فروشگاه کتاب جان
🎧 انتشار کتاب صوتی #دختر_شینا؛ فصل سوم "خاطرات قدم خیر محمدی کنعان/ همسر سردار شهید حاج ستار ابراهی
#اخبار_کتاب
✅ حسرت نویسندۀ «دختر شینا»
🔹#بهناز_ضرابیزاده، نویسنده دربارۀ جذابیتهای #خاطرهنگاری گفت: خاطره به نظر من یک امر جذاب است، چون هم واقعی و هم #مستند است. رویدادها و وقایعی که مستند هستند و مردم با آنها وجه اشتراک دارند یا اینکه میدانند در یک تاریخ و زمان و مکانی رخ داده است برای مردم جذاب است. حال اگر خاطرهنگار وارد موضوعات مختلفی چون #دفاع_مقدس، زنان و اسرا هم بشود، کار با اقبال بیشتری روبهرو میشود.
🔹این مؤلف در پاسخ به اینکه آیا ما از ادبیات خلاق به آثار مستند رسیدهایم، توضیح داد: اقبال مردم همچنان میتواند به طرف #داستان_کوتاه و #رمان باشد، یعنی اینطور نیست که اقبال عمومی در حوزۀ خاطره بیشتر از داستان است، ما به دلیل اینکه کتابهای خوبی در این حوزه داریم با اقبال عمومی بیشتری هم مواجهیم.
🔹وی در ادامه با اشاره به اینکه عدهای ارزش واقعی #اسناد دوران دفاع مقدس را نمیدانند گفت: خیلی خانوادهها میگفتند که ما نامههایی داشتیم که در جابهجایی به خانۀ دیگر در طول این سالها از بین رفته یا در زیرزمینی بوده که نابود شده است، به نظرم قدر این اسناد را هنوز که هنوز است نمیدانیم.
🔹وی در پایان دربارۀ خاطرات دفاع مقدس ابراز داشت: در نهایت بخشی از این خاطرات آن چیزهایی است که در سینۀ افراد مانده است. نه فقط عکس و سند، بلکه خاطرات خیلی از مردم هم همین اسناد است. حسرت میخورم وقتی میبینم رزمندهای از دنیا میرود یا شهید میشود، غصه میخورم که هنوز #تاریخ_شفاهی و خاطراتی که در دل این فرد و ذهنشان بوده استخراج نشده و او تمام اینها را با خود به دنیای دیگر میبرد، امیدوارم یک اتفاقی بیافتد که افراد بیشتری وارد این عرصه شوند و تلاش کنند تا این اسناد از سینهها بیرون بیاید.
📌 متن کامل را در اینجا ⬇️ ببینید:
goo.gl/nmvgb8
👥 @sn_shop
📚کتاب مرد بارانی
☑️ صد #داستان_کوتاه از زندگی معنوی #آیت_الله_بهجت
✂️برشی از کتاب:
صبح بود، طلبه ها توی شبستان مسجد جمع شده بودند. کم کم کلاس آقا می خواست شروع شود. مردِ عربی توی شبستان خوابیده بود. راحتِ راحت. عین خیالش نبود. طلبه ها به او نگاه می کردند و منتظر بودند ار خواب بیدار شود. اما او بیدار نمی شد. به خواب گرمی فرو رفته بود. خُرّ و پُف هم می کرد. از آن خُرّ و پُف های بلند! انگار، خواب خیلی به او چسبیده بود. مقداری بعد آقا به مسجد آمد و وارد شبستان شد. کلاس، دیگر میخواست شروع شود. یکی از طلبه ها رفت سمت مرد عرب تا او را بیدار کند. آقا متوجه شد. به آن طلبه گفت: "ولش کنید. خواب است. مگر ما خواب نیستیم؟ خواب در گناه و معصیت. کاش یک نفر می آمد و ما را هم از این خواب بیدار می کرد!"
✍نویسنده: محسن نعما
📖تعداد صفحات: ۸۸صفحه
▪️ناشر: نشر جمال
💰قیمت: ۶۰.۰۰۰تومان
🎁قیمت باتخفیف: ۵۷.۰۰۰تومان
......................................
🛍خرید آنلاین از سایت باسلام👇
https://basalam.com/sahifehnoor/product/8014787
📲سفارش از طریق پیام رسان ایتا👇
👤@Milad_m25
🆔@sn_shop