◾️تو ماشین که نشستم گفتم ببخشید
عزیز میشه ضبط و خاموش کنی؟
گفت حاجی بخدا مجازه چیز بدی هم نمیخونه...
گفتم میدونم... ولی عزادارم!
گفت شرمنده و ضبط و خاموش کرد...
▪️گفت : تسلیت میگم اقوام نزدیک؟
گفتم : بله ، مادرم از دنیا رفته....
گفت : واقعا متاسفم ، داغ مادر خیلی بده ، منم تو سن بیست و پنج سالگی مادرم و از دست دادم ، درک میکنم. البته مادرم مریض بود و زجر میکشید بنده ی خدا راحت شد.
◾️بعد پرسید مادر شما هم مریض بودن؟
گفتم : نه ، مجروح بود...
پرسید یعنی چی؟
گفتم یه عده اراذل و اوباش ریختن سرش و تا میخورد کتکش زدن.
گفت جدا؟ شما هیچکاری نکردین؟
گفتم ما نبودیم ، و گرنه میدونستیم چیکار کنیم...
گفت خدا لعنتشون کنه یعنی اینقد ضربات شدید بود؟
گفتم آره ، مادرم سه ماه بستری شد و بعد از دنیا رفت....
گفت حاجی ببخشیدا عجب آدمای بی ناموسی بودن! من خودم همه غلطی میکنم ؛ گاهی عرق هم میخورم ولی پای ناموس که وسط باشه رگ غیرتم نمیزاره دست از پا خطا کنم...
▪️بغضم گرفت...تو دلم گفتم کاش چند تا جوون عرق خور مثل تو بودن مدینه... نمیذاشتن به ناموس علی جسارت بشه...
◾️سکوتم و که دید گفت ظاهرا ناراحتتون کردم
گفتم نه خواهش میکنم ، واقعا داغ مادر بده! مخصوصا اگه جوون باشه...
گفت آخی جوون بودن؟
گفتم آره ، فقط هجده ساله بود...
پرسید گرفتی مارو حاجی؟ شما که خودت بیشتر از هیجده سالته چطور مادرتون....
▪️حرفش و قطع کردم و گفتم مادر شما هم هست... این هجده ساله مادر همه ی ما شیعه ها ، حضرت زهراست...
مکث کرد و با تعجب نگام کرد و بعد خیره شد به جاده....
گفت آها ببخشید تازه متوجه شدم...نمیدونستم اینجور احساس نزدیک بودن بین آدما به حضرت فاطمه هم وجود داره...
◾️راستی حاجی یه سی دی مداحی هم دارم البته برا محرمه ولی خب اگه دوس دارین بذارم....
جواب ندادم ، داشبورد و وا کرد و یه سی دی گذاشت تو ضبط...نوای آشنایی بود...
#یاحسین_غریب_مادر...
من بودم و راننده و صدای بلند سید جواد و نگاه خیسم به اطراف...
@siyasatemahdavi