبور میشوند توسل به زور و تشبث به زور بکنند. این معنایش این است که آمریکا جز زور، هیچ منطقی ندارد؛ جز خونریزی، هیچ راهی برای پیشبرد خود ندارد. این، اعتبار آمریکا را بیش از آنچه که تاکنون شکسته است، در چشم ملتها و در چشم ملت خودش خواهد شکست؛ این همان چیزی است که سرنوشت رژیمها را معین میکند. آن رژیمی، آن نظامی که اعتبارش در چشم مردم خودش بشکند، سرنوشتش معلوم است؛ مثل رژیم شوروی سابق. اتفاقاً بعضی از صاحبنظران غربی همین چند روز قبل گفتند که امروز وضع آمریکا و غرب شبیه وضع شوروی سابق در سالهای اواخر دههی ۸۰ میلادی است که منجر به سقوط شد. یعنی وقتی یک رژیمی، یک نظامی از لحاظ گفتمان، از لحاظ منطق، در چشم مردم خودش ساقط بشود، دیگر امیدی به بقای این رژیم نیست. لذا هرچه تهدید کنند، به ضررشان است. البته آنها و دیگران بدانند - میدانند هم - که ما هم در برابر تهدید به جنگ و تهدید به تحریم نفتی، تهدیدهائی داریم که در وقت خودش، آن وقتی که لازم باشد، انشاءاللَّه اعمال خواهد شد
زم باشد - قرار خواهد گرفت؛ خواهند دید که اینها چه جوریاند، حرفشان چقدر اهمیت و ارزش دارد، وعدهشان چقدر ارزش دارد. بنابراین یکی از کارهای اساسی ما این است که فریب لبخند و وعدهی دروغ اینها را نخوریم.
یکی هم پرهیز از تنبلی و کمکاری است. کسالت، کمکاری و تنبلی، یک انسان را، یک خانواده را، یک کشور و یک ملت را تباه میکند. همه باید کار کنند؛ کار جهادی. این که ما امسال گفتیم جهاد اقتصادی، یعنی تحرک اقتصادی باید جهادگونه باشد. خب، این راجع به مسائل انقلاب. حرف زیاد است، اما وقت کم است؛ به آن مسائل بعدی هم باید برسم.
اما مسائل منطقه و جهان. در این یک سالی که بین دههی فجر گذشته و امسال هست، ملتهای منطقه در به زیر کشیدن چهار طاغوت موفق شدند؛ این خیلی مهم است. برای اینکه یک ملتی یکی از این طاغوتها را به زیر بکشد، تلاشهای زیادی لازم است. در این سالی که فاصلهی بین آن دههی فجر و این دههی فجر است، چهار طاغوت خطرناکِ خبیثِ این منطقه به زیر کشیده شدند؛ این خیلی حادثهی مهمی است.
یک حادثهی مهم دیگر این است که در تونس و مصر، مردم به اسلام رأی دادند. در مصر حدود هفتاد و پنج درصدِ مردم رفتند پای صندوقهای رأی و به گروههای اسلامی رأی دادند؛ در تونس هم شبیه همین؛ اینها خیلی مهم است. این معنایش این است که همهی تلاشی که آمریکائیها و غربیها و دستگاههای تبلیغاتی و هالیوود و غیره و غیره از لج جمهوری اسلامی در این سالها انجام دادند برای اینکه اسلامهراسی کنند و حکومت اسلامی هراسی کنند، نقش بر آب شده است؛ مردم طرفدار اسلامند.
یکی از آثار این حرکتها، ضعف و انزوای رژیم صهیونیستی است؛ که این هم خیلی مهم است. چون رژیم صهیونیستی در این منطقه حقیقتاً غدهی سرطانی است و باید قطع بشود و قطع خواهد شد، بنابراین بر اثر این حرکتها دچار ضعف و انزوای بیشتر از همیشه شد. جوانان فلسطینی نشاط پیدا کردند، امید پیدا کردند، به مبارزات خودشان و آیندهی خودشان امیدوار شدند. ملتها امیدوار شدند.
البته در بین این ملتها، ملت بحرین از همه مظلومترند؛ چون متأسفانه مورد سکوت و بایکوت همهی رسانههای دنیا قرار دارند. در هیچ منطق انسانی و جهانی، درخواست آنها مردود نیست، بلکه درخواست بحقی است، لیکن مظلوم واقع شدهاند؛ بکلی اینها را از دائرهی تبلیغ و ترویج خارج کردهاند، بلکه علیه آنها مرتباً تبلیغ میکنند. البته اثر هم ندارد. آن ملت هم به توفیق الهی پیروز خواهد شد.
من همین جا به این مناسبت، این جمله را عرض بکنم: حکام بحرین ادعا کردند که ایران در قضایای بحرین دخالت میکند. این دروغ است. نه، ما دخالت نمیکنیم. ما آنجائی که دخالت کنیم، صریح میگوئیم. ما در قضایای ضدیت با اسرائیل دخالت کردیم؛ نتیجهاش هم پیروزی جنگ سی و سه روزه و پیروزی جنگ بیست و دو روزه بود. بعد از این هم هر جا هر ملتی، هر گروهی با رژیم صهیونیستی مبارزه کند، مقابله کند، ما پشت سرش هستیم و کمکش میکنیم و هیچ ابائی هم از گفتن این حرف نداریم. این حقیقت و واقعیت است. اما اینکه حالا حاکم جزیرهی بحرین بیاید بگوید ایران در قضایای بحرین دخالت میکند، نه، این حرف درستی نیست؛ حرف خلاف واقعی است. ما اگر در بحرین دخالت میکردیم، اوضاع در بحرین جور دیگری میشد!
در جهان هم اوضاع، اوضاع غریبی است. آمریکا دچار ضعف شده است - هم ضعف اقتصادی و مالی، هم ضعف سیاسی - این هم یک واقعیتی است. آمریکا در سیاست خاورمیانهای خودش شکست خورد، در قضیهی فلسطین شکست خورد، در قضیهی عراق شکست خورد. آمریکائیها میخواستند عراق را مستقیماً خودشان اداره کنند، نتوانستند - ملت عراق ایستاد و نگذاشت - خواستند دولتی دستنشانده بیاورند، نتوانستند؛ خواستند با کاپیتولاسیون بمانند، دولت و ملت عراق اجازه ندادند. امروز دولت عراق یک دولت مردمی است، ملت عراق یک ملت زنده و بیدار است؛ و همین موجب شد که آمریکائیها بدون هیچ دستاوردی، آنچه که میخواستند، نشد، از عراق خارج بشوند. البته دخالتهای نفتی دارند، دخالتهای امنیتی دارند؛ که لابد ملت و دولت عراق انشاءاللَّه در آینده برای آن هم فکری خواهند کرد.
در قضایای داخلی هم - که آمریکائیها سعی میکنند این را پنهان کنند - آمریکا دچار ضعف است. نمیخواهند اقرار کنند که دچار ضعفند. اوباما در سخنرانی چند روز پیش در کنگره، کمترین اشارهای به این نکرد که ملت آمریکا بیش از چهار ماه است که توی خیابانهایند! توی این هوای سرد، در سرتاسر آمریکا، در ایالتهای مختلف، این همه مردم بیایند توی خیابانها بایستند، در مقابل فشار پلیس و ضربههای سخت پلیس ایستادگی کنند، این قابل اشاره کردن نبود!؟ اصلاً اشارهای نکردند. میخواهند پنهان کنند. این هم حقوق بشرشان است. اروپا هم همین جور است. اروپا هم دچار ضعف است. غیر از مسائل اقتصادی و مالی و پولی - که اینها ضعفهای عجیبی است و مردم را خشمگین کرده است - از لحاظ سیاسی هم اروپا امروز دچار ضعف است
در تبلیغات، القاء فضای اختلاف و ناامیدی نشود، تا انشاءاللَّه انتخابات خوبی داشته باشیم.
بسماللّهالرّحمنالرّحیم
والعصر. انّ الانسان لفی خسر.
الّا الّذین ءامنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.
.
دربارهی انتخابات هم من چند جملهای عرض بکنم. برادران و خواهران عزیز! ملت عزیز ایران! انتخابات مصونیتبخش به کشور است. آن چیزی که هیبت این ملت را حفظ میکند، قدرت معنوی او را به رخ دشمنان میکشاند و آنها را از تعرض منع میکند و میترساند، حضور مردمی است؛ که یکی از مظاهرش همین انتخابات است، یکی از مظاهرش هم همین بیست و دوی بهمنی است که شما در مقابل دارید. هرچه حضور پررنگتر باشد، اعتبار و ارزش ملی بالاتر خواهد رفت. انتخابات هم همین جور است. هرچه صندوقهای رأی شلوغتر باشد، گسترش شرکت مردم بیشتر باشد، اعتبار کشور بالا خواهد رفت، مصونیت کشور بیشتر خواهد شد. مشارکت مردم میتواند آیندهی کشور را تأمین و تضمین کند. یک مجلس صالح و سالم و قوی میتواند بر عملکرد همهی دستگاههای کشور اثر بگذارد؛ بر عملکرد دولت، بر عملکرد قوهی قضائیه، حتّی بر عملکرد نیروهای مسلح میتواند اثر بگذارد. مجلس قوی، مجلس صالح، مجلس سالم، یک چنین وضعی دارد. خب، این مجلس را کی میتواند تشکیل بدهد، جز مردم؟ دشمن این را نمیخواهد. الان دو سه ماه است بوقهای تبلیغاتی دشمن دارند تلاش میکنند که مردم را ناامید و مأیوس کنند تا در انتخابات شرکت نکنند؛ بعضی هم در داخل بدون اینکه بفهمند چه کار دارند میکنند، متأسفانه با آنها همصدا میشوند! آنها مغرضند، اینها غافلند.
مسائل کوچک را نباید بزرگ کرد. نباید القاء بحران کرد. سعی میکنند با هزار وسیله اثبات کنند که در ایران بحران هست. چه بحرانی؟ کدام بحران؟ کشورِ آرام، ملتِ قوی، بانشاط؛ این همه کار از سوی دستگاههای گوناگون، از سوی آحاد مردم در این کشور دارد انجام میگیرد. به توفیق پروردگار، امنیت کامل برقرار است. دستگاهها با همدیگر همکاری داشته باشند. اگر همکاری بکنند، کارها خیلی بهتر هم خواهد شد. دشمن این را نمیخواهد.
آنچه در انتخابات لازم است، رقابت سالم است؛ رقابتِ بدون تهمتزنی و بدگوئی به یکدیگر است. فضای انتخابات باید سالم باشد. مردم اگر خودشان نامزدهای انتخاباتی را میشناسند، طبق تشخیص خودشان حتماً عمل کنند؛ اگر نمیشناسند، از افراد بصیر و متدین در گزینشهای انتخاباتی استفاده کنند. مجریان انتخابات در اجرای درست انتخابات، دقت کامل را به کار ببرند. اینها چیزهائی است که میتواند یک انتخابات خوب را برای کشور به ارمغان بیاورد. این سی و دو سه انتخاباتی که از اول انقلاب تا امروز داشتیم، خوشبختانه همهی اینها سالم بوده. البته در همهی اینها کسانی معترض بودهاند، اعتراضها رسیدگی هم شده، احیاناً تخلفات بوده است، اما هرگز عدم سلامت در انتخابات وجود نداشته است. بعد از این هم باید همین جور باشد.
من دو سه جمله راجع به این مسئلهی صلاحیتها عرض بکنم. شورای محترم نگهبان صلاحیتهای افرادی را احراز میکند، بعضی را هم احراز نمیکند. من اینجا سه تا نکته عرض بکنم: نکتهی اول این است که شورای نگهبان از لحاظ قانونی موظف است صلاحیتها را احراز کند؛ باید تشخیص بدهد، باید برسد به این که این صلاحیت وجود دارد. البته توصیهی همیشگی ما این بوده است که سطح صلاحیتها را آنقدر بالا نبرند که یک عدهی معدودی ته آن بمانند. آنچه که موجب صلاحیت است، یک قدری سطح آن را باسماحتتر نگاه کنند.
نکتهی دوم این که بعضیها به این نظارتهای شورای نگهبان و عوامل نظارتی معترضند. ممکن است اعتراضشان بجا و واقعاً درست هم باشد؛ منتها توجه کنیم که وقتی یک مقام مسئول قانونىِ مورد اعتماد تصمیمی گرفت، ما تسلیم باشیم. همهمان باید تبعیت کنیم. مثلاً مجلس یک قانونی را میگذراند؛ ممکن است من به آن قانون اعتراض داشته باشم، بگویم این قانون معیوب است؛ اما قانون است، باید بر طبقش عمل کنم. وقتی یک مقام مسئولی که مورد اعتماد هم هست - مثل شورای نگهبان - تصمیمی گرفت، بایستی تسلیم آن شد، باید تبعیت کرد.
نکتهی سوم: این را من اعلام میکنم، همهی افراد بدانند؛ اینهائی که رد صلاحیت میشوند، لزوماً آدمهای بیصلاحیتی نیستند. اینجور خیال نشود که حالا چون فلانی در انتخابات رد صلاحیت شد، پس دیگر بکلی از صلاحیت ساقط است؛ نه، طبق قانون، در انتخابات نمیتواند به عنوان نامزد شرکت کند، اما ممکن است مقامی که او را رد صلاحیت کرده، اشتباه کرده باشد. ممکن است برای این کار صلاحیت نداشته باشد، اما صلاحیتهای فراوان دیگری داشته باشد. اینجور نباشد که اگر کسی رد صلاحیت شد، این معنایش این باشد که او دیگر از هستی ساقط شد؛ نه، صلاحیتهای گوناگون دیگری وجود دارد.
آخرین مطلب در باب انتخابات این که: مسئولان از توطئهی دشمن در کار انتخابات غافل نشوند. آن کسانی هم که در انتخابات رأی نمیآورند، مواظب باشند آن کلاهی که بر سر رأینیاوردگان سال ۸۸ رفت، بر سر آنها نرود؛ فریب نخورند. همهی نامزدهای انتخابات و همهی هوادارانشان، خودشان را در مقابل توطئهی احتمالی دشمن مسئول امنیت بدانند. انتخابات را متهم نکنند؛ کسی آب به آسیاب دشمن نریزد؛
خطبهی دوم
بسماللّهالرّحمنالرّحیم
الحمد للّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی ءاله الأطیبین الأطهرین سیّما بقیّةاللّه فی الأرضین و صلّ علی علىّ امیرالمؤمنین و فاطمة الزّهراء سیّدة نساءالعالمین و صلّ علی الحسن و الحسین سیّدی شباب اهل الجنّة و علی علىّبنالحسین و محمّدبنعلىّ و جعفربنمحمّد و موسیبنجعفر و علىّبنموسی و محمّدبنعلىّ و علىّبنمحمّد و الحسنبنعلىّ و الخلف القائم المهدىّ حججک علی عبادک و امنائک فی بلادک و صلّ علی ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین.
بار دیگر همهی برادران و خواهران عزیز نمازگزار را دعوت میکنم به تقوای الهی. آنچه را که در خطبهی دوم به طور معمول عرض میکنیم، در خطبهی اول به عرض شما برادران و خواهران رساندم. در این خطبه، با معذرت از همهی نمازگزاران عزیز، خطاب من به برادران عرب ماست که دوران حساسی را میگذرانند. خطبه را عربی خواهم خواند.
ترجمهی خطبهی عربی [متن خطبه عربی]
بسماللّهالرّحمنالرّحیم
الحمد للّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا محمّد و ءاله الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین.
برادران مسلمان ما در هر جا که باشید! سلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته
میخواهم در ماه ربیع و در آستانهی میلاد رسول خاتم(ص)، نخستین سالگرد بهار بیداری اسلامی و برانگیختگی برادران و خواهران عرب را از مصر و تونس و لیبی تا بحرین و یمن و بعضی از سرزمینهای اسلامی دیگر، از سوی ملت ایران و همهی مسلمین جهان تبریک بگویم.
یک سال پُرماجرا گذشت. در تونس و مصر، رأی ملتها برای نخستینبار محترم شمرده شد و در هر دو کشور به جریانهای اسلامگرا تعلق گرفت. در لیبی نیز چنین خواهد شد و این اسلامگرائی با صفاتی چون ضد صهیونیستی بودن، ضد دیکتاتوری بودن، استقلالطلبی، آزادیخواهی و پیشرفتطلبی در سایهی قرآن، مسیر محتوم و ارادهی قاطع همهی ملتهای مسلمان خواهد بود. این موج که سه دهه پیش سرنوشت ایران اسلامی را نیز در چنین ایامی (مصادف با ۲۲ بهمن) رقم زد و نخستین ضربهی سنگین را بر جبههی آمریکا، ناتو و صهیونیزم فرود آورد و بزرگترین دیکتاتوری سکولار و دستنشاندهی منطقه را فروپاشاند، در همین ایام و با همان سبک و همان مطالبات، کل خاورمیانهی اسلامی و عربی را در برگرفته است.
ارادهی خداوند به بیداری ملتها تعلق گرفته است و قرن اسلام و عصر ملتها فرا رسیده و در آینده، سرنوشت کل بشریت را تحت تأثیر قرار خواهد داد. و مگر جوانان و روشنفکران در واشنگتن و لندن و مادرید و رُم و آتن، با الهام از میدان تحریر، به خیابانها نیامدند؟
حساسترین بخشهای جهان اسلام را نهضت بازگشت به اسلام و اعاده عزت و هویت و رهائی فراگرفته است و همه جا شعار «اللّه اکبر» به گوش میرسد. ملتهای عرب، دیکتاتورهایشان را نمیخواهند؛ سیطره دستنشاندگان و طواغیت را بر خود، دیگر تاب نمیآورند؛ از فقر و عقبماندگی و تحقیر و وابستگی به ستوه آمدهاند؛ سکولاریزم را در سایهی سوسیالیزم و لیبرالیزم و ناسیونالیزم قومی آزمودند و همگی را بنبست یافتند؛ و البته ملتهای عرب به دنبال افراطیگری، خشونت مذهبی، بازگشت به عقب، تعصبات فرقهای و قشریگری با برچسب اسلامگرائی نیز نیستند.
انتخابات تونس و مصر و شعارها و رویکردهای مردم یمن و بحرین و سایر سرزمینهای عربی، علامت میدهد که همه میخواهند «مسلمان معاصر» بدون افراط خشکسرانه و تفریط غربگرایانه باشند و با شعار «اللّه اکبر» میخواهند مسلمانانه، با ترکیب «معنویت»، «عدالت» و «عقلانیت»، و با روش «مردمسالاری دینی»، از پسِ تحقیر و استبداد و عقبماندگی و استعمار و فساد و فقر و تبعیضِ صد ساله رهائی یابند؛ و این، درستترین راه است.
رژیمهای عربی که در معرض خشم مردمشان قرار گرفتهاند، چه خصوصیاتی داشتهاند؟ دینستیزی، سرسپردگی و دستنشاندگی غرب (آمریکا، انگلیس و ...) همکاری با صهیونیستها و خیانت به فلسطین، دیکتاتوریهای خانوادگی و وراثتی، فقر مردم و عقبماندگی کشور در کنار ثروتهای انبوه خانوادههای حاکم، تبعیض و بیعدالتی و فقدان آزادی قانونی و پاسخگوئی قانونی، از خصوصیات مشترک آنها بوده است. حتّی تظاهر به اسلام یا جمهوریت در برخی موارد نیز نتوانسته مردم را فریب دهد. اینها واضحترین علائم برای شناخت ماهیت خیزش ملتهای عرب است؛ اعم از آنها که پیروزیهای بزرگی به دست آوردند، یا آنان که انشاءاللّه به دست خواهند آورد.
هر ادعای دیگری در مورد ماهیت این جنبشها که با شعار «اللّه اکبر» صورت گرفته، نادیده گرفتن واقعیت در جهت بهرهبرداریهای دیگر و تحمیلها و انحرافات بعدی است. آیندهی این انقلابها با همین اصول سنجیده خواهد شد و معیار اصالت یا انحراف انقلابها همین آرمانها خواهد بود. ضد را به ضد میتوان شناخت و انقلابها را به ضدیت با صفات رژیمهائی ک
ه به لرزه افتادهاند. انقلابیون همچنان باید مراقب هدفتراشیها و تلاشهائی که برای تغییر شعارها صورت میگیرد، باشند.
بیشک غرب میکوشد انقلابها را تبدیل به ضد انقلاب کرده و نهایتاً با بازسازی رژیمهای قدیمی به شیوهی جدید و تخلیهی احساسات تودهها و جابهجائی اصول و فروع و تغییر مهرههای خود و اصلاحات صوری و تصنعی و ظاهرسازی دموکراتیک، دوباره برای دهها سال دیگر سیطرهی خود را بر جهان عرب حفظ کند.
غرب در دهههای بیداری اسلامی و بویژه سالهای اخیر پس از شکستهای پیاپی از ایران و افغانستان تا عراق و لبنان و فلسطین و اینک مصر و تونس و ... کوشیده است پس از شکست تاکتیک اسلامستیزی و خشونت علنی، به تاکتیک بدلسازی و تولید نمونههای تقلبی دست بزند، تا عملیات تروریزم ضد مردمی را به جای «شهادتطلبی»، «تعصب و تحجر و خشونت» را به جای «اسلامگرائی و جهاد»، «قومیتگرائی و قبیلهبازی» را به جای «اسلامخواهی و امتگرائی»، «غربزدگی و وابستگی اقتصادی و فرهنگی» را به جای «پیشرفت مستقل»، سکولاریزم» را به جای «علمگرائی»، «سازشکاری» را به جای «عقلانیت»، «فساد و هرج و مرج» اخلاقی را به جای «آزادی»، «دیکتاتوری» را به نام «نظم و امنیت»، «مصرفزدگی، دنیاگرائی و اشرافیگری» را به نام «توسعه و ترقی»، «فقر و عقبماندگی» را به نام «معنویتگرائی و زهد» قلمداد کند.
دو قطبىِ سرمایهداری و کمونیزم که جنگ بر سر قدرت و ثروت بود، پایان یافت و امروز دو قطبی میان مستضعفین جهان به رهبری جنبش مسلمین با مستکبران به رهبری آمریکا و ناتو و صهیونیزم است. دو اردوگاه اصلی تشکیل شده است و اردوگاه سومی وجود ندارد.
این فرصت کوتاه را نمیخواهم با بازخوانی گذشته و تقدیر از ملتهای عرب بگذرانم. بیشک همهی ما و جهانیان چشم به منطقه دوختهایم و ملتهای برخاسته از جزیرةالعرب تا شمال آفریقا را تحسین میکنیم؛ ولی اینک مایلم از امروز و فردا بگویم.
سال گذشته در همین نماز جمعه با مردم شریف مصر، در حالی که هنوز سایهی نامبارک حسنی مبارک بر سرشان بود، سخن گفتم و امروز که دوران جدید آغاز شده و دیکتاتور در حال محاکمه است، همهی ما امیدوارانهتر به آیندهی جنبش مصر عزیز و سایر اعراب میاندیشیم.
مؤلفههائی که از اطراف گوناگون در صحنهی انقلابها حضور دارند، چه کسانیاند؟
۱) آمریکا، ناتو، رژیم صهیونیستی و متحدین و وابستگانشان در برخی رژیمهای عربی
۲) ملتها و جوانان
۳) احزاب و فعالان سیاسىِ اسلامی و غیر اسلامی
هر یک در چه موقعیتی و با چه اهدافیاند؟
گروه اول، بازندگان اصلی در مصر و تونس و سایر نهضتها بوده و خواهند بود. مشروعیت و اینک موجودیت قطب سرمایهداری و الگوی لیبرال دموکراسی غرب، حتّی در خود اروپا و آمریکا نیز با خطر اضمحلال روبهرو شده و در شرائطی شبیه شرائط بلوک شرق کمونیستی در دهه ۸۰ میلادی قرار گرفتهاند. فروپاشی اخلاقی و اجتماعی، بحرانهای بیسابقهی اقتصادی، شکستهای بزرگ نظامی در عراق و افغانستان و لبنان و غزه، سقوط یا تزلزل اکثر دیکتاتورهای وابسته و دستنشاندهی آنان در کشورهای مسلمان و عربی و بویژه از دست دادن مصر، به خطر افتادن رژیم صهیونیستی از شمال و غرب و از درون به نحوی بیسابقه، افشاء شدن ماهیت وابستهی سازمانهای بینالمللی و برخوردهای گزینشی و سیاسی با مسئلهی دموکراسی و حقوق بشر، تناقضگوئی و پریشانگوئی در موضعگیری دوگانه در برابر مسائل لیبی، مصر، بحرین، یمن و ...
اینها دستهی اول را در بحران اعتماد جهانی و بحران تصمیمگیری عمیقی فرو برده است و اینک بزرگترین هدفشان پس از ناتوانی از مهار و سرکوب ملتها، تلاش در جهت تسلط بر اتاق فرمان انقلابها و نفوذ به درون احزاب مؤثر، حفظ حداکثری ساختارهای قبلی رژیمهای فاسد و اکتفاء به رفرمهای سطحی و نمایشی، بازسازی نیروهای بومىِ خود در کشورهای انقلاب کرده، تطمیع، تهدید و احتمالاً در آینده، ترور و یا تلاش برای خریدن برخی افراد و گروهها در جهت متوقف ساختن یا ارتجاع در انقلابها و سرد کردن، مأیوس کردن یا درگیر کردن مردم با مسائل فرعی و با یکدیگر، دامن زدن به تضادهای قومی و قبیلهای یا مذهبی و یا حزبی، جعل شعارهای انحرافی در جهت تغییر ماهیت جنبشها، کنترل مستقیم یا غیرمستقیم بر ذهن و زبان انقلابیون و کشاندن آنان به درون بازیهای سیاسی و یا تفرقهاندازی میان آنان و از طریق آنان، میان گروههای مردمی، تلاش برای سازش پشت پرده با برخی خواص با وعدههائی دروغ همچون کمک مالی و... و دهها ترفند دیگر است که به نمونههائی از آنها در کنگرهی بینالمللی بیداری اسلامی در تهران قبلاً اشاره کردم.
برخی رژیمهای وابسته و محافظهکار عرب نیز در کنار آمریکا و ناتو، برای حفظ خود هم که شده، با تمام قوا میکوشند عقربههای زمان را متوقف کرده و انقلابهای منطقه را به عقب برگردانده و یا به ناکجاآباد بکشانند و تنها سرمایهشان برای این اثرگذاری، دلارهای نفتی است و
هدف اصلی ایشان، شکست مردم مصر، تونس، یمن، لیبی و بحرین و ... و حفظ ثبات و تضمین بقاء رژیم صهیونیستی و ضربه به جبههی مقاومت در منطقه است.
اما گروه دوم و اصلی، ملتهایند. ملتها چه میخواهند؟ نظرسنجیهای مکرر آمریکائیها در مصر و اکثر کشورهای اسلامی، واقعیت را به آنها گفته است. از ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۸ میزان گرایش به مسجد و شعائر اسلامی، از جمله حجاب و پوشش زنان، بین ۴۰% تا ۷۵% در ملتها از مصر و اردن تا ترکیه و مالزی و... افزایش یافته و میزان نفرت از آمریکا با میانگین ۸۵% در کشورهای اسلامی و عربی بالا رفته و بویژه پس از دیدن پیروزی جوانان حزباللّه و حماس در جنگهای ۳۳ روزه و ۲۲ روزه و شکست و خروج آمریکا بدون هیچ دستاوردی در عراق، امید به پیروزی و آینده، در جوانان عرب مضاعف شده است.
شخصیتهای محبوب میان جوانان مصر، مجاهدان ضد صهیونیستىِ مسلمان بودهاند. نفرت از صهیونیزم، توجه به قضیهی فلسطین و عزتطلبی اسلامی، از شاخصهای اصلی ملتهاست. در انتخابات اخیر ۷۵% مردم مصر به شعارهای اسلامی رأی دادند. در تونس نیز اکثریت، همین پرچم را بالا بردند. در لیبی، این درصد اگر بالاتر نباشد، پائینتر نیست. مردم از نمایندگانشان و از حکومتهای جدید، برای آینده نیز همینها را میخواهند. مردم، مصر عزیز و محترم و آزاد را میخواهند؛ مصرِ کمپدیوید را نمیخواهند، مصرِ فقیر و وابسته را نمیخواهند، مصرِ تحت فرمان آمریکا و متحد اسرائیل را نمیخواهند، مصرِ متحجر و افراطی و نیز مصر غربگرا و لائیک و وابسته را نمیخواهند. مصر آزاد، عزیز، اسلامی و مترقی، مطالبهی اصلی مردم و جوانان است و به دنبال درگیری نیستند. بدنهی ارتش مصر با مردم است و کسانی در داخل و خارج مصر میخواهند ارتش را در آینده با مردم درگیر کنند و همه باید مراقب باشند. بدنهی ارتش مصر، نفوذ آمریکا و دوستان اسرائیل را برنخواهد تابید.
همچنین وقتی از اسلامگرائی در مصر یا تونس و لیبی سخن میرود، اسلام رسولاللّه (ص) است که در مدینه سایهی رحمت و امنیت بر سر اهل ذمّه از مسیحی و یهودی گسترد. سخن از اسلام، به معنی دعوت به جنگ دینی میان خداپرستان و یا جنگ مذهبی و فرقهای میان مسلمانان نیست. مصر، مصر مجمع تقریب مذاهب اسلامی و شیخ شلتوت است.
مردم مصر و تونس و لیبی بدانند که آنچه اینک دارند، هنوز یک انقلاب ناتمام است و گرچه گامهای بلندی برداشتند، ولی ماجرا تازه آغاز شده است. مسائلی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و برای ما پیش آوردند و هنوز ادامه دارد و به فضل الهی در همهی آنها شکست خوردهاند و خواهند خورد، صدها برابر مشکلاتی بود که انقلاب تا پیش از سرنگونی شاه داشت. باید هوشیار باشید و انقلابهایتان را گامبهگام تا آخرین مراحل و در یک برنامهی میانمدت و بلندمدت پیش ببرید.
رژیم طاغوتهای مصر، اولین حکومت عربی بود که به آرمان فلسطین خیانت کرد و راه سازش اعراب را گشود، تا آنجا که به جز یک رژیم عربی - که همان سوریه است - بقیه همگی فلسطین را فروختند و با صهیونیزم از درِ آشتی درآمدند. رژیم مصر، یکی از دو رژیم اصلی عربی مورد اعتماد آمریکا و اسرائیل بود و رئیس جمهور ریاکار کنونی آمریکا برای ارسال پیام فریب و نفاق به مسلمانان، سفر به مصرِ حسنی مبارک را برگزید؛ اما مردم مصر در انقلابشان نظر خود را گفتند و همه را از توهم بیرون آوردند.
امروز مصر باید دوباره در صف اول دفاع از آرمان فلسطین قرار گیرد و پیمان خیانت کمپدیوید را زیر پا بگذارد و بسوزاند. مصر انقلابی، دیگر نمیتواند انرژی و گازِ رژیم رو به زوال صهیونیستی را از جیب ملت فقیر و گرفتار خود بدهد.
مخاطب سوم ما، احزاب و نخبگان سیاسی در مصر و سایر کشورهای به پا خاستهاند. متفکران و مبارزان اسلامی در شمال آفریقا، از مصر و تونس تا الجزائر و مغرب، و بویژه مصر، از پدران فکر بیداری اسلامی و داعیان به وحدت و عزت امت و سپس رهائی قدس بودهاند. امروز شما وارثان خون هزاران شهید و دهها هزار زندانکشیدگان و تبعیددیدگان و شکنجهشدگان و مجاهدان و مبارزانی هستید که ظرف دهههای متوالی برای چنین روزها و پیروزیهائی فداکاری کردند.
برادران و خواهرانم! مراقب این امانت بزرگ باشید. غرور و نیز سادهانگاری، دو آفت بزرگ پس از نخستین پیروزیهایند. شما مسئولترین افراد در عرصهی نظامسازی، حفظ دستاوردهای مردم و حل مشکلات جنبش هستید. قدرتهای ضربه خوردهی جهان و منطقه، بیشک در افکار شیطانی به سر میبرند؛ از فکر حذف و انتقام، تا طرح فریب دادن و متزلزل کردن و ترساندن و به طمع انداختن شما و سپس به نابود کردن انقلابها و پدید آوردن اوضاع - و العیاذ باللّه - بدتر از گذشته میاندیشند. تصمیمات، مواضع و اقدامات شما، ابعاد تاریخی خواهد یافت و این دوره، «شب قدر» تاریخ کشورهای شماست.
به آمریکا و ناتو اعتماد نکنید. آنان هرگز به مصالح شما و منافع ملت شما نمیاندیشند. همچنین از آنان نترسید. آنان پوشالیاند
و بسرعت ضعیفتر نیز شدهاند. حاکمیت آنان بر جهان اسلام، صرفاً محصول ترس و جهل ما در ۱۵۰ سال گذشته بوده است. به آنان امید نبندید و از آنان حساب نبرید. تنها به خدای متعال اعتماد کنید و فقط مردم خود را باور کنید. آنان در عراق شکست خوردند و با دستهای خالی خارج شدند؛ در افغانستان چیزی به دست نیاوردهاند؛ در لبنان از حزباللّه، و در غزه از حماس شکست خوردند و اینک در مصر و تونس به دست مردم، به پائین کشیده شدهاند. هیچ چیز طبق برنامهی آنان پیش نرفته است، بت غرب نیز چون بت کمونیزم شکست و ترس ملتها ریخت. مراقب آینده باشید که شما را نترسانند.
مراقب بازیهای آنها باشید. همچنین وارد بازی دلارهای نفتىِ وابستگان و متحدان غرب در میان اعراب نشوید، که در آینده از این بازیها سالم بیرون نخواهید آمد. اسرائیل رفتنی است، نباید بماند و نخواهد ماند. شروع انحراف در نهضتهای کنونی، تن دادن به بقاء رژیم صهیونیستی است و ادامهی مذاکرات سازش و تسلیم که رژیمهای ساقط شده آن را پایهگذاری کردند.
خواست عمومی ملتهایتان بازگشت به اسلام است؛ که البته به مفهوم «بازگشت به گذشته» نیست. اگر انقلابها باذناللّه واقعی بمانند و ادامه یابند و دچار توطئه یا استحاله نگردند، مسئلهی اصلی شما، چگونگی نظامسازی، قانوننویسی و مدیریت کشور و انقلابها خواهد بود؛ این همان مسئلهی مهم تمدنسازىِ اسلامی مجدد در عصر جدید است.
در این جهاد بزرگ، کار اصلی شما این خواهد بود که چگونه یک تاریخِ عقبماندگی و استبداد و بیدینی و فقر و وابستگی حاکم بر کشورهایتان را در کوتاهترین زمانها انشاءاللّه جبران کنید و چگونه با رویکرد اسلامی و به شیوهای مردمسالارانه و رعایت عقلانیت و علم، جامعهسازی کنید و تهدیدهای داخلی و خارجی را یک به یک از سر بگذرانید؛ چگونه «آزادی و حقوق اجتماعی» منهای «لیبرالیزم»، و «برابری» منهای «مارکسیزم»، و «نظم» منهای «فاشیزم غرب» را نهادینه کنید؛ چگونه تقید خویش به شریعت مترقی اسلام را حفظ کنید، بیآنکه گرفتار جمود و تحجر شوید؛ چگونه مستقل شوید، بیآنکه منزوی شوید؛ چگونه پیشرفت کنید، بیآنکه وابسته شوید؛ چگونه مدیریت علمی کنید، بیآنکه سکولاریزه و محافظهکار شوید.
تعریفها باید بازخوانی و اصلاح شوند. دو الگوی «اسلام تکفیری» و «اسلام لائیک» از سوی غرب به شما پیشنهاد شده و خواهد شد تا الگوی «اسلام اصولگرای معتدل و عقلانی» در میان انقلابهای منطقه تقویت نشود. کلمات را دوباره و بدقت تعریف کنید.
«دموکرات بودن» اگر به معنای مردمی بودن و انتخابات آزاد در چارچوب اصول انقلابهاست، همه دموکرات باشید؛ و اگر به معنای افتادن به دام لیبرال دموکراسی درجهی دوم و تقلیدی باشد، هیچ یک دموکرات نباشید.
«سلفیگری» اگر به معنای اصولگرائی در کتاب و سنت و وفاداری به ارزشهای اصیل و مبارزه با خرافات و انحرافات و احیاء شریعت و نفی غربزدگی باشد، همگی سلفی باشید؛ و اگر به معنای تعصب و تحجر و خشونت میان ادیان یا مذاهب اسلامی ترجمه شود، با نوگرائی و سماحت و عقلانیت - که ارکان تفکر و تمدن اسلامیاند - سازگار نخواهد بود و خود باعث ترویج سکولاریزم و بیدینی خواهد شد.
به اسلام مطلوب واشنگتن و لندن و پاریس بدبین باشید؛ چه از نوع لائیک و غربگرا، و چه از نوع متحجر و خشن آن. به اسلامی که رژیم صهیونیستی را تحمل میکند، ولی با مذاهب اسلامىِ دیگر بیرحمانه مواجه میشود، دست آشتی به سوی آمریکا و ناتو دراز میکند، ولی در داخل به جنگهای قبیلهای و مذهبی دامن میزند و اشدّاء با مؤمنین و رحماء با کفار است، اعتماد نکنید. به اسلام آمریکائی و انگلیسی بدبین باشید، که شما را به دام سرمایهداری غرب و مصرفزدگی و انحطاط اخلاقی میکشانند. در دهههای گذشته، هم نخبگان و هم حاکمان، به وابستگی بیشتر خود به فرانسه و انگلیس و آمریکا و یا شوروی افتخار میکردند و از سمبلهای اسلامی میگریختند؛ و امروز همه چیز برعکس شده است.
بدانید که غرب در صدد انتقام بر خواهد آمد؛ انتقام اقتصادی، نظامی، سیاسی و تبلیغاتی! اگر ملتهای مصر و تونس و لیبی و ... انشاءاللّه در مسیر خدا ادامه دهند، ممکن است به تحریمها تهدید شوند.
و اما کلام آخر: اعلام آمادگی جمهوری اسلامی و ملت بزرگ ایران برای همکاری و خدمت به شماست، و خدمت ما و شما به همدیگر. انقلاب اسلامی ایران موفقترین تجربهی اسلامی عصر جدید بود در عرصهی خودباوری ملتها و مردمباوری نخبگان، در عرصهی نفی اسطورهی شکستناپذیری رژیمهای طاغوتی و اربابشان، در عرصهی شکستن غرور کمونیزم و سرمایهداری، ارائه مدلهای کارآمد در پیشرفتهای بزرگ کشور، با حفظ مردمسالاری و دفاع از ارزشهای اساسی.
برادران و خواهران! سالهاست که علیه برادران ایرانیتان به شما دروغ میگویند، و اینک حقیقت در مورد ایران اسلامی همین است که به شما عرض میکنم:
انقلاب ما پیروزیها و البته ضعفهائی در مجاهدات سه دههی خود داشته است؛ اما
هیچ جنبش اسلامی در جهان پس از تسلط غرب و شرق بر مسلمین در قرن گذشته، تا این حد جلو نیامده بود و این همه موانع را از سر نگذرانده بوده است.
انشاءاللّه گفتگوهای بسیاری میان ما و شما برادران در پیش است. در رسانههای سرمایهداری و صهیونیزم جهانی، ایران متهم به «تروریزم» میشود؛ تنها بدان علت که حاضر نشد برادران عرب خود را در فلسطین و لبنان و عراق و ... تنها بگذارد و اشغالگران را به رسمیت بشناسد؛ حال آنکه ما خود بزرگترین قربانی تروریزم در جهان هستیم و این ترورها همچنان ادامه دارد.
اگر انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، برادران مظلوم افغانی و بوسنیائی و لبنانی و عراقی و فلسطینی خود را همچون سایر حکومتهای بظاهر مسلمان، تنها میگذاشت، و اگر همچون بیشتر رژیمهای عربی که به فلسطین خیانت کردند، ما هم ساکت میماندیم و از پشت خنجر میزدیم، هرگز ما را پشتیبان تروریزم و مداخلهگری معرفی نمیکردند. ما به آزادی قدس شریف و تمامی سرزمین فلسطین میاندیشیم؛ این است آن جرم بزرگ ملت ایران و جمهوری اسلامی.
از امپریالیزم ایرانی یا شیعی میگویند؛ حال آنکه همه میدانند ما هرگز انقلاب اسلامی را، انقلابی صرفاً شیعی یا ملیگرا و ایرانی ندانسته و نخواندهایم و در این سی سال هرچه هزینه داده و تهدید شدهایم، به علت اسلامگرائی و امتگرائی و شعار وحدت و تقریب مذاهب و آزادی و عزت برادران مسلمان از شرق آسیا تا عمق آفریقا و اروپا بوده است.
ایران اسلامی در عرصهی علم، تکنولوژی، حقوق اجتماعی، عدالت اجتماعی، توسعه، بهداشت، تأمین کرامت زنان و حقوق اقلیتهای دینی و ... گامهای بزرگ و بینظیری برداشت. ما ضعفهای خود را نیز میشناسیم و بعوناللّه درمان میکنیم انشاءاللّه.
معادلهی مقاومت در منطقه با کمک جمهوری اسلامی تغییر یافت. تبدیل و ارتقاء سنگ در دست فلسطینیان به «موشک جواب موشک» در غزه و سایر مقاومتهای اسلامی در برابر اشغالگران، الهام از انقلاب اسلامی بود.
ایران به دنبال ایرانی کردن اعراب یا شیعی کردن سایر مسلمین نیست؛ ایران به دنبال دفاع از قرآن و سنت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) و احیاء امت اسلامی است. برای انقلاب اسلامی، کمک به مجاهدان اهل سنت سازمانهای حماس و جهاد و مجاهدان شیعی حزباللّه و امل، به یک اندازه واجب شرعی است و احساس تکلیف میکند. ملت و حکومت ایران با صدای بلند و قاطع اعلام میکند که به قیام ملتها (و نه به ترور)، به وحدت اسلامی (نه غلبه و تضاد مذاهب)، به برادری مسلمین (نه به برتری قومی و نژادی)، به جهاد اسلامی (نه خشونت علیه بیگناهان)، انشاءاللّه معتقد و ملتزم است.
برای سعادت همهی ملتهای مسلمان دعا کنیم و در کنار آن، وظیفهی سنگین خود را بشناسیم و به آن عمل کنیم و بدانیم که «و اللّه غالب علی امره» .(۴)
عباد اللّه اتّقوا اللّه و کونوا للظّالم خصما و للمظلوم عونا. اقول قولی هذا و استغفر اللّه لی و لکم.
بسماللّهالرّحمنالرّحیم
اذا جاء نصر اللّه و الفتح. و رأیت النّاس یدخلون فی دین اللّه افواجا.
فسبّح بحمد ربّک و استغفره انّه کان توّابا.
والسّلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته
۱) ابراهیم: ۲۴
۲) شرح نهجالبلاغه، ج ۲۰، ص ۳۱۹
۳) آل عمران: ۱۶۴
۴) یوسف: ۲۱
هدایت شده از روزنه
💥اعتراقات #جک_استراو نسبت به #خیانتهای_انگلیسی_ها علیه #ایرانیان
#گزارش_اختصاصی_روزنه
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻
▪️جک استرا در دور اول مذاکرات هسته ای (سالهای 2001-2006) مذاکره کننده ارشد انگلیسی ها بود.
او اخیرا کتاب #the_english_job (کار انگلیسی) را نوشته است.
جک استراو در یادداشتی به تاریخ 22 جولای 2019 (31 تیرماه 98) در دیلی میل به ریشه یابی علل دشمنی ایرانیان با غرب (خصوصا آمریکا و انگلیس) پرداخته است.
نقد صریح سیاستهای استعماری انگلیس در ایران و اعتراف به خیانتها و جنایتهای آنان، از شاخصه های این یادداشت است.
نکات وی آنچنان مهم است که به گفته مترجم این یادداشت (مهدی بازرگانی) اگر فردی ایرانی به نگارش آن مبادرت می کرد، حتما به #توهم_توطئه و #دائی_جان_ناپلئونیسم متهم می شد!
▪️جک استراو در این یادداشت ماجرای نگارش کتاب #کار_انگلیسی را شرح داده و اعتراض مستند چند بسیجی در ابرقو(ابرکوه) علیه جنایات انگلیس _در جریان سفر پرحاشیه استراو به ایران در اکتبر 2015_ را عامل اصلی و جرقه اولیه نگارش این کتاب معرفی می کند!
▪️ترجمه این یادداشت کوتاه و خواندنی با عنوان « چرا ایرانی ها هرگز به انگلیسی ها اعتماد نخواهند کرد؟» در شماره دهم مجله دیلمان، صص 55-58 درج شده و حاوی سرفصل های مهمی از جنایات انگلیس در ایران است. از اشغال ایران در جنگ جهانی اول و قحطی بزرگ گرفته تا اشغال پنج ساله ایران در جنگ دوم جهانی و کودتای شهریور 20 و کودتای 28 مرداد 32 تا حمایت از شاه در دهه پنجاه و واپسین تلاش ها برای بقا و سرکوب انقلاب اسلامی، و حمایت از صدام در جنگ تحمیلی، همه و همه در این یادداشت کوتاه ذکر شده است!
▪️در بخشی از این یادداشت، جک استراو به اقدامات #سردار_سلیمانی اشاره دارد و چنین می نویسد:
«قدرتمندترین چهره نظامی در ایران، سرلشکر قاسم سلیمانی است. مردمی که پشت مصادره کشتی نفتکش بریتانیایی توسط سپاه پاسداران است. دیدگاه جهانی سلیمانی در آزمون سخت جنگ با صدام، ساخته شده است.»
🔶حاشیه
انتشار این یادداشت به فاصله شش ماه قبل از شهادت سردار سلیمانی، بسیار حائز اهمیت است.
اعترافات انگلیسی ها هم در خاطرات کارگزاران سیاسی و هم در اسناد برجای مانده، به وفور قابل دستیابی است اما مجامع نخبگانی ایران کمتر سراغ آن رفته اند. کتاب #قحطی_بزرگ دکتر محمدقلی مجد، تنها یک نمونه از روایت مستند جنایات انگلیس در ایران است. کتاب #زرسالاران عبدالله شهبازی نمونه دیگر از تبیین سیاست ورزی چندلایه محافل سری غربی (خصوصا انگلیسی) و ده ها نمونه دیگر.
به راستی #حوزه_علمیه چقدر از این جنایات اطلاع دارد و کارگزاران و سیاستگذاران عالی این مجموعه، چقدر برای بازسازی حافظه تاریخی طلاب و روحانیون بر اساس اسناد، اقدام نموده اند؟
چرا انگلیسی ها هنوز در ایران جای پا دارند و کدامین جریان در عرصه سیاسی، در عرصه هنری، در عرصه حوزوی، و... به انگلیسی ها نزدیک است؟ چه کسی باید دم این روباه مکار را بگیرد و به درخت مجازات و عبرت بیاویزد تا شر این افریته شیطانی از سر ملت عزیز و نظام مقدس ایران کم گردد؟
#اخراج_سفیر_فتنه_گر قطعا در مجازات انگیسی ها کافی نیست؛ مجازات واقعی آن است که ماهیت اقدامات خرابکارانه آنان افشا شود و شبکه متصل به آنها به مردم معرفی و از مناصب حذف شوند.
@rozaneebefarda