🔺معنای آنچه گذشت!
صرف نظر از این که امروز در اصفهان چه اتفاقی افتاده است، اما شکل واکنش اسرائیل و ایران به آن بیانگر سه نکته مهم است:
نخست این که چنان که قبلا نیز نگارنده پیش و بعد از پاسخ ایران تاکید داشت، هیچ طرفی به دلیل هزینههای گزاف جنگ، به دنبال آن نیست و قرار نیست جنگی رخ دهد و به طرق مختلف تلاش میشود که اوضاع به این سمت پیش نرود.
دوم این که نوع مواجهه دو طرف با اتفاقات امروز نشان میدهد که این دور از تنش نظامی شدید، کنترل شده و کنش واکنشهای دو سویه پس از حمله به سفارت ایران در دمشق فعلا به پایان رسیده و به احتمال زیاد بعید است که دیگر اسرائیل در آینده دست به حملهای مستقیم در واکنش به پاسخ اخیر ایران بزند.
سوم این که آینده به احتمال زیاد آبستن شروع دور تازهای از جنگ غیر مستقیم در اشکال مختلف است. از این رو، چنان که قبلا نیز عرض شد، اسرائیل به احتمال زیاد تلاش خواهد کرد بیشتر از گذشته بر روی خرابکاری علیه تاسیسات حساس ایرانی و همچنین ترورهای غیر مستقیم متمرکز شود.
#صابر_گل_عنبری
🔺رمزگشایی از یک تماس!
هیثم بن طارق سلطان عمان امروز با مسعود پزشکیان رئیس جمهور ایران تماس گرفت.
از چند جهت این یک تماس عادی نیست و عواملی آن را متمایز و واجد اهمیت و معنا و مفهوم خاصی میکند؛ نخست شرایط بسیار حساس و خطیر منطقه و بالا گرفتن تهدیدهای اسرائیل علیه ایران و چه بسا شروع شمارش معکوس برای یک ماجراجویی نظامی است.
دوم این که عمان همواره یک رابط کلیدی میان آمریکا و ایران بوده و در بزنگاههای حساس در رد و بدل کردن پیامهای مهم و تلاش برای کاهش تنش نقشآفرینی کرده است که در مواردی موفق بوده و در مواردی ناکام.
سوم این که سابقه نشان میدهد که سلطان عمان زیاد اهل تماس گرفتن نیست؛ مگر این که مساله مهمی در میان باشد. در همین یک سال اخیر از ژانویه تاکنون اگر تماسهای تلفنی در اعیاد با برخی رهبران دول عربی و اسلامی را مستثنی کنیم، کلا دو تماس تلفنی گرفته است؛ نخست با نخست وزیر کانادا در سپتامبر گذشته و البته آن هم گویا در پاسخ به تماس تلفنی ترودو در ژانویه بوده؛ و تماس دیگر هم امروز با رئیس جمهور ایران بوده است.
چهارم این که وزیر خارجه ایران دیروز در مسقط بود و اگر یک امر نسبتا مهم هم در میان بود باید دیروز با عراقچی طرح میشد. اکنون باید دید در این فاصله چه عامل و «امر خیلی مهمی» حادث شده است که سلطان عمان را بر آن داشته تا خود با پزشکیان تماس بگیرد و طرح موضوع کند.
مجموعه این عوامل، تماس را حائز اهمیتی ویژه میکند و حس کنجکاوی را برای رمزگشایی از آن بر میانگیزد.
متن خبر منتشر شده در سایت ریاست جمهوری ایران و خبرگزاری سلطنت عمان هم کلیاتی بیش نیست و بین سطور آن هم چیزی دندانگیر ندارد.
چند احتمال را میتوان درباره محتوای این تماس تلفنی مطرح کرد:
نخست این که پای یک ابتکار عمانی در لحظات آخر قبل از یک تنش جدی نظامی در منطقه برای آرامسازی اوضاع منطقه در میان است و پیشبرد آن مستلزم تماس و مداخله از خود سلطان هیثم بوده است. در این صورت عمان یا قبلا با آمریکا مذاکراتی داشته یا خواسته است که ابتدا واکنش ایران را بسنجد.
احتمال دوم این که خود پادشاه عمان نظر به حساسیت اوضاع و ارتباط نزدیک با آمریکا به یک جمعبندی درباره امکان خروج اوضاع منطقه از کنترل و وقوع یک جنگ رسیده و با توجه به دوستی دیرینه کشورش با ایران خواسته باشد، نگرانی جدی خود را در این موقعیت دشوار به اشتراک بگذارد.
اما احتمال سوم این که ایشان حامل یک پیام «جدی و مهم» از جانب آمریکا برای ایران بوده است. در این صورت چه پیامی؟ آن هم در لحظاتی قبل از اقدام احتمالی اسرائیل که مشخص نیست به کجا خواهد انجامید. آیا آمریکا پیام هشدار فرستاده است؟ که مثلا ایران پاسخی به اسرائیل ندهد؟
یا هشداری درباره تعرض به منافع و نیروهای آمریکا در منطقه؟ بعید است انتقال این دست پیامها در سطح سلطان عمان باشد.
یا مثلا پیام فرستاده باشد که ما اسرائیل را از هدف قرار دادن تاسیسات هستهای و نفتی منصرف کردیم و اگر زد شما هم بیخیال شوید تا اوضاع از کنترل خارج نشود؟
آیا آمریکا خواسته است که پیشنهادی «مهم» را برای کاهش تنش به واسطه سلطان عمان منتقل کند؟
در این صورت، این پیشنهاد چیست؟ وعده توافق آتش بس فراگیر در منطقه؟ در ازای چه چیز؟ اگر واکنش نشان ندهید چنین و چنان میکنیم؟
یا ممکن است پیشنهاد خودداری اسرائیل از پاسخ در مقابل دادن امتیازاتی مهم به آن به ویژه در جنوب لبنان مطرح باشد؟
هر چه فکر میکنم ظاهر امر نشان نمیدهد که طرف مقابل «فعلا» آماده توافق باشد و باطن امر را هم ما بیاطلاعیم.
اما میتوان تماس سلطان هیثم را صرف نظر از محتوا بخشی از دیپلماسی کلان آمریکا برای جلوگیری از خروج اوضاع از کنترل در آینده نزدیک دانست.
آنچه گفته شد صرفا گمانهزنی درباره یک تماس پرمعنا در موقعیتی پرخطر در سایه فقدان دادههاست.
#صابر_گل_عنبری
🔺دمشق در آستانه سقوط؟!
گروههای مسلح در سوریه امروز با پیشروی چشمگیر در جنوب و سیطره بر درعا و سویدا و مناطق مهم دیگری و دور زدن حمص تقریبا به 10 کیلومتری دروازه جنوبی دمشق رسیده و از شمال، جنوب و تقریبا شرق در حال تنگ کردن حلقه محاصره پایتخت سوریه هستند. منابعی نیز از ورود نیروهای مخالفان به شهر حمص خبر میدهند.
در همین حال با تداوم پیشروی گروههای مسلح نیز خبر میرسد که در مناطقی مانند معضمهالشام در حومه دمشق معترضان به خیابان آمده و دست به تظاهرات علیه دولت سوریه زدهاند. همچنین بنا به اعلام دولت عراق، 2 هزار نیروی نظامی ارتش سوریه با تجهیزات نظامی خود به اراضی عراقی فرار کردهاند.
آنچه امروز نیز این پیشرویها را تسهیل کرد، فروپاشی گستردهتر خطوط دفاعی ارتش سوریه و فرار نیروهای آن در محورهای مختلف است.
در حالی که دمشق در آستانه سقوط قرار گرفته است امروز نشست وزرای خارجه عضو فرایند آستانه در دوحه برگزار شد و سه کشور درباره گفتگو میان دولت سوریه و مخالفان به توافق رسیدند؛ گفتگویی که یک طرف آن در حال سقوط است و طرف دیگر نیز تمام توان خود را تا سرنگونی نظام سوریه بر میدان گذاشته و بسیار بعید است که در این شرایط با گفتگو موافقت کند؛ مادامی که به این شکل سوار بر اسب مراد خود شده و برای حذف طرف رسمی میتازد.
اگر هم فرضا گفتگویی شکل بگیرد، بستگی به میزان مقاومت دمشق دارد؛ به نحوی که تصرف آن به امری زمانبر تبدیل شود؛ اما در سایه وضعیت ارتش سوریه و تسلیم و فرار تعداد زیادی از عناصر آن و ... بعید است که نظام سوریه در دمشق هم بتواند برای مدت زمان زیادی در برابر حملات مخالفان دوام بیاورد.
اما با سقوط دمشق و نظام سوریه، دیگر کلیت مسار آستانه سالبه به انتفاء موضوع خواهد بود و موضوعیت خود را از دست میدهد. کما این که چون ایران در صورت سقوط نظام حاکم، دیگر متحدی در میدان سوریه ندارد، اگر هم در آینده گفتگویی درباره سوریه و آینده نظام سیاسی آن تشکیل شود، به عنوان زیاد آن گفتگو در فرمت دیگری و بینالمللی خواهد بود و بعید است که تهران فرصت حضور فعالی در آن داشته باشد.
آنچه در این میان قابل توجه و تامل است، پیوستهای مهم مهاجمان است؛ چه رسانهای چه اقتصادی چه اداری و مدیریتی و غیره. ابعاد پیوست رسانهای در دو بعد داخلی و خارجی تقریبا در این چند روز روشن شده است، اما در دیگر پیوستهای اقتصادی و مدیریتی نیز به عنوان مثال پس از سیطره بر شهر و منطقهای تیمی برای مدیریت آن مستقر میشود و با فراخواندن همان کارکنان قبلی تلاش میکند که خدمات اساسی بهبود پیدا کند. در این راستا نیز در شهرهای حلب و حماه به دنبال حل بحران برق هستند.
همین خود نشان میدهد که حمله شروع شده از 27 نوامبر گذشته تاکنون با برنامهریزی کامل و جامعی صورت گرفته و چنین برنامهریزی نیز از توان این گروهها خارج است و همین پیوستها حداقل بیانگر نقش گسترده ترکیه در طرحریزی است.
اکنون باید دید در دمشق چه اتفاقی میافتد و بعد از سقوط احتمالی، پرسش کانونی درباره آینده سوریه و تاثیر آن بر نظم خاورمیانه با توجه به ابعاد منطقهای خواهد بود.
با این حال این پرسش همچنان مطرح خواهد بود که پشت تحولات کنونی سوریه چه زد و بندی و میان چه طرفهایی صورت گرفته است.
#صابر_گل_عنبری