⭕️ انقلاب و دوستی خاله خرسهی اصولگراها
✅ قسمت اول؛ #بیماری مزمن و لیستهای #همهشو_بده
بهزودی، سر و کلهی سیاسیکاران اصولگرا برای تعیین تکلیف #حزب_الله در انتخابات پیدا میشود. بیتالغزل نغمهی اصولگرایان قطعاً باز هم ضرورت #وحدت در برابر اصلاحطلبان است و با همین ادعا قطعاً ابتدا بچههای انقلابی را ساکت خواهند کرد و ادامه ماجراها...
صدالبته میان اصولگرایان و نامزدهای پیشنهادی آنها گاهی افراد صالح و سالمی هم پیدا میشود، اما مشکل اینجاست که از نظر اصولگرایان ما باید در برابر بستههای پیشنهادی آنان که پس از سهمخواهیهای بچگانه و پشت درهای بسته آماده شده، چشمبسته بایستیم و بگوییم: به به! همهشو بده!
دربارهی این تجربهی تلخ تکراری، حرف زیاد است اما فعلاً در این یادداشت میخواهم سردرگمی سیاسی اصولگراها را بهمثابه یک بیماری شرح بدهم.
اصولگرایان مثل هر جریان دیگری از #درد رای نیاوردن (عدم اقبال مردم به آنان) میرنجند. اما متوجه نیستند که این درد، ناشی از یک بیماری است که تا درمان نشود، درد ریشهکن نمیشود.
اما #بیماری آنها چیست؟ این بیماری پدیدهای است مرکب از: نداشتن ایده و آرمانِ حداکثری یا جدید، از دست دادن قدرت اثرگذاری اجتماعی، فقدان توانایی مدیریت همسوی اختلاف سلایق، و در یک کلمه نداشتن قدرت برای ایجاد یک وحدت ریشهدار و پایدار.
اما اصولگرایان حاضر نیستند این بیماری خود را #درمان کنند. چون یا متوجه بیماری نیستند و یا خوش ندارند این مشکل را به روی خودشان بیاورند. پس چه کار میکنند؟ صورت مسأله را تغییر میدهند! بیماری را به همان درد (رای نیاوردن) تقلیل میدهند و سپس دنبال #مسکّن میگردند. همین!
حالا مسکّن این درد مزمن چه میتواند باشد؟ ساکت کردن منتقدان دلسوز، بایکوت کردن پیشنهادهای اساسی برای درمان و نهایتاً حرکتهای جهشی با اسم #وحدت.
در واقع آنها بهجای این که دنبال ایجاد وحدت واقعی بر حول محور آرمانها و ارزشهای مشترک باشند، دنبال ایجاد صورتی ساختگی و ناپایدار از وحدت با اتکا به ایجاد وحشت هستند.
مسکّن جواب میدهد؟ ممکن است بله، ممکن است نه. هر بار مسکّن، درد را خوب کند (یعنی به سبب ضعف رقبا یا هر عامل دیگری، انسجام موقت و حداقلی اصولگرایان منجر به رای آوردن گزینههایشان بشود)، با افتخار میگویند: «دیدید راه حل همین بود!؟ مبادا دفعه بعد کسی حرف دیگری بزند!» اما خدا نکند درد بهخاطر شدت بیماری خوب نشود (یعنی نتوانند مردم را قانع کنند و رای نیاورند)، آن وقت است که واویلاست! نه تنها از این که پیگیر درمان نبودهاند پشیمان نمیشوند، بلکه مقصر را انقلابیون یا آن دسته از اصولگرایان سالم و دغدغهمندی میخوانند که با صرف انرژی برای درمان، وحدتِ مسکّنجویی را شکستهاند! #مغالطه تکراری آنان همین تفسیر همیشگی نتایج بر اساس پیشفرضهای بیمار نبودن و مقصر نبودن است.
خلاصه، این سیاسیون حاضر نیستند بپذیرند مشکل از عمق بیماری است و از ناکارآمدی مسکّنها. پس همیشه برای رای آوردن و نیاوردن، توجیهات فوق را مسلّم و بدیهی میدانند. حالا در عمل چندان فرقی هم ندارد که در این مسیر مغرض باشند (چون بنگاه مسکّنفروشی دارند و برای آباد ماندن بنگاهشان چشم دیدن پزشکان نخبه و خبره اعم از پیر و جوان را ندارند) یا متوهم باشند (یعنی واقعا بیماری را درک نمیکنند و مسکن را راه حل واقعی میدانند). در عمل آن چه اتفاق میافتد افزایش عمق بیماری است و ایضاً سطح توهم بیمار.
البته قصه در جریان اصلاحطلب هم کمابیش از همین قرار است. با این تفاوت که آنها، هم در مهارتهای درمانی و هم در استعمال مسکّنهای قوی کمی جلوترند. ولی عاقبت آنچه میتواند هر روز شکنندهتر شود، اعتماد مردمی است که گمان میکنند جز این دو جریان مدعی (یا حد وسط و جمع بین آنها مثل حسن روحانی) کسی برای نمایندگی افکار عمومی وجود ندارد، پس بهدنبال افول روزافزون سلامت این دو جریان، سطح شوق و امید و مسئولیتپذیری عمومی نیز در عرصه سیاست پایین و پایینتر میآید. و این بدترین واکنشی است که میتواند در برابر انرژی بزرگ گام دوم انقلاب، ایجاد شود.
اما بحث من در این بین، بیشتر بر اصولگرایان متمرکز است چون فعلاً آنها هستند که با ادعا و نقاب #اصول گرایی، دارند از جریان انقلابی و مردم و نخبگان دلسوز و مستقل حزباللهی دلبری میکنند و خودشان را بهعنوان نماینده و سوپرمن آنها جا میزنند. در حالیکه در بهترین حالت و با فرض نیت خالص (که قطعاً در همهشان نیست) در واقع دارند مثل #خاله_خرسه، هرچه استعداد انقلابی و متخصص و سالم است را به پای خالهبازی توهمی خود فدا میکنند...
ادامه دارد...
#انتخابات #انتخابات_مجلس #اصولگرایی #اصولگرایان #مجلس_یازدهم #گام_دوم
👇یادداشتهای محمدجواد میری/ کانال «امّا بعد...»:
🆔 eitaa.com/smjmiry
🆔 ble.im/join/OGU5NmI2NT
🆔 t.me/smjmiry
انقلاب و دوستی خاله خرسهی اصولگراها- قسمت دوم
⭕️ جوان مؤمن انقلابی و دوقطبیهای قلابی
🔻مرزبندی #اصولگرایی و #اصلاحطلبی اصلاً از کجا در آمد؟ سخن درباره واقعیت این جریانات است، نه دو مفهوم زیبای اصولگرایی و اصلاحطلبی. مرور تاریخچه دعواهای سیاسی کشور از مجمع و جامعه گرفته تا چپ و راست، فرصت دیگری میطلبد. همچنین مقایسه عمل دو جریان با ادعا و نامشان (اصول و اصلاح) بحث دیگری است.
🔻فعلاً میخواهیم بپرسیم چرا این دو جریان و رسانههایشان میخواهند همه چیز را ذیل این رقیبتراشی دوقطبی تفسیر کنند؟ آخر از نظر این دو جریان، ظهور هیچ شخص و جریان دیگری در کشور معنی ندارد جز این که:
▫️یا وابسته به این دو باشد (که البته از نظر ما، هم این گزینه و طبیعتاً بعدیها هیچکدام ذاتاً جرم نیست اما فضلی هم نیست)
▫️یا ویرایشی از این دو باشد (مثل نواصولگرایی)
▫️یا رسماً وسط لحاف بخوابد و هر از گاهی لحاف را از یک سمت بکشد (مثل روحانی و شعار استفاده از معتدلان دو جناح)
▫️یا در خدمت دسته بالا باشد و مثلاً معتدل باشد (مثل لاریجانی)
▫️یا اگر جزو معتدلان این دو طیف نیست (خوب یا بد) جزو افراطیونشان محسوب شود
▫️یا اگر جزو افراطیونِ داخل دو طیف نیست، رسماً یک افراطی خطرناک یا فرد بیهویت قابل ترحم تلقی شود
▫️و...
خلاصه هرچه هست و هرکجا هست باید بر اساس این دو نقطه اصلی (اصولگرایان و اصلاحطلبان) مکانیابی و فهم شود. هیچ معنای مستقل و هویت پایداری فراتر از این دو نباید معنا یابد!
🔻البته هیچ عیب ندارد که تصور کنیم دو جریان مخالف و متفاوت در فضای کشور وجود دارد، اما به این شرط که این همه شبیه همدیگر نباشند؛ چون:
▫️هر دو اهل تسلیم در برابر غرب هستند (برجام و مدافعان سرسخت اصولگرایش را به یاد بیاورید) هرچند یکی غرب را رسماً قبله آمال بداند و آن دیگری از باب انجام تکلیف به دامن غرب بیفتد!
▫️هر دو دچار اَشرافیت و بیتوجهی به دردهای عامه مردماند و ایضاً دارای ردپاهای کلان در فسادها و تبعیضها.
▫️هر دو کارگزار یا خدمتگزار برنامههای موسوم به توسعه هستند و برای اداره کشور طرحی تحولی مبتنی بر آرمانها ندارند. (مقایسه کنید محتوای اجرایی برنامهها -و نه ادعاهای- مرحوم هاشمی را با روحانی و با قالیباف و مجلس ششم، و نهم و...)
▫️هر دو در بایکوت موضوعات ملی و انقلابی و تقلیل سیاستورزی به رقابت سیاسی بین خودشان مشترکند (مثلاً هرگز دیدهاید هر یک از این دو جریان درباره اقتصاد مقاومتی موضع یا تحلیلی رسمی داشته باشد؟ یا در حوزه فرهنگ جز مسائلی مثل کنسرت و ورود زنان به ورزشگاه، تئوری و برنامه و چشماندازی قاطع بدهد؟) که صدالبته در این زمینه باز دست مثلاً اصلاحاتیها از حرفهای آکادمیک پرتر است.
▫️ و...
🔻اما چاره چیست؟ آن اصولگرایی حقیقی که رهبری توصیف کرده چگونه محقق میشود؟ چند جواب میشود داد:
▫️حفظ دوقطبی قبلی و حذف صورت مسأله!
▫️نفی مطلق جریانات موجود (خوراک مشترک ضدانقلاب و نخبگان انقلابی تنزهطلب!).
▫️ایجاد جریان سوم (ایدهای که بارها شکست خورده است؛ یا باز به یکی از دو سمت غش کرده و یا نتوانسته در رقابت نابرابر و سنتی این دو جریان، پرچم پرزوری بلند کند. چون خواسته سوم باشد و نه خودش!)
▫️و یا ایجاد #جریان_اول!
یعنی جریانی که دنباله و حاشیه نیست. هویت و البته کارنامه مستقل دارد، آن هم نه فقط در سیاست، بلکه در همه عرصهها.
جریان اول یعنی جریانی که:
فکر و آرمان برآمده از انقلاب (نه گزارهها و مشهورات مبتذل سیاسیون) دارد.
اهل نقد صریح (و نه نفی مطلقِ) جریانات موجود سیاسی است.
با شجاعت و عملگرایی وارد خدمت در موضوعات اولویتدار کشور میشود (نه این که به دعواهای صوری یا جدی اصولگرا و اصلاحطلب بپردازد)
ارتباطات و عملکرد مردمی و نخبگانی گسترده دارد (به سیاستمداران و حزببازی و... دلخوش نیست).
🔻جریان اول یا بخوانید جریان #جوان_مومن_انقلابی نه لزوماً در عرض جریانات سیاسی، بلکه فراتر از آنها باید در فکر پیگیری مطالبات مردم و انقلاب و البته همزمان تنظیم باد جریانات سیاسی باشد.
بله، انقلابی نه بخیل است که اگر کسی بتواند گفتمان سیاسی سومی ایجاد کند، نگران شود، و نه باکی دارد که افرادی خدوم و صادق و انقلابی پیدا شوند که همان اصولگرا یا اصلاحطلب خوانده شوند. برای انقلابی، مهم پررنگ شدن آرمانهاست و بهکارگیری همه ظرفیتها برای آرمانها. انقلابی از سیاست و سیاسیون استفاده میکند، ابزار سیاسیون نمیشود.
🔻 دیدگاه رهبری به کدام یک از چهار گزینه بالا نزدیکتر است؟
🔻 و جریان مستقل جوان مؤمن انقلابی در سیاست چگونه باید پا بگیرد؟...
ادامه دارد...
#جوان_مؤمن_انقلابی #انتخابات #انتخابات_مجلس #اصولگرایان #مجلس_یازدهم #گام_دوم
👇یادداشتهای محمدجواد میری/ کانال «امّا بعد...»:
🆔 eitaa.com/smjmiry
🆔 ble.im/join/OGU5NmI2NT
🆔 t.me/smjmiry
انقلاب و دوستی خاله خرسهی اصولگراها - قسمت سوم
⭕️ چگونه مفهوم مظلوم #وحدت تحریف شد؟
🔻موضوع این یادداشتها همچنان دفاع از معنای سیاستورزی انقلابی در برابر قرائتهای قلابی آن است. پس وقتی پای تبیین نگاه امام و رهبری در میان باشد، چندان مهم نیست که فعلاً:
- آدم خستهای گفته «در انتخابات شرکت نمیکنم»!
- روزنامه سازندگی با تیتر «عبور عدالتخواهی از اصولگرایی» جشن گرفته و عدالتخواهان را تشنه تصاحب کرسیهای مجلس معرفی کرده!
- فلان مشاور سابق حالا تواب شده و به عدالتخواه تندی بدل شده و شهر را شلوغ کرده!
و...
راستش در این آشفتهبازار من خیلی نگران تهمتهایی نیستم که مستقیم و غیرمستقیم به #عدالتخواهی وارد میشود. تهمتها میگذرند و تحریفها میمانند. هرچند، در دل مباحثم به مسائل فوق هم اشاراتی خواهم کرد چون گاه همین اشتباهات و تشابهات، خود به شبهه تبدیل میشوند.
🔻رندی میگفت: اصلاحطلبان مردم را خر فرض میکنند؛ اما اصولگرایان مردم را همان خر هم فرض نمیکنند!
من البته معتقدم عبور از دوقطبی مبتذل اصولگرا-اصلاحطلب نباید به رد کردن همه آنان بینجامد و معنای حذف ظرفیتهای فکری و عملی نظام را به خود بگیرد. اما حتما معتقدم بهرمندی از این ظرفیتهای سیاسی باید با هوشیاری همراه باشد. باید بفهمیم دعوا قبل از آن که سیاسی باشد، گفتمانی است.
مشکل جریان مدعی اصلاحطلبی، تحریف و
تقلیل آرمانهای مقدسی چون #جمهوریت و #آزادی است و مشکل جریان مدعی اصولگرایی تحریف و تقلیل مفاهیم ارزشمندی چون #وحدت. این وسط، گوشت قربانی، انقلابیگری ناب است.
🔻 مگر این همه تاکید امام و رهبری و آیات و روایات را درباره #وحدت نمیبینید؟ آیا این برای تمکین کردن در برابر لیست واحد انتخاباتی کافی نیست؟!
پاسخ این است: فروکاستن مفهوم بلند و وسیع #وحدت و کوچک کردنش در حد بستن و پرستیدن لیست واحد انتخاباتی، تحریف آشکار سخنان امام و رهبری است. هیچ کجای سخنان ایشان، «وحدت» ربطی به حذف رقابتهای سیاسی ندارد. وحدتی که انقلاب میگوید وحدت اهداف و دلها و راهبردهاست نه یکسانسازی روشها و نقشها.
حالا مصداق وحدت انقلابی در انتخابات از نظر امام و رهبری چیست؟
1⃣ حضور حداکثری مردم در انتخابات (که همیشه به تصریح مکرر رهبر انقلاب این حضور حداکثری حتی مهمتر از انتخاب اصلح بوده است اما تحریفگران رهبری هرگز این نکته را به روی خودشان نمیآورند).
2⃣ همدلی بر سر تحقق آرمانهای انقلاب بوسیله معرفی و شناخت #اصلح و رای به او در دل یک رقابت کیفی و پرشور.
3⃣ تمکین به نتایج انتخابات بلکه کمک حداکثری به منتخبان مردم برای تحقق اهداف.
همین. هرگز مطالبه امام و رهبری یا معنای وحدتی که معرفی کردهاند ربطی به تکنیکهای رایج و مبتذل وحدت لیستی نداشته است.
🔻میپرسند: مگر رهبری بارها نفرمودند مرز خودیها و انقلابیهای را تنگ نکنید؟ ما که الگوهایی مثل علی ع داریم چرا وحدت را بشکنیم؟ علی ع بهخاطر وحدت ۲۵ سال سکوت کرد و خودش هم کارگزارانی مثل زیادابنابیه داشت...!
این پرسش هم نمونهای دیگر است از نفهمیدن و در نتیجه تحریف مفهوم مقدس و مظلوم وحدت.
▫️اول این که بحث معرفی اصلح و حمایت از او، نه ربطی به مرحله تعیین مرز خودی و غیرخودی در بدنه جامعه دارد و نه ربطی به تمکین دربرابر نتایج. اصلحگزینی مال مرحلهی انتخاب وکلا و فضایل و عصاره ملت است.
▫️دوم این که بحث ما زمینهسازی برای بهترین انتخاب است نه تن دادن به شرایط نهایی که کار از کار گذشته. هرچند در هر شرایطی هم روند اصلاحی را نباید فراموش کرد.
▫️سوم، انتخابات مقام وحدت حقیقی و اقناعی بر سر خیرالموجودین (اصلح) است و نه تقلید از یک باند خاص بوسیله وحدت تعیینی بر افراد ضعیف. (اعتماد به لیست منطقی است اما نه وقتی که کلیات لیست و لیستبندان هم قانعکننده نیستند).
▫️چهارم، امثال زیاد ابن ابیهها اگر کارگزار باشند یک بحث است، اما اگر بخواهند خود را زبده اصحاب معرفی کنند و مرشد اهل ایمان و لیستبند جامعه اسلامی بشوند واویلاست.
▫️ و پنجم این که فعلاً قصه برعکس است. باید به آقایان اصولگرا گفت انقلابیون مستقل را از دایره خودیها بیرون نکنند!
از این نکته آخر به موضوع یادداشت بعد گریز میزنم. آیا ادعاهای رایج اصولگرایان درباره انتخابات و فرمولهایش و تاریخچهاش، ادعاهایی اخلاقاً صادقانه و منطقاً صادق اند؟ تجربه بیست سال گذشته به ما چه میگوید؟...
ادامه دارد...
#جوان_مؤمن_انقلابی #انتخابات #انتخابات_مجلس #اصولگرایان #مجلس_یازدهم #گام_دوم
👇یادداشتهای محمدجواد میری/ کانال «امّا بعد...»:
🆔 eitaa.com/smjmiry
🆔 ble.im/join/OGU5NmI2NT
🆔 t.me/smjmiry
انقلاب و دوستی خاله خرسه اصولگراها - قسمت چهارم و پایانی
⭕️ #انتخابات و خطر نکات انحرافی
✅ خطر براندازی جمهوری اسلامی به دست (برخی) اصولگراها
قال علی (ع): یُستدَلّ علی إدبار الدوَل بأربع: تضییع الأصول، و التمسک بالفروع، و تقدیم الأراذل و تأخیر الأفاضل. فروپاشی حکومتها چهار نشانه دارد: تباه کردن اصول، چنگ زدن به مسائل فرعی، جلوانداختن بیمایهها و عقب انداختن صاحبان فضل و برتری.
همین. ما پیادهنظام دوستان نادان (این براندازان جمهوری اسلامی) نشویم.
✅ اصولگرایی، نکته انحرافی هویت سیاسی حزبالله
گمانم نتایج ائتلافهای تهران و مشهد بهقدر کافی روشنمان کرده باشد که حزبالله تا وقتی معطل اصولگرایان باشد، فقط وقت و سرمایه انسانیاش را تلف کرده.
انقلاب در آغاز گام دوم است، مطالبات مردم پاسخ میطلبند، کشور در آستانهی پوستاندازی مدیریتی است و این میان، دعواهای انحرافی اصولگرایان بدجور روی خط انقلاب پارازیت میدهد.
حزبالله باید جریان مستقل سیاسی خود را داشته باشد؛ جریانی پیشتاز و متکثر و آگاهیمدار، نه در حاشیه جریانات قبل و نه به تقلید از آنها بسته و دگم.
✅ وحدت لیست، نکته انحرافی علیه مشارکت و انتخاب اصلح
به استناد تاکیدات مکرر رهبر انقلاب و نیز بر اساس مبانی عقلی جمهوری اسلامی، مهمترین هدف در انتخابات باید #مشارکت بالا و حضور حداکثری مردم و در رده بعد، انتخاب #اصلح باشد. این لیستهای کهنه فعلاً برای هر دو هدف مضر و خطرناکاند. فعلاً آن لولوی همیشگی (اصلاحطلبی) هم چندان قوتی ندارد تا هلوها (اصولگرایان) با ترساندن ما از آن، خودشان را به ما قالب کنند. پس اصرار بر یک لیست، معنایی ندارد جز سرد کردن فضای انتخابات و کاستن از رونق رقابتهای شورانگیز و مشارکتآفرین. مردم (نه بدنه محدود متعهد به جناحها) باید گزینههای متنوع و کافی که حرف دلشان را نمایندگی میکنند ببینند تا شوقی بیابند و پای صندوق بیایند.
✅ وحدت لیست، نکته انحرافی بیربط به رأی آوردن
حتی اگر رأی آوردن به هر قیمتی مهم باشد (ولو به قیمت فرستادن یک عده اصولگرای ضعیف دیگر به مجلس که برجامها را بهجای اصلاحطلبان خودشان تصویب کنند!) باز هم برخلاف آن چه سیاسیون تبلیغ میکنند، لیست واحد ربط چندانی به رأی آوردن ندارد.
🔻در انتخابات ۹۶ کنار رفتن قالیباف به نفع رئیسی آرای زیادی از قالیباف را در سبد روحانی ریخت. چرا؟ چون عامه مردم دوقطبی فکر نمیکنند، فقط به کاندیدای دلخواهشان رای میدهند.
🔻برای مجلس ششم، در تهران و مشهد و... لیست واحد اصولگرایان یکهتازی میکرد. نتیجه؟ اصلاحطلبان رای آوردند چون کاندیداها و شعارهایی داشتند که رایدهندگان بیشتری را برای حضور و رای قانع میکرد.
🔻احمدینژاد از دل رقابت متکثر و نفی کاندیدای سازمانی (لاریجانی) پیروز شد.
🔻برای شورای شهر ۹۶ مشهد، جمع آرای نامزدهایی که همه لیستهای اصولگرا و انقلابی به آنها رای دادند، باز هم به کف رای منتخبان نرسید. مغالطه رایج در تفسیر نتایج این انتخابات را در قسمت اول یادداشتها شرح دادهام.
و...
هرچند باید پرسید در بسیاری از همان ادوار طلایی (!) که اصولگرایان بر مجلس حاکم شدند، چه عملکرد انقلابی و مردمی و راهبردی داشتند؟!
خود این «فقط رأی آوردن» یک نکته انحرافی برای مفید بودن است!
✅ جوانگرایی در نامزدها، نکته انحرافی بیربط به گام دوم
دعوای ما با لیستبندها سر حذف جوانها نیست. سر حذف اصلحهایی است که البته بعضیشان هم جواناند. پیام «گام دوم» سپردن کارها به جوانان است و جوانی هم شرط مهمی در اصلحیت اجرایی است، اما هر نهادی -از رهبری و خبرگان گرفته تا قوای سهگانه- اقتضای خودش را دارد. مجلس شورای اسلامی جای اجرا نیست. جستجوی اصلحیت در نظارت و تقنین، یعنی هم مدرّسهای پیر و پخته را بخواهیم و هم دیالمههای جوان اما پخته را.
✅ فرایندهای لیستبندی، نکته انحرافی اقناع
مشکل لیستبندهای انحصارطلب که مخالف تکثر لیست و مخالف عملی کیفیت لیست هستند، اصالتاً شکل رایگیری و سازماندهی محافل لیستبندی هم نیست. با هیچ فرایند کمّی به تنهایی، اقناع محقق نمی شود. نتایج هر شیوهای اگر برآمده از یک همفکری کیفی و گفتمانی نباشد، به محض کمّی شدن مناقشهانگیز میشود. نتیجه اقناعی که اکثریت را راضی کند فقط با یک «فرایند» اقناعی و فکری حاصل میشود.
✅ چه باید کرد؟
فرمول رازآلودی برای موفقیت نداریم جز ادای تکالیفی که از آن سر باز زدهایم. توبه از راهبردهای دهانپرکن اما توخالی غیرانقلابی + تلاش برای گرم کردن انتخابات با هر وسیله مشروع و معقولی از جمله تنوع فهرستهای مردمی و نخبگانی + تلاش برای شناخت و مقبولکردن اصلح + تلف نکردن انرژی بر سر پیشبینیهای نوسترآداموسی و نگرانیهای غیرانقلابی.
👇یادداشتهای محمدجواد میری/ کانال «امّا بعد...»:
🆔 ble.im/join/OGU5NmI2NT
🆔 t.me/smjmiry
🆔 eitaa.com/smjmiry
✅ بلوغ سیاسی #مشهد و چند نکته درباره فهرستهای #انتخابات شورا
محمدجواد میری
(قسمت اول)
🔻در حالی که فضای لیستبندی انتخاباتی تهران هنوز در حال و هوای دهه هفتاد و هشتاد است، مشهد و تبریز و اهواز و شیراز و... دارند یک بلوغ دهه پنجمی را پشت سر میگذارند. در تهران، فضای سیاسی همچنان همین قدر مبتذل است که با گذاشتن مهندس چمران در صدر و دختر سردار سلیمانی در ذیل، یک لیست انتخاباتی درست میشود. حالا اگر این لیست را قبول نداشته باشی، راهش نوشتن یک لیست دیگر است! همین.
اما اوضاع مثلاً در مشهد از چه قرار است؟ اینجا دعوا نه بر سر لیستها بهعنوان مجموعه نامزدها، بلکه بهعنوان چند هویت و هدف و فرایند مختلف است. ائتلاف مردمی عدالت، نهضت مردمسالاری دینی، مجمع مبین و... نمونههایی بینظیر در فرایند غربال و معرفی نامزدها بودند که در این دوره شکوفایی و درخشندگی ویژهای داشتند و خود منشأ فهرستهای متنوع دیگر در مشهد شدند. تجربههایی که از دهه هفتاد تا امروز با عنوانهایی چون مجمع تبشیر، انجمن طلاب و دانشجویان، مجمع مطالبه، تشکلهای شاخصگرا و... در مشهد پا گرفتند و پیش آمدند، و رویشهای سیاسیای که به برکت نفس مردان دینی و انقلابی در این تشکل و آن تشکل رخ نمودند، حالا چنان جدی شدهاند، که انقلابیهای مشهد خود را مخیر به انتخاب بین فهرستهای انقلابی گوناگون و گلچین کردن نامزدهای مطلوب از میان آنها میبیند.
🔻در این میان جریان سنتی لیستبندی که در دهه هشتاد میکوشید تنها با تقابل و تکفیر، رویشهای سیاسی حزبالله را بایکوت کند، حالا روشهای تقارن و تقلید را هم به ابزارهای خود افزوده و ناچار شده است پابهپای رشد جریان انقلابی در مشهد، سر و شکل لیستبندی خود را درست کند و منطقش را قابل دفاع نشان دهد. کجا سراغ دارید در تهران اصولگرایان سیاسی از هر طیفشان (باهنری تا چمرانی) مجبور باشند برای خودشان فرایند بچینند، مجمع عمومی بسازند، سخنگو بگذارند و وارد بحث گفتمانی شوند؟! این تغییر که حتی در بدنه سنتی اصولگرا در مشهد ایجاد شده (و برخی آن را رشد این جریان میپندارند و برخی آن را تنها پیچیدهسازی نمایش سیاسی میدانند) در هر صورت نتیجه رقابت این جریان با رشد سیاسی حزباللهیهای شهر و تلاش برای عقب نماندن از بلوغ خاص مشهد است. وگرنه آن چه در تهران اتفاق میافتد و از کشور مطالبه میشود چیزی جز همان دوقطبیسازی دروغین فضا و بستن لیست بر اساس حضور سهمخواهانه تشکلهای سیاسی اصولگرا نیست.
🔻اما این پوستاندازی جدی در مشهد، فرصتی برای گفتوگوهایی جدید فراهم کرده که هرگز در سطح ملی مطرح نیست. مثلاً تغییر الگوی اعتماد و مرجعیت سیاسی. اگر در دهه شصت و هفتاد، حزب جمهوری و جامعه روحانیت و مجمع روحانیون مرجع سیاسی بودند، کم کم جای خود را به فرایندهای سیاسی و پرفساد دو جناح و بلکه سه جناح (کارگزاران ایران/ پژمانیسم مشهد) دادند. تجربههای جدید مشهد، مدل سومی است که میخواهد نقاط قوت دو مدل قبل را داشته باشد و نقاط ضعفش را نه. و البته در این مسیر باید به شناسایی نقاط ضعف بالفعل و بالقوه خود هم اهتمام داشته باشد.
🔻موضوع مهم دیگر، رونمایی از دست خالی جناحهای سیاسی درعرصه نظر و عمل است. جالب است که نخبگان انقلابی شهرها میخواهند برای حل مسائل و فعالسازی ظرفیتهای شهرشان حرف بزنند، تصمیم بگیرند و عمل کنند و در پسِ این مراحل به تئوری مدیریت شهری مطابق گفتمان انقلاب برسند، اما جریانات سیاسی میگویند نه، شما باید اول یک دعوای جانانه سر لحاف ملا (که همان به دست گرفتن اداره تکنوکراتی شهر است) بکنید و بعد ببینید قدرت در شهر دست کدام جریان باید باشد و بعد هر جریانی که حاکم شد، باید امورات یومیه بلدیه را هم رتق و فتق کند!
🔻اما یکی دیگر از مهمترین موضوعات، این است که بحث از مقایسه نامزدها فراتر رفته و به مقایسه فرایندها و جریانات رسیده. به راستی کدام فرایند (یا کدام الگوی مرجعیت سیاسی) قابل اعتمادتر است؟ در این باره من چند شاخص پیشنهاد میکنم که در واقع پاسخ به این سوال است که: چرا به فهرست ائتلاف مردمی عدالت رای میدهم؟
ادامه در پست بعد 👇👇👇
@smjmiry