#بازگشت_به_مدینه
#مقتل_مستند
#تاریخ_مستند
بازگشت کاروان اسراء به مدینه
چون اهل بيت (عليهم السّلام) نزديك به مدينه شدند، بشير بن جذلم كه از ملازمين ركاب بود؛ گفت: چون نزديك مدينه رسيديم، حضرت على بن الحسين (عليه السّلام) محلّ مناسبی فرود آمد و خيمه ها را برافراشت و فرمود: اى بشير، خدا رحمت كند پدر تو را او مردى شاعر بود، آيا تو نيز بهره اى از صنعت پدر دارى؟ عرض كردم: بلى يا بن رسول اللّه، من نيز شاعر هستم. فرمود: پس داخل مدينه شو و شعرى در مرثيه ابو عبد اللّه (عليه السّلام) بخوان و مردم مدينه را از شهادت او و آمدن ما آگاه كن.
بشير گفت: حسب الأمر حضرت، سوار بر اسب شدم و به سوى مدينه تاختم تا داخل مدينه شدم، چون به مسجد حضرت پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) رسيدم صدا به گريه و زارى بلند كردم اين دو بیت را گفتم:
يا أهل يثرب لا مقام لكم بها
قتل الحسين فأدمعى مدرار
الجسم منه بكربلاء مضرّج
و الرّاس منه على القناة يدار
اى اهل مدينه، ديگر در مدينه اقامت نكنيد كه حسين (عليه السّلام) را شهيد کردند و به اين سبب سيلاب اشك از چشم من روان است.
بدن شريفش در كربلا در ميان خاك و خون افتاده و سر مقدّسش را بر سر نيزه ها در شهرها مى گردانند.
آن وقت فرياد بر آوردم كه: اى مردم، اينك على بن الحسين (عليه السّلام) با عمّه ها و خواهرهای خود به نزديك شما رسيده اند و بر دروازه شهر شما رحل خويش فرود آورده اند و من پيك ايشانم آمدم تا شما را از مكان آن حضرت آگاه نمايم.
گويى بانگ بشير نفخه صور بود كه عرصه مدينه را صبح نشور ساخت، مخدّرات محجوبه بى پرده از خانه ها بيرون شدند و با صورتهاى مكشوفه و گيسوهاى آشفته و پاهاى برهنه بيرون دويدند و رویها بخراشيدند و صدا به ناله و زارى بلند كردند و فرياد وا ويلاه وا ثبوراه كشيدند و هرگز مدينه به آن حالت مشاهده نگشته بود و روزى از آن تلختر و ماتمى از آن عظيمتر ديده نشده بود.
بشير گفت: جاريه اى را ديدم كه اشعارى در مرثيه حضرت سيّد الشّهداء (عليه السّلام) خواند، آنگاه گفت: اى ناعى، تازه كردى حزن و اندوه ما را و بخراشيدى جراحت قلوبى را كه هنوز بهبود نپذيرفته بود، اكنون بگو چه كسى و از كجا مى آیی؟
گفتم: من بشير بن جذلم هستم كه مولايم على بن الحسين (عليه السّلام) مرا به سوى شما فرستاده و خود آن حضرت با خاندان ابى عبد اللّه (عليه السّلام) در فلان موضع نزديك مدينه فرود آمده است.
📚 منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل عليهم السلام، جلد 2، صفحه 1023 – 1022
#بازگشت_به_مدینه
#مقتل_مستند
#تاریخ_مستند
آجرک الله یا صاحب الزمان
⚫️ ورود پر از حزن و محن مخدرات و زنان کاروان اسراء به مدینه
🔻درباره ورود مخدرات خاندان رسول الله (صلی الله علیه و آله) به مدینه النبی در مقاتل مقرم آمده است: «اما امّ کلثوم (علیها السّلام) چنین نوحه سرایی نمودند: ای شهر جدّ ما، ما را نپذیر چونکه ما با حسرتها و حزنها آمده ایم از اینجا خارج شدیم در حالی که همه اهل ما با ما بودند بازگشتیم در حالی که هیچ مرد و فرزندی با ما نیست.
آنگاه زینب دختر امیر المؤمنین (علیه السّلام) درب مسجد را گرفت و فریاد زد: یا جدّاه، من خبر شهادت برادرم حسین را آورده ام.
سکینه فریاد زد: یا جدّاه از آنچه بر ما گذشت به تو شکایت می کنیم، به خدا قسم ما قسی تر از یزید ندیدیم، هیچ کافر و مشرکی را بدتر، ستمکارتر و تند خوتر از او ندیدیم، او با چوب خود بر دندان پدرم می زد و می گفت: ای حسین زدن را چگونه می بینی؟
📚ترجمه مقتل مقرم، صفحه 279 -
📚موسوعة الامام الحسين (عليه السلام)، جلد 7، صفحه 290
#حضرت_ام_کلثوم_علیهاالسلام
#بازگشت_به_مدینه
◼️ ای مدینه! ما با حسین "علیهالسلام" از پیش تو رفتهایم، اما بدون او برگشتهایم؛ ما را بی حسین "علیهالسلام" نپذیر...
وقتی که کاروان مخدّرات از سفر کوفه و شام به مدینه بازگشتند، در بدو ورود حضرت امّ کلثوم علیهاالسلام قصیده بسیار لطیف و جانسوزی خواندند که چند بیت از آن را نقل میکنیم:
مَدِینَةَ جَدِّنَا لَا تَقْبَلِینَا *** فَبِالْحَسَرَاتِ وَ الْأَحْزَانِ جِئْنَا
▪️ای مدینه جدّ ما! به استقبال ما نیا که با حسرت و حزن آمدیم
وَ رَهْطُکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَضْحَوْا ***عَرَایَا بِالطُّفُوفِ مُسَلَّبِینَا
▪️و ای رسول خدا! خاندان تو به صورت عریان در زمینهای گرم قربانی شدند و غارت گردیدند
وَ مَوْلَانَا الْحُسَیْنُ لَنَا أَنِیسٌ***رَجَعْنَا وَ الْحُسَیْنُ بِهِ رَهِینَا
▪️مولایمان حسین انیس ما بود، ولی ما از کربلا برگشتیم اما حسین در گرو زمین کربلا ماند.
فَبَعْدَهُمُ عَلَی الدُّنْیَا تُرَابٌ *** فَکَأْسُ الْمَوْتِ فِیهَا قَدْ سُقِینَا
▪️پس بعد از آنان خاک بر سر دنیا که جام مرگ را در این مصیبت سر کشیدیم
وَ هَذِی قِصَّتِی مَعَ شَرْحِ حَالِی *** أَلَا یَا سَامِعُونَ ابْکُوا عَلَیْنَا
▪️و این قصه من با شرح حال من است؛ هان ای شنوندگان بر ما بگریید!
📚بحارالانوار ج۴۵ ص۱۹۷
🔻 این قصیده بسیار نغر و جانسوز است و شرح کاملی از وقایع کربلا تا شام را بیان میدارد که سزاوار است اهل منبر و روضه مراجعه کرده و قصیده کامل را ملاحظه بفرمایند.
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
◾️ ای امّ البنين! مصیبتهای سنگین، زينب را پیر کرده است...
نقل کردهاند:
وقتی که حضرت زینب کبری علیهاالسلام به مدینه رسیدند، به خانه برادرشان حضرت سیدالشهدا علیه السـلام آمدند.
لا تَكادُ تَحمِلُها رِجلاها
▪️دیگر از شدت غصه، زانوان حضرت یارای حرکت نداشت.
حضرت ام البنین آمدند و زینب کبری علیهاالسلام را در آغوش گرفتند و فریاد و ناله میزدند که:
وَا وَلَداه... وا حسيناه...
بعد از اینکه کمی آرام گرفتند، ام البنین علیهاالسلام اشک ها را از روی صورت مبارک زینب کبری علیهاالسلام پاک نمودند و ناگهان بغض، راه گلویش را بست و گریهاش دوباره جاری شد و عرضه داشت:
سَيّدَتي يا زينبُ! أراكِ وقد ضَعُفَ بَدنَكِ وأصفَرَّ وَجهَكِ، وأسرعَ الشيبُ إلىٰ رأسِكِ؟!
▪️ای سروَر من! ای زینب کبری! شما را در حالی میبینم که بدنتان ضعیف گشته و روی مبارکتان زرد شده است. چه زود مویتان سفید گشته و پیری به سراغ تان آمده است؟!
زینب کبری علیهاالسلام که توان صحبت کردن را نداشتند و کلمات از حلقوم مبارکشان بالا نمیآمد، خطاب به حضرت ام البنین عليهاالسلام فرمودند:
لَقَد شَیَّبَتنی المَصَائِب...
▪️مصیبت های سنگینی که دیدم، مرا پیر کرده است...
📚المجالس الشجیه فی سیره ام البنین التقیه ص ۷۵
#حضرت_امّ_البنین_علیهاالسلام
◼️ فرزندان من و و تمام اهل زمین، فدای اباعبدالله الحسین "علیهالسلام"...
چون بشير وارد مدينه شد.، آمد تا از جانب امام زين العابدين علیه السلام خبر دهد مردم را از ماجراى اهلبيت علیهم السلام.
ام البنین علیها السلام او را ملاقات كرد و فرمود:
أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین
▪️ اى بشير! از اباعبدالله الحسين عليه السّلام چه خبر برایم آوردى؟
بشير گفت:
ايام البنين! خداي تعالى تو را صبر دهد كه عباس تو كشته شده است.
ام البنين فرمود:
از حسين خبر ده.
وقتی که "بشیر"، خبر شهادت فرزندان "امالبنین" را در مدینه به او داد، آن حضرت جمله نورانی را فرمود که ایمان و معرفت و عشق به امامت در آن موج میزند.
فرمود:
أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءٌ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین
▪️«تمام فرزندانم و تمام اهل زمین به فدای اباعبدالله الحسین علیه السلام »
"بشیر" گفت:
قُتِلَ الحُسَین
▪️حسین، کشته شد...
در آن حال امالبنین روی خاکها نشست، دو دست خویش را بر سر زد و فرمود:
قَدْ قَطَّعتَ نِیاطَ قَلبی!
▪️ای بشیر! با این خبر بند بند دلم را پاره کردی.
📚منتهی المقال، ج ٢، ص ٧٠
📚تذکره الشهداء، ص ۴۴٣
❤️ دوست داری با پیامبر صلی الله علیه و آله یه معامله ای بکنی
🤝 تو اگر قولی بدهی ایشان هم قول بهشت را خواهند داد : تو قول بده :
⭕️ دروغ نگی
⭕️ بد قولی نکنی
⭕️ خیانت نکنی
⭕️ به حرام نکاه نکنی
⭕️ غريزه جنسی خودت رو کنترل کنی
⭕️ و در نهایت مردم از شرّ دست و پایت در امان باشند .
.
عنه صلى الله عليه و آله : تَقَبّلوا لي بسِتٍّ أتَقَبّلْ لَكُم بالجَنّةِ : إذا حَدَّثْتُم فلا تَكْذِبوا ، وإذا وَعدْتُم فلا تُخْلِفوا ، وإذا ائتُمِنْتُم فلا تَخونوا ، وغُضّوا أبْصارَكُم ، واحْفَظوا فُروجَكُم ، وكُفُّوا أيديَكُم وألسِنَتَكُم .
📚 الأمالي للصدوق : 150/147
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : شش چيز را براى من به عهده گيريد، من براى شما بهشت را به عهده مى گيرم : هرگاه سخن گفتيد دروغ مگوييد، هر گاه وعده داديد خلف وعده نكنيد، هرگاه امين تان دانستند خيانت نورزيد، چشمانتان را [از حرام ]فرو بنديد، شهوت خويش را حفظ كنيد، و دست و زبان خود را نگه داريد.
✅ چهار عظیم را خداوند به پيامبر اعظم صلی الله علیه و آله می دهد :
🌷 قرآن عظیم
وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعاً مِّنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ (حجر87)
وهمانا ما به تو سبع المثانى (سوره حمد) و قرآن بزرگ داديم.
🌷 خُلق عظیم
وَإِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ (قلم4)
🌷 فضل عظیم
وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّآئِفَةٌ مُّنْهُمْ أَن يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلاُّ أَنفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ وَأَنزَلَ اللّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً (نساء 113)
و اگر فضل و رحمت خداوند بر تو نبود، گروهى از آنان تصميم داشتند كه تو را از مسير حقّ گمراه كنند، امّا جز خودشان را گمراه نمى كنند و به تو هيچ زيانى نمى زنند. و خداوند كتاب و حكمت را بر تو نازل كرد، و آنچه را نمى دانستى به تو آموخت. و فضل خداوند بر تو، بسى بزرگ بوده است.
🌷 ملک عظیم
أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَي مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكاً عَظِيماً (نساء54)
يا اينكه (يهوديان) نسبت به مردم (مسلمان) به خاطر آنچه كه خداوند از فضل خويش به آنان داده است، حسد مى ورزند. همانا ما قبلاً به آل ابراهيم (كه شما از نسل او هستيد نيز) كتاب آسمانى و حكمت و سلطنت بزرگى داديم. (چرا اكنون به آل محمّدعليهم السلام ندهيم؟)
🔴 مسموم شهید شدن #پیامبر_اکرم "صلوات الله علیه و آله" در #بیان_علمای_شیعه
۱- #شيخ_مفيد رضوان الله علیه:
رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز دوشنبه بیست و هشت صفر در مدينه در حالى كه مسموم شده بود، از دنيا رفت.[۱]
۲- #شيخ_طوسى رضوان الله علیه:
محمد بن عبد الله (صلى الله عليه وآله)... در روز دوشنبه بیست و هشت صفر سال دهم هجرى در حالى از دنيا رفت كه مسموم شده بود.[۲]
۳- #شیخ_طبرسی رضوان الله علیه:
به همین دلیل است که مسلمانان اعتقاد دارند، علاوه بر فضیلت نبوت که به پیامبر (صلی الله علیه و آله) هدیه شده، ایشان به فوز شهادت نیز نائل آمده اند.[۳]
۴- ابن فتال نیشابوری رضوان الله علیه:
بدان که رسول الله صلی الله علیه و آله روز بیست و هشت صفر سال یازده هجری در سن شصت و سه سالگی در حالی که مسموم بود در مدینه، از دنیا رفت. وگفته می شود که وفات آن حضرت در ماه ربیع الاول بوده، در حالی که قول اول معتمد است.[۴]
۵- #علامه_حلى رضوان الله علیه:.
محمد بن عبد الله (صلى الله عليه وآله)... در روز دوشنبه بیست و هشت صفر سال دهم هجرى در حالى از دنيا رفت كه مسموم شده بود.[۵]
۶- محمد بن علی اردبیلی رضوان الله علیه:
روز دوشنبه، بیست و هشت صفر سال دهم هجرى در حالى از دنيا رفت كه مسموم شده بود. در حالی که شصت و سه سال داشت. مادرش آمنه دختر وهب بن عبد مناف بود.[۶]
🔻۷- #علامه_مجلسی " رضوان الله علیه " :
روز دوشنبه، بیست و هشت صفر سال دهم هجرى در حالى از دنيا رفت كه مسموم شده بود.[۷]
📚[۱]- المقنعة، صفحه ۴۵۶.
📚[۲]- تهذيب الأحكام في شرح المقنعة، ج۶، ص۳.
📚[۳]- مجمع البيان في تفسير القرآن، ج۹، ص۱۵۶.
📚[۴]- روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، جلد ۱، صفحه ۷۱.
📚[۵]- تحرير الأحكام الشرعية على مذهب الإمامية، جلد ۲، صفحه ۱۱۸.
📚[۶]- جامع الرواة وإزاحة الاشتباهات عن الطرق والاسناد، جلد ۲، صفحه ۴۶۳.
📚[۷]- ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار، جلد ۹، صفحه
#شهادت_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه_و_آله
#ماه_صفر
#مقتل_مستند
❤️ در اين سه مصيبت هم اهل بيت به پيامبر صلي الله عليه و آله پناهنده شدند :
😭 وقتی به حضرت فاطمه علیها السلام هتک حرمت شد ایشان فریاد زدند ؛
يَا أَبَتَاهْ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ، آهِ يَا فِضَّةُ إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ
📚بحارالانوار ج ۳۰ ص ۱۴۵
😭😭 فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ، وَ أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْهِ، وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ، وَ قُرَّةِ عَيْنِكَ وَ زَائِرَتِكَ، وَ الثَّابِتَةِ فِي الثَّرَى بِبُقْعَتِكَ، الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَةَ اللِّحَاقِ بِكَ، قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي، وَ ضَعُفَ عَنْ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِي، إِلَّا أَنَّ فِي التَّأَسِّي لِي بِسُنَّتِكَ وَ الْحُزْنِ الَّذِي حَلَّ بِي لِفِرَاقِكَ لَمَوْضِعَ التَّعَزِّي
هنگامی که حضرت علی علیه السلام فاطمه زهرا را دفن نمود) ... وقتی دست مبارك از خاك قبر برافشاند، اندوه و غم بر دلش هجوم آورد و سيلاب اشك را بر گونه هایش جارى ساخت، سپس رو به جانب قبر رسول خدا (ص) گرداند و گفت: «اى رسول خدا از من بر تو سلام باد، و سلام باد بر تو از جانب دخترت و حبيبهات و نور ديدهات و زائرت و كسى كه در آرامگاه تو در ميان خاك آرمیده است. همان كسی كه خداوند زود رسيدن به تو را برايش برگزيده است. يا رسول اللَّه صبرم در فراق دختر برگزيدهات كم شده، و تاب و توانم در فراق سرور زنان به سستى گرائيده، جز اينكه در تأسى من به سنّت تو و در اندوهى كه با جدائى تو بر من فرود آمد جاى صبر و بردبارى (بر عزاى فاطمه) باقى است.
📚أمالي، شیخ طوسي، صفحه: 110-109
امالی شیخ مفید، صفحه: 281-283
😭😭😭 یا مُحَمَّداه! صَلّی عَلَیکَ مَلیکُ السَّماءِ هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ مُنْقَطَعُ الاعْضاءِ وَ بَناتُکَ سَبایا، الیَ اللّهِ الْمُشْتَکی وَ اِلیَ مُحَمَّدٍ المُصطَفی وَ اِلی عَلیٍّ المُرْتَضی وَ الی فاطِمَةَ الزَهراء وَ الی حَمْزَةَ سَیّدِ الشُّهَداءِ! یا مُحَمَّداه! هذا حُسَینٌ ...»؛
راوي مي گويد: به خدا قسم! فراموش نمي كنم، زينب عليهاالسلام دختر اميرالمؤمنين عليه السلام را كه به آواز حزين و دل غمين مي گفت:
ای محمّد! فرشتگان آسمان بر تو درود فرستند. این حسین است که آغشته به خون است و اعضایش قطع شده، و این دخترانت هستند که اسیر شده اند. به خدا و محمّد مصطفی و علی مرتضی و فاطمه زهرا و حمزه سیّد الشهدا شکایت می برم. ای محمّد! این حسین است.
📚 بحارالانوار ج ۴۵ ص ۵۸
📛📛 ترویج سه دروغ بزرگ برای تضعیف قدرت شیعه در زمان غیبت توسط خود شیعیان :
🕸🕷🕸 تضعیف قدرت اقتصادی :
خمس را به دریا بریزید یا در خاک دفن کنید
🕷🕸🕷 تضعیف قدرت اجتماعی :
نماز جمعه از آن زمان ظهور است .
🕷🕷🕷 تضعیف قدرت سیاسی :
حکومت در زمان غیبت، طاغوت است .
✅ و درحالی که این دروغ ها زمانی پراکنده می شوند که شیعه از مرجعیت فاصله می گیرد چراکه هیچ فقیهی این سه دروغ را ، راست نمی پندارد .
#امام_رضا_علیه_السلام
◾️فرش حجره را جمع کن تا مثل جدّ غریبم بر روی خاکها جان بدهم...
در نقلی آمده است:
وقتی که امام جواد علیهالسلام به بالین پدر رسیدند و سر او را به دامن گرفتند، امام رضا علیهالسلام به پسرشان فرمودند:
بُنَیَّ! إنزَعِ الفِراشَ مِن تَحتی
▪️ای پسرم! این فرش را از زیر پایم جمع کن.
🩸امام جواد علیهالسلام عرضه داشتند:
لِمَ یا أبَه؟
▪️چرا این پدرجانم ؟!
امام رضا علیهالسلام فرمودند:
أُحِبُّ أنْ أقضِیَ عَلَی وَجهِ التُّرابِ کمٰا قَضٰی جَدّیَ الحُسین علیهالسلام
▪️دوست دارم همانگونه که جدّم حسین علیهالسّلام بر روی خاک جان داد، من هم بر روی خاک جان دهم.
📚مرقاة الأیقان،ج۱ ص۱۵۶
📚العبرة الساکبة ج٢ ص۵۱۴
📚الطریق،کاشی،ج۳ص۵۴۹
✍خاطرت باز سوی کرب و بلا جمع شده
فرش های کف این حجره چرا جمع شده؟!
نه رد سُرمه به چشم است، نه ردّ اَخم است
کار گریه به حسین است، دو پلکت زخم است
غم مخور تا که جوادت به دلت تاب دهد
تشنه ای؟ زود به دستت قدحی آب دهد
بین این حجره کسی سنگ به سویت نزند
پنجه ی شمر لعین شانه به مویت نزند
حرمله نیست، سنان نیست، خیالت راحت
خواهرت دل نگران نیست، خیالت راحت
دم آخر احدی دست به خنجر نَبَرد
بین این حجره کسی پیرهنت را ندرد
داغدار غم جدت شده ای؟ نیست عجیب
بازهم روضه بخوان، ناله بزن یابن شبیب...