eitaa logo
صبحانه ای با شهدا
3.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
2 فایل
🌷سعی‌داریم‌هرروزباهمراهی‌شما ومددشهیدان‌به‌معرفی‌شهدابپردازیم. 📌مجوزاستفاده‌ازمطالب‌کانال 1️⃣ذکرصلوات 2️⃣عدم‌استفاده‌ازلوگودرتصاویروفیلم‌ها، به‌جهت‌نشربیشترمطالب https://t.me/sobhaneh_ba_shohada :تلگرام📲 👤ارتباط‌باادمین: @hosseinzadehfazl
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🩸«شهید مدافع‌حرمی که بعد از شهادتش، لباسهایش بوی عطر خاصی گرفته است.» ◇ روایت تکان‌دهنده‌ای درباره اتفاق نادری است که پس از شهادت مجید رخ داد. همرزمان او لباسهایش را پس از گذشت ۴ ماه تحویل خانواده‌اش دادند و مادرشهید از عطر و بوی خاص لباس فرزندش چنین میگوید ... 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
📌 شهادت میانبری برای جوان معترض 🔹️یک روز به آن گرامی [شیخ علی صفایی حائری] گفتم: من وقتی از بعضی افراد گستاخ در کوچه و خیابان، حرفی می شنوم، پاسخ می دهم. شما چطور؟ ◇ فرمود: من پاسخ نمی دهم؛ چون آدم ها انگیزه های گوناگون دارند؛ یا نمیدانند یا از نفرتهایی انباشته اند یا بدبین اند. من یا می گذرم «مرّوا کراما» یا با آنها حرف می زنم. ◇ و تعریف کرد: روزی در خیابان هاشمی تهران می رفتم. جوان موتور سواری به همراه سواری بر ترک، اشاره ای کردند که فهمیدم می خواهند زیر عمامه ام بزنند. برای همین به پیاده رو رفتم. وقتی به کنارم رسیدند، از کارشان مأیوس شدند. توقف کوتاهی کردند و یکی از آن دو حرفی گفت که مفهوم آن تغوّط به عمامه ام بود! ◇ دستی به عمامه ام کشیده و گفتم: خبری نشد؟! ◇ ناگهان ایستادند و موتور را روی جک گذاشته و به طرفم آمدند. سرها را پایین گرفته و با شرم گفتند: آقا! عفو کنید. ◇ با آن دو صحبت هایی شد... بعد نگاهش را به من دوخت و با تأتي فرمود: یکی از آنها به حوزه آمده و طلبه شد و یکی به جبهه رفت و میانبر زد. 📚 🔹️ صبحانه‌ای باشهدا @sobhaneh_ba_shohada
📌 شهید چمران : خدایا تو را شکر که باب شهادت را به روی بندگان خالصت گشوده ای 🔹️ بخش هایی از مناجات شهید مصطفی چمران در لحظات آخر شهادت: ◇ من اعتقاد دارم که خدای بزرگ انسان را به اندازه درد و رنجی که در راه خدا تحمل کرده است پاداش می دهد و می بینیم که مردان خدا بیش از هر کس در زندگی خود گرفتار بلا و رنج و درد شده اند ◇ خدایا پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه گر ساز تا فریب زرق وبرق عالم خاکی مرا از یاد تو دور نکند . ◇ ای حیات با تو وداع می کنم با همه زیباییهایت ، با همه مظاهر جلال و جبروت ، با همه کوهها و آسمانها و دریاها و صحراها ، با همه وجود وداع می کنم . با قلبی سوزان و غم آلود به سوی خدای خود می روم و از همه چیز چشم می پوشم. ◇ ای پاهای من سریع وتوانا باشید ، ای دستهای من قوی ودقیق باشید ، ای چشمان من تیزبین وهوشیار باشید ، ای قلب من ، این لحظات آخرین را تحمل کن ، شما دیگر از خستگی فریاد نخواهید کرد و برای همیشه در بستر نرم خاک، آرام و آسوده خواهید بود. اما این لحظات حساس ،لحظات وداع با زندگی و عالم، لحظات لقای پروردگار، لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد.خدایا! وجودم اشک شده ، اشک شده ام و دیگر هیچ ، به من اجازه بده تا در جوارت قربانی شوم و بر خاک ریخته شوم خدایا تو را شکر می کنم که باب شهادت را به روی بندگان خالصت گشوده ای تا هنگامی که همه راهها بسته است و هیچ  راهی جز ذلت و خفت و نکبت باقی نمانده است مسح توان دست به این باب شهادت زد و پیروزمند و پر افتخار به وصل خدائی رسید. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
صبحانه ای با شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 مناجات زیبای شهید چمران با حق تعالی با صدای شهید 🔹️ شهید چمران مردی وارسته، با عواطف عمیق انسانی بود. راز و نیازهای عارفانه‌اش، در دست نوشته‌هایی که از او به جا مانده، حاکی از عشق و علاقه خالصانه او به خدا و اوج محبت و دوستی‌اش نسبت به همنوعانش است، چنان که دوستانش لقب «خدای عشق» را به او داده بودند. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
صبحانه ای با شهدا
📌 جلوگیری شهید باصر از مداحی که عشق به امام خمینی(ره) و انقلاب نداشت.. 🔹 در پیام بعد این ماجرا از خ
📌 نورالدین پسر ایران: باصر تا صبح در معبر ذکر "الله واکبر" گفت و شهید شد 🔹️ نورالدین عافی رزمنده و جانباز ۷۰ درصد تبریزی که کتاب نورالدین پسر ایران درباره او می باشد درباره نحوه ی شهادت باصر می‌گوید: ◇ در عملیات بدر به دستور فرمانده گردان به همراه محمدرضا باصر ماموریت یافتیم تا راه کانال را برای نیروهای گردان تخریب باز کنیم، تا نیروها از آنجا پل‌های عراقی‌ها را منفجر کنند. ◇ در تیر رس دشمن بودیم و باصر تا می‌خواست از کانال بلند شود و پیشروی کنیم چند تیر به گلو، شکم و چند جای دیگر از بدنش اصابت کرد. ◇ از کانال گذشتیم و نیروهای گردان تخریب وارد عملیات شدند. ◇ باصر هنوز به شهادت نرسیده بود. هر از چندی می‌آمدم و به او نگاه می‌کردم در حالی که خون از زخم‌هایش جاری شده بود زیر لب ذکر می‌گفت. صدای الله اکبرش را به وضوح می‌شنیدم. دلداریش می‌دادم تا مقاومت کند. آن بزرگوار تا صبح زنده بود. نزدیکی‌های صبح به شهادت رسید. ◇ درگیری ما هنوز ادامه داشت. صبح محاصره تنگ تر شد. مهمات کم آمد. رفتم تا فشنگ‌های تیرباری که به دور کمر باصر بسته شده بود را در آورده و از آنها استفاده کنم. اما نتوانستم. بدنش انگار خشک شده بود. سرش به حالت سجده، روی زمین خم شده بود. ◇ پیکر مطهر شهید باصر در کانال جا ماندماند و در روز ۲۱ ماه مبارک رمضان سال ۱۳۷۲ شمسی به آغوش خانواده بازگشت و در کنار یاران شهیدش در گلزار شهدای وادی رحمت تبریز آرام گرفت. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada
6.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 شهید مدافع حرم: یاحسین، نمی گذرایم دوباره خواهرت به اسارت برود 🔹️ شهید حامد جوانی متولد ۲۸ آبان ۶۹ است. در روز ۲۳ اردیبهشت ۹۴ در منطقه لاذقیه سوریه مجروح شد و بر اثر شدت جراحات حدود ۴۳ روز در سوریه بستری و سپس به بیمارستان بقیه الله تهران منتقل شد که سرانجام با لبیک به دعوت حق، ۳ تیر ماه ۹۴ به قافله سیدالشهدا(ع) پیوست و در گلزار شهدای وادی رحمت تبریز آرام گرفت. 🔹️ بخشی از وصیت نامه شهید حامد جوانی: ◇ یا حسین تا آخرین قطره خون، نمی گذاریم دوباره خواهرت به اسارت برود؛ وقتی برادرزاده ام بزرگ شد بگویید که عمویت برای دفاع از حرم حضرت زینب رفته و شهید شده است بگذارید او افتخار کند. ◇ مادر عزیزم ، انشاا… در این سفر که سوریه میروم عمودی میروم و افقی به ایران باز می گردم و نیز به گروه موزیک لشگر بگویید چون من با شما سابقه دوستی و همکاری داشتم موقع ورود پیکر من به تبریز به صورت عالی و منظم به نواختن موزیک بپردازید. ◇ پدر عزیزم به دلم افتاده که این آخرین سفر من به سوریه می باشد و میدانم که شهید خواهم شد لذا از صمیم قلب مرا حلال کنید ◇ آرزو داشتم که 1400 سال پیش بودم و در رکاب مولایم امام حسین (ع) می جنگید. ◇ تولد: 28 آبان 1369,  تبریز ◇ شهادت: سوم تیر 1394, مجروحیت لاذقیه ، شهادت بیمارستان بقیه الله 🔹️ صبحانه‌ای باشهدا @sobhaneh_ba_shohada
صبحانه ای با شهدا
📌 از عشق و علاقه شهید باصر به چای تا جمله معروف شهید 🔹 علاقه‌ی خاص او به نوشیدن چای بود. این جمله
📌 پیام یکی از همرزم های شهید باصر: ◇ خدا باصر را قرین رحمت نمایید ، خاطرات زیادی از ایشون در بین رزمنده گان باقی است بنده افتخار هم رزمی با ایشون را داشتم. ◇ کاملاً درست اشاره کردید، باصر عاشق چایی بود بعضعی وقتا چایشون دیر میشد به شوخی می گفت: " لَولاکُل چایی لَه هَلَکَ کُل باصر" یعنی اگر چایی نباشد باصر هلاک می‌شود ◇ از خلوص ایشان هر چقد بگوییم کم گفتیم ، شهید باصر از نوادر روزگار بودن که در عمرم ندیدم ،خدا ایشان را با ائمه اطهار محشور گرداند 🔹️ صبحانه‌ای باشهدا @sobhaneh_ba_shohada
در آمریکا به دانشش نیاز داشتند البته ایران او را فرا میخواند سرباز که باشی آتش جنگ، از آرامش کالیفرنیا برایت محترم تر است ما بعد از ۵۷ برای ساختن ایران هیچ نداشتیم در دنیایی که از شوروی تا آمریکایش در حمایت از صدام علیه ما متحد شدند چمران و امثال چمران دلهایشان را روی هم گذاشتند تا ساختمانِ ایرانِ بعد از ۵۷ ساخته شود... رحمت خدا بر او که مردانه پای وطن ایستاد ✍️ آقای تحلیلگر 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada