eitaa logo
صبحانه ای با شهدا
3.8هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
2.9هزار ویدیو
2 فایل
🌷سعی‌داریم‌هرروزباهمراهی‌شما ومددشهیدان‌به‌معرفی‌شهدابپردازیم. 📌مجوزاستفاده‌ازمطالب‌کانال 1️⃣ذکرصلوات 2️⃣عدم‌استفاده‌ازلوگودرتصاویروفیلم‌ها، به‌جهت‌نشربیشترمطالب https://t.me/sobhaneh_ba_shohada :تلگرام📲 👤ارتباط‌باادمین: @hosseinzadehfazl
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 «کیا خداوکیلی، امام رو زیارت کردند؟!..» 🔹 : هرکسی خداوکیلی امام رو ملاقات کرده ، بره که بقیه بچها توی اون برف موندن ها،.. اونها هم به فیض برسند. ◇ فیلم زیرخاکی از انتظار لشکر سید الشهدا برای دیدار با امام خمینی(ره) در جماران 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
📌 وقتی حاج قاسم بدون محافظ به خرید رفت 🔹️ حاج قاسم برای خرید کاپشن به همراه فرزندش به یک فروشگاه در خیابون ولیعصر رفته بود و چهره سردار برای فروشنده آشنا میاد و ازش میپرسه شما سردار سلیمانی نیستید؟ ◇ حاج قاسم میخنده و درجوابش میگه آقای سلیمانی میاد کاپشن بخره؟ فروشنده هم میگه منم تو این موندم. اون که قطعا نمیاد لباس بخره و براش میخرن میبرن. ولی شما خیلی شبیه به آقای سلیمانی هستید. ◇ بعد از اصرار فروشنده و سوالات مکرر، حاج قاسم در جواب میگه بله قاسم سلیمانی برادرمه و بخاطر همین شبیهش هستم. ◇ زمانی که حاج قاسم کت رو در میاره تا کاپشن نو رو بپوشه و بپسنده، اسلحه‌ای که در کمر حاج قاسم بود رو فروشنده میبینه. فروشنده میگه نه تو خود حاج قاسمی و لو رفتی. ◇ فروشنده از اینکه سردار ازش خرید کرده خوشحال میشه و خیلی اصرار میکنه که پول نمیگیرم. حاج قاسم هم در جواب گفته بود اگه پول نگیری نمیخرم و میرم. ◇ فروشنده باورش نمیشد که معروف ترین ژنرال دنیا به همین راحتی بدون محافظ و بین مردم قدم زده و به مغازه اون اومده. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
📌 ۱۱ اسفند، سالگرد شهادت برترین تک تیرانداز تاریخ جهان است 🔹️ قهرمان شهید عبدالرسول زرین که بین بعثی‌ها به "صیاد خمینی" معروف بود و شهید خرازی او را "گردان تک‌نفره" مینامید. این شهید با ۷۰۰ شلیکِ موفق [برخی منابع تعداد ۳۰۰۰ نفر را اعلام میکنند] برترین تک‌تیرانداز تاریخ شناخته می‌شود. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
📌 غلامعلی پیشانی و کف پای مادر را می بوسید و طلب شهادت می‌کرد 🔹️ او خيلى مؤدّب، فهميده و با تقوا بود. غلامعلى پيشانى و كف پاى مادرمان را میبوسيد و مى ‏گفت: بهشت زير پاى مادر است. دست و پیشانی پدرش را هم می‌بوسید. ◇ پدر و مادرم خيلى ناراحت میشدند و مى‏ گفتند: تو ما را شرمنده میكنى، امّا او میگفت: من به بوسيدن پاى شما افتخار میکنم.» ◇ بيش از هر چيز حسن خلق و رفتار ايشان زبانزد بود و هميشه سعى میکرد با تبسم مسائل را حل كند. آن قدر صبور بود كه اگر عصبانى میشد، خود را كنترل میکرد و با روحيه باز امر به معروف و نهى از منكر میكرد. ◇ او هر موقع كه به جبهه میرفت، به ما سفارش میکرد كه به خانواده شهدا سركشى كنيد و از احوال آنها جويا شويد. به بچّه‏ ها درباره درس خواندن و حجاب توصيه مى ‏كرد.» ●ولادت : ۱۳۳۷/۱/۱ باخرز ، خراسان‌رضوی ●شهادت : ۱۳۶۴/۱۲/۵ مریوان ، والفجر۹ 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
صبحانه ای با شهدا
📌 غلامعلی پیشانی و کف پای مادر را می بوسید و طلب شهادت می‌کرد 🔹️ او خيلى مؤدّب، فهميده و با تقوا ب
📌 انس با قران شاخصه اصلی شهید ترابی 🔹️ غلامعلى ترابى همّت آبادى در اوّل فروردين ماه سال ۱۳۳۷ در روستاى همّت ‏آبادِ باخرز متولد شد. ◇ كودكى بسيار فعّال بود و به والدينش كمك مى ‏كرد. دوران ابتدايى را در روستاى محل تولد به پايان برد. ◇ برادرش – غلام ‏محمّد ترابى – مى ‏گويد: «مادرمان در روستا مكتبخانه داشت و به بچّه هاى روستا قرآن ياد مى‏ داد. ◇ غلامعلى در مكتب به مادرم كمك مى‏ كرد. وقتهايى كه مادرم نبود يا كار داشت، او به بچّه ‏ها درس مى ‏داد. ◇ وقتهايى كه با هم در بيابان گوسفند مى ‏چرانديم، يك چوب در زمين فرو مى‏ كرد و با دقّت به آن نگاه مى ‏كرد، هر وقت سايه آفتاب زير چوب مى‏ رسيد مى ‏گفت: برويم وضو بگيريم كه وقتِ نماز است. ◇ البتّه در آن زمان نماز هنوز بر ما واجب نبود. وقتى با هم مى‏ رفتيم توت بخوريم غلامعلى مى ‏گفت: بچّه ‏ها، اوّل برويم وضو بگيريم و دو ركعت نماز براى کسی که این را کاشته و درختها بخوانيم، بعد مشغول توت خوردن شويم.» 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
صبحانه ای با شهدا
📌 انس با قران شاخصه اصلی شهید ترابی 🔹️ غلامعلى ترابى همّت آبادى در اوّل فروردين ماه سال ۱۳۳۷ در روس
📌 ماجرای قران خواندن غلامعلی در وسط روضه حضرت سیدالشهدا 🔹️ سيّد محمّد رستگار يكى از دوستان شهيد غلامعلی ترابی مى‏ گويد: «او نه تنها مدّاح خوبى بود، بلكه قارى خوبى هم بود. ◇ در يك جلسه كه او هم حضور داشت. چراغها خاموش شد و بنده مشغول ذكر مصيبت بودم تا رسيدم به آنجا كه: سر بريده امام حسين(ع) در کوفه بر بالاى نيزه قرآن مى‏ خواند. ◇ يك مرتبه ديدم ازگوشه مجلس صداى غلامعلى با یک حزن دلنشینی به خواندن قرآن بلند شد و همان آيه ‏اى را كه سربريده حسين بن على(ع) خوانده بود، ◇ «اَم حَسِبت‌َ اَن‌َّ اَصحـَب‌َ الكَهف‌ِ والرَّقیم‌ِ كانوا مِن ءایـَتِنا عَجَبـا؛ آیا گمان كردی اصحاب كهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟ » ◇ ايشان آنچنان با صوت حزينى تلاوت كرد كه يك ‏باره صداى گريه جمعيّت بلند شد.» 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
صبحانه ای با شهدا
📌 ماجرای قران خواندن غلامعلی در وسط روضه حضرت سیدالشهدا 🔹️ سيّد محمّد رستگار يكى از دوستان شهيد غل
📌 شهید غلامعلی ترابی ، شهید قرآنی لشگر نصر خراسان 🔹️ شهید غلامعلی ترابی قبل از وقوع جنگ، غلامعلى در مناطق گنبد، كردستان، جنوب خراسان و قائنات كه گروههاى ضدّ انقلاب فعّاليّت داشتند، به مبارزه با آنان برخاست. ◇ ابتدا مسئول آموزش نظامى سپاه در پادگان كوهسنگى بود، سپس در اعزام نيرو به جبهه در پادگان نخريسى خدمت مى‏ كرد. ◇ غلامعلى پنج سال در مناطق جنگى حضور داشت و با سمتهاى فرمانده گردان امام محمّدتقى(ع) از تيپ ويژه شهدا، گردان كوثر و معاونت طرح و عمليّات، نقش تعيين كننده‏ اى در جبهه ‏ها داشت. ◇ مدّتى هم در پايگاه دريايى لشكرِ 5 نصر بود. او در عملياتهاى رمضان، خيبر، بدر و والفجر 9 شركت داشت‏ و يك‏ بار هم در جبهه مجروح شد. ◇ صبح روز دوشنبه 5 اسفند 1364 غلامعلى ترابى براى برگزارى جلسه ‏اى با فرماندهان گردانهاى رزمى از جمله شهيد كاوه عازم قرارگاه تاكتيكى شد. ◇ هنگام بازگشت بر اثر اصابت تركش گلوله توپ به پشت سر و پهلوى راست، در مرحله مقدّماتى عمليّات والفجر 9 در منطقه مريوان به شهادت رسيد. ◇ پيكر مطهّر او در روز پنج شنبه 15 اسفند 1364 در مشهد تشييع و در بهشت رضا(ع) به خاك سپرده شد. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 | آنهایی که رای آوردید و آقایان و خانم هایی که مسئولیت دارید هر روز این فیلم و صحبت های شهید فاتح را گوش کنید| 🔻🔻 شهید فاتح: «این کسایی که بعد از ما میان و مسئولیت قبول میکنن، لله .. وجدانی کار کنن.» 🔹 دوست شهید به رضا بخشی که به فاتح معروف است در این فیلم کوتاه خطاب به شهید می گوید: فکر کن شهید شدی نیستی چه حرفی برای مردم داری؟؟ 🔻 شهید بخشی می گوید: رفقای خودم همه رفتند و همه چیز را به خاطر شهدا تحمل می‌کنیم. ◇ همه دقت کنند خون کسانی که در این راه مقدس آمدند به خاطر اشتباه بعضی ها حیف و پایمال نشود. ◇ هرکسی مسئولیت قبول می‌کند وجدانی کار کند و خون هایی که ریخته شد و دست و پاهایی که قطع شد را فراموش نکنند. 🌷 شهید رضا بخشی،جانشین فرمانده فاطمیون در سال۱۳۶۵ به منطقه جاده سیمان مشهد به دنیا آمد. ◇ شهید بخشی دروس حوزوی را در «جامعه المصطفی العالمیه» دنبال کرد و در دانشگاه پیام نور فریمان نیز در رشته حقوق تحصیل کرد. ◇ این شهید به زبان های انگلیسی و عربی کاملاً مسلط بود. او بی آنکه پدر و مادر را از رفتنش به سوریه و مبارزه با تکفیری ها باخبر کند، به فاطمیون پیوست. ◇ خیلی از رزمنده‌های ایرانی و عراقی و سوری او را به خاطر موفقیت هایش به نام «فاتح» می خواندند. ◇ سرانجام شهید بخشی ۹ اسفند ۱۳۹۳ در جریان آزادسازی تپه تل قرین در حومه درعا به شهادت رسید. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
کمتر کسی می دانست؛ او «جانباز ۷۰ درصد» بود. پنج بار زخمی شد. ۲۲ ترکش در بدن داشت. ترکش گلویش را دریده بود... تن پاره پاره او، یادگار روزهای جنگ بود. ✍ راوی: همسر شهید 🌷 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 روایت بغض آلود سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی از عملیات خیبر 🔹 هر کس از عملیات خیبر تا انتهای جنگ حتی یک ساعت در مناطق جنگی حضور داشته، جانباز شیمیایی است. ◇ یاد همه حماسه سازان دفاع مقدس جاودان علی الخصوص شهدای عملیات خیبر 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 فرمانده سلام رونمایی شد 🔹️ بعد از آنکه «سلام فرمانده» با اجرای کودکان لاهیجانی جهانی شد، باردیگر سرودی جدید با نام «فرمانده سلام» رونمایی شد ◇ من سربازتم، دیدی دنیارو برات بهم زدم ◇ مثل شیخ احمد کافی فقط از تو دم زدم... 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 وقتی شهید صدر زاده جشن پتو را با پرتااب پتو جابجا کرد | توصیه می‌شود این فیلم را ببینید| 🔹️ یادش بخیر آبان سال ۹۲ بود، اون روز که جدا شدیم ابوحامد و فاتح در حیات دنیایی ما بودند و امروز در عندربهم یرزقون‌اند. ◇ آخرین روز از اولین دیدار ما با دلاوران فاطمیون در زمین تمرین تیراندازی بود. ◇ رسم بچه‌ها جشن پتو برای کسانی بود که می‌خواستند به مرخصی بروند. به این شکل که پتو روی سرش می‌انداختند و تا می‌خورد می‌زدنش! حالا تصور کنید که بدن نحیف ما کجا و ضربات مشت و ... بچه‌ها کجا! ◇ با درایت شهید مصطفی صدرزاده آن جشن پتو تبدیل به انداختن بچه‌ها با پتو به سوی بالا شد و انقدر این کار جذاب بود که همه بچه‌ها نوبتی برای این جشن جدید نامزد شدند. ◇ و این‌طور بود که بعد از سالم ماندن در منطقه جنگی از کوفتگی قطعی نجات یافتیم. 🔺️خاطره‌ای بود از همرزم شهید مصطفی صدرزاده 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
📌 حکایت اولین ملاقات عاشقانه دختری با قنداقه با پیکر پدر شهیدش 🔹️ حبیب الله جلوی ایوان بند پوتین‌هایش را بست و دست و پای مادرم را بوسید و سپس گفت :حلالم کنید. ◇ مادر گفت: بمان، دو روز دیگه قرار است پدر شوی. ◇ حبیب الله که (ابوعمار معروف است) گفت: وضع کردستان ناجور است صدام و گروهک‌ها خیلی بر مردم ظلم می‌کنند باید بروم و رفت. 🔹️ وقت رفتن گفت: فرزندم دختر است اسمش را هم می‌گذاریم محدثه. ◇ در آخرین تماس تلفنی‌اش هم گفت: من دیگر برنمی‌گردم قنداقه محدثه را در تشییع جنازه‌ام بگذارید بر روی تابوتم. ◇ دقیقا همان شد ؛ نوزادی روی تابوت و ملاقات عاشقانه پدر و دختر رخ داد. 🔹️ ابوعمار برادرش در منطقه شهید شده بود. سرپیکر شهید، او رامی‌بوسید و گفت: دیدار به روز قیامت ◇ شهید را گذاشت و رفت سراغ بچه‌های دیگر. 🔹️ نوزده اسفند ۶۳ روز رهایی عروج شهید حبیب‌الله افتخاریان از عالم خاکی به ملکوت اعلا بود. ◇ در آن روز هم به جای عجله در رفتن به پناهگاه در صدد کمک به مردم وحشت‌زده مریوان بود که بمباران هوایی بعثیون با شناسایی مقر نیروهای نظامی تلاش و خدمتش را نیمه تمام گذاشت. 🔹️ صبح روزی که شهید شد، در تماس با همسرش گفت: من خواب شهادتم را دیده‌ام، شما نباید مانع شهادت من شوید. ◇ غروب همان روز خبر شهادت حبیب الله افتخاریان در شهر پیچید. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
صبحانه ای با شهدا
📌 حکایت اولین ملاقات عاشقانه دختری با قنداقه با پیکر پدر شهیدش 🔹️ حبیب الله جلوی ایوان بند پوتین‌ها
📌 سه کار ناتمامی که شهید افتخاریان آن را تمام کرد 🔹️ همسر شهید حبیب الله افتخاریان می گوید: مهم‌ترین ویژگی اخلاقی شهید افتخاریان، مانوس بودنش با قرآن بود. ◇ از آنجاکه شهید افتخاریان از کودکی در خانواده‌ای مذهبی و قرآنی رشد یافته بود و مادربزرگ ایشان قرآن خواندن را به او آموخته بود، همسرم همواره در راه آموزش قرآن به دیگران تلاش می‌کرد. ◇ در مسجد نصیرخان شهرستان بهشهر با همکاری دوستانش وظیفه تدریس و آموزش تفسیر قرآن را قبول کرد. ◇ در خانه‌مان، کلاس تدریس قرآن هم داشتیم. همسرم به دانش‌آموزان پسر و من نیز به دانش‌آموزان دختر درس می‌دادم. ◇ ده سال با شهید افتخاریان زندگی کردم. حاصل این زندگی دو فرزند پسر و یک دختر است. ◇ همسرم در سال‌های آخر عمرش مدام می‌گفت: "من سه کار ناتمام دارم؛ نوشتن یک وصیت‌نامه، رفتن به سفر حج و بدنیا آمدن دخترم." ◇ هرسه خواسته او محقق شد و او در آخرین سال زندگی‌اش که فرمانده سپاه مریوان بود، وصیت‌نامه‌اش را نوشت، به سفر حج رفت و شش روز پس از بدنیا آمدن دخترش هم شهید شد. ◇ او پیشاپیش گفته بود که من هرگز دخترم را نخواهم دید و دیدار من و دخترم به قیامت خواهد ماند. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
صبحانه ای با شهدا
📌 سه کار ناتمامی که شهید افتخاریان آن را تمام کرد 🔹️ همسر شهید حبیب الله افتخاریان می گوید: مهم‌تری
📌 همسر شهید افتخاریان: حبیب الله از شهادت خود کاملاً آگاه بود و ما را آماده این خبر کرده بود 🔹️ همسر شهید افتخاریان می گوید: ده سالی که من با شهید افتخاریان زندگی کردم و سال‌های بعد از شهادت ایشان برای من سراسر خاطره است. ◇ اما شجاعت و دلاوری‌های شهید برای من خاطرات ماندگاری را رقم زد زیرا او دوره‌های نظامي چریکی را در كشور سوريه و لبنان گذرانيده بود. ◇ به یاد دارم زمانی که ما در مریوان زندگی می‌کردیم، یک شب صداهای بسیار عجیب و غریبی می‌شنیدیم. آن شب او تازه از ماموریت برگشته بود و هنوز دکمه‌های لباسش را باز نکرده بود که با فهمیدن حمله کومله‌ها به شهر دوباره از خانه بیرون رفت. او تا صبح درگیر بود تا کومله‌ها را از شهر بیرون کنند. ◇ شهید افتخاریان شناخت کافی در مورد امام حسین (ع) و شهادت ایشان داشت و همیشه پیرو راه آن حضرت بود بنابراین باکی از شهادت نداشت و به دل دشمن می‌زد؛ البته همه شهدا اینگونه بودند. ◇ صبح روزی که همسرم شهید شد، خودش به ما گفت؛ "من خواب شهادتم را دیده‌ام، شما نباید مانع شهادت من شوید." من نیز گفتم: "راضی به رضای خدا هستیم و مانع شهادت شما نخواهیم شد." ، همان روز خبر شهادت وی آمد. ◇ نوزدهم اسفندماه ۱۳۶۳ ، دشمن با آگاهی از منطقه‌ای که همسرم و سایر رزمندگان حضور داشتند، منطقه را بمباران هوایی کرد و حبیب‌الله و تعدادی از رزمندگان به شهادت رسیدند. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
📌 وقتی شهید حبیب الله خانواده امام خمینی را از ترکیه به ایران آورد 🔹️ سال ۱۳۵۳ برای ادامه تحصیل به آلمان رفت ودر آنجا با ارتباط با محافل مذهبی و مبارز و پیرو خط امام در خارج از کشور آشنا شد. ◇ با معرفی شهید عراقی برای دوره های آموزشی به فلسطین و لبنان رفت و بعنوان یک چریک موفق مسلمان ؛ بعد از اتمام موفقیت آمیز تمامی دوره ها به بیت امام در فرانسه می رود و در بیت امام در ” نوفل لوشاتو ” مسئولیت کارهای پشتیبانی از جمله انتقال مهمانان از فرودگاه و بالعکس را بعهده می گیرد . ◇ با ورود امام به میهن اسلامی حبیب الله افتخاریان ، خانواده معظم له را از ترکیه به ایران آوردند و بلافاصله در بیت امام در قم وظیفه سنگین حراست از وجود شریف امام را برعهده گرفتند تا اینکه انقلاب اسلامی به رهبری امام به پیروزی رسید. ◇ با شروع جنگ تحمیلی حبیب الله افتخاریان به منطقه جنوب رفته و در یکی از عملیاتها از ناحیه دست راست مجروح گشته و به تهران باز می گردد. ◇ سپس به همراه خانواده به سرپل ذهاب رفته و همسر ایشان در بهداری سرپل ذهاب مشغول خدمت و خودش در جبهه های سرپل ذهاب می جنگد. ◇ در اواخر سال ۶۱ پس از ختم غائله جنگل گیلان مرکزیت سپاه که نقش ایشان را در انجام ماموریت های پارتیزانی مشاهده کرده بود با بازگشت ایشان به خوزستان مخالفت کرده و نامبرده را جهت رفع شرارت اشرار مسلح در کردستان به عنوان فرمانده سپاه مریوان معرفی کرد و بعد از مدتی خانواده اش به ایشان ملحق شد. ◇ سرانجام در ۶۳/۱۲/۱۹ در مریوان بر اثر بمباران هوایی عراق به آرزوی دیرینه ی خود رسید. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
📌 🔹 وقتی مرتضی از دختر حاج بصیر خواستگاری کرد. حاجی به دخترش و خانواده‌اش گفت: او اهل جبهه است فرد متدین و خوبی است اختیار انتخاب باشماست و.... ◇ همرزم شهيد حاج حسين بصير می گويد: با شهادت «علی اصغر بصير» برادر كوچكترش و بعد از آن «مرتضی جباری» دامادش، واقعا بی قرار شهادت شد. ◇ او می گفت: «دلم تاب دوری آنها را ندارد. خدايا تا كی می خواهی مرا در حسرت بالاترين سعادتی كه نصيب بندگانت می كنی بگذاری؟! نكند من لايق آن نيستم.» 📎 پ.ن تصویر: تصویر سردار شهید حاج بصیر درکنار دامادش شهید مرتضی جباری 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
📌 «تکثیر نام حضرت زهرا سلام الله در حریر اشک» 🔹 غواص های لشکر ثارالله تصمیم گرفته اند خط فاو و پشت صدام را یکجا بشکنند. تا خبری دنیا را تکان دهد و این خبر سر تیتر روزنامه های منطقه و جهان باشد. که مردان قورباغه‌ای ایران از اروند گذشتند. فاو را به تلافی خرمشهر گرفتند تا ام‌القصر و بصره در تیر‌رس شان باشد و راه عراق را به دریا آزاد کنند. حاج قاسم غواص‌ها را به دور خودش جمع می کند، رمز «یافاطمه‌زهرا(س)» به نیروهای عملیات اعلام می شود. طبق پیش بینی آسمان باید صاف و اروند آرام باشد،..اما نیست. فقط یک راه باقی مانده است؛ آب را به زهرا سلام الله قسم بدهید! نام حضرت زهرا سلام الله در حریری از اشک تکثیر شد و در آسمان پیچید. دل‌ها قوت گرفت. نبردی سنگین میان مردانی که ذکر یازهرا بر لب دارند و رودخانه ای که راه نمی دهد در گرفته است. گروه موقعیت خودشان را گم می کنند، همه جا آب است و سرگردانی و البته امید ناگهان پای شهید حسن یزدانی به زمین سفت می رسد.. یا زهرا! رسیدیم به ساحل! همه از آب بیرون می آیند بی صدا در ساحل آرایش می گیرند. شهید حاج امینی می ایستد روی یال خاکریز اول عراق و با بی سیم می گوید: «یا فاطمه زهرا، یا فاطمه زهرا ، یا فاطمه زهرا» آن طرف کنار نهر علی شیر مروارید اشک زنجیر پلاک حاج قاسم را می گیرد و پایین می آید. شهید حاج قاسم سلیمانی بی‌تاب و اشکبار فریاد می زند: ممنون. بی‌بی جان متشکرم 📎 پ.ن‌تصویر: سردار شهید حاج احمد امینی و سردار شهید محمد حسین یوسف الهی در کنار هم ◇ فیلم روایت شهید سلیمانی از توسل به حضرت فاطمه(س) در شب عملیات والفجر۸