صبحانه ای با شهدا
📌 ماجرای قران خواندن غلامعلی در وسط روضه حضرت سیدالشهدا 🔹️ سيّد محمّد رستگار يكى از دوستان شهيد غل
📌 شهید غلامعلی ترابی ، شهید قرآنی لشگر نصر خراسان
🔹️ شهید غلامعلی ترابی قبل از وقوع جنگ، غلامعلى در مناطق گنبد، كردستان، جنوب خراسان و قائنات كه گروههاى ضدّ انقلاب فعّاليّت داشتند، به مبارزه با آنان برخاست.
◇ ابتدا مسئول آموزش نظامى سپاه در پادگان كوهسنگى بود، سپس در اعزام نيرو به جبهه در پادگان نخريسى خدمت مى كرد.
◇ غلامعلى پنج سال در مناطق جنگى حضور داشت و با سمتهاى فرمانده گردان امام محمّدتقى(ع) از تيپ ويژه شهدا، گردان كوثر و معاونت طرح و عمليّات، نقش تعيين كننده اى در جبهه ها داشت.
◇ مدّتى هم در پايگاه دريايى لشكرِ 5 نصر بود. او در عملياتهاى رمضان، خيبر، بدر و والفجر 9 شركت داشت و يك بار هم در جبهه مجروح شد.
◇ صبح روز دوشنبه 5 اسفند 1364 غلامعلى ترابى براى برگزارى جلسه اى با فرماندهان گردانهاى رزمى از جمله شهيد كاوه عازم قرارگاه تاكتيكى شد.
◇ هنگام بازگشت بر اثر اصابت تركش گلوله توپ به پشت سر و پهلوى راست، در مرحله مقدّماتى عمليّات والفجر 9 در منطقه مريوان به شهادت رسيد.
◇ پيكر مطهّر او در روز پنج شنبه 15 اسفند 1364 در مشهد تشييع و در بهشت رضا(ع) به خاك سپرده شد.
#شهیدغلامعلیترابی
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید:
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
9.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 | آنهایی که رای آوردید و آقایان و خانم هایی که مسئولیت دارید هر روز این فیلم و صحبت های شهید فاتح را گوش کنید|
🔻🔻 شهید فاتح: «این کسایی که بعد از ما میان و مسئولیت قبول میکنن، لله .. وجدانی کار کنن.»
🔹 دوست شهید به رضا بخشی که به فاتح معروف است در این فیلم کوتاه خطاب به شهید می گوید: فکر کن شهید شدی نیستی چه حرفی برای مردم داری؟؟
🔻 شهید بخشی می گوید: رفقای خودم همه رفتند و همه چیز را به خاطر شهدا تحمل میکنیم.
◇ همه دقت کنند خون کسانی که در این راه مقدس آمدند به خاطر اشتباه بعضی ها حیف و پایمال نشود.
◇ هرکسی مسئولیت قبول میکند وجدانی کار کند و خون هایی که ریخته شد و دست و پاهایی که قطع شد را فراموش نکنند.
🌷 شهید رضا بخشی،جانشین فرمانده فاطمیون در سال۱۳۶۵ به منطقه جاده سیمان مشهد به دنیا آمد.
◇ شهید بخشی دروس حوزوی را در «جامعه المصطفی العالمیه» دنبال کرد و در دانشگاه پیام نور فریمان نیز در رشته حقوق تحصیل کرد.
◇ این شهید به زبان های انگلیسی و عربی کاملاً مسلط بود. او بی آنکه پدر و مادر را از رفتنش به سوریه و مبارزه با تکفیری ها باخبر کند، به فاطمیون پیوست.
◇ خیلی از رزمندههای ایرانی و عراقی و سوری او را به خاطر موفقیت هایش به نام «فاتح» می خواندند.
◇ سرانجام شهید بخشی ۹ اسفند ۱۳۹۳ در جریان آزادسازی تپه تل قرین در حومه درعا به شهادت رسید.
■ #شهید_مدافعحرم_رضابخشی
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید:
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
کمتر کسی می دانست؛
او «جانباز ۷۰ درصد» بود.
پنج بار زخمی شد.
۲۲ ترکش در بدن داشت.
ترکش گلویش را دریده بود...
تن پاره پاره او، یادگار روزهای جنگ بود.
✍ راوی: همسر شهید
#جانباز_شهید
#سپهبد_علی_صیاد_شیرازی 🌷
#شکارچی_منافقین
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 روایت بغض آلود سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی از عملیات خیبر
🔹 هر کس از عملیات خیبر تا انتهای جنگ حتی یک ساعت در مناطق جنگی حضور داشته، جانباز شیمیایی است.
◇ یاد همه حماسه سازان دفاع مقدس جاودان علی الخصوص شهدای عملیات خیبر
#حاج_قاسم
#عملیات_خیبر
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
18.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 فرمانده سلام رونمایی شد
🔹️ بعد از آنکه «سلام فرمانده» با اجرای کودکان لاهیجانی جهانی شد، باردیگر سرودی جدید با نام «فرمانده سلام» رونمایی شد
◇ من سربازتم، دیدی دنیارو برات بهم زدم
◇ مثل شیخ احمد کافی فقط از تو دم زدم...
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید:
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
صبحانه ای با شهدا
📌 فرمانده سلام رونمایی شد 🔹️ بعد از آنکه «سلام فرمانده» با اجرای کودکان لاهیجانی جهانی شد، باردیگر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 وقتی شهید صدر زاده جشن پتو را با پرتااب پتو جابجا کرد
| توصیه میشود این فیلم را ببینید|
🔹️ یادش بخیر آبان سال ۹۲ بود، اون روز که جدا شدیم ابوحامد و فاتح در حیات دنیایی ما بودند و امروز در عندربهم یرزقوناند.
◇ آخرین روز از اولین دیدار ما با دلاوران فاطمیون در زمین تمرین تیراندازی بود.
◇ رسم بچهها جشن پتو برای کسانی بود که میخواستند به مرخصی بروند. به این شکل که پتو روی سرش میانداختند و تا میخورد میزدنش! حالا تصور کنید که بدن نحیف ما کجا و ضربات مشت و ... بچهها کجا!
◇ با درایت شهید مصطفی صدرزاده آن جشن پتو تبدیل به انداختن بچهها با پتو به سوی بالا شد و انقدر این کار جذاب بود که همه بچهها نوبتی برای این جشن جدید نامزد شدند.
◇ و اینطور بود که بعد از سالم ماندن در منطقه جنگی از کوفتگی قطعی نجات یافتیم.
🔺️خاطرهای بود از همرزم شهید مصطفی صدرزاده
#خاطرات_ناب
#شهید_مصطفی_صدرزاده
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید:
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
📌 حکایت اولین ملاقات عاشقانه دختری با قنداقه با پیکر پدر شهیدش
🔹️ حبیب الله جلوی ایوان بند پوتینهایش را بست و دست و پای مادرم را بوسید و سپس گفت :حلالم کنید.
◇ مادر گفت: بمان، دو روز دیگه قرار است پدر شوی.
◇ حبیب الله که (ابوعمار معروف است) گفت: وضع کردستان ناجور است صدام و گروهکها خیلی بر مردم ظلم میکنند باید بروم و رفت.
🔹️ وقت رفتن گفت: فرزندم دختر است اسمش را هم میگذاریم محدثه.
◇ در آخرین تماس تلفنیاش هم گفت: من دیگر برنمیگردم قنداقه محدثه را در تشییع جنازهام بگذارید بر روی تابوتم.
◇ دقیقا همان شد ؛ نوزادی روی تابوت و ملاقات عاشقانه پدر و دختر رخ داد.
🔹️ ابوعمار برادرش در منطقه شهید شده بود. سرپیکر شهید، او رامیبوسید و گفت: دیدار به روز قیامت
◇ شهید را گذاشت و رفت سراغ بچههای دیگر.
🔹️ نوزده اسفند ۶۳ روز رهایی عروج شهید حبیبالله افتخاریان از عالم خاکی به ملکوت اعلا بود.
◇ در آن روز هم به جای عجله در رفتن به پناهگاه در صدد کمک به مردم وحشتزده مریوان بود که بمباران هوایی بعثیون با شناسایی مقر نیروهای نظامی تلاش و خدمتش را نیمه تمام گذاشت.
🔹️ صبح روزی که شهید شد، در تماس با همسرش گفت: من خواب شهادتم را دیدهام، شما نباید مانع شهادت من شوید.
◇ غروب همان روز خبر شهادت حبیب الله افتخاریان در شهر پیچید.
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید:
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
صبحانه ای با شهدا
📌 حکایت اولین ملاقات عاشقانه دختری با قنداقه با پیکر پدر شهیدش 🔹️ حبیب الله جلوی ایوان بند پوتینها
📌 سه کار ناتمامی که شهید افتخاریان آن را تمام کرد
🔹️ همسر شهید حبیب الله افتخاریان می گوید: مهمترین ویژگی اخلاقی شهید افتخاریان، مانوس بودنش با قرآن بود.
◇ از آنجاکه شهید افتخاریان از کودکی در خانوادهای مذهبی و قرآنی رشد یافته بود و مادربزرگ ایشان قرآن خواندن را به او آموخته بود، همسرم همواره در راه آموزش قرآن به دیگران تلاش میکرد.
◇ در مسجد نصیرخان شهرستان بهشهر با همکاری دوستانش وظیفه تدریس و آموزش تفسیر قرآن را قبول کرد.
◇ در خانهمان، کلاس تدریس قرآن هم داشتیم. همسرم به دانشآموزان پسر و من نیز به دانشآموزان دختر درس میدادم.
◇ ده سال با شهید افتخاریان زندگی کردم. حاصل این زندگی دو فرزند پسر و یک دختر است.
◇ همسرم در سالهای آخر عمرش مدام میگفت: "من سه کار ناتمام دارم؛ نوشتن یک وصیتنامه، رفتن به سفر حج و بدنیا آمدن دخترم."
◇ هرسه خواسته او محقق شد و او در آخرین سال زندگیاش که فرمانده سپاه مریوان بود، وصیتنامهاش را نوشت، به سفر حج رفت و شش روز پس از بدنیا آمدن دخترش هم شهید شد.
◇ او پیشاپیش گفته بود که من هرگز دخترم را نخواهم دید و دیدار من و دخترم به قیامت خواهد ماند.
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید:
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
صبحانه ای با شهدا
📌 سه کار ناتمامی که شهید افتخاریان آن را تمام کرد 🔹️ همسر شهید حبیب الله افتخاریان می گوید: مهمتری
📌 همسر شهید افتخاریان: حبیب الله از شهادت خود کاملاً آگاه بود و ما را آماده این خبر کرده بود
🔹️ همسر شهید افتخاریان می گوید: ده سالی که من با شهید افتخاریان زندگی کردم و سالهای بعد از شهادت ایشان برای من سراسر خاطره است.
◇ اما شجاعت و دلاوریهای شهید برای من خاطرات ماندگاری را رقم زد زیرا او دورههای نظامي چریکی را در كشور سوريه و لبنان گذرانيده بود.
◇ به یاد دارم زمانی که ما در مریوان زندگی میکردیم، یک شب صداهای بسیار عجیب و غریبی میشنیدیم. آن شب او تازه از ماموریت برگشته بود و هنوز دکمههای لباسش را باز نکرده بود که با فهمیدن حمله کوملهها به شهر دوباره از خانه بیرون رفت. او تا صبح درگیر بود تا کوملهها را از شهر بیرون کنند.
◇ شهید افتخاریان شناخت کافی در مورد امام حسین (ع) و شهادت ایشان داشت و همیشه پیرو راه آن حضرت بود بنابراین باکی از شهادت نداشت و به دل دشمن میزد؛ البته همه شهدا اینگونه بودند.
◇ صبح روزی که همسرم شهید شد، خودش به ما گفت؛ "من خواب شهادتم را دیدهام، شما نباید مانع شهادت من شوید." من نیز گفتم: "راضی به رضای خدا هستیم و مانع شهادت شما نخواهیم شد." ، همان روز خبر شهادت وی آمد.
◇ نوزدهم اسفندماه ۱۳۶۳ ، دشمن با آگاهی از منطقهای که همسرم و سایر رزمندگان حضور داشتند، منطقه را بمباران هوایی کرد و حبیبالله و تعدادی از رزمندگان به شهادت رسیدند.
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید:
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671