💠چهارمین نشست ملی هیأت ها و تشکل های دینی شامل برنامههایی متنوع و فرصتی بینظیر برای تبادل نظر، تجارب و توسعه همکاری میان اعضای هیأتها و تشکلهای دینی است.در این نشست، چهار کارگروه تخصصی تشکیل شده که هر یک از آنها به موضوعی مهم اختصاص دارد و اعضای شرکتکننده از هیأتهای برجسته گردهم آمدهاند.
🔸️کارگروههای تخصصی هنر و رسانه، فرهنگی و تبلیغی، سبک زندگی و خدمات اجتماعی، و تربیتی در این نشست حضور دارند. هر کارگروه شامل اعضای با تجربه است که در کنار دو راهبر با دانش و تجربه فعالیت میکنند. طی جلسات این کارگروهها، اعضا با به اشتراکگذاری تجارب هیأتهای خود در موضوع "جهاد تبیین"،تجربیات، ایدهها، دیدگاهها و پیشنهادات خود را مطرح میکنند. در ادامه، گفتوگوها توسط راهبران هر کارگروه هدایت و جمعبندی میشود تا نتایجی عملی و قابل اجرا حاصل شود.، چون مسئولیتی سنگین دارند و نباید دچار سطحینگری شوند.»
🔹️مشروح خبر را در سایت هوای نو بخوانید.
https://havayenoo.ir/news/link/148
💠 در هوای نو هیأت نفسی تازه کنیم...
#نشست
#نشست_ملی
#هوای_نو
#مهرواره_هوای_نو
#سومین_مهرواره_هوای_نو
@havayenoo
🔸وضعیت دینداری در دوره پهلوی
#گزارش_داخلی
(مقدمه: دینداری، ازجمله مسائل و دغدغههای جامعۀ ایران در دوران معاصر است. بهطور خاص، بعد از انقلاب اسلامی، از آن روی كه قدرت برآمده از گفتاری دینی بود، این موضوع برجستهتر شد. با سپریشدن چهاردههونیم از عمر جمهوری اسلامی، هنوز یكی از بحثهای كانونی در سطح اجتماعی-ملی مسأله دینداری است؛ اینكه دینداری جامعۀ ایران، در چه وضعیتی قرار دارد. در چنین شرایطی مسأله دینداری در گذشتۀ ایران نیز مهم شده است. در واقع، نخبگان و عامه با قیاس اكنون و گذشتهای كه «متصور» هستند، به مسأله دینداری نظر كرده و حكم سقوطِ دینداری در جامعۀ كنونی ایران را صادر میكنند. در این میان، غالب قیاسها، متكی به نظام سیاسی صورت میگیرد؛ به این معنا كه در نظام سیاسی جمهوری اسلامی با هستۀ دینی، دینداری كاهش یافته و در نظام پیشین با وجود آن كه گفتار دینی در حاشیه و ناسازگاری با نظام سیاسی بوده، وضعیت دینداری مردم بهمراتب بهتر از اكنون بوده است. محمود ذکاوت در این یادداشت، با بررسی گزارشهای نهادهای دولتی، پژوهشهای نخبگان دانشگاهی، اسناد ساواک و اخبار و گزارشهای مطبوعات، تلاش میکند این تصور فراگیرشده را رد، و بحران عمیق در دینداری ایرانیان در دوره پهلوی خاصه در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ را روایت کند. برای مطالعهٔ کامل متن، به شماره ۱۹-۲٠ ماهنامه سوره مراجعه کنید.)
از نیمۀ ۱۳۳۹، نخستین تلاشها از سوی عناصر قدرت در دوره پهلوی، برای تدوین و اجرای یک برنامه همهجانبه برای تغییر جامعه ایرانی صورت گرفت. با دیكته امریكاییها، موسوم به «اصل چهارِ ترومن»، این برنامه به اجرا گذاشته شد و تداوم یافت. «انقلاب سفید» و «انقلاب شاه و مردم» عنوان این برنامه بود كه در ۶ بهمن ۱۳۴۱ در یک همهپرسی صوری نیز رأی دلخواه قدرت و محمدرضا پهلوی را برای اجرا گرفت. در ادامه، همه دولتها و مجالسِ شكلگرفته در دوره پهلوی، توان خود را برای تحقق این برنامه قرار دادند. البته تا پیش از آن نیز خاصه از كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، این شاه و عناصر دربار بودند كه یكهتاز قدرت، سیاست و فرهنگ در ایران بودند. با وجود این، از انقلاب سفید به بعد، شكل و سازمان محكمتری برای تغییر جامعۀ ایران در دستور كار قدرت قرار گرفت ... وضعیت اجتماعی و دینداری جوانان در پایتخت چنان بحرانی بود که نخبگان دانشگاهی، برای حل آن گرد هم جمع شدند.
اسدالله شیفته، سرپرست سازمان هدایت جوانان، در سال ۱۳۴۱ چنین گزارشی از وضعیت دینداری جوانان تهران میدهد: «نسل جوان از كیش و آئین، جدّاً دور مانده است. نسل گذشته برای مبارزه با نگرانیها و ناگواریها و یأس و جوش و خروشهای جوانی، تا حد ممكن از دستورات الهی الهام میگرفت اما امروز نهتنها معتقدان به آن نحو در میان نسل جوان وجود ندارند، بلكه اجتماع امروز نتوانسته است چیز دیگری جایگزین آن سازد».
ناصرالدین صاحبالزمانی، در مجموعه یادداشتهای «جوانی پررنج» در مجلۀ «مسائل ایران» که بعداً در قالب کتاب هم منتشر شد، وضعیت اجتماعی و فرهنگی و دینی جوانان ایران در دهۀ ۱۳۴۰ را نشان میدهد. برآیند مقالات صاحبالزمانی، مسائل و مشکلاتی است که بحران هویت در رأس آن قرار دارد.
رضا آراسته در کتاب «تجدید حیات جوانانِ دورۀ برخورد تمدنها» نیز بعد از بررسی و مقایسه وضعیت جوانان ایران و جهان، به صراحت تأکید میکند که «جوانان ایران امیدی به آینده ندارند».
نویسنده دیگر، سیدمحمدتقی میرابوالقاسمی است که با تمرکز بر تحقیقی پرسشنامهای در استان گیلان، وضعیت فرهنگی و دینی جوانان در اواخر دهۀ ۱۳۴۰ و اوایل ۱۳۵۰ را بحرانی توصیف میکند.
گزارشهای فوق همگی بر وجود بحران دینی و فرهنگی در ایران دهۀ ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ تأکید میکنند ولی راه حل آنها برای این بحران چیزی نبود که بتواند مسأله را حل کند؛ چراکه متکی به پیشنهادهای آنان، دولت پهلوی به تأسیس نهادهای مختلف در حوزه جوانان نظیرِ «کاخ جوانان»، «اردوی عمران ملی» و «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» دست زد. نهادهای مورد نظر، نهتنها بحران دینی مذکور را حل نکردند بلکه در تشدید آن دخیل بودند.
در کنار پژوهشهای فوق، رجوع به صورتِ مذاكرات مجلس در دهۀ ۱۳۴۰ تصویر واضحتری از ارزیابی دینداری ایرانیان در این دوره به دست میدهد. در ادامه، بهمثابه «مشت نمونۀ خروار»، به بخشی از مذاکرات مجلس شورای ملی از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۳ توجه خواهیم کرد تا درک و شناخت دقیقتری از وضعیت دینداری ایرانیان در آن دوره پیدا کنیم.
👇
👆
افتخار هشترودى، نماینده مجلس شورای ملی در مجلس بیستم، در نطق خود در تاریخ روز سهشنبه ۲۳ اسفندماه ۱۳۳۹، درباره طرح برنامه دولت و ابراز رأى اعتماد به دولت «شریفامامی» در بخشی از نطق خود چنین گفت: «دانشآموزان و دانشجویان از حیث اطلاعات مقدماتى در امور مذهبى که خود موجد ایمان است، ضعیف بوده و حق این است در این مورد کمال توجه را مبذول و از حالا نهال افکار آنها را به اصول و فروع دین، آبیارى نمایند.» آنطور كه از نطقهای مجلس برمیآید، وضعیت مدارس (محصلین و معلمین) بهلحاظ دینی، به شدت آشفته بوده است.
مهندس اردبیلى، از دیگر نمایندگان مجلس شورای ملی در نطق خود راجع به بودجۀ ۱۳۴۰ کل کشور، «شمهاى از وضع خراب دستگاه عظیم مملکتى» را چنین توضیح میدهد: «دل من و هر فرد ایرانى خون است ... تربیت در مدارس، خواه دینى و خواه اخلاقى، مفهومى ندارد ... فضایل اخلاقى از مدارس، رخت بربسته و رذایل اخلاقى، آن را گرفته است وا اسفا! اگر اینطور فرهنگ و تعلیم و تربیت پیش برود نسل آینده چگونه نسلى خواهد بود؟! خدا مىداند».
بحران دینداری در میان جوانان، چنان مسأله بود كه ابوالفضل حاذقی نیز در نطق خود میپرسد: «چرا امروز در اجتماع خودمان، مسأله دین و مسأله ایمان تا این اندازه مورد بىتوجهى دولت واقع شده است؟» حاذقی در ادامۀ بحث خود، مستند به سخنان محمدرضا پهلوی، تأكید میكند وزارت فرهنگ باید برنامه را منطبق کند با تعالیم دینى و باید سعى بشود تعلیمات دینى، شرعیات و قرآن از آغاز طفولیت به بچههاى مسلمان تدریس بشود. در ادامه وی به چالشهای این مسأله نیز اشاره میكند: «میگویند بچۀ خردسال، قرآن که زبان عربى است نمىفهمد. چطور این بچۀ مسلمان، زبان انگلیسىی میتواند در کودکستان یاد بگیرد ولى زبان عربى نمىتواند یاد بگیرد و زبان فرانسه میتواند در کودکستان یاد بگیرد، قرآن را نمىتواند در کودکستان یاد بگیرد؟» در همین جاست كه حاذقی به مسأله مهمی دربارۀ دینداری و حكمرانی اشاره میكند كه به خوبی تصویر وضعیت دینداری در روزگار پهلوی را نمایان میسازد. حاذقی به نمایندگان رقیب، فریاد میزند: «شما فرزندانتان که از مدرسه بیرون میآید، تا دانشگاه نمىتوانند یک صفحه قرآن بخوانند». در همین نطق، باز تأكید میشود كه «در مدرسه نماز یاد نمیدهند، قرآن تدریس نمیشود و اخلاق فاضلۀ اسلامى نیز تدریس نمیشود». وقتی كه تعدادی از نمایندگان مجلس، علیه حاذقی اعتراض میكنند كه چنین ملاحظاتی برای مدارس در نظر گرفتهشده و قرآن و نماز، تدریس و آموزش داده میشود، وی اظهار میدارد: «معلمینى که مسئول تدریس آنها هستند، باید از بین اشخاصى انتخاب بشوند که خودشان پایبند اصول باشند و ایمان داشته باشند و اینكه این تعلیمات دینی موجود، تا چه حد منطبق با معنى هست».
به عبارت دیگر، از بحث صورتگرفته در مجلس، میتوان چنین فهم كرد كه وضعیت آموزش دینی در مدارس به شدت ضعیف بود و به تبع آن نیز اخلاق و شناخت و دانش دینی نیز پایین بود. دانشآموزان غالباً در خواندن قرآن مشكل جدی داشتند و اطلاع دقیق و حتی معنیداری از احكام شرعی نداشتند. از همه بدتر، وضعیت معلمان مدارس بوده که آنها نیز شناخت عمیق و درستی از دین و دینداری نداشتند.
محمود ذکاوت، ماهنامه سوره
🔸خلاصه کتاب «سه گونه اسلام»
نوشته شهید آیتالله دکتر سیدمحمد بهشتی
#گزارش_داخلی
موضوع کتاب، تحلیل جامعهشناختی و دینی از نحوه گرایش افراد به نهضت اسلامی و گونههای مختلف درک از اسلام است. دکتر بهشتی در سخنرانیای در جمع دانشجویان مسلمان اروپا (۱۳۵۷) با استفاده از آیات قرآن، سه گونه اسلام را معرفی میکند:
- اسلام تابعیتی (سیاسی، مصلحتی): تنها در ظاهر و برای بهرهبرداری از مزایای قدرت حاکم پذیرفته شده و فاقد ایمان و التزام عملی است. (مانند آیاتی در سوره حجرات: «قالت الاعراب آمنا ... لما يدخل الایمان فی قلوبکم»)
- اسلام اقلیمی (وراثتی، عادتی): از روی محل تولد و تربیت خانوادگی است؛ مسلمانان سنتی که بدون درک و انتخاب آگاهانه به اسلام پایبند هستند.
- اسلام راستین (واقعی، قلبی): حاصل ایمان، آگاهی، پذیرش قلبی، و التزام عملی است. این اسلام سازنده انسان مؤمن و متعهد است و ملاک اصلی پذیرش در نزد خداست.
• پنج گروه گرایشیافته به نهضت:
دکتر بهشتی با نگاهی جامعهشناختی، افراد پیوسته به نهضت اسلامی را به پنج گروه تقسیم میکند:
- حقطلبان راستین: انسانهای آرمانگرا و حقیقتجو که با شناخت، ایمان و فداکاری به نهضت میپیوندند.
- ناراضیان صادق: کسانی که از شرایط موجود ناراضیاند و در پی وضعیتی بهتر به نهضت گرایش مییابند.
- شهرتطلبان و فرصتطلبان جاهطلب: نه به آرمان بلکه به دنبال موقعیت، شهرت و بهرهبرداری شخصی وارد نهضت میشوند.
- فرصتطلبان محافظهکار: کسانی که خود را وارد صحنه نمیکنند، اما بهدنبال سهمخواهی از سفره آمادهاند.
- تودههای روزمرهزیست: افراد عامه که تابع شرایط مسلطاند و با تغییر قدرت، مسیر خود را تغییر میدهند.
• مراحل یک نهضت اصیل
در بخش دوم کتاب، دکتر بهشتی به تحلیل مراحل تاریخی یک نهضت اسلامی میپردازد:
۱. پیدایش ایده جدید
۲. تشکیل هسته اولیه
۳. گسترش و سازمانیابی
۴. قدرتیابی و استقرار
۵. توسعه ایدئولوژی به دیگر جوامع
• نتیجهگیری
دکتر بهشتی هشدار میدهد که پیروزی نهضت زمانی تضمین میشود که اسلام راستین مبنای حرکت و افراد گروه اول ستون فقرات آن باشند. او بر شناخت چهرههای حقیقی از چهرههای فرصتطلب تأکید دارد و نقش تربیت و آگاهی در شکلگیری اسلام واقعی را کلیدی میداند.
حکمران
🔹حُسننیتِ بیپاسخ؛ روایتی از ۴دهه تجربهٔ شکستخوردهٔ ایران برای بهبود رابطه با امریکا
#تحلیل_داخلی
(مقدمه: دعوایی که به بنبست رسید ... برخی معتقدند ایران باید از اصولش کوتاه بیاید تا امریکا تحریمها را لغو کند و وضعیت مردم بهبود یابد. اما تجربه تاریخی خلاف این فرض را نشان میدهد.
۱- آزادی گروگانها در دهه ۶۰
در دوران ریاستجمهوری بوش پدر، ایران با آزادی گروگانهای امریکایی در لبنان، حسن نیت نشان داد. اما پاسخ امریکا نهتنها تشکر نبود، بلکه سخنگوی کاخ سفید اعلام کرد «ایران همچنان کشور حامی تروریسم است.»
۲- قرارداد نفتی ناکام
در دهه ۷۰، ایران فرصت قرارداد نفتی میدانهای جزیره سیری را به جای شرکت فرانسوی، به شرکت امریکایی کانکو پیشنهاد داد. ولی امریکا نهتنها پیشنهاد را رد کرد، بلکه تحریمهای شدید جدیدی وضع کرد که تا امروز ادامه دارند.
۳- همکاری اطلاعاتی در جنگ افغانستان
پس از حادثه 11 سپتامبر، ایران برای مبارزه با تروریسم، اطلاعات دقیق به امریکا داد. اما بوش، ایران را «محور شرارت» خواند.
۴- نامه محرمانه دولت خاتمی
در سال ۱۳۸۲، ایران با ارسال نامهای رسمی، پیشنهاد داد از حمایت حزبالله و حماس، و مداخله در عراق دست بکشد. در عوض، خواستار لغو تحریمها شد. پاسخ امریکا؟ «ما با اشرار مذاکره نمیکنیم.»
۵- تجربه برجام
در دوران روحانی، برجام با هدف لغو تحریمها امضا شد. اما حتی اوبامای دموکرات هم، تحریمهای جدید وضع کرد و ترامپ نیز از توافق خارج شد.
- جمعبندی: واقعیتی تلخ
نهتنها حسن نیتهای ایران سودی نداشت، بلکه باعث افزایش فشارها شد. جمهوریخواهان و دموکراتها تفاوتی در برخورد با ایران نداشتند. پیام اصلی این روایت: کوتاه آمدن از اصول، نتیجهای جز فشار بیشتر نداشته و نباید با خوشبینی مکرر هزینههای تازهای بر ملت تحمیل کرد.