"پاتوق کتاب آسمان"
. داستان شورانگیز #پیرمرد_و_دریا/نوشتهی: #ارنست_میلر_همینگوی #آثار_برتر_ادبی_جهان !
.
راستی #اسم_ما_چیست؟!
🖌#امین_مختاری عزیز
پیرمرد میگفت ماهی ها برادران من هستند.
خیالش اما راحت نمیشد. باز با خودش میگفت مگر میشود آدمی برادرش را به قلاب بگیرد،
وقتی برادرجان برای زندگی بالا پایین میپرد
با چکش ماهیگیری توی سرش بکوبد،
شکمش را پاره کند،
پوستش را بکند و پخته یا نپخته آن را بخورد؟!
برای پیرمرد ماهیگیر این سوال ها تازگی نداشت ولی آخر همه این پرسش ها یک پاسخ بیشتر نبود.
《من ماهیگیرم. اسمم ماهیگیره. شاید بهتره بگم ماهیگیر به دنیا اومدم. به همین خاطره که این کارو میکنم》
دوسه باری هم که آمده بود پاسخ های دیگری بدهد زبانش نگشته بود. به لکنت افتاده بود.
میتوانست برای زنده ماندن کار های دیگری بکند. کار دیگری نکرده بود. او میدانست اسمش ماهی گیر است. میدانست احدی به اندازه او ماهیگیر نیست. البته کمی بد اقبال بود پیرمرد اما میتوانیم بگوییم :
او برای این کار بود و این کار برای او.
گمان نمیکنم صیّادی، برای پیر مردی که با آبی دریا و سرخی غروب آن زندگی کرده عنوانی اجتماعی باشد.
هستی اش بوده گمانم.
.
راستی نام ما چیست؟!
#وجودتان_را_به_اشتراک_بگذارید
https://eitaa.com/skybook