📖 معرفی کتاب زنده باد کربلا👆
✔️ زندگی نامه داستانی رزمنده شیردل لشکر زینبیون، شهید ثاقب حیدر(کربلا)
💯 شهید ثاقبحیدر با نام جهادی «#کربلا»، در روستای بورکی منطقه پاراچنار #پاکستان به دنیا آمد. محیط مذهبی پاراچنار و فرهنگ شیعی مردم منطقه به ویژه خانواده ثاقب، از همان کودکی در جان و روح او رسوخ کرد و با تمام شور و شیطنتهای بیپایانی که داشت، پابهپای پدرش در هیئتها و فعالیتهای دینی و مذهبی شرکت میکرد.
🔘 با شروع #جنگهای_داخلی_پاکستان و حملة #وهابیت به منطقة #شیعه_نشین پاراچنار، ثاقبِ سیزده ساله اسلحه به دست گرفت و برای دفاع از مردم بیپناه و مظلوم به پا خاست. مخالفت خانواده به خاطر سن کم، تأثیری در ارادة او نداشت و گاه با پدر در یک جبهه میجنگید. ثاقب در این جنگها بارها مجروح شد و از همان زمان شجاعت و شهامت بینظیر او زبانزد همه بود.
📍با فروکش کردن جنگهای داخلی و رفع خطر وهابیت، پدر و عموها ثاقب را به دبی نزد عموی دیگرش فرستادند تا از جنگ و خطر دور شود. او در دبی صاحب یک تویوتا و بعد یک اتوبوس شد و شروع به کار کرد. اما زندگی مرفه و درآمد بالای ثاقب، هیچگاه او را از فکر #دشمن و حفظ اسلام ناب دور نکرد.
🔺 در دبی بود که خبر #حملة_تکفیریها به #سوریه و #قتل و #غارت_وحشیانة آنها را شنید. از همانجا در اولین فرصت و بیخبر، خود را به اعزام رساند و جزو #مدافعین_حرم پا به سوریه گذاشت. تجربة جنگی و شجاعت و اعتقاد راسخ او، خیلی زود توجه فرماندهان را جلب کرد و در عملیاتها و شناساییهای خطیر نقشآفرینی نمود.
🔸 کربلا حدود یک سال در سوریه در مقابل تکفیریها ایستاد و با #شهامت جنگید و سرانجام زمانیکه منتظر تولد اولین فرزندش بود، هنگامی که همراه #شهید_محمد_جنتی، فرمانده لشکر
🔹 #زینبیون برای شناسایی یکی از مناطق مهم عملیاتی رفته بود، به کمین تکفیریها برخورد کردند و پس از نبردی نابرابر، غریبانه به شهادت رسیدند.
🔰گزیده ای از متن کتاب👇
... چقدر دلش این لحظه را خواسته بود. تنهایی و گمنامی، در سرزمینی غریب و جانی که در راه عقیده اش به یگانه معبودش تقدیم می کرد؛ آن گونه که مولایش حسین علیه السلام
کربلا گوشی همراهش را بیرون کشید. صفحه پیام را باز کرد و با آخرین رمقی که در وجودش مانده بود، شروع به تایپ کرد:
-دنبال من نگردید و مرا مبادله نکنید...
@sn_shop