eitaa logo
صبح حسینی
486 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃 تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
 ظاهرا جد اطهرش هم بود پدرش بود مادرش هم بود   وقتی افتاد روی گونه ي راست بین مقتل برادرش هم بود   جای سالم نبود در بدنش زخم تا بود پیکرش هم بود   زیر پایِ سنان و نیزه و تیر نه فقط سینه ، حنجرش هم بود   بی کس و بی پناه از نزدیک سنگ میخورد و خواهرش هم بود   خواهرش قبل قاتلش آمد تا نفسهای آخرش هم بود   گرچه او را زدند اما چون چادرش بود معجرش هم بود   از همه دلخراش تر اینکه دم گودال دخترش هم بود   دخترش بود و ذبح را میدید همه دیدند همسرش هم بود   آن زمان هم که غارتش کردند به روی دستها سرش هم بود (مصطفي متولي) علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
نرفته از نظرم ذوالجناح بر ميگشت كه رفته رفته صدايت ضعيف تر ميگشت   ز بس كه بر بدنت زخم هاي كاري بود كه زخم ِ تازه اگر بود بي اثر ميگشت   در ازدحام حرامي و نيزه هايِ بلند شكافِ زخم ِ تنت باز و بازتر ميگشت   ميان حلقه ي نامحرمان خودم ديدم كه شمر با سرت از قتلگاه بر ميگشت   غروب بود و ربابَت ميانِ آتش و دود هنوز بين ِ مزاري پي ِ پسر ميگشت علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
ای لاله، پیش مرگ چمن می شوی چرا !؟ راضی به حُکم چیده شدن می شوی چرا !؟   این چشم خیس و چادرخاکی ِ من که هست... آشفته حال ِغسل وکفن می شوی چرا !؟   یحیی بس است،غصه ی این قوم را نخور! با نیزه ها دهن به دهن می شوی چرا !؟   با این نگاه بی رمق از فرط تشنگی خیره به سمت معجرمن می شوی چرا !؟   اینجا که کوچه های غریب مدینه نیست! مظلوم من،شبیه حسن می شوی چرا !؟ (وحيد قاسمي) علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃 تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
چه شبی می‌گذرد در دلِ پنهانِ تنور سر ِ خورشید شده گرمی ِ دُکانِ تنور   این چه نوری ست تنور از نفسش روشن شد؟! این چه داغی ست که آتش زده بر جانِ تنور؟!   دیشبی را شهِ دین در حرمش مهمان بود امشب ای وای سر او شده مهمانِ تنور   با سرش صاحب این خانه به نانی برسد کیسه‌ها دوخته و سکه شده نانِ تنور   سر ِ شب روشن اگر بوده تنورش، حتماً نیمه شب رفته سرش در دلِ سوزانِ تنور   چه بلایی سر ِ نیزه به سرش آوردند؟! که پناه از همه آورده به دامانِ تنور   شأنِ «برداً و سلاما» ست نزولِ سر او که فرود آمده از نِی به گلستانِ تنور   نیست مفهوم،‌ شده حبس، به خود می‌پیچد ناله يِ بی‌ رمق ِ قاریِ قرآنِ تنور   تا قیامت وسطِ شعله بسوزد کم ِ اوست بیش از این‌هاست در این فاجعه تاوانِ تنور (محمد رسولي) علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
اينهمه راه دويدم به سوي دلدارم به اميدي كه در اين دشت برادر دارم   تو دعا كن كه كنار بدنت جان بدهم فكر ِ همراهيِ با شمر دهد آزارم   يك عبا داشتي و خرج علي اكبر شد با چه از روي زمين جسم تورا بردارم   به وداع ِ من و تو خيره بُوَد چشم ِ رباب خواندم از طرز ِ نگاهش كه منم دل دارم   خيز و نگذار كه ما را به اسيري ببرند منكه از راهيِ بازار شدن بيزارم (سعيد خرازي) علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
مانند سایه از سرم ای تاج سر ، مرو ما با هم آمدیم و تو بی همسفر ، مرو   تنها نه این که خواهر تو ، مادر توام از رفتنت به خاطر من درگُذر ، مرو   از کودکی برای تو بودم سپر ، حسین میدان جنگ می روی و بی سپر ، مرو   حالا که می روی کمی آهسته تر برو آتش به جان مزن تو از این بیشتر ، مرو   طفلت به خواب رفته و بیدار اگر شود بیچاره میکند همه را بی خبر ، مرو   لبها دو چوب خشک شده میخورد به هم این گونه از مقابل چشمان تر ، مرو   ((از آب هم مضایقه کردند کوفیان)) ای از تمام اهل حرم تشنه تر ، مرو   باشد نگاه تو به من اما دلت کجاست؟ هستی به یاد مادر و دیوار و در ، مرو (سعيد خرازي) علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃 تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
منظومۀ دهر نامرتب شده بود هم روز رسیده بود هم شب شده بود خورشید برادرم ! توکه میرفتی انگار غروب عمر زینب شده بود حسین رستمی سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
امشب به سبک کرب و بلا گریه می کنیم همراه سیِّد الشُّهداء گریه می کنیم صاحب زمان گرفته عزا گریه می کنیم از داغ روح صبر و وفا گریه می کنیم مثل تمامیِّ علما گریه می کنیم آقا ببین که با رفقا گریه می کنیم امشب به یاد عمِّه ی سادات مضطرم گریه کن مصیبت و غمهای خواهرم شد کهنه پیرهن همه ی عشق و باورم مثل غروب غصِّه و غم فکر معجرم راویِّ قصِّه های غریبیِّ دلبرم هجران سر آمده به خدا گریه می کنیم در زیر آفتابم و مثل تو تشنه لب جان دادن شبیه تو شیرینتر از رطب از دوریِّ تو زینب غمدیده کرده تب یکسال و نیم زندگیِّ بی تو العجب!!! کردم شکایت از غم هجران تو به رب با حق به یاد فاصله ها گریه می کنیم یکسال و نیم درد جدایی کشیده ام حالا ببین چگونه کنارت رسیده ام هرگز عجیب نیست اگر قدخمیده ام آخر به روی نیزه سر یار دیده ام چوبی به لب نشست و لبم را گــَزیده ام ای زینبی بدان که کجا گریه می کنیم؟! جایی که از حسین بخوانیم کربلاست مهمان روضه ی غم گودال تو خداست دارم یقین که مادر ارباب پیش ماست همراه دخترش شده تب دار نینواست شیب الخضیب غصِّه ی زهرا و مرتضاست آهی کشید مادر و ما گریه می کنیم آهی کشید و زیر لبش گفت یا حسین دیدم که می زنی گل من دست وپا حسین دشمن سر تو برده روی نیزه ها حسین زینب کجا و بزم حرامی کجا؟! حسین چوب است مزد قاریِّ قرآن ما حسین ما تا ظهور عدل و صفا گریه می کنیم  حسین ایمانی  سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
سوره ي مستور روی نیزه ها می بینمت آیه ي والطور روی نیزه ها می بینمت منبرو رحلت چه شد؟ای زاده ي ختم رسل قاری مشهور!روی نیزه ها می بینمت چشم کور شهر را مبهوت نورت کرده ای نور رب الـنور روی نیزه ها می بینمت نیزه ازخون گلویت جرعه ای زد،مست شد خوشه يِ انگور روی نیزه ها می بینمت زینـبم,مـوسیِ شـبگرد بـیابـان غمت شمس کوه طور روی نیزه ها می بینمت  وحید قاسمی  سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
باور نمی کنم سر بازار بردنت ! نامحرمان به مجلس اغیار بردنت از سینه ی حسین، تو را چکمه ای گرفت از کربلا به کوفه، به اجبار بردنت پای سفر نداشتی ای داغدار درد ! با یک سر بریده، به اصرار بردنت پهلو کبود! گریه کنان تازیانه ها با خاطراتی از در و دیوار بردنت فهمیده بود شمر غرورت شکسته است از سمت قتلگاه علمدار بردنت تو از تمام کوفه طلبکار بودی و... در کوچه هاش مثل بدهکار بردنت در پیش گریه های تو این گریه ها کم است «سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است» سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃 تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
وقتي كسي ز جان خودش دست ميكشد  از هستي و جهان خودش دست ميكشد  وقتي كه آفتاب دلش ميكندغروب  از ماه آسمان خودش دست ميكشد  يادش ميان خلق خدا ميشود عزيز  هر كس كه از نشان خودش دست ميكشد  وقتي كه صحبت ازغم و داغ حسين شد  زينب ز كودكان خودش دست ميكشد  يك بار رو زدم به تو اينگونه تا مكن  سهميه ي مرا تو از اين غم جدا مكن  اينان در آسمان بلندت كبوترند  نام تو ميبرندبه هرجا كه ميپرند  شرمنده ام كه بيشتر از اين نداشتم  اين كودكان تمامي هستي خواهرند  در قلبشان عزاي جوانت گرفته اند  در راه تو فدايي وقربان اصغرند  شمشيرشان ميان كمر برق ميزند  شاگرد درس رزم علمدار لشكرند  خون علي ميان رگ اين دو كودك است  جنگاوري اين دو به زهرا قسم تك است  زينب بيا ببين چقدر قد كشيده اند  از بس كه پابه صفحه ي صحرا كشيده اند  دشمن هنوز دركف اين كودكان توست  تكبير اهل عرش پي حيدران توست  در اين زمان كم چقدر زخم خورده اند  ازسر بگيرتا به كمر زخم خورده اند  اي مادرشهيد كه نذرت اداشده  درقلب خسته ات چقدر غصه جا شده  ازخيمه ها بيا و ببين بي پسر شدي  مثل من حسين تو از هر نظر شدي  (محمد حسن بیات لو) سلام الله علیها  http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
برگرد سمت خیمه ها … تنهای تنها  من بی تو خواهم مرد ای آقای تنها  آماده کردم هرچه باشد را برایت  آورده ام عون و محمد را برایت  ***  حالا که پر، وا می کنند آقا نگو نه  آقا بزرگی کن بیا حالا نگو نه  راضی نشو با گریه برگردند خیمه  هرآنچه می خواهی بگو اما نگو نه  من یادشان دادم که پیش تو بگویند:  "  دایی به جان مادرت زهرا … نگو نه"  ***  حالا رها هستند و میدان روبروشان  پای رکاب تو شهادت آرزوشان  آن طور تربیت شدند این ها که بی تو  پایین نخواهد رفت آبی از گلوشان  خونی که جاری می شود از جسم آنها  در بین مقتل می شود آب وضوشان  ***  دل کنده ام از دسته گل هایم برادر  حالا چنان کوهی سر پایم برادر  پنهان گشتم تا که اشکم را نبینی  همواره با این اشک پیدایم برادر  تا که خجالت را نبینم در نگاهت  از خیمه ام بیرون نمی آیم برادر  (مجتبی حاذق)   سلام الله علیها  http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃 تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
ز بس كه بردن هر تكه ات هنر شده است كنار علقمه دعوا سر قمر شده است   خدا كند كه به صورت ز زين زمين نخوري كه تير ِ مانده به چشم ِ تو دردسر شده است   مكش چنين به زمين پا برادرت آخر كنار پيكر تو دست بر كمر شده است   تعادل تو به هم ريخت از عمود كه من تعادل قدمم از كفم به در شده است   جگر نداشتم از بعد اكبرم حالا تمام دور و برم لخته ي جگر شده است   خداروشكر كه زينب نيامده تا كه ببيند آن قد و بالا چه مختصر شده است   هزار اشاره يِ انگشت آمده سويِ قدِ غريبتريني كه مختصر شده است   تورا به جان رقيه بلند شو برويم عدو سويِ حرمَ الله حمله ور شده است   تمام كرب و بلا سوخت تا چنين گفتي حسين پهلويِ مادر شكسته تر شده است   ز شرم، پيكر من را رها كن و بگذر چقدر مادرمان غيرتي سپر شده است   نخواستم كه دگر نيزه را ببوسي با لبي كه از تريِ مشكِ آب تَر شده است (حبيب نيازي) علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
بر لب آبم و از داغ لبت می میرم هر دم از غصه ي جانسوز تو آتش گیرم مادرم داد به من درس وفاداری را عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم گاه سردار علمدارم و گاهی سقّا گه به پاس حرمت گشت زنان، چون شیرم بوته ي عشق تو کرده ست مرا چون زرناب دیگر این آتش غم ها ندهد تغییرم گر مرا شور و جوانی و بهار عمر است از خزان تو دگر ای گل زهرا پیرم غیرتم گاه نهیبم زند از جا برخیز لیک فرمان مطاع تو شود پاگیرم تا که مأمور شدم علقمه را فتح کنم آیت قهر بیان شد، ز لب شمشیرم سایه ي پرچم تو کرد سرافراز مرا عشق تو کرد عطا دولت عالمگیرم کربلا کعبه ي عشق است و من اندر احرام شد در این قبله ي عشاق دوتا تقصیرم دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد چشم من داد از آن آب روان تصویرم باید این دیده و این دست دهم قربانی تا که تکمیل شود حجّ من آنگه میرم زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک تا کنم دیده فدا، چشم به راه تیرم ای قد و قامت تو معنی «قدقامتِ» من ای که الهام عبادت ز وجودت گیرم وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود بی رکوع است نماز من و این تکبیرم جسدم را به سوی خیمه ي اصغر نبرید که خجالت زده زان تشنه لب بی شیرم (حبيب الله چايچيان"حسان") علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃 تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
ویران‌نشین شدم که تماشا کنی مرا  مثل قدیم در بغلت جا کنی مرا  گفتم می‌آیی و به سرم دست می‌کشی  اصلاً بنا نبود ز سر وا کنی مرا  آن شب که گم شدم وسط نیزه‌دارها  می‌خواستم فقط که تو پیدا کنی مرا  از آن لبی که دور و برش خیزرانی است  یک بوسه‌ام بده که سر و پا کنی مرا  با حال و روز صورت تغییر کرده‌ات  هیچ انتظار نیست مداوا کنی مرا  معجر نمانده است ببندم سر تو را  پیراهنت کجاست که بینا کنی مرا  وقتی که ناز دخترکت را نمی‌خری  بهتر اسیر زخم زبان‌ها کنی مرا  حالا که آمدی تو؛ به یاد قدیم‌ها  باید زبان بگیری و لالا کنی مرا  عمّه ببخش دردسر کاروان شدم  امشب کمک بده که مهیّا کنی مرا  (احسان محسنی‌فر)  سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
چشم تارم شبیه دریا شد  قامتم زیر غصه ها تا شد  ماه شبهای من هویدا شد  دیده ام فرش راه بابا شد  انتظارم به سر رسید عمه  پاشو پاشو پدر رسید عمه  شب شده، ماه آمده پیشم  حضرت شاه آمده پیشم  یوسف از چاه آمده پیشم  پدر از راه آمده پیشم  تا که همراه خود مرا ببرد  تا به هر جا که شد مرا ببرد  ای پدر آمدی ولی با سر  سرت آسیب دیده سرتاسر  شد برایم چنان معما،سر  که چه سان رفت روی نی ها،سر     ای پدر کاش جای این سر تو  پاره می شد گلوی دختر تو  بیش از این زنده ماندنم حرج است  پاسخ ناله ام دهان کج است  دنده هایم شکسته رج به رج است  پیکر من ز چند جا فلج است  شام مثل مدینه یا مکه   استخوان بندزن ندارد که  وای از درد کاسهء زانو  وای از تازیانه و پهلو  کاش در کوچه های تو در تو  سر من می شکافت تا ابرو  کی به پیشانی تو سنگ زده  کی ز خون بر رخ تو رنگ زده  دختر آنکه بر تو سنگ زده  آن که با خون بر تو رنگ زده  دو سه باری به روم چنگ زده  گفته ای بینوای جنگ زده  کیف کردی چه ناخنی دارم؟  من پدر دارم از تو بیزارم  تنم از زخم پر ستاره شده  دامنم طعنهء شراره شده  چادرم در نزاع پاره شده  آستینهام چند کاره شده  یکی از پیش تو نقاب شده  یکی از روی سر حجاب شده  شامیان صدجفا به من کردند  خنده بر اشک یاسمن کردند  رخت غارت شده به تن کردند  سر معجر بزن بزن کردند  پس تو دیگر مپرس موت چه شد  یا زر آویزهء گلوت چه شد  سر پاکت چگونه بند شده  روی این نیزهء بلند شده  گیسوی دخترت کمند شده  لبم ای دوست مستمند شده  پس بیا و دوباره بوسم کن  خود بزرگم کن و عروسم کن  بار غمها  کشیده ام بابا  کنج عزلت گزیده ام بابا  مثل زهرا خمیده ام بابا  پیرو آن شهیده ام بابا  کاش گل محترم شود روزی  این خرابه حرم شود روزی  غصه ها تاب از دلش برده  همه دیدند زار و افسرده  روی لبهای خیزران خورده  دخترک لب نهاده و مرده  از تن زار خسته اش جان رفت  قصهء دخترک به پایان رفت  (حسین قربانچه)  سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
از دردهایم با تو میگویم پدرجان  از گوشواره از النگویم پدرجان  تنها نشانی مانده آن هم جای زخم است  دشمن شبیخون زد به گیسویم پدرجان  ****  دیشب گلت از روی ناقه بر زمین خورد  انگار که در کوچه ها مادر زمین خورد  از زخمهای صورتم بابا گمانم  فهمیده ای که دخترت با سر زمین خورد  ***  درد شدید مفصل زانو بماند  سوز ورمهای سر بازو بماند  دیشب نبودی حرمله بدجور میزد  لبها بماند...گوشه ی ابرو بماند  ***  هی لا به لای رد شدنها سنگ خوردیم  از هیزها از بد دهنها سنگ خوردیم  در بین کوچه از جوان و کودکان و  بالای بام از پیر زنها سنگ خوردیم  ***  مرد یهودی سوی چشمان مرا برد  خولی لگد زد نیمی از جان مرا برد  بابا! تلفظ کردن نام تو سخت است  بدجور مشت زجر دندان مرا برد  (امیررضا قدیری)  سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃 تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
 عشق کاری به قیل و قال ندارد  عاشقی حرف جز کمال ندارد  شاه عشّاق که مثال ندارد  باغ او میوه‌ای کال ندارد  نخل‌های علی نهال ندارد  غیر راه علی مسیر ندیدم  داخل خانه‌اش صغیر ندیدم  سر بلندند؛ سر به زیر ندیدم  من در این خانه غیر شیر ندیدم  شیر بودن که سنّ و سال ندارد  چون شده حیدری تبار؛ رقیّه  هست اعجوبه‌ی وقار؛ رقیّه  مثل عمّه شد استوار؛ رقیّه  گرچه دیده سه تا بهار؛ رقیّه  در کمالات؛ او مثال ندارد  بر رخ او خدا نقاب کشیده  روی او پرده‌ی حجاب کشیده  جای چشمانش آفتاب کشیده  صورتش به ابوتراب کشیده  حیف در زندگی مجال ندارد  خوشی از عمر خویش دیده؟ ندیده  نازدانه‌ست ناسزا نشنیده  پابرهنه به روی خار دویده  گرچه کودک، ولی شده‌ست خمیده  او الفباش غیر دال ندارد  مثل یک شیشه‌ی بلور، شکسته  همچو خشتی که در تنور شکسته  سنگ خورده ولی غرور شکسته  زیورش را کسی به زور شکسته  نزن او با کسی جدال ندارد  بر سرش ریخت آسمان خرابه  زخم‌ها خورد از زبان خرابه  معجر پاره؛ تازیانه؛ خرابه  آه؛ پروانه در میان خرابه  جای سالم به روی بال ندارد  بین انظار رفت مسخره کردند  سر بازار رفت مسخره کردند  دست به دیوار رفت مسخره کردند  کوچه هر بار رفت مسخره کردند  معجر پاره قیل و قال ندارد  زجر ول‌کن نبود؛ حرمله می‌زد  دخترک را بدون فاصله می‌زد  گردنش را گرفت سلسله می‌زد  گفت جامانده‌ام ز قافله می‌زد  طفل ترسیده که سؤال ندارد  کنج ویرانه غصّه دور و برش ریخت  خشت‌ها بالشی به زیر پرش ریخت  دختر شاه بود و موی سرش ریخت  گریه‌ها وقت دیدن پدرش ریخت  خواهشی او جز وصال ندارد  (محمدجواد پرچمی) سلام الله علیها http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872