eitaa logo
شعر سیدمحمدحسین ابوترابی
163 دنبال‌کننده
104 عکس
10 ویدیو
0 فایل
اجتماعی،آیینی،عاشقانه
مشاهده در ایتا
دانلود
مخزن الاسرار آن در ، دری که آسمان بسیار می زد خورشید، هر صبح از فلق، یکبار می زد فوج فرشته، گرد آن را سرمه می کرد جبریل بر آن بوسه ی بسیار می زد بر روی آن می کرد گل، دست پیمبر در ، با شکفتن شوق خود را جار می زد بر روی آن عاشق دخیل گریه می بست تا که حبیبش را ببیند، زار می زد هر کس که حاجت داشت، می آمد سراغش وقت گره افتادن در کار می زد آن در، که باب مخزن الاسرار حق بود دستان رد بر سینه ی اغیار می زد در محضر شیر خدا دیدند مردم در را چه بی شرمانه آن کفتار می زد آتش بیار معرکه،نامرد آن روز در را برای دادن اخطار می زد در پشت در ، سیب رسول الله له شد فریاد از این ماجرا، مسمار می زد مانند یک پروانه ی آتش گرفته در نیز خود را بر در و دیوار می زد
مخزن الاسرار آن در ، دری که آسمان بسیار می زد خورشید، هر صبح از فلق، یکبار می زد فوج فرشته، گَرد آن را سرمه می کرد جبریل بر آن بوسه ی بسیار می زد بر روی آن می کرد گل، دست پیمبر در ، با شکفتن شوق خود را جار می زد بر روی آن عاشق دخیل گریه می بست تا که حبیبش را ببیند، زار می زد هر کس که حاجت داشت، می آمد سراغش وقت گره افتادن در کار می زد آن در، که باب مخزن الاسرار حق بود دستان رد بر سینه ی اغیار می زد در محضر شیر خدا دیدند مردم در را چه بی شرمانه آن کفتار می زد آتش بیار معرکه،نامرد آن روز در را برای دادن اخطار می زد در پشت در ، سیب رسول الله له شد فریاد از این ماجرا، مسمار می زد مانند یک پروانه ی آتش گرفته در نیز خود را بر در و دیوار می زد https://eitaa.com/smhabootorabi