از وقتی که رفتی نخ این تسبیح پاره شد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_امیر_المومنین
#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهراء
#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰❀•❀🇮🇷🌤️🌲❀•❀⊱━━╮
@smmdjk
╰━━⊰❀•❀🌷🌤️🕊❀•❀⊱━━╯
من قدرت و محبت مادریِ
حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) را
در هور،غرب کانال ماهی و
وسط میدان مین دیدم،
وقتی شما مادرها نبودید و
فرزندانتان در خون
دست و پا میزدند،
منحضرتزهرا(سلاماللهعلیها)رادیدم...
شبتون به نگاه شهدا
به امید فردای بهتر
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_امیر_المومنین
#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهراء
#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
3.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مزار حاج قاسم
صف مردم برای قرائت فاتحه وزیارت قبل
و عکس خاصی که غم رو چندبرابر میکنه
نور به قبرت بباره حاج قاسم وسید شهید خدمت #رئیسی عزیز
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#دلم_برای_رئیسی_سوخت
🔻 یکی از روزهایی که در مقر لشکر۴۱ ثارالله در نزدیکی اهواز مستقر بودیم، من و «محمدجواد زادخوش» و یکی از دوستان که دوربین عکاسی داشت، برای عکس گرفتن از سنگر بیرون زدیم که با "سردار سلیمانی" فرمانده لشکر، مواجه شدیم. به محض دیدن حاجقاسم تصمیم گرفتیم با ایشان هم یک عکس یادگاری بگیریم. حاجقاسم چون محمدجواد را به واسطهٔ آشنائی با برادر بزرگترش میشناخت و از شوخطبعی او خبر داشت، همانطور که از روبرو سمت ما میآمد، از همان دور به جواد گفت: «من با شما عکس نمیگیرم.» جواد هم بیمعطلی و باخونسردی گفت: «ما که نمیخواهیم با شما عکس بگیریم. میخواهیم دوربینمان را به شما بدهیم تا از ما عکس بگیرید!» حاج قاسم که جاخورده بود، لبش به خنده باز شد و آمد کنارمان ایستاد و عکس یادگاری گرفتیم که این همان عکس است.
🔻 از راست : مصطفی عربنژاد ؛ سردار حاجقاسم سلیمانی و محمدجواد زادخوش
راوی و عکاس: حسن منصوری
🔻 بسیجی شوخطبعِ خانوکی محمدجواد زادخوش که به سال ۱۳۴۲ در «خانوک» در کرمان به دنیا آمده بود، به تاریخ ۲۱ اسفند ۱۳۶۳، در «عملیات بدر» خرقهی شهادت پوشید.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_محمد_جواد_زاد_خوش
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰❀•❀🇮🇷🌤️🌲❀•❀⊱━━╮
@smmdjk
╰━━⊰❀•❀🌷🌤️🕊❀•❀⊱━━╯
شاید "شهادت"
آرزوی همه باشد
اما یقیناً جز مخلصین
کسی بدان نخواهد رسید...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_ابو_مهدی_المهندس
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰❀•❀🇮🇷🌤️🌲❀•❀⊱━━╮
@smmdjk
╰━━⊰❀•❀🌷🌤️🕊❀•❀⊱━━╯
وقتی حاج قاسم خدا را به مهریه
حضرت زَهــۜــرا قسم میدهد...
فرماند بود، شبِ عملیات
بچههای غواص را در سرما
در کنار اروند جمع کرد و گفت:
این آب را میبینید ؛
این آب مهریه فاطمه زهراست؛
خدا را به حق مهریه حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها)
قسم بدید که امشب از این آب بگذرید
و دل امام را شاد کنید...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
انتشار برای نخستینبار
آن کس که داشت نذرِ شهادت شهید شد...
شهید حاج قاسم سلیمانی:
بارها گفتهام اگر فقط یک عضو در بدنمان باشد، آمادهام آن را تقدیم کنم به دو نفر؛ رهبر معظم انقلاب و سید حسن نصرالله
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_سید_حسن_نصرالله
10.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ اهمیت نماز در کلام حاج قاسم سلیمانی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#نماز_اول_وقت_سفارش_شهدا
#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
7.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عادت داشت هر شب به پدر و مادرش زنگ بزند. فرمانده نیروی قدس بود و باید مسائل امنیتی را رعایت می کرد. هر بار که زنگ می زد باید سیم کارتش را عوض می کرد، یا از سیمکارت من استفاده می کرد، در دل پایگاه های عراق و سوریه هم که بود تماس هر شبش ترک نمی شد. با یک تماس دل خوش شان می کرد و چشمه دعای شان را جاری می کرد.
راوی : همرزم شهید 🍀
#خاطرات_شهدا
#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
2.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«شب عید من دستم خالی بود و نوههایم فکر میکردند که فردا به دیدنم میآیند، پول نو میدهم. آن زمان پیش خودم ناراحت بودم. بعدازظهر آن روز کسی با من تماس گرفت و گفت که میخواهم بستهای از طرف حاج قاسم برای شما بیاورم. سه بعدازظهر نشسته بودم که یکی از بچههای حاج قاسم بستهای را برای من فرستاد و رفت. بسته را باز کردم دیدم داخل بسته پول نو است». مهم است که یک فرمانده حواسش به رزمنده زمان جنگ باشد. تمام اینها به ویژگیهای فردی حاج قاسم برمیگشت
راوی : از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس 🍀
#خاطرات_شهدا
#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
858.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از راه که می رسید پدرش را می برد حمام بعدش خودش لباس های پدرش را می شست. می نشست کنار بابا دستش های چروکیده اش را نوازش می کرد
و می بوسید. می رفت جورابش را می آورد و موقع پوشاندن جوراب لبهایش را می گذاشت کف پای پدرش.
#خاطرات_شهدا
#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔸️سرزده آمد به جلسه قرآن روستا مثل بقیه نشست یک گوشه و شروع کرد به خواندن از حفظ. پرسیدم شما با این همه مشغله چه طور فرصت حفظ قرآن داشتید؟
🔸گفت: در ماموریتها فاصله ی بین شهرها را عقب ماشین مینشینم و قرآن میخوانم.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی