⭕️ ماجرای عهد مرحوم ابوترابی با امام رضا (ع)
🔹️ سید علی اکبر ابوترابی : وقتی در دوره جوانی تحصیلات دبیرستان را تمام کردم، پدرمان گفت: «از تو می خواهم درس حوزه را شروع کنی.»
□ به زیارت امام رضا(ع) رفتم و برای شروع درس حوزه در عهد و پیمانی گفتم: «ای امام رضا! من در این جا تعهد میدهم که زندگی خودم را وقف شما و راه و آیین شما کنم. در مقابل از شما یک خواسته دارم و آن این که در شداید و سختیها و تنگنای زندگی من را رها نکنی.»
□ طلبه شدم و ازدواج کردم.
□ یک شب، شخصی در خانه ما را زد و با حالتی مضطرب گفت: «من در تهران دچار مشکلی شدهام و به ۱۰۰۰ تومان پول نیاز دارم.»
□ با وجود این که تمام دارایی من پنج تومان بود، اما نخواستم دست رد به سینه او بزنم و تا فردا برای کمک به او مهلت گرفتم.
□ هنگام سحر به حرم حضرت معصومه (س) رفتم و گفتم: «یا فاطمۀ معصومه! من به برادر بزگوارت تعهدی سپردم و خواسته اجابت بشود و یک مضطر را از تنگنا نجات بدهی.»
□ در حرم یک نفر یک پاکت به من داد و گفت: «آقای ابوترابی این پاکت مال شماست» سریع رفت و حتی مهلت نداد تشکر بکنم.
□ پاکت را باز کردم. دیدم هزار تومان پول در آن گذاشته شده که به آن نیازمندی که قول دادم رسید.
■ ابوترابی میگوید: باید در عرض ادب کردن به پیشگاه مقدس معصومین (ع) با دنیایی دلگرمی و اطمینان پیش برویم. «اشهد انک تسمع کلامی و ترد سلامی» من شهادت میدهم که شما من را میبینید وصدایم را میشنوید.
□ آنها جواب ما را درحدی که شایستگی ولیاقت ماست،به ما بر میگردانند.
#سید_آزادگان
#سید_علیاکبر_ابوترابی
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada