.
از این متحیر شد که روح او از آنچه تا آن زمان پناهگاه خود میدانست تا چه اندازه دور است، از این متحیر شد که وقتی قرار باشد یک عمل قطعی و برگشت ناپذیر آزادی او را به خطر نابودی ابدی، در هر دو عالم با زمان و بی زمان، دراندازد، آن بندی که سالیان دراز نظم و اطاعت بر او نهاده بود تا چه اندازه سست است...
سرنوشت او آن بود که از نظامهای اجتماعی و دینی بگریزد. حکمت دعوت کشیش او را به جنب و جوش نیاورده بود. سرنوشت او آن بود که حکمت خود را جدا از دیگران بیاموزد یا حکمت دیگران را خود با سرگردانی در گیرودار عالم بیاموزد.
گیرودار عالم هم همان راههای گناه آن بود. سقوط می کرد. هنوز سقوط نکرده بود اما در عین سکوت، در یک آن، سقوط می کرد. سقوط نکردن بسیار دشوار بود، بسیار دشوار: و او سقوط خاموش روح خود را حس می کرد، گویی تا یک لحظه دیگر پیش میآید، سقوط، سقوط، اما نه اینکه سقوط کرده باشد، هنوز سقوط نکرده، اما در شرف سقوط است.
📚 چهره مرد هنرمند در جوانی
#جیمز_جویس
@skybook