هدایت شده از دروس استاد موالی زاده
استاد موالی زاده019.mp3
زمان:
حجم:
9.47M
🎙#بشنوید
🔊فایل صوتی درس کتاب بدایه الحکمه بر اساس اندیشه های فلسفی شهید مطهری
🗓جلسه نوزدهم
🔰استاد موالی زاده
#بدایه_الحکمه
#فلسفه
#استاد_موالی_زاده
@mavalyzade_ir
جلسه دوم 1403
بسم الله الرحمن الرحیم
♦️بحث ما درباره مهاجر یا مهاجرت بود.
روایتی که خواندیم این بود: علی علیه السلام در این باره میفرماید: «لایَقَعُ اسْمُ المُهاجِرِ عَلی أَحَدٍ اِلاّ بِمَعْرِفَةِ الْحُجَّةِ فی الاَرْضِ فَمَنْ عَرَفَها وَ أَقَرَّ بِها فَهُوَ مُهاجِرٌ؛
درجلسه قبل سعی کردیم یک نمای خیلی کلی از الگوی کلان بحث را بیان کنیم که قسمت های زیادی از آن مربوط به جلسات دوره های گذشته بود. بعضی از نکاتی که جلسات پیش به آن اشاره کردیم مباحثی است که باید در آینده یکی یکی تحلیل و بررسی کنیم.
♦️مهاجر مفهوم قرآنی است
بحث مهاجرت که بنده به عنوان یک مفهوم قرآنی از آن یاد کردم یک پاسخ است به شاید مهمترین مسأله انسان در عالم.
مقدمه ای در درک عمیق مفاهیم قرآنی
این که قرآن بر مسأله مهاجرت به این میزان تأکید کرده شک برانگیز است و جای تأمل دارد ما در جلسه قبل نشان دادیم که مقصود قرآن صرفا همین مهاجرت ظاهری هم نیست این را هم در قرآن هم در روایات و هم در تعبیر امیرالمومنین ع در نهج البلاغه روشن کردیم. خب این مسأله یک جرقه ای در ذهن ما روشن می کند که پس مقصود از این مهاجرت چیست؟ چه ماهیتی دارد؟ چه غرضی دارد؟ چه هدفی دارد؟
♦️ظاهر و باطن در قرآن
بعضی تعابیر در قرآن هست که ظاهر آن ها قصد نشده وگرنه معنا صحیح از آب در نمی آید. این تعابیر نیاز به موشکافی یا رمز گشایی دارد. باید در کنار مجموع معارف قرآن رمز گشایی گردد. یکی از آن ها هجرت یا مهاجرت است.
یکی دیگر جهاد است که صرفا ظاهری نیست یکی دیگر مسأله بردگی و اسارت در مقابل آزادی و آزادگی است یا حتی ظلم و عدالت. همه این مفاهیم در قران را اگر یکی یکی آیاتش را کنار یکدیگر قرار بدهیم خواهیم دید که ظاهر و باطن دارند. یعنی ما ظلم ظاهری داریم که گرفتن حقوق یا اختیارات افراد است ظلم باطنی داریم که ظلم به خود است. ظالمی انفسهم.
♦️خود قرآن هم ظاهر و باطن دارد
حتی حتی خود قرآن هم ظاهر و باطن دارد. این را از کتاب بسیار عالی و واقعا درجه یک مجموعه تفسیر موضوعی آیت الله جوادی آملی نقل می کنم که می فرمایند در بعضی موارد قرآن خود را با اسم اشاره نزدیک و در بعضی موارد با اسم اشاره دور می خواند. هذا و ذلک. آنجا که هذا القرآن است یهدی للناس و آنجا که ذلک الکتاب است هدی للمتقین است و می فرماید لایمسه الا المطهرون. اصلا غیر پاکان هیچ امکان لمس آن را ندارند. پس قضیه جدی است.
♦️تفسیر قرآن هم ظاهر و باطن دارد
با این نگاه حالا بیاییم آیه هفتم سوره آل عمران را ببینیم :
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ ۗ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا ۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ
همانطور که می بینید آن مجموعه مفاهیم به اصطلاح ما دو بعدی –ظاهر و باطن- در کنار خود قرآن که دو بعدی شد حالا جنبه تفسیر و درک آن هم دو بعدی می شود یعنی تأویلی دارد که جز خدا و یا به نظر بعضی راسخون فی العلم کسان دیگر دسترسی به آن ندارند. در روایات راسخون فی العلم را تعبیر کردند به اهل بیت (ع).
پس آن سیستم ظاهر و باطن به خود قرآن و در نهایت به درک قرآن هم سرایت کرد و ما چاره ای نداریم که از منظومه قرآن یک درکی پیدا کنیم تا در فهم این مفاهیم دچار مشکل نشویم.
مسأله چیست؟
بعد از این که مقدمه ای را عرض کردیم درباب درک عمیق مفاهیم قرآنی و گفتیم که مسأله هجرت پاسخ قرآن است به بزرگترین سوال یا چالش یا دغدغه انسان در جهان.
برادران و خواهران عزیز خوب دقت کنید در قرآن بزرگترین چالش ها اثبات خداوند نیست، یا رد اعتقادی مشرکین نیست یا استدلال بر بطلان بت پرستی نیست. قرآن کریم هیچ وقت برای اثبات خدا دلیل نیاورده است. در آیاتی که به وجود خدا اشاره شده است هدف اثبات خدا نبوده. هدف یا بیان توصیف عالم و سنت های الهی بوده یا سعادت انسان. به این آیه دقت کنید:
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِيهِ شُرَكَاءُ مُتَشَاكِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا ۚ الْحَمْدُ لِلَّهِ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ
نفی شرک در این آیه گویی جهت راحتی آن عبد بیان شده. آیا کسی که چند مولا دارد با هم شریک هستند در مولویت بر او و با هم متشاکس هستند یعنی نزاع دارند در فرمان بر او مساوی است با کسی که یک مولی دارد؟
باز یک دقتی بر این آیه بکنیم روشن می شود که گویی در این جا پرستش هم یک معنای ظاهری دارد و یک معنای باطنی. معنای ظاهری آن همان پرستش عرفی خدایان است. حالا اگر بت پرستی باشد یا خدا پرستی یا شیطان پرستی و ... . ولی این جا یک معنای دیگری ظاهرا قصد شده و آن این است که انگار برعکس است. به این معنا نیست که هر کس را که خدا بود یا خواستی پرستش کنی باید او را اطاعت کنی. منظور این است که هر کس را اطاعت کردی داری او را پرستش می کنی:
« أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَىٰ عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ»
تعبیر الهه هواه چندین بار آمده است. یعنی کسانی که هوای نفس خودشان را خدا در نظر می گیرند. این آیات را بگذارید کنار آیات فراوانی که اشاره به تبعیت یا اطاعت از هوای نفس دارد این پیام را می توان فهمید که اصلا انسان همانی که از او اطاعت می کند را می پرستد. این مسأله به نوعی باطن پرستش است. اگر از آن افراد بپرسیم چه کسی را می پرستید نمی گویند نفسم را. بلکه خدایی را نام می برند. اگر مسلمان باشند می گویند الله. ولی قرآن می گوید آن ها هوای نفس خودشان را می پرستند.
خب حالا این معنا از پرستش را در آیه قبل قرار دهیم تازه معنا روشن می شود. می گوید اهداف تو خدای تو هستند اگرا یک هدف داشته باشی بهتر است یا چند هدف؟ هر هدفی من را تسخیر می کند به سمت خودش. می خواهد تمام فعالیت های من را تحت شعاع قرار دهد در اخلاق می گویند مطلوب های مختلف من را به سمت خودشان می کشانند. حالا من باید بین مطلوب ها دائما انتخاب کنند سردرگم هستم. این معنا یعنی پرستش چند خدا. خداوند در قرآن می فرماید این بهتر است یا این که فقط یک مطلوب داشته باشی؟
حالا برگردیم به بحث خودمان
مسأله قرآن چیست؟ قرآن اگر درباره خدا و پرستش خدا صحبت می کند گویی درباره حرکت انسان صحبت می کند نه اصل وجود خدا. وجود خدا اصلا قابل اثبات و رد در قرآن نیست. چون نویسنده یک کتاب در کتاب خودش درباره اصل وجود خودش که صحبت نمی کند. معنا ندارد بخواهد وجود خودش را برای خواننده اثبات کند. ولی وقتی درباره اطاعت از خدا صحبت می کند یا از پرستش خدا می گوید دارد جهت حرکت انسان را بیان می کند.
به تعبیر دیگر مسأله قرآن چگونه زیستن است؟
زیست تو به چه سمتی است؟ زندگی تو، تو را به چه سمت و سویی حرکت می دهد؟
اینجا محل اختلاف و دعواست.
دوستان عزیزم خوب دقت کنید
قرآن در این مسأله پیشفرضی دارد و آن این است که تو خودت این زیستن را انتخاب کردی. این مسأله اختیار و انتخاب خیلی مهم است. قرآن در توحیدی ترین معارف خود به هیچ وجه انکار اختیار نمی کند. دوباره آیه را بخوانم: إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِيمَ كُنتُمْ قَالُواْ كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الأَرْضِ قَالْوَاْ أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِيهَا فَأُوْلَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءتْ مَصِيرًا
قرآن می فرماید عده ای به خودشان ظلم می کردند. فاعل این ظلم کیست؟ ظالم کیست؟ نمی گوید به آن ها ظلم میشد می گوید خودشان به خودشان ظلم می کردند.
این نشان می دهد که به همان اندازه که مهاجرت اختیاری است، مهاجرت نکردند که باعث ظلم به نفس می شود نیز اختیاری است. پس ما دو مسیر داریم. مهاجرت یا عدم مهاجرت و ظلم.
دقت کنید آیه می توانست این باشد:
عده ای که مظلوم بودند ازشون پرسیدیم که در چه حالی هستید؟ آن ها گفتند فلانی به ما ظلم می کرد ما به آن ها گفتیم که چرا مهاجرت نکردید تا آن ها به شما ظلم نکنند.
از اینجا روشن می شود که مسأله مهاجرت برای فرار از ظلم دیگران نیست. این برداشت غلطی است که بگوییم من در یک شهر یا روستایی فساد گسترش پیدا کرد از آنجا مهاجرت کنم تا دامن من آلوده نشود. در این تفسیر دیگران که شهر را فاسد کردند ظالم و من مظلوم می شوم ولی آیه نمی خواهد این را بگوید. می فرماید آن ها به خودشان ظلم می کردند و با مهاجرت می توانستند کاری کنند که جلوی ظلم خودشان به خودشان گرفته شود.
پس مهاجرت برای فرار از منطقه ظلم دیگران بر خود نیست. حداقل در این آیه اینطور است. پس این مهاجرت چگونه می تواند من را نجات دهد. من الآن بارو بندیل خودم را جمع کنم به جای دیگری مهاجرت کنم چگونه جلوی ظلم به خودم را گرفته ام؟
دوستان عزیز خوب دقت کنید
بازگردیم دوباره به آیه. ما فهمیدیم که دو نسخه وجود دارد زندگی با مهاجرت و زندگی بدون مهاجرت که قرآن می فرمایند نتیجه آن ظلم خود انسان به نفس خودش است. حالا مشخص اصلی زندگی بدون مهاجرت چیست؟
می فرماید کنا مستضعفین فی الارض. ما در زمین ضعیف بودیم.
پس اولین مسأله و چالش اصلی که مهاجرت قرار است آن را از بین ببرد ضعف است. ضعف یعنی قدرت نداشتن بر رفع موانع یا انجام کارها یا حرکت کردن. یعنی
حالا آن دغدغه چیست که هجرت پاسخ آن است؟ این یک مطلب است که باید توضیح دهیم قبل از آن برای این که اشاره کرده باشیم چرا هجرت پاسخ به یک مسأله است به این آیه می خواهم استناد کنم:
سوره نساء: إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِيمَ كُنتُمْ قَالُواْ كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الأَرْضِ قَالْوَاْ أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِيهَا فَأُوْلَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءتْ مَصِيرًا ﴿97﴾
به این گفتگو در قرآن توجه کنید. ملائکه پرسشی از عده ای مطرح می کنند که در چه حالی بودید؟ آنها می گویند ما مستضعف بودیم. قدرت نداشتیم. ضعیف بودیم. سپس در پاسخ به این مسأله یعنی ضعف یا عدم قدرت -یا هر چیز دیگر که قرار شد درادامه درباره آن صحبت کنیم- ملائکه راه حل مهاجرت را بیان می کنند، می گویند: مگر زمین خدا واسع نبود که مهاجرت کنید؟!
لحن این آیه نشان میدهد مهاجرت یک راه حل بود که آن ها متوجه نبودند و جایگاه شان شد جهنم.
پس این مطلب اول که مهاجرت در قرآن راه حل است.
حالا می خواهیم ببینیم مسأله ای که مهاجرت پاسخ آن است چیست؟
هدایت شده از محمد تیموری کیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا