eitaa logo
"پاتوق کتاب آسمان"
489 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
113 ویدیو
6 فایل
🔹معرفی‌و‌عرضه‌آثار‌برجسته‌ترین‌نویسندگان‌و‌متفکرین‌ایران‌و‌جهان 🔸تازه‌های‌نشر 🔹چاپارکتاب/ ارسال‌به‌سراسرایران https://zil.ink/asemanbook ادمین: @aseman_book آدرس: خ‌مسجد‌سید خ‌ظهیرالاسلام‌کوچه‌ش۳ بن‌بست‌اول سمت‌راست "سرای‌هنر‌و‌اندیشه" تلفن:09901183565
مشاهده در ایتا
دانلود
. #کتاب_هفته 👈لازمه‌ی سلوک، قطع پیوند با عالم نیست، با #تعلقات است... سالکِ طریق اگر مُلک عالم را هم در تسخیر خویش دارد، با چنان بی تعلقی بدان می‌نگرد که ملک عالم را چیزی نمی‌یابد.... 📚 پله‌پله تا ملاقات خدا/دکتر عبدالحسین زرین‌کوب زندگی، اندیشه و سلوک #مولانا جلال‌الدین رومی . ♦️تا پایان هفته می تونید این کتاب رو با ۱۰% تخفیف از #پاتوق_کتاب_آسمان تهیه کنید. . . @skybook
. . 🔺️پله‌پله تا ملاقات خدا، نوشته‌ای است که می‌خواهد تصویری کوتاه از زندگی پُربار حیات و گزارش سلوک روحانی او؛ نقش کند... ⭕کتاب با نقل سوانح حیات مولانا بیشتر سروکار دارد تا با نقد اندیشه و تعلیم او، و اگر بدین صورت که هست زندگینامه‌ای داستان گونه به نظر می‌آید نه از آن روست که نویسنده خواسته است به عمد چیزی از عنصر افسانه و خبال در آن بگنجاند بلکه از آن جهت است که این زندگی چنان با مالوفات حیات عادی ما ناآشنا می‌نماید که ذهن خواننده از پیش خود به دورنمای این زندگی رنگ تخیل و افسانه می‌بخشد و بسیاری از جزئیات آن را جز از خلال افسانه و خیال قابل ادراک نمی‌یابد... . . @skybook
. در خانه همه چیز او را به یاد شمس می انداخت، در خارج خانه هم اندیشه شمس یک لحظه از پیش خاطرش محو نمی شد. روزها و هفته ها و ماهها چشم براه بازگشت شمس بود. از هر واردی در باب او سؤال میکرد، به هر مسافری جستجوی ردپای او را توصیه میکرد. به کسانی که از او به راست یا دروغ خبری می آوردند مژدگانی می داد. آنها را مینواخت و به دیدار آنها خرسندی نشان میداد. داستان جنون ناگهانی او، که سالها بعد از زبان اهل قونیه برای ابن بطوطه جهانگرد مغربی نقل شد، تصویری بود که از این احوال او در اذهان نسلهای بعد باقی مانده بود. با چه سادگی هرچه را در باب وجود شمس در اطراف می‌شنید باور می کرد و با چه آسانی از هرچه در باب مرگ او میشنید به خشم و خروش می آمد. یکی به او خبر داد که شمس را در دمشق دیده بود، مولانا که نقدینه یی در دسترس نداشت جامه خود و تمام آنچه را به تن داشت از دستار و فرجی و کفش و موزه مژدگانی داد. چون او برفت یکی از حاضران گفت که او خبر دروغ داد، خودش به دمشق نرفته بود. مولانا گفت من برای خبر دروغش دستار و فرجی بدو دادم اگر خبرش راست بودی به جای جامه جان خویش فدای او کردم. با این مایه نگرانی و دلتنگی، عزیمت به جستجوی شمس برای مولانا اجتناب ناپذیر بود و او با این حال در شور... 📚 پله پله تا ملاقات خدا جلال الدین رومی @skybook
‌ در خانه همه چیز او را به یاد شمس می‌انداخت، در خارج خانه هم اندیشه شمس یک لحظه از پیش خاطرش محو نمی‌شد. روزها و هفته‌ها و ماه‌ها چشم براه بازگشت شمس بود. از هر واردی در باب او سؤال می‌کرد، به هر مسافری جستجوی ردپای او را توصیه می‌کرد. یکی به او خبر داد که شمس را در دمشق دیده بود، مولانا که نقدینه یی در دسترس نداشت جامه خود و تمام آنچه را به تن داشت از دستار و فرجی و کفش و موزه مژدگانی داد. چون او برفت یکی از حاضران گفت که او خبر دروغ داد، خودش به دمشق نرفته بود. مولانا گفت من برای خبر دروغش دستار و فرجی بدو دادم اگر خبرش راست بودی به جای جامه جان خویش فدای او کردم. با این مایه نگرانی و دلتنگی، عزیمت به جستجوی شمس برای مولانا اجتناب ناپذیر بود و او با این حال در شور... 📗 پله پله تا ملاقات خدا 🔸 جلال‌الدین‌رومی 🔹 @skybook