عبداللهبنالحسن علیهماالسلام
سه تن از فرزندان امام حسن مجتبی(ع) در کربلا به شهادت رسیدند: عَمْرو، قاسم و عبدالله که سن او در منابع معتبر نیامده است؛ اما با توجه به سال شهادت امام حسن(ع) او در عاشورا، دستکم یازده سال داشته است.
یادکرد مصیبت او
در آن لحظات پایانی که خون زیادی از بدن امام رفته بود و دیگر رمقی برای جنگ نداشت شمر با گروهی از پیادهنظام به سوی امام آمد و او را محاصره کردند؛ ثُمَّ إنَّهُم أحاطوا بِهِ إحاطَةً.
این صحنه را هم خواهرش زینب(س) دید هم عبدالله.
یتیم امام حسن(ع) طاقت از کف داد و به سمت عمو دوید؛ وَ أقبَلَ إلَى الحُسَينِ(ع).
دختر علی(ع) او را گرفت تا نگه دارد؛ فَأَخَذَتهُ اختُهُ زَينَبُ ابنَةُ عَلِيٍّ لِتَحبِسَهُ.
چشمان عمو که نگران خیمهها بود صحنه را دید به خواهر فرمود: خواهرم او را نگهدار؛ إحبِسيهِ يا أُختي!
اما عبدالله نپذیرفت و گفت: به خدا سوگند، از عمويم جدا نمیشوم؛ وَ اللّهِ لا افارِقُ عَمّي.
عبدالله در چشم بر هم زدنی خود را به عمو رساند و در کنار او ایستاد؛ فَقامَ إلى جَنبِه.
این دُرست زمانی بود که بَحربنکَعب خواست با شمشیر ضربتی به حسین(ع) بِزند؛ و قَد أهوى بَحرُبنُكَعبِ إلَى الحُسَينِ ع بِالسَّيف.
عبدالله فریاد زد: اى خبیثهزاده! میخواهی عموى مرا بُكُشى؛ يَا بنَ الخَبيثَةِ! أ تَقتُلُ عَمّي؟!
نانجیب جوابش را با شمشیر داد؛ فَضَرَبَهُ بِالسَّيف.
عبدالله دستش را سپر کرد؛ فَاتَّقاهُ الغُلامُ بِيَدِهِ.
دست از پوست آویزان شد؛ فَأَطَنَّها إلَا الجَلدَةَ، فَإِذا يَدُهُ مُعَلَّقَةٌ.
صدای عبدالله بلند شد؛ مادرش را صدا زد: يا اُمَّتاه!
حسین(ع) او را محکم به سینه چسباند؛ فَأَخَذَهُ الحُسَينُ(ع) فَضَمَّهُ إلى صَدرِهِ.
سپس فرمود: ای زادۀ برادرم بر این رنج و درد، شکیبا باش؛ يَا بنَ أخي، اِصبِر عَلى ما نَزَلَ بِكَ!
چیزی نمانده به زیارت پدر، نائل شوی؛ فَإِنَّ اللّهَ يُلحِقُكَ بِآبائِكَ الصّالِحين.
نقل است کاری که حرمله با علیاصغر کرد با عبدالله هم کرد.
حرملةبنكاهِل كه خدا لعنتش كند او را با تير زد و در همان دامان عمويش، ذبح كرد؛ فَرَماهُ حَرمَلَةُ بنُ الكاهِلِ لَعَنَهُ اللّهُ بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ و هُوَ في حِجرِ عَمِّهِ الحُسَينِ(ع).
#یادکرد_مصیبت #عبدالله_بن_الحسن(ع)