یک نیمه شب بهانهٔ دلبر گرفت و بعد
قلبش به شوق روی پدر پر گرفت و بعد
اما نیامده ز سفر مهربان او
یعنی دوباره هم دل دختر گرفت و بعد
آنقدر لاله ریخت به راه مسافرش
تا خواب او تجلی باور گرفت و بعد
آخر رسید از سفر، اما سر پدر
سر را چقدر غمزده در بر گرفت و بعد
گرد و غبار از رخ مهمان مهربان
با اشک چشم و گوشهٔ معجر گرفت و بعد
انگار خوب او خبر از ماجرا نداشت
طفلک سراغی از علی اصغر گرفت و بعد
از روزهای بیکسیاش گفت با پدر
یعنی نبرد بغض و گلو در گرفت و بعد:
خورشید من به مغرب گودال رفتی و
باران تیر و نیزه و خنجر گرفت و بعد
معراج رفتی از دل گودال قتلگاه
نیزه سر تو را به روی سر گرفت و بعد
دلتنگ بود دخترت و سنگ ِ کینهای
بوسه ز چهره و لب و حنجر گرفت و بعد
اما دوباره فرصت جبران رسیده بود
یک بوسه آه از لب پرپر گرفت و بعد
جان داد در مقابل چشمان عمهاش
با بالهای زخمی خود پر گرفت و بعد...
شاعر: یوسف رحیمی
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
طورنشین میشوم سحر که بیاید
جلوهٔ ربانی پدر که بیاید
جار فقط میزنم میان خرابه
یار سفر کرده از سفر که بیاید
صبح خبر میدهند رفتن من را
از پدر رفتهام خبر که بیاید
نوبت ناز من است صبر ندارم
ناز مرا میخرد پدر که بیاید
گریهٔ من مال عمه است، و گر نه
زود مرا میبرند، سر که بیاید
حرف «کنیز» ی زدن چه فایده دارد...
گریه فقط میکنم اگر که بیاید
طفل، بساطی برای ناز ندارد
مقنعه و گوشواره در که بیاید
شاعر:علی اکبر لطیفیان
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
بر نیزهها از دور میدیدم سرت را
بابا! تو هم دیدی دو چشم دخترت را؟
چشمانم از داغ تو شد باغ شقایق
در خون رها وقتی که دیدم پیکرت را
ای کاش جای آن همه شمشیر و نیزه
یک بار میشد من ببوسم حنجرت را
بابا تو که گفتی به ما از گوشواره
همراه خود بردی چرا انگشترت را
با ضرب سیلی تا که افتادم ز ناقه
دیدم کبودیهای چشم مادرت را
یک روز بودم یاس باغ آرزویت
حالا بیا با خود ببر نیلوفرت را
شاعر:یوسف رحیمی
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
غارت زده منم که کنارت نشسته ام
غارت زده منم که ز داغت شکسته ام
غارت زده منم که تو را خاک می کنم
تابوت را ز خون تنت پاک می کنم
غارت زده منم که ز کف داده صبر را
با دست خویش کنده برای تو قبر را
غارت زده منم چه کنم با جنازه ات
ای وای ریخته به زمین خون تازه ات
غارت زده منم که ز داغ برادرم
می ریزم از کنار تنت خاک بر سرم
غارت زده منم که ز آغوش بسته ات
می گیرم آه چادر خاکیّ مادرم
من را به داغ قتل تو غارت نموده اند
نه کربلا نه کوفه نه در شام دلبرم
داغی که رفتن تو روی سینه ام گذاشت
والله بود سخت تر از غارت حرم
«تشییع روز با من و تو سازگار نیست
تا شب تو را به جانب قبرت نمی برم»
محمدبیابانی
#مرثیه_امام_حسن علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
دست و پا میزنی و بال و پرت میریزد
گریه ی خواهر تو روی سرت میریزد
بهتر است سعی کنی این همه سرفه نکنی
ورنه در طشت تمام جگرت میریزد
در تقلای سخن گفتنی اما نه… نه…
جگرت از دهنت دور و برت میریزد
خبرش پخش شده زهر تو را خواهد کشت
بی سبب نیست که اشک پسرت میریزد
جگرت،بال و پرت،اشک ترت ریخت ولی
چه کسی هست که با نیزه سرت میریزد؟
هانی امیر فرجی
#مرثیه_امام_حسن علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
آیا شده بال و پرت آتش بگیرد
هر چیز در دور و برت آتش بگیرد
آیا شده بیمار باشی و نگاهت
از نیش خند همسرت آتش بگیرد
آیا شده یک روز گرم و وقت افطار
آبی بنوشی … جگرت آتش بگیرد
آیا شده تصویری از مادر ببینی
تا عمر داری پیکرت آتش بگیرد
می گریم از روزی که می بینم برادر
در کوفه موی دخترت آتش بگیرد
می گریم از روزی که می بینم برادر
از هرم خاکستر سرت آتش بگیرد
آه … از خنکهای گلویت بوسه ای ده
تا قبل از اینکه حنجرت آتش بگیرد
آقا بس است دیگر مگو از شعله هایت
ترسم که جان خواهرت آتش بگیرد
یاسر حوتی
#مرثیه_امام_حسن علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
دیگر رها ز غصه و مِحنَت شدم حسین
از خاطرات خویش چه راحت شدم حسین
با کس نگفته ام ز چهل سال پیش من
از کوچه ی مدینه که غارت شدم حسین
از کوچه ی مدینه که مادر به خاک خورد
از کوچه ای که غرق خجالت شدم حسین
قدم نمی رسید که او را کمک دهم
خیلی در آن میانه اذیت شدم حسین
خیلی عزیز بودم و در بین طائفه !
محکوم به شنیدن تهمت شدم حسین
دیدی برادرم جگرم تکه پاره شد
کشته میان خانه به غربت شدم حسین
گفتی که دیگر عطر به مویت نمی زنی
گفتی : ” حسن ز داغ تو غارت شدم” حسین
اما بدان چو روز تو روزی حسین نیست
من گریه کن برای گلویت شدم حسین
رضا رسول زاده
#مرثیه_امام_حسن علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
ای کریم ِ دیار ِ تنهایی
خاک بوس ِ دَرَت شکیبایی
حسنی تو، حسن، حسن اما
بیشتر از سه بار زیبایی
پیش ِ جودت همه گدا هستند
ریزه خوار ِ تو حاتم طایی
تو دلیل غم همیشگی و
گریه هایِ ماهیانِ دریایی
کودکِ هشت ساله یِ مادر
پسر ِ غیرتیِ زهرایی
غربتِ تو زبانزدِ همه است
طوس، ری، کربلا و هرجایی
یا حسن با حسین میگوئیم
طپش ِ قلبِ سینه زنهایی
آتش افتاده بین سینه بگو
از غم و غربتِ مدینه بگو
یاس در پیش ِ چشم ما لِه شد
سوخت از هُرم ِ شعله ها له شد
پشتِ در، بین ِ کوچه، در مسجد
حُرمَتِ مادرم سه جا له شد
شوهری دید همسری افتاد
غیرتِ غیرتِ خدا له شد
در از چارچوب کَنده شد و
مادرم زیر ِ دست و پا له شد
بار ِ شیشه شکست، نَه بدتر
آنقَدَر ضربه خورد تا له شد
خبری نیست بین ِ آتش از او
یکنفر میزند صدا له شد
فضه در بین آن هیاهو ها
گفت اسما بیا بیا له شد
عصر ِ دیروز کوچه، سیلی، درد
نوجوانیِ مجتبی له شد
غم ِ غربت به کوچه تا افتاد
وایِ من مادرم ز پا افتاد
سید پوریا هاشمی
#مرثیه_امام_حسن علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
اشکهایش به مادرش رفته
سینه ی پر شراره ای دارد
نه! به یک طشت اکتفا نکنید
جگر پاره پاره ای دارد
**
از علی هم شکسته تر شده است!
علتش کینه ها، حسادت هاست
غربت چشمهای مظلومش
سند محکم خیانت هاست
**
خواهرش را کسی خبر نکند
مادرش خوب شد که اینجا نیست
لخته خونها سرِ لج افتادند
هیچ طشتی حریف آنها نیست
**
از غرور شکسته اش پیداست
صبر هم صحبت ِ دل ِ آقاست
نه! من از چشم سم نمی بینم
کوچه ای شوم قاتل آقاست
**
کوچه ای تنگ ،کوچه ای تاریک
شده کابوس هر شب ِ آقا
برگه را پس بده…نزن نامرد….
چیست این جمله بر لب ِ آقا؟
**
از صدای ِ شکستن بغضش
چشم دیوارها سیاهی رفت
مادرش راه خانه ی خود را
تا زمین خورد، اشتباهی رفت
**
تا که باغش میان آتش سوخت
میله های قفس نصیبش شد
کودکی نه! بگو خزان ِ بهار
پیری زود رس نصیبش شد
**
نفسش بند آمده ای وای
به خدا نای روضه خوانی نیست
شکر دارد که گوشه ی این طشت
لااقل چوب خیزرانی نیست
وحید قاسمی
#مرثیه_امام_حسن علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
قوتت همه شب خون جگر بود حسن جان
گریان ز غمت چشم سحر بود حسن جان
از دوست و دشمن به تو پیوسته ستم شد
مظلومی تو ارث پدر بود حسن جان
مادر که زمین خورد تن پاک تو لرزید
تنها کمکت اشک بصر بود حسن جان
از طعنه و از زخم زبانهای پیاپی
هر دم به دلت زخم دگر بود حسن جان
شد قلب تو مجروح تر از جسم برادر
کز او جگرت سوخته تر بود حسن جان
گر ماه حسین بن علی بود محرم
ماه غم تو ماه صفر بود حسن جان
هر کس به تنش زخم رسد از دم شمشیر
زخم تو به تن نه، به جگر بود حسن جان
در کوچه و در مسجد و در خانه مغیره
پیوسته تو را پیش نظر بود حسن جان
در راه حسین بن علی چار فداییت
در کرببلا چار پسر بود حسن جان
«میثم» که سخن از دل سوزان تو میگفت
شعرش به دل شیعه شرر بود حسن جان
غلامرضا سازگار
#مرثیه_امام_حسن علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
جنت، بهارِ پیرهنت، أیّها الکریم
از نور جامه ای به تنت، أیّها الکریم
ای همدم تو زمزمه های زلال وحی
ای جبرئیل همسخنت أیها الکریم
تو مطلع کرامتی و لطف و مهر و جود
پروانه های انجمنت أیها الکریم
نشنید آنکه بر تو روا داشت ناسزا
یک ناروا هم از دهنت أیها الکریم
اما تو که غریب نواز مدینه ای
هستی غریب در وطنت أیها الکریم
حتی شهادت تو نداده ست خاتمه
بر روضه های دل شِکَنت أیها الکریم
مادر نبود تا که ببیند در آن غروب
تشییع شد چگونه تنت أیها الکریم
بیرون کشید با دل غرق به خون، حسین
هفتاد تیر از بدنت أیها الکریم
شد روضه خوان کشته ی مظلوم کربلا
تابوت و پیکر و کفنت أیها الکریم
آنجا ولی شراره ی غم پُر گُدازه بود
یعنی به جای تیر و کمان نعل تازه بود
یوسف رحیمی
#مرثیه_امام_حسن علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
نبود تاب و توانی که وا کند لب را
گرفت با نگه خود سراغ زینب را
خبر رسید و سراسیمه خواهرش آمد
دوان دوان به کنار برادرش امد
رسید و چادر خود را که از سرش انداخت
نگاه حیرت خود بر برادرش انداخت
صدای گریه و آه بلند می آمد
زبان خواهر دلخسته بند می آمد
کمی بریده بریده صدا زد ای حسنم
دو چشم خود بگشا ای ستم کشیده ، منم!
عزیز مادر من باز خونجگر شده ای
شبیه مادرمان دست بر کمر شده ای
چرا عزیز دلم رد خون به لب داری
چه چشم بی رمقی و چقدر تب داری
غریب فاطمه رنگ تنت عوض شده است
شبیه فاطمه پیراهنت عوض شده است
شنیده ام که چه رنجی ز یار می بینی
شنیده ام که دو روز است تار می بینی
بگو پس از تو غم عالمین را چه کنم
اگر حسین بفهمد حسین را چه کنم
گرفته اشک دلم را صدای عبدالله
ببین که کشته مرا گریه های عبدالله
خودت بگو چه کنم اشک و آه قاسم را
بگو چگونه بگیرم نگاه قاسم را
نگاه طفل به جان دادن پدر سخت است
نگاه بر تو و طشت و غم جگر سخت است
گذشت واقعه و بعد غسل دادن ماه
به عزت و شرف لااله الا الله
تن غریب وطن را بلند می کردند
تن شریف حسن را بلند می کردند
برادران همه رفتند زیر تابوتش
فرشته ها همه بردند سوی لاهوتش
کنار قبر پیمبر دوباره فتنه رسید
شکوه و جلوه تشییع مجتبی را دید
گذشت لحظه ای و فتنه ای به راه انداخت
به سوی جمع کماندارها نگاه انداخت
کنار قبر نبی صحنۀ جدل شده بود
تلافی همه از کینۀ جمل شده بود
کنار قبر نبی از دل عقده واکردند
و از کمان همگی تیر را رها کردند
صدای ناله واغربتا به گوش آمد
چنان که غیرت عباس هم به جوش آمد
چقدر داغ جگرسوز تو زمینگیر است
به روی پیکرت هفتاد چوبه تیر است
ولی به کرب و بلا چهار هزار تیر انداز
هزارها لبه تیر تیز در پرواز
به سمت ساقی لب تشنگان فرود آمد
نکرد رحمی و تا عمق جان فرود آمد
مجتبی شکریان همدانی
#مرثیه_امام_حسن علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
حرف ناگفته چشمان ترش بسیار است
اشک او راوی یک عمر غم و آزار است
روز و شب گریه کن روضه ی یک مسمار است
قلب او زخمی از ضرب در و دیوار است
داغهایی که کشیده است همه معروف است
پس ببخشید اگر روضه من مکشوف است
در نماز شب و هنگام دعا می گرید
صبح با گریه او باد صبا می گرید
یاد آن کوچه و بی چون و چرا می گرید
بعد چل سال بیادش همه جا می گرید
قصد این بار من از شعر که آقا بوده
قسمت انگار کمی روضه زهرا بوده
زهر در تن نه که از غم جگرش می سوزد
یاد مادر که بیفتد به سرش می سوزد
غرق آتش در و پروانه پرش می سوزد
از همان روز حسن با پدرش می سوزد
کودکی بود ولی رنج پدر پیرش کرد
غم مادر دگر از زندگی اش سیرش کرد
نه فقط زخم زبان از همه مردم بوده
زهر در بین غم و غربت او گم بوده
قاتلش آتش و آن خانه و هیزم بوده
دست سنگین همان کافر دوم بوده
ابتدا چادر مشکی حرم سوخته بود
بعد هم تیر کفن را به بدن دوخته بود
داشت آن روز به لب روضه ای از سر می خواند
قصه درد و غم و غربتِ حیدر می خواند
داشت از سوز جگر روضه مادر می خواند
بعد هم روضه جانسوز برادر می خواند
چشمش افتاد به چشمان برادر، با آه
گفت لا یوم کیومک به ابا عبدا…
((دل من دست خودش نیست اگر می شکند))
قصه کرببلای تو کمر می شکند
دل زینب هم از آن رنج سفر می شکند
بر سر دیدن تو شام چه سر می شکند
صوت قرآن تو در شام شنیدن دارد
چوب دست از لب و دندانت اگر بردارد
مهدی چراغ زاده
#مرثیه_امام_حسن علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
ابری شدم به نیت باران شدن فقط
مور آمدم برای سلیمان شدن فقط
باید ز گوشه چشم تو کاری بزرگ خواست
چیزی شبیه حضرت سلمان شدن فقط
باید به شیعه بودن خود افتخار کرد
راضی نمی شوم به مسلمان شدن فقط
در خانه کریم کفایت نمی کند
یک لقمه نان گرفتن و مهمان شدن فقط
این لطف فاطمه است و عشق است تا ابد
سرمست از نوای حسن جان شدن فقط
فکری برای پر زدن بال من کنید
من را اسیر زلف امام حسن کنید
آقا شنیده ام جگرت شعله ور شده
بی کس شدی و ناله تو بی اثر شده
پیش حسین سرفه نکن آه کم بکش
خون لخته های روی لبت بیشتر شده
یک چشم خواهرت به تو یک چشم بین تشت
تشت مقابلت، پُرِ خون جگر شده
ای وای از مصیبت تابوت و دفن تو
وای از هجوم تیر و تن و چشم تر شده
موی سپید و کوچه و تابوت و زهر و تیر
دوران غربت حسن اینگونه سر شده
مسعود اصلانی
#مرثیه_امام_حسن علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
ملکوت نگاه بارانی ات
راوی یک مدینه اندوه است
سالیانی ست از غم غربت
خاطر خسته ی تو مجروح است
این اهالی ظلمت دنیا
مردمان قبیله ی وهمند
در سلوک هدایت و رحمت
اشتیاق تو را نمی فهمند
ماتم این شکنجه های کبود
غصه ها بی مجال پیرت کرد
سینه ی غرق نور و سنگ ستم
داغ چندین بلال پیرت کرد
بی کسی خو گرفته بود آقا
با اهالی شعب دلتنگی
می شکستی چنان غریبانه
در حوالی شعبه دلتنگی
دیده هر دم غروب عام الحزن
چشم بارانی و پُر ابرت را
تو چه کردی در این غریبستان
که خدا می ستود صبرت را
با عمو در دل پریشانت
حس آرامش عجیبی بود
آه دیگر پس از ابوطالب
مکه زندان بی شکیبی بود
داغها یاس بیقرارت را
در غم خود سهیم می کردند
مادری را به عرش می بردند
دختری را یتیم می کردند
ماه عالم بگو چه آورده
به سر تو محاق خاکستر
دختر تو چقدر دلخون شد
بر سرت ریخت داغ خاکستر
خوب دیدی میان این مردم
دم به دم جوشش عواطف را
بوسه ی سنگ و زخم پیشانی
غصه پُر کرده بود طائف را
قلبتان را چقدر می آزرد
داغدار غم اُحد بودن
زخمی از عهد بی بصیرت ها
خسته از همرهان خود بودن
ناگهان بر تن تو گل کردند
زخمها، لاله ها، شقایقها
لب و دندان تو شده مجروح
آخر از لطف این منافقها
چه کشیدی در آن غروبی که
تن مجروح حمزه را دیدی
دلت آقا کدام سو می رفت
بر دلش زخم نیزه را دیدی
دید خیبر که گفتی آزاده
آب را بر کسی نمی بندد
گرچه از فرقه ی یهودیها
به اسیران کسی نمی خندد
همه دیدند روز خندق هم
رحم و آزادگی شعارت بود
در مرام تو پیکر کشته
ایمن از غارت و جسارت بود
بر سر و سینه و گلوی حسین
بوسه هایت چقدر معروف است
روضه خوان را ببخش آقا جان
روضه از این به بعد مکشوف است
با تماشای قد و بالایش
از نگاه تو آرزو می ریخت
آه، ناگاه اگر زمین می خورد
آسمان بر سرت فرو می ریخت
پیش چشمت محاصره کردند
پیکر ماه بی پناهت را
خوب تکریم کرد امت تو
نیزه در نیزه بوسه گاهت را
زینت شانه های تو حالا
شده پامال نعل مَرکَبها
آیه آیه، ورق ورق، پرپر
ارباً اربا، مُقطّع الأعضا
سر خورشید غرق خونت را
روی نیزه ببین چهل منزل
بارش سنگها چه خواهد کرد
با لبی نازنین چهل منزل
خون او خون تازه ای جوشاند
در رگ دین و مکتبت آقا
تا ابد شور نهضتش باقی ست
تا ابد کُلّ یومٍ عاشورا
#مرثیه_حضرت_رسولاکرم صلی الله علیه و آله
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
بسكه از آه، دل شعله ورت مي سوزد
با تماشاي تو قلب پدرت مي سوزد
اي جگر گوشه ي من شعله مزن بر جگرم
جگرم سوخت ز بسكه جگرت مي سوزد
زودتر از همه پيش پدرت مي آيي
زودتر از همه شمع سحرت مي سوزد
بعد من هرچه بلا هست سرت مي آيد
بعدمن واي كه پا تا به سرت مي سوزد
زير پرهاي تو آرام گرفتم بابا
حيف از شعله ي در بال و پرت مي سوزد
گاه در كوچه اي از درد زمين مي افتي
گاه از ضرب كسي چشم ترت مي سوزد
گاه يك نقش به يك روي تو جا مي گيرد
گاه يك زخم به روي دگرت مي سوزد
گاه در پشت در خانه ي خود مي نالي
چشم وا مي كني و دورو برت مي سوزد
يك طرف دست تو در پاي علي مي شكند
يك طرف دختركت پشت سرت مي سوزد
از صداي تو در آن شعله علي مي فهمد
كه اگر فضه نيايد پسرت مي سوزد
#مرثیه_حضرت_رسولاکرم صلی الله علیه و آله
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
آسمان زیر پرت بود زمین افتادی
یک عبا روی سرت بود زمین افتادی
نه صدای تو به گوش کسی آن روز رسید
نه کسی دور و برت بود زمین افتادی
صورتت خاکی و دستار و عبایت خاکی
مادرت در نظرت بود زمین افتادی
زهر از جان تو آقا جگرت را میخواست
آتشی بر جگرت بود زمین افتادی
ناله میکرد جوادت به سرش میزد آه
اشک در چشم ترت بود زمین افتادی
مثل یک مار گزیده به خودت پیچیدی
خوب شد که پسرت بود زمین افتادی
ولی افسوس به میدان دل خون برد حسین
نیزه از پشت زدند و به زمین خورد حسین...
مسعود اصلانی
#مرثیه_امام_رضا علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
آقایمان آمد عبا روی سرش بود
رنگ کبودی بر تمام پیکرش بود
در کوچه یاد ماجرای کوچه افتاد
یا فاطمه (س) یا فاطمه (س) ذکر لبش بود
دستی به پهلو دست دیگر روی دیوار
پهلو گرفتن یادگار مادرش بود
او در میان حجرهای دربسته اما
صدها فرشته در کنار بسترش بود
او دست و پا میزد ولی با کام عطشان
گویا که دیگر لحظههای آخرش بود
اما تمام فکر و ذهنش کربلا بود
یاد غریبیهای جد بیسرش بود
مردم گریز کربلایم اینچنین است
آمد جواد (ع) و لحظه آخر برش بود
اما به دشت کربلا جور دگر شد
اربابمان بالای نعش اکبرش بود
باید جوانان بنیهاشم بیایند
تا این بدن را بر در خیمه رسانند
حبیب باقرزاده
#مرثیه_امام_رضا علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
ساکت و بی صدا زمین خوردن
زپر پا یک عبا، زمین خوردن
بی تعادل شدن شکسته شدن
وسط کوچه ها زمین خوردن
ارثی از مادر است که حالا
می رسد به شما زمین خوردن
ناله های تو را در آوردند
آتش زهر با زمین خوردن
صورتت را چقدر خاکی کرد
یا امام رضا زمین خوردن
سوزش زهر سینه کافی بود
حال دیگر چرا زمین خوردن؟
پشت درهای حجره می گفتی
ای جوادم بیا زمین خوردن.....
بال من را شکست و زخمی کرد
خسته کرده مرا زمین خوردن
آخرین لحظه بود در نظرت
داغ کرب و بلا زمین خوردن
یا امام رضا چه می بینی
سر بردن و یا زمین خوردن؟
دست بسته به خاک افتادن
یا که از نیزه ها زمین خوردن
روی پیراهنی نشانده ببین
چقدر در پا زمین خوردن
مسعود اصلانی
#مرثیه_امام_رضا علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
#اول_صبح_بگویید_حسین_جان_رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872