صبح وصال
احوالات شب عاشورا امام با همه صحبت کرد و جای آنها را به ایشان نشان داد همه را جمع کرده است و با همه
در منابع آمده است که لشکر عمر سعد عصر روز تاسوعا قصد حمله داشت، ولی امام حسین(ع) از حضرت عباس(ع) خواست از آنان یک شب مهلت بگیرد تا عبادت کنند. امام حسین(ع) در این شب با یارانش سخن گفت و آنان را باوفاترین یاران خواند و آنان نیز در سخنانی حماسی، اعلام وفاداری کردند. در مجالس عزاداری در شب عاشورا، وقایعی که در این شب در خیمهگاه امام حسین رخ داده است، بازگو میشود.
صبح وصال
احوالات شب عاشورا امام با همه صحبت کرد و جای آنها را به ایشان نشان داد همه را جمع کرده است و با همه
امام حسین(ع) در اوایل شب یاران خود را جمع کرد و پس از حمد و ثنای خداوند خطاب به آنان گفت:
« فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي وَ لَا أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَجَزَاكُمُ الله عَنِّي خَيْرا»«همانا من یارانی باوفاتر و بهتر از یاران خود، و خاندان و اهلبیتی را نیكوکارتر و باپیوندتر از اهلبیت خود سراغ ندارم؛ خدایتان از جانب من پاداش نیکو دهد.»
سپس چنین ادامه داد:
به گمانم این، آخرین روزی است که از سوی این قوم مهلت داریم. آگاه باشید که من به شما اجازه (رفتن) دادم. پس همه با خیالی آسوده بروید که بیعتی از من بر گردن شما نیست. اینک که سیاهی شب شما را پوشانده، آن را مَرکبی برگیرید و بروید.
در این هنگام ابتدا اهل بیت امام و بر اساس نقل هایی نخستین نفر حضرت عباس(ع) سکوت را شکست [۱]و سپس یاران امام هر یک در سخنانی حماسی، اعلام وفاداری کردند و بر فدا کردن جان خویش در دفاع از امام تاکید کردند. منابع تاریخی و مقاتل برخی از این سخنان را ضبط کردهاند.[۲]
جمله معروف قاسم بن حسن، احلی من العسل (شیرینتر از عسل) در پاسخ به سوال امام(ع) که مرگ در نظرت چگونه است مربوط به همین جلسه است.[۳]
پاسداری از خیمهها
شب عاشورا حضرت عباس(ع) پاسداری از حرم را بر عهده گرفت. زهیر نیز با او همراه شد.[۴]
گفتگوی بریر با عمر بن سعد
به گزارش برخی منابع، در این شب، بریر بن خضیر از امام(ع) اجازه خواست تا نزد عمر بن سعد برود و او را موعظه کند. امام(ع) پذیرفت.
بریر نزد عمر بن سعد رفت و به چادرش وارد شد و بدون آن که سلام کند، نشست. عمر خشمگین شد و گفت: «ای برادر همدانی، چه چیز تو را از سلام کردن بر من باز داشت؟ آیا مسلمان نیستم و خدا و رسولش را نمیشناسم و به حق گواهی نمیدهم؟»
بریر گفت:
«اگر آن طور که تو میگویی خدا و پیغمبرشناس بودی، عازم کشتن خاندان پیامبر(ص) نمیگشتی، وانگهی این فرات زلال است که امواجش مانند شکم مار درهم میپیچد و حیوانات عراق از آن مینوشند؛ اما حسین بن علی(ع) -و برادران و زنان و خاندانش- از تشنگی میمیرند. تو آنان را از نوشیدن آب فرات مانع گشتهای و فکر میکنی که خدا و رسول(ص) او را میشناسی؟»
عمر سعد اندکی سر به زیر انداخت و آنگاه سرش را بلند کرد و گفت: «ای بریر به خدا قسم یقین دارم که هر کس با آنان بجنگد و حقشان را غصب کند ناگزیر در آتش است؛ ولیای بریر آیا از من میخواهی که ولایت ری را واگذارم که به دیگری برسد؟ به خدا سوگند نفس من چنین چیزی را نمیپذیرد.»
آنگاه گفت: «عبیدالله به جای قوم خویش مرا به اجرای نقشهای فرا خواند که اینک در پی انجام آنم. به خدا سوگند، میدانم و سرگردانم و میان دو خطر خویش اندیشناکم: آیا ملک ری را رها کنم، در حالی که آرزوی من است، یا آن که گناه قتل حسین(ع) را به گردن گیرم؟ در کشتن حسین(ع) آتشی است که جلوگیری از آن ممکن نیست و ملک ری نیز نور چشم من است.»
پس بریر نزد امام(ع) بازگشت و گفت:
«ای فرزند رسول خدا(ص) عمر بن سعد در برابر ملک ری به کشتن تو رضایت داده است.»[۵]
صبح وصال
احوالات شب عاشورا امام با همه صحبت کرد و جای آنها را به ایشان نشان داد همه را جمع کرده است و با همه
بررسی میدان جنگ
در نیمههای شب عاشورا، امام حسین(ع)، برای بررسی تپهها و گردنههای اطراف، تنها از خیمه خارج شد؛ نافع بن هلال متوجه شد و آهسته به دنبال ایشان به راه افتاد.
امام(ع) متوجه حضور نافع شد و پرسید: «چرا از خیمه بیرون آمدی؟»
نافع گفت: «ای فرزند رسول خدا(ص)! خروج شما از خیمهگاه به طرف این سپاه طغیانگر، مرا به وحشت انداخته است.»
امام(ع) فرمود: «من از خیمه بیرون آمدم تا پیش از حمله فردا، از این پستی و بلندیها بازدید کنم.»
پس از انجام بازرسی، حضرت(ع) در راه بازگشت به نافع فرمود: «آیا نمیخواهی در این شب تار از بین این دو کوه بگذری و جان خودت را نجات دهی؟»
نافع خود را به روی قدمهای امام(ع) انداخته، گفت: «شمشیری دارم که به هزار درهم میارزد و اسبی دارم که به همین اندازه میارزد، پس به آن خدایی که به حضور در رکاب شما، بر من منت نهاد سوگند، تا هنگامی که شمشیرم به کار آید و اسبم از حرکت باز نایستد هرگز از شما جدا نمیشوم.»[۶]
نگرانی زینب(س) از وفادار ماندن اصحاب
پس از آن گفتگو امام(ع) به اردوگاه برگشت و وارد خیمه خواهرش زینب(س) شد. نافع بن هلال در بیرون خیمه منتظر امام(ع) نشسته بود که شنید حضرت زینب(س) به امام(ع) عرض کرد:
«آیا شما یارانتان را آزمودهاید؟ از این نگرانم که آنان نیز به ما پشت کنند و در هنگامه درگیری شما را تسلیم دشمن کنند.»
امام(ع) در پاسخ فرمود:
«به خدا سوگند، اینها را امتحان کردهام و آنان را مردانی یافتم که سینه سپر کردهاند، به گونهای که مرگ را به گوشه چشمانشان مینگرند و به مرگ در راه من همچون شیرخواره به سینه مادرش انس دارند.»
نافع هنگامی که احساس کرد اهل بیت امام حسین(ع) نگران وفاداری و استقامت اصحاب هستند، نزد حبیب بن مظاهر رفته و با مشورت او، تصمیم گرفتند با همراهی بقیه اصحاب به امام(ع) و اهل بیت ایشان اطمینان دهند که تا آخرین قطره خون از ایشان دفاع خواهند کرد.[۷]
حبیب بن مظاهر یاران امام(ع) را ندا داد تا جمع شوند. سپس به بنیهاشم گفت: به خیمههای خویش باز گردند؛ بعد رو به اصحاب کرد و آنچه را از نافع شنیده بود، بازگو کرد. همگی گفتند: «به آن خدایی که بر ما منت نهاد که در این جایگاه قرار بگیریم، اگر منتظر فرمان حسین(ع) نبودیم، اکنون با شتاب بر آنان حمله میکردیم تا جان خویش را پاک و چشم را روشن سازیم».
حبیب به همراه اصحاب با شمشیرهای کشیده و یک صدا به نزدیک حرم اهل بیت(ع) رفتند و گفتند: «ای حریم رسول خدا(ص)! این شمشیرهای جوانان و جوانمردان شماست که به غلاف نخواهد رفت تا این که گردن بدخواهان شما را بزند. این نیزههای پسران شماست، سوگند یاد کردهاند که آن را تنها در سینه کسانی فروبرند که از دعوتتان سر بر تافتهاند.»[۸]
شب مناجات
عصر تاسوعا عمر بن سعد به لشکریان خود فرمان حمله داد. وقتی امام(ع) از نیت دشمن آگاه شد، به برادرش عباس فرمود:
«اگر میتوانی آنها را راضی کن که جنگ را تا فردا به تأخیر اندازند و امشب را به ما مهلت دهند تا با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگزاریم. خدا میداند که من نماز و تلاوت قرآن را بسیار دوست میدارم.»[۹]
در منابع نقل شده است که امام و یارانش در طول آن شب به نماز و دعا و استغفار مشغول بودند.[۱۰] سید بن طاووس در لهوف مینویسد امام(ع) و یارانش آن شب را در حالی به صبح رساندند که زمزمه و همهمه مناجاتشان در رکوع سجده و نمازشان همانند زنبوران عسل به گوش میرسید.[یادداشت ۱] [۱۱]
اشعار امام حسین(ع) در شب عاشورا:
یا دَهْرُ أُفٍّ لَک مِنْ خَلِیلِ
کمْ لَک بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ
مِنْ صَاحِبٍ أَوْ طَالِبٍ قَتِیلِ
وَ الدَّهْرُ لَا یقْنَعُ بِالْبَدِیلِ
وَ إِنَّمَا الْأَمْرُ إِلَی الْجَلِیلِ
وَ کلُّ حَی سَالِک سَبِیلِی
الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۹۳
عاشورا، روز دهم از ماه محرّم.
اهمیت این روز برای شیعیان بهدلیل واقعه کربلا در روز ۱۰ محرم سال ۶۱ قمری است. امام حسین (ع) در روز عاشورا به همراه یارانش در کربلا در جنگ با سپاه کوفه به فرماندهی عمر بن سعد به شهادت رسید.
صبح وصال
عاشورا، روز دهم از ماه محرّم. اهمیت این روز برای شیعیان بهدلیل واقعه کربلا در روز ۱۰ محرم سال ۶۱ قم
عاشور، عاشورا و عاشوراء، بنا به قول مشهور علمای لغت، دهم محرم را گویند و آن روزی است که حسین بن علی(ع) شهید شد.[۱] در «جمهرة اللغة» آمده است روز عاشورا پس از اسلام به این نام خوانده شده و در جاهلیت چنین نامی وجود نداشته است.[۲] گفته شده بعضی از واژهشناسان، عاشورا را کلمهای عبرانی و مُعَرَّب (عربی شده) واژه عاشور دانستهاند.[۳] عاشورا در زبان عبری برای نامیدن روز دهم ماه تشری (ماه یهودی) به کار میرود.[۴] امام عسکری(ع) در توقیعی که برای وکیلش قاسم بن علاء نوشته است دعایی را برای روز سوم شعبان توصیه کرده و در پایان آخرین دعای امام حسین(ع) را در روز عاشورا نقل کرده و از عاشورا به عنوان یوم کوثر یاد کرده است. علامه مجلسی در بحارالانوار کُوثِر را فعل مجهول دانسته یعنی روزی که به واسطه کثرت دشمن امام حسین(ع) مغلوب واقع شد
صبح وصال
عاشورا، روز دهم از ماه محرّم. اهمیت این روز برای شیعیان بهدلیل واقعه کربلا در روز ۱۰ محرم سال ۶۱ قم
مرحوم صافی تبریزی
.
بیر گوندی بو گون ملک لر آغلار
زهرا باش آچوب پیغمبر آغلار
.
.
ممکن اولا ذات ذوالجلاله
فریاد و فغان و آه و ناله
بی شک باتار غم و ملاله
بو گونده خدای اکبر آغلار
.
.
گوی اهلی دوتوب عزا حسینه
آغلار هامی ماسوا حسینه
ایللَّه بو گون نوا حسینه
باطنده تمام یرلر آغلار
.
.
بو گون پوزولوبدی رکن ایمان
یتمیش ایکی جان ویروب سوسوز جان
قانیله مترجم اولدی قرآن
پیغمبر اولوب مکدر آغلار
.
.
بو گونده حسین ال اوزدی جاندان
گچدی نچه ماهرو جواندان
گچمز آتاسی یقین او قاندان
تا واردی جهان او مضطر آغلار
.
.
بیر اوخلی سو مشکی قانلو بیرق
اسلامه بو گون ویروبدی رونق
ئولدوردیلر اهل حقی نا حق
بو ظلمی ایشیتسه کافر آغلار
.
.
عبّاسه بو گون حسین باخاردی
باخدوقجا او گوز یاشی آخاردی
قارداش قاننی یوزه یاخاردی
اهل ملکوت یکسر آغلار
.
.
یخدیلا او قوم کینه همدم
صاحب علمی علمله با هم
شمشاد کیمی قدی اولوب خم
سرو سمن و صنوبر آغلار
.
.
گور اکبری غرق لجّۀ خون
لیلانی بو قصّه قیلدی مجنون
بول ایمدیده آغلیور او محزون
ذکر ایلر آدین مکرر آغلار
.
.
آغلا گوزوم آغلا دورما سنده
گور لیلنی اوغلنی گورنده
سس چکدی بولوب او گل بدنده
اوخ یاره سی زخم خنجر آغلار
.
.
تا حرمله گوزلرین دوتوب قان
سسلندی کمان اوخ اولدی پران
قان اولدی بو حاله قلب پیکان
معناده خدنگ پر پر آغلار
.
.
گوردی سو ویرور خدنگ آچوب پر
سو فکرینه دوشدی تشنه اصغر
اوخلاندی سوسوز او غنچۀ تر
باغ و چمن و گل تر آغلار
.
.
بو گون سو یرینه قان ایچیلدی
اصغر ولی چوخ ایچوب سچیلدی
اوخ گچمدی چون بوغاز بچیلدی
باشدان باشا حلق اصغر آغلار
.
.
بیر شام بو گون او گوندوز اولدی
موسایه خدا دین سوز اولدی
هر یاره حسینه بیر گوز اولدی
اوز حالینه قان او پیکر آغلار
.
.
شمر ایتمدی شرم مصطفادن
ال چکمدی شاه کربلادن
کسدی باشینی سوسوز قفادن
گه خنجر و گاه حنجر آغلار
.
.
شمر الده گلنده قانلی خنجر
دیشره توکولوب بنات حیدر
یوز قویدیلا قتلگاهه یکسر
قرخا کیمی قاره معجر آغلار
.
.
بو گونده ستم گوگه دایاندی
اود وردیلا خیمه گاهه یاندی
بو گون حرم خدا تالاندی
آل اللهه عرش داور آغلار
.
.
بولموله بو گونده نه خبر وار
بو نوحه ده «صافی» بیر اثر وار
اهل دل اولان بیلر نه لر وار
هر بیتنی ایلر ازبر آغلار
فرا رسیدن #عاشورای_حسینی به ساحت قدسی حضرت بقیه الله الاعظم (عج) و همه شیعیان و محبان اهلبیت علیهم السلام تسلیت و تعزیت باد.
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
May 11