این فرصت مهیا شد!
آن هم در روزی که مادر رجبعلی غذای نذری پخته بود و مقداری از نذری را در ظرفی ریخته بود و به رجبعلی داده بود تا برای خاله اش ببرد. رجبعلی رسید به خانهی خاله، در زد؛ صدای دخترخاله بلند شد: «کیه؟» و گفت: «منم، رجبعلی» و صدای دخترخاله را شنید که میگوید: «بیا داخل رجبعلی، خاله ات هم هست». رجبعلی وارد شد و سلام و علیکی با دخترخاله اش کرد و ناگهان متوجه شد که خبری از خاله نیست و دخترخاله در خانه تنهای تنهاست! تا به خودش آمد دید که پشت سرش درب خانه قفل شده و دخترخاله هم.. با خودش گفت: «رجبعلی! #خدا میتواند تو را بارها و بارها امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن». پس تأملی کرد و به محضر خداوند عرضه داشت: «خدایا! من این #گناه را به خاطر رضای تو ترک میکنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن»
و توسط پنجره از آن خانه فرار کرد و برگشت به خانهی خود تا قدری آرام بگیرد...
.
صبح از خواب بلند شد و از خانه به قصد مغازه خیاطی بیرون زد و با کمال تعجب دید می تواند چهره باطنی انسان ها را ببیند..
.
آری! #چشم_برزخی رجبعلی در اثر چشم پوشی از یک گناهِ حاضر و آماده و به ظاهر لذیذ باز شده بود و این چشم پوشی، آغازی شد برای #سیر_و_سلوک و صعود معنوی شیخ #رجبعلی_خیاط تا اینکه کسب کند مقامات عالیه معنوی را.
چه اکسیر ارزندهای است این قاعده؟! برای عارف شدن، نیاز نیست به چهل-پنجاه سال چله گرفتن و ریاضت کشیدن و نخوردن این غذا و ننوشیدن آن آشامیدنی. نه اینکه اینها بی اثر باشند، نه! اما "اصل" چیز دیگری است.
بیهوده نبود که آیت الله بهجت تأکید میفرمودند بر این نکته که: راه واقعی عرفان «ترک گناه» است.
.
#کتاب_کیمیای_محبت
داستان های شگفت انگیز علما 👇
@dastani_ir