eitaa logo
🍃محمدعلی صدر
578 دنبال‌کننده
893 عکس
655 ویدیو
5 فایل
دهه‌ شصتی‌ام اهل شهر بهارنارنج پدر فاطمه،عارفه،محمدسجاد و محمدصادق ارشد روابط و دکترای علوم سیاسی نویسنده کتب: عیسای روح‌الله دهه فجر فرزندکردستان عملیات مرصاد سازمان چریکها دولت موقت و.. برنده دو جایزه اول کتاب سال و اینجا جرعه‌‌ایست از اندیشگی
مشاهده در ایتا
دانلود
سرنوشت افسران بعثی غاصب خرمشهر سرهنگ عبدالعزیز قادر السامرایی فرمانده بعثی می گوید: «در روزهای اول اشغال، همراه سربازانم دست به غارتگری و چپاول اموال مردم زدم و خودروها و کامیون‌های گردان را برای انتقال اموال دزدی به کار گرفتم. از سربازی که از خانواده ثروتمندی بود، خواستم تا کامیون بزرگی با خود بیاورد. سپس گروهی از سربازان گردان را به همراه وی فرستادم تا یخچال‌ها و تلویزیون‌ها و اثاث ارزشمند مردم خرمشهر را جمع کنند. پس از آن، آن‌ها را به سرعت به بصره انتقال داده، در همان جا فروختم. گزارش‌های زیادی علیه من به فرمانده تیپ رسیده بود. او مرا احضار کرد و در حضور من، همه آن گزارش‌ها را در آتش انداخت و سهم خود را از درآمدهای حاصل از فروش اموال مردم خواست. من سهم او را دادم و از اینکه با شریک شدن وی در این کار، آزادی عمل بیشتری می‌یافتم و مهر تأییدی بر کارهایم زده می‌شد، خوشحال بودم. همچنین در این دیدار، فرمانده تیپ، سرهنگ ستاد حادم‌الهیتی، اسامی افرادی را که با این کار من مخالف بودند و گزارش‌هایی علیه من تهیه کرده بودند، به من داد. یکی از آنان معاونم بود؛ که او را به یک مأموریت خطرناک در خرمشهر اعزام کردم که طی آن به قتل رسید نیروهای امنیتی عراق، دست به کارهای ناجوانمردانه‌ای زدند، به کشتارهای دسته‌جمعی خانواده‌های باقی‌مانده در شهر پرداختند و کشته‌ها را نیز در گورهای جمعی دفن کردند. یکی از دختران مقاوم خرمشهری که مورد آزار نیروهای امنیتی و استخبارات عراق قرار گرفته بود، با قساوت و بی‌رحمی مورد تجاوز قرار گرفت. پس از ورود، وضعیت اولیه شهر و خیابان‌های آن را تغییر دادیم. افراد حزب بعث، دیوارهای شهر را پر از شعارهای تبلیغاتی کردند و برای فریب افراد ساده‌لوح، متوسل به حربه ناسیونالیسم عربی شدند. جوانان رشید و عرب منطقه، گول این تبلیغات دروغ را نخوردند و از پیوستن به حزب بعث امتناع کردند حلال و حرام معنا نداشت. داغرالناصری، از اهالی ناصریه، هر روز برای گردان تعداد زیادی مرغ می‌دزدید. در یکی از روزها که طبق عادت برای غارت به اطراف خرمشهر رفته بود، بازنگشت. یک گروه گشتی برای یافتنش گسیل کردم. پس از مدتی، جسد او را در یکی از نخلستان‌های عراق پیدا کردند. پس از تحقیقات معلوم شد که وی قصد تجاوز به یکی از دختران بومی را داشته و مورد اصابت گلوله قرار گرفته است. سرهنگ ستاد حمدالمحمود، خانواده آن دختر را بصره فرستاد و تا به امروز در زندانند. آجرها و سنگ‌های قیمتی و در و پنجره منازل خرمشهر را با رذالت تمام دزدیدیم و در عراق فروختیم. من در خلال این تجارت‌ها، پس از یک ماه، میلیونر و صاحب سه خانه در شهر بغداد شدم. افکارم مغشوش بود و نگرانی‌های زیادی داشتم و با وجود این همه ثروت و مال بادآورده، احساس خوشبختی و آسایس نمی‌کردم. وجدانم معذّب بود، از خودم بدم می‌آمد، احساس گناه می‌کردم و خود را عاری از انسانیت می‌دیدم. از سرنوشت مجهولی بیم داشتم و حتی در کنار خانواده‌ام نیز احساس آسودگی نمی‌کردم. تا اینکه سرانجام دست غیب، اولین ضرب شستش را نشانم داد و پس از گذشت یک سال، پسر عزیزم را از دست دادم، قسمتی از اموالم از بین رفت و مادرم مُرد. به همسرم، نهاد، گفتم:« فکر نمی‌کنی این مصائب در این مدت کوتاه، به خاطر دزدی‌های ناجوانمردانه من باشد؟ دردهای عجیبی وجودم را احاطه کرد، آرامش از من سلب شد و خواب بر من حرام گردید. همسرم دچار ناراحتی‌های مضاعفی شد و به افسردگی مبتلا شد؛ طوری که شب‌ها را با گریه به صبح می‌رساند. بیماری‌های لاعلاجی به فرزندانم عارض شد. منزلم با تمامی اثاثیه آن طعمه آتش شد و بیشتر از آنچه که دزدیده بودم، به من ضرر رسید. اعتقاد پیدا کردم که قوانین الهی، ثابت و لایتغیّر هستند. کابوس‌های مختلف، خواب را از دیدگانم و آرامش را از وجودم گرفته بودند. احساس می‌کردم که تمام موجودات عالم درصدد انتقام گرفتن از من هستند. در گردان، یک دسته از افرادم را برای محافظت از شخص خودم انتخاب کرده بودم که در تمام طول شب از من مراقبت می‌کردند. موضوع را با یکی از مراجع تقلید نجف در میان گذاشتم. ایشان گفت: "هرچه دزدیدی مطلقاً بر تو حرام است و باید آن‌ها را به صاحبان اصلی و شرعی‌اش برگردانی"
کماکان منتظر اعلام خبر تأییدهایی بصورت رسمی هستیم. گرچه خبر قطعیه اما فارس خطا کرد که برای پز دادن لینکهاش خبر رو از موضع غیر رسمی لو داد. کم زبون لیبرالها درازه که اینطوری الکی هزینه سازی میکنیم؟ خیلی اعلام موضعها و خبرهای هزینه ساز رو میشه با دو دقیقه سکوت پیش گیری کرد. یا مثلا به آقای خاتمی هم محترمانه گفتم که واقعا چه ضرورتی داشت که آقای کدخدایی بگن کسایی که یبار رد شدن دیگه نیان! بعد الان گفتنش چه خاصیتی داشت جز زبون درازی بهاریها؟
شده اند مثل کودکانی که می گویند خودم بیست گرفتم اما وقتی نمره نمی آورند فحشش را به معلم و مدرسه و نظام خلقت می دهند بعد از هشت سال تاخ و تاز و قمار دوسرباخت بر سر معیشت و عزت ملت، اینک که از قاضی چراغ سفید نگرفته اند، شده اند طلب کار ماجرا!🙄 بجای بحثهای پرکینه ی و کلی گویی و هوچی‌گری علیه ، یکبار، مصداقا بحث کنید که آیا واقعا از نظر خودتان توانایی اداره کشور را داشتید؟ آیا قدر اعتماد رهبری در برجام را دانستید؟ آیا به یک درصد وعده هایتان وفا کردید؟ آیا تمام خانه ها خود و بستگانتان دزدخانه نشد؟ آیا تیمهای کننده تان جاسوس خانه نشد؟ آیا در فرهنگ و ایمان مردم را ارتقا دادید؟ آیا را آسان کردید؟ آیا زبان تعامل با غرب را بلد بودید؟ آیا در روز تصویب در مجلس، به آیین نامه و شرافت پایبند بودید؟ آیا رابطه با کشورهای منطقه را ارتقا دادید؟ آیا از ظریفت عجیب بازار عراق و قطر و روسیه بهره بردید؟ آیا به انسجام ملی و خروج از دو قطبی سازی کمک کردید؟ آیا وضع فقرا را بهتر کردید؟ آیا امانتدار صندوق فرهنگیان بودید؟ آیا در مقام نقد رقیب، انسانیت و ادب داشتید؟ آیا به منتقد آزادی دادید؟ آیا سیل سرمایه های خارجی را به کشور آوردید؟ آیا تضمین جان کری را سر سفره هایمان آوردید؟ آیا قیمت را هزار درصد افزایش ندادید؟ آیا مصرف و شیر مردم را نصف نکردید؟ آیا آمار طلاق و خیانت را به آسمان نچسباندید؟ وضعیت را به زمان جنگ نکشاندید؟ آیا در ، امانتدار هستی ملت بودید؟ آیا ملتی که قرار بود از یارانه بی نیازشان کنید را در صف مرغ خفت ندادید؟ آیا شیعه علی و ایرانی را به خوردن پوست مرغ کیلویی شش تومن نکشاندید؟ هرچند، بازهم سعه صدر نظام آنقدر بوده و هست که احتمالا بخاطر پرونده هایی که نباید عیان شود و وضعیت سکونت عزیزانتان و ...، مهر رد خوردید و نه آنچه نوشتم، اما با اینحال، در آینه بنگرید که شورای نگهبان باید به کدام تپه ی به نجاست نکشیده شده تان نگاه می کرد که زمام معیشت ملت را به دستتان میداد؟ نه عزیز! ایراد از معلم و قاضی نیست. چند سالی در اتاق، به کارهای بدتان فکر کنید که چرا ذیل نام «اصلاااح طلبی» اینچنین برای حفظ وضع فلاکتبار کنونی دست و پا میزنید. به کژی قامت ناراستتان بیاندیشید که مبانی اندیشه تان چه بوده که شکوهمندترین نماینده تان شده و و خروجی تان شده جاسوسی و دادگاه و فحاشی و فساد و تورم و نفرت و نومیدی @siyasatbrotoush
هر از چند ماه یک بار یه خانم نیازمند میاد خونه مون یکی دو ساعت کمک همسر می کنه هربار اما تا چندین روز روحمون از لمس زخمهایی که همین طیفی که برای تایید صلاحیتشون داد و بیداد میکشند، بر زندگیها زدند خون خونه! اولیش اونقدر خونه این و اون رفت تا فهمیدیم ریه های وایتکس خورده اش طاقت کرونا رو نداشت و تا ابد خاموش شد و الان فرزندش تنهاست دومی وقتی سر دلش باز شد گفت یه صحنه تا ابد من و روحم رو کشت. همسایه مون برای مرغهامون هندونه ی ترش کرده و خراب آورد. وقتی سر رسیدم دیدم دخترم با ولع داره اونو میخوره همین نیم ساعت پیش به سومی زنگ زدیم. شوهرش با گریه می گفت دوازده روزه ریه هاش بخاطر شدت تاثیر مواد شوینده از کار افتاد و آسمونی شدند هیچ کدومشون نه پستهای این جناحو خوندن و نه اون جناح رو، فقط قربانی خطاهای من و تو اند و بس! شورای نگهبان فقط یک وظیفه داره و اونم گزینش کسیه که این سیاهی ها رو کم تر کنه. این ها فقط سه مورد از دهها هزار موردی بود که وقتی ما آمار فضاحت های اقتصادی و فرهنگی رو به عنوان چند تا عدد ساده می بینیم، اونها با مغز استخوانشون حس می کنند به پهلوی زهرا قسم واسه تک تک پستها و کامنتها و اظهار فضلها و از همه مهمتر رای های که به آسیاب طیف تا ابد کثیف می ریزیم مسئولیم و در تک تک قتل روح و جسمهایی که بخاطر خیانتهای عامدانه اونها صورت گرفته شریکیم. یکم قبل از نوشتن و گفتن خدا و زندگیهای به خون و تباهی کشیده شده رو ببینیم. قیامت نزدیکه. اقترب الساعه و هم فی غفله معرضون. از من گفتن! @siyasatbrotoush
⭐ قسمت چهارم اگر عصاره سالها بالا و پایین کردن تاریخ را در یک جمله بخواهم بگویم اینست: انحراف هرگز روی نمی دهد مگر بواسطه نقاط سیاه کوچکی که سالها قبل در دل کاشته ایم. زندگی تک تک سقوط کردگان را اگر غور کنی، به لایه های از بی تقوایی ولو در نگاه اول ساده می رسی! فرقی ندارد که هاشمی باشد یا احمدی نژاد و منتظری مگر می شود احمدی نژاد یک شبه از ولایت زاویه بگیرد و مثلا مشایی طلسمش کند! نه! وظیفه من تاریخ نگار و توی تحلیل گر کندکاو گذشته هاست. نه خیلی دور، مثلا همین 1383 و نقطه اول شکل گیری کینه های هزینه ساز قالیباف و احمدی. جایی که دکتر احمدی نژآد، نطفه اولیه شکل گیری دولتش را با بدعهدی گذاشت(سخت است بنویسم خیانت اما شما همان خیانت بخوانید😅) در آن انتخابات، شش نامزد اصولگرا که حکمیت شورای هماهنگی نیروهای انقلاب را پذیرفته بودند- ، ، محسن ، ولایتی، و توکلی - میثاق‌نامه‌ای را امضا کردند تا جملگی به نفع نامزد برتر از نگاه نظرسنجی‌ها، کنار بکشند. میثاقی که گویا تنها توکلی به آن عمل کرد. هرچند ولایتی هم پس از اعلام نامزدی هاشمی رفسنجانی، به احترام او، کنار رفت. محسن رضایی هم اگرچه کناره‌گیری کرد اما در فاصله یک‌روزه تا انتخابات این تصمیم را گرفت. این تصمیم وی نه به دلیل پایبندی به میثاق، بلکه احتمالاً به خاطر نتیجه نظرسنجی‌ها بود. تصور توکلی ابن بود که اگر کنار برود، رضایی و احمدی‌نژاد هم تحت تأثیر قرار می‌گیرند و کنار می‌کشند که این اتفاق نیفتاد. به‌زعم وی اگر این کار صورت می‌گرفت، قالیباف حتماً برنده می‌شد، اما آقای احمدی‌نژاد وفا نکرد. علیرضا می گوید: در ۲۷ آذر در یک جلسه به خاطر اتفاقاتی که رخ داده بود آقای ولایتی کناره‌گیری کرد و دوستان برخلاف وعده‌های خود در ۲۱ اسفند سال ۸۳ لاریجانی را زودتر از موعد به‌عنوان کاندیدای نهایی برگزیدند که باعث جدایی آقایان توکلی، رضایی، احمدی‌نژاد و قالیباف از آن‌ها شد و این چهار نفر ائتلاف جدیدی را شکل دادند. همه این نامزدها میثاق نامه‌ای را امضا کردند و حتی احمدی‌نژاد به‌جای یک‌بار دو بار امضا کرد و درنهایت ۵ نفر به‌عنوان مرضی‌الطرفین انتخاب کردند که بنده نیز یکی از آن‌ها بودم. ... قرار بر این شد که به‌جای ۱۲ خرداد، ۵ خرداد یک نظرسنجی صورت گیرد که این کار انجام شد و در پنجم خرداد احمدی‌نژاد ۱۴.۵ درصد و قالیباف ۲۲.۵ درصد نظرسنجی‌ها را به خود اختصاص دادند. باوجوداین نظرسنجی احمدی‌نژاد به عهد خود وفا نکرد و از انتخابات کنار نکشید. خشت اول گر نهد معمار کج... @siyasatbrotoush
✅سال ۱۳۹۲: چرا شورای نگهبان هاشمیو رد کرد؟ ما خودمون شعور و تشخیص داریم ⛔سال ۱۴۰۰ تا روز قبل از اعلام صلاحیتها: حالا ما نفهمیدیم و تشخیص ندادیم، شورای نگهبان چرا باید روحانیو تایید میکرد ✅سال ۱۴۰۰ بعد از اعلام صلاحیتها: چرا شورای نگهبان لاریجانی رو رد کرد؟ ما خودمون شعور و تشخیص داریم ⛔سال ۱۴۰۸(درصورت تایید لاریجانی): حالا ما نفهمیدیم و تشخیص ندادیم این همون روحانیه، شورای نگهبان چرا تایید کرد😅 قیافه پدربیماریهای دوقطبی ایران در ثانیه های پایانی زندگی گهربار خود:🤢 @siyasatbrotoush
عزیزان انقلابی که در حمله به شورای نگهبان، نادانسته با دشمن همنوا شده اند، چند دسته اند: ✅۱. اگر خدای ناکرده برای جذب مخاطب و ژست روشنفکری اینگونه موضع میگیرید که فاین تذهبون ✅۲. بخشی از شما دلسوزید اما حس میکنم دربرابر فضای سنگین رقیب علیه نظام خودتان را باخته اید. کسانی که از اول هم به صندوق پشت کرده بودند و خودشان بانی این وضعیت اند قوه تفکر تان را در این چارچوب‌ محدود ساخته اند که اگر جنایتکارانشان در بازی نباشند دیگر از نظام چیزی نمیماند. متاسفانه این لرزش دلها نتیجه ضعف ایمانست ✅۳. شاید بخشی از شما گروه سومی باشید که نه دنبال ژستید و نه ترسو، اینجا باید بگویم که گزینش فلان جمله امام و تقطیع به نفع مصلحت سنجی در شان من و تو نیست. مصلحت سنجی باید ذیل قانون باشد و نه فراتر از آن و تو هرگز بدون اطلاع از مذاکرات و جزییات ردصلاحیت ها مجاز به قضاوت و حمله نیستی ⛔مهم نیست از کدام گروهید، اما حواستان باشد که شما هم مثل همین بهاریها، خودتان را محور و معیار حق دانسته اید و به اسم ولایتمداری، چندین جمله تند و سخت امام و رهبری درخصوص حمله به شورای نگهبان را با هزار توجیهی که شبیهش را از زبان فرقه های بدعاقبت دیده بودیم، زیر پا میگذارید. سقوط آرام آرام رخ میدهد، چنان آرام که خودتان هم نمیفهمید. در مسیر پر غبار، شاخصها را گم نکنید
چقدر آرامبخش بود این ایمان و قاطعیت رهبری‌ و طبق روال خیلی‌هامون که مدعی ولایتی بودیم، جاموندیم، خدا رو شاکرم در این برهه، به قول عزیزی، فرکانسهام با فرکانسهای نائب امام زمان دوگانه نبود و جزو سه گروه بالا که ساعاتی قبل از سخنان آقا نوشتم و از نظر ایشون هم مردود بودند نبودم. عاقبتمون رو البته خدا میداند و بس
قسمت پنجم ✅اینکه 57 که تکیه گاه ولایت بود چگونه در ماههای عمر، کارش کنایه به ولایت شد قصه هفتادمن کاغذه و افولی آرامتر از نسیم. اما حضور احمدی نژآد در ساحت قدرت، موجب تسریع چرخش هاشمی شد. چرا شکست هاشمی در 84 به این حد برای وی سنگین بود؟ خب ظاهر قضیه که واضحه. هاشمی با اون ابهت،برابر جوانی نورس که مسئول ستاد انتخاباتیش در نارمک! بوده خیلی شیک و بی حرف و حدیث زمین خورده. سخته خب اما مسئله اصلی، چرخش گفتمانی کشورعلیه هاشمی بود. در انقلاب و دفاع مقدس، حرکت اصلی جامعه بر ریل آرمانهای اسلام صورت می گرفت و سربلند بودیم. پس از جنگ اما، هاشمی به عنوان سکاندار اجرایی این آرمانها، از اونها یک تاکسیدرمی ساخت و با تهی کردن محتوای واقعی خودش، تکنوکراسی و اقتصاد شبه سرمایه داریو جایگزین اون کرد؛ نوعی غربگرایی اقتصادی براساس آموزه های صندوق بین المللی پول. همین مساله باعث شد درکنار توسعه شکوهمند ساختارها و خدمات بسیار، فاصله طبقاتی تلخی مانا بشه و نیز فساد و اشرافیت در مسئولان و سقوط فرهنگی تولد خاتمی، کنار زدن پرده بود. او همون سیاستهای غربی هاشمیو داشت بدون پرده آرمان. عوام الناس که هرگز رشد امروزو نداشتند قادر به این تحلیل و تفکیکها نبودند و هاشمیو نماد انقلاب و خاتمی رو نماد غرب می دونستند. چرا؟ چون هنوز کسی که هم در ظاهر و هم در محتوا آرمانگرا باشه رو ندیده بودیم. ، از میان مردم با شعار تبعیت محض از رهبری و آرمانهای بلند امام خمینی به میدان آمد و مردم تازه فهمیدند معیارهاشون برای تعیین انقلابی، تا چه حد قابلیت پرواز داشته. مثل پدری که برای فرزندش قوی ترین مرد دنیاست، تاوقتی که فردی قویتر، پدرو زمین نزنه خاکساری برابر آرمانهای انقلاب و ولایت و نیز، نشست و برخاستش با ضعیفترین اقشار، طبعا جایی برای هاشمی با فرزندانی معلوم الحال و تیمی چون کرباسچی و مرعشی در قلب مردم بعنوان نماد انقلاب باقی نذاشت. هاشمی در انتخابات 84، برای اولین بار آشکارا خودشو بعنوان نماد جریان غیرانقلابی علم کرد. او با تکرار تاکتیکهای انتخاباتی خاتمی تخم مرغهاشو در سبد اصلاحطلبان گذاشت. هاشمی با دو قطبیسازی روحانیطور و بغض کردن جهانگیریطور برای دختری که درفیلمش از گیردادن های خانواده نالان بود و انتشار عکس و فیلمهای دیگر با افراد با ظاهری متفاوت، حساب ویژه ای بر رای جنسی مردم باز کرد او اما، در ارزیابی خود از ایمان و بصیرت مردم خطا کرد. هاشمی، بریده از پرچم انقلابی خود، تلاش کرد راه رفتن کبک را بیاموزد اما زمین خورد؛ آنچنان که تا آخر عمر برنخاست