eitaa logo
صبح حسینی
475 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
شبیهِ ه غریبی گذشت از سَرِ تو! چگونه تاخت که سرتا سرت جدا شده است؟! کبوتران حرم، بال و پر نمی‌خواهند که از حریمِ تو بال و پرت جدا شده است فدای قامت انگشتِ تو که رفت از دست به این بهانه که انگشترت جدا شده است طلوع کرده سَرَت... کاروان به دنبالش میانِ راه ولی دخترت جدا شده است که نیست در تنِ او جان، که بی‌امان بدَوَد چگونه از پیِ این سَر، دوان دوان بدود؟ نشسته داغِ تو بر قلبِ پاره پارهٔ او شده کبود در این آسمان ستارهٔ او کمی گذشت که یک سایه‌ای رسید از راه که تازیانه به دستش گرفته و ناگاه به ضرب می‌زند آن را به پهلویش که بیا کِشیده است کمان دار، گیسویش که بیا دوباره خاطرهٔ کوچه تازه شد در دشت خمیده قامت و بی‌جان به کاروان برگشت رسیده‌اند به شام و خرابه منزلشان سَری به دامن و سِرّی نهفته در دلشان وصالِ دختر و بابا رسیده است امشب به غیرِ اشک، چه کَس حل نموده مشکلشان؟ * «نماز شامِ غریبان...» که گفته‌اند، اینجاست! وضو، ز خونِ سَر و قبله بود مایلشان میانِ عاشق و معشوق، جانِ دختر بود که ذرّه ذرّه به پایان رسید حائلشان هزار نکتهٔ باریک‌تر ز مو اینجاست در این سکوت که پیچید دورِ محملشان وزیده است صدایی... شبیهِ لالایی ست بغل گرفته پدر را! عجیب بابایی ست به روی پای کبودش، نشسته خوابیده شبیهِ مادرِ پهلو شکسته خوابیده خرابه ساکت و آرام، اشک می‌ریزد شکسته بغض و سرانجام اشک می‌ریزد رسیده است سحرگاهِ شستنِ بدنش رسیده است سحر... یا شبِ کبودِ تنش؟! خمیده‌تر شده زینب در این سحر انگار خرابه از غمِ او شد خراب‌تر انگار! عارفه دهقانی سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
شنیدم از زبان نیزه ها قصد سفر داری بگو در این سفر اصلا مرا مد نظر داری تو تنهایی و من تنهاترم از تو در این دنیا خدا را شکر مثل من در اینجا یک نفر داری به لطف بوسه ات از روی نیزه مطمئن هستم هوایم را از آن بالا پدرجان بیشتر داری به قدری ضربه خوردم که لهوفی مستند هستم کتاب روضه ام باید مرا با بوسه برداری هنوز از سنگ ها آزار می بیند سر عمه به جرم اینکه تو هم نام حیدر یک پسر داری خبر دارم سرت از روی نی تا پای می رفته تو هم از حال ما در مجلس مستان خبر داری سرم بر بالش خاک خرابه خوب می دانده که بر لب چوب تر در زیر سر هم طشت زر داری کنار اکبر و عباس یا پیش علی اصغر کدامین نیزه را بابا برایم زیر سر داری سعید پاشازاده سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
هرکه دیدار من سوخته جان می آید.. یار من نیست،پی لقمه نان می آید   بین این مردم بد، گریه رفیق خوبیست بهر دلداری من اشک روان می آید   اینهمه خوبی‌شان کردم و راضی نشدند همه انگار که از من بدشان می آید   بین هر جمعیت از دور مشخص هستم حسن آن است که با قد کمان می آید   مادرت را وسط کوچه دودستی بزنند در بهار تو‌ همان وقت خزان می آید   قاتل مادر من پیش رویم میخندد صبر از صبر عجیبم به فغان می آید   تا به امروز ازآن کوچه نگفتم به کسی مگر آن فاجعه راحت به زبان می آید؟!   جعده برخیز مرا زهر بده خسته شدم دم افطار شده صوت اذان می آید   برو از خانه من ،من که حلالت کردم دارد عباس به اینجا نگران می آید طشت خونین مرا از نظرش دور کنید خواهر سوخته ام‌ سینه زنان می آید اگر امروز حسین آمده دور و بر من پیش او گوشه گودال سنان می آید سید پوریا هاشمی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
نشستم گوشه ای از سفرهء همواره رنگینت چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت به عابر ها تعارف می کنی دار و ندارت را تو آن باغی که میریزد بهشت از روی پرچینت   کرم یک ذره از سرشار ، سرشارِ صفت هایت حسن یک دانه از بسیار ، بسیارِ عناوینت   دهان وا می کند عالم به تشویق حسین اما دهانِ رحمه للعالمین واشد به تحسینت  تو دینِ تازه ای آورده ای از دیدِ این مردم که با یک گل کنیزی می شود آزاد در دینت   معزالمومنین خواندن مذل المومنین گفتن اگر کردند تحسینت اگر کردند نفرینت   برای تو چه فرقی دارد  ای والتین و الزیتون که می چینند مضمون آسمان ها از مضامینت   بگو با آن سفیرانی که هرگز بر نمی گشتند فراخوانده خدا جبراییل هایش را به تمکینت   بگو تاتیغ برداریم اگر جنگ است آهنگت بگو تا تیغ بگذاریم اگر صلح است آیینت   خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود علی حیران تیغ نهروانت تیغ صفینت   بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت   تورا پایین کشیدند از سر منبر که می گفتند: چرا پیغمبر از دوشش نمی آورد پایینت   درون خانه هم محرم نمی بینی تحمل کن که می خواهند، ای تنها ترین تنها تر از اینت   تو غم های بزرگی در میان کوچه ها دیدی که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت   از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت سر راهت می آمد آنکه نامش را نخواهم برد برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت برای جاریِ اشکت سراغ چاره می گردی که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت   به تابوتِ تو حتی زهر خود را کینه خواهد ریخت چه می شد مثل مادر نیمهء شب بود تدفینت   صدایت می زند اینک یتیمت از دل خیمه که اورا راهی میدان کنی با دست آمینت هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر در آغوش برادر دست و پا زد جان شیرینت   کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟ نمک نشناس آن دستی که روزی بوده مسکینت دعا کن زخم غم هایت بسوزاند مرا یک عمر نصیبم کن نمک از سفرهء همواره رنگینت سید حمید رضا برقعی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
 سخت است وقتی روضه وصف دختری باشد حالا تصور کن به دستش هم، سری باشد  حالا تصور کن که آن سر، ماهِ خون رنگی در هاله‌ای از گیسویی خاکستری باشد دختر دلش پر می‌کشد، بابا که می‌آید، موهای شانه کرده‌اش در معجری باشد ای کاش می‌شد بر تنش پیراهنی زیبا ... یا لااقل پیراهن سالم‌تری باشد  سخت است هم شیرین زبان‌ باشی و هم فکرت پیش عموی تشنه‌ی آب آوری باشد با آن‌همه چشم انتظاری باورش سخت است سهمت از آغوش پدر تنها سری باشد شلاق را گاهی تحمل می‌کند شانه اما نه وقتی شانه‌های لاغری باشد اما نه وقتی تازیانه دست ده نامرد دور و برِ گم گشته‌ی بی‌یاوری باشد خواهرتر از او کیست؟ او که، هر که آب آورد، چشمش به دنبال علی اصغری باشد وای از دل زینب که باید روز و شب انگار در پیش چشمش روضه‌های مادری باشد وای از دل زینب که باید روضه‌اش امشب «بابا ! مرا این بار با خود می‌بری؟» باشد بابا ! مرا با خود ببر، می‌ترسم آن بدمست در فکر مهمانی و تشت دیگری باشد  باید بیایم با تو، در برگشت می‌ترسم در راه خار و سنگ‌های بدتری باشد باید بیایم با تو، آخر خسته شد عمه شاید برای او شب راحت تری باشد؟ قاسم صرافان سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
مرو که کوچه برای پرت خطر دارد مرو که رد شدن امروز دردسر دارد مگر نگفت خداوند خلقتت حتی برای صورت تو برگ گل ضرر دارد؟ گمان نمی کنم این مرد بی حیا اینجا بدون حادثه دست از سر تو بردارد ز روی پوشیه زد، تازه این چنین شده ای که چشمهات فقط دید مختصر دارد نوشتند که پیشانی ات به جایی خورد خلاصه ضربه بد اینجنین اثر دارد بزرگ بانوی این شهر باورت می شد؟ ز خاک کوچه حسن گوشواره بردارد؟ علی اکبر لطیفیان سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
در کنار شریعه غوغا شد سر یک تن ببین که بلوا شد قمری بود و شد خسوف از خون چقَدَر این خسوف زیبا شد حرمله با سه شعبه ای آمد و بـرای زدن مهیــا شـد تیر بر چشم و خود افتاده که عمود آمد و سرش وا شد هر چه تیر آمده به جسمش خورد نیزه ها هم یکی یکی جا شد پیکری زیر دست و پا بود وُ بر سر قتل او چه دعوا شد هر که آمد یکی دو تا می زد آنقـَدَر که تنـش معما شد قطعه قطعه تمام قرآنش علقمه, قتله گاه سقا شد یک برادر تنش مقطعه شد دیگری از کمر قدش تا شد دست های بریده را بوسید حال دیگر غریب و تنها شد تشنه لب بود و لب نزد بر آب باعـث آبـروی دریــا شـد مادری آمده کنار پسـر کربلا غرق عطر زهرا شد مصطفی گودرزی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
از راه آمد خواهرت ای سر بریده اما بدون دخترت ای سر بریده دارد رباب از راه مي آید برادر اما بدون اصغرت ای سر بریده از گوشه ی مقتل هنوزم که هنوز است آید صدای مادرت ای سر بریده از شامیان پیراهنت را پس گرفتم از ساربان انگشترت ... ای سر بریده من که نفهمیدم، خودت می گفتی ای کاش خولی چه کرده با سرت ای سر بریده بالای نیزه ماه من بودی برادر در کوچه ها همراه من بودی برادر حتما خودت دیدی دو دستم را که بستند حتما خودت دیدی غرورم را شکستند حتما خودت دیدی که بر محمل نشستم حتما خودت دیدی چهل منزل شکستم حتما خودت دیدی بساط کوفیان را حتما خودت دیدی مرام شامیان را قرآن که می خواندی لبت را سنگ می زد عمدا کنیزی زینبت را سنگ می زد حالا دگر هم چیزی از آن لب نمانده هم جای سالم در تن زینب نمانده این آخر عمری مرا بازار بردند من را میان مجلس اغیار بردند رفتی میان طشت و زینب نیمه جان شد تو خیزران خوردی و قد من کمان شد وحید محمدی سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
به حرم تا که تو را از سفرت آورند پدر پیر تو را پشت سرت آوردند چقدر در سر راهم پر خونین دیدم چه بلایی به سر بال و پرت آوردند چنگ ها جوشن و خوود و سپرت را بردند در عوض هرچه که می شد به سرت آوردند نیزه هایی که هنوز از نوکشان می ریزد لخته خون های گلویت خبرت آوردند پشت تو تا به حرم پیش رخ نامحرم شانه های خم زینب پدرت آوردند تا در آغوش کشم جسم تو را بار دگر تکه تکه تنی از دور و برت آوردند آخرین عضو تو وقتی به حرم آید شکر مادرت نیست بگویم پسرت آوردند حسن لطفی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
زینب آئینه ی جلال خداست چشمه‌ی جاری کمال خداست ردّ پایش مسیر عاشوراست خطبه هایش سفیر عاشوراست مثل کوهِ وقار برگشته وه چه با افتخار برگشته پشت دروازه خواهری آمد خواهرِ بی برادری آمد خواهری که تنش کبود شده رنگ پیراهنش کبود شده نیمه جانی که کاروان آورد با خودش چند نیمه جان آورد کاروانی که شیرخواره نداشت گوش هایی که گوشواره نداشت گر چه خورشیدِ عالمین شده چند ماهی ست بی حسین شده چند ماه است دیده‌اش ابری ست بر سرش سایه‌ی برادر نیست آسمان بود و غم اسیرش کرد خاطرات رقیه پیرش کرد رنگ مویش اگر سپیده شده بارها، بارها کشیده شده بهر اُمّ البنین خبر آورد از ابالفضل یک سپر آورد از حسینش فقط کفن آورد چند تا تکّه پیرهن آورد علی اکبر لطیفیان سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
بگذار از آن شهر ریا دیگر نگویم از قصّه ی شام بلا دیگر نگویم من را نگاه بی حیای کوفیان کشت زخم زبان شام را دیگر نگویم آقا همین بس که تو را از من گرفتند از کوفه و سنگ جفا دیگر نگویم می دانی ای آرام جانم ای حسینم پس از سر و تشت طلا دیگر نگویم طاقت نداری تا بگویم ای برادر آتش به جان خیمه ها . . . دیگر نگویم داغ سه ساله پشت زینب را شکسته این داغ سنگین بود و ما . . . دیگر نگویم من بودم و یک دشت باغ لاله امّا با داغ خود کشتی مرا دیگر نگویم یک کربلا بس بود تا زینب بمیرد از کربلا تا کربلا دیگر نگویم وحید محمدی سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم تو بر نی بودی و دیدی چه ها دیدم، چه ها کردم گمان بر ماندن و قبر تو را دیدن نمی‌ بُردم ولی فیض زیارت را تمنّا از خدا کردم به یادم مانده آن روزی که می‌ جستم تو را اما تنت پیدا به زیر سنگ و تیر و نیزه ها کردم تو را ای آشنای دل، اگر نشناختم آن روز مرا اکنون تو نشناسی، وفا بین تا کجا کردم تن چاک تو را چون جان گرفتم در برم، اما برای حفظ اطفالت، تو را آخر رها کردم بسانِ شمع، آبم کرد، بانگ آب‌، آب تو اگرچه تشنه بودم چشمه های چشم وا کردم میان خیمه های سوخته همچون دلم، آن شب نماز خود نشسته خواندم و بر تو دعا کردم شکسته جای مهرت را، ز بی‌ مهری به نی دیدم شکستم فرق خویش و اقتدا بر مقتدا کردم ولی هرگز ندادم عجز را ره در حریم دل سخنرانی میان دشمنان، چون مرتضی کردم علی انسانی سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
آنچه از من خواستى، با کاروان آورده ام یک گلستان گل، به رسم ارمغان آورده ام از در و دیوار عالم، فتنه میبارید و من بى پناهان را بدین دارالامان آورده ام اندر ین ره، از جرس هم، بانگ یارى برنخاست کاروان را تا بدین جا، با فغان آورده ام بسکه من، منزل به منزل، در غمت نالیده ام همرهان خویش را چون خود، به جان آورده ام تا نگویى زین سفر، با دست خالى آمدم یک جهان، درد و غم و سوز نهان آورده ام قصه ویرانه ی شام ار نپرسى، خوشتر است چون از آن گلزار، پیغام خزان آورده ام خرمنى، موى سپید و دامنى خونِ جگر پیکرى بى جان و جسمى ناتوان آورده ام دیده بودم با یتیمان مهربانى میکنى این یتیمان را بسوى آستان آورده ام دیده بودم، تشنگى از دل قرارت برده بود از برایت دامنى اشک روان آورده ام تا به دشت نی نوا، بهرت عزاداری کنم یک نیستان ناله و آه و فغان آورده ام تا نثارت سازم و گردم بلاگردان تو در کف خود از برایت، نقد جان آورده ام نقد جان را ارزشى نبوَد ولى شادم چو مور هدیه اى سوى سلیمان زمان آورده ام تا دل مهر آفرینت را نرنجانم ز درد گوشه اى از درد دل را، بر زبان آورده ام هاتفی پروانه را می گفت کز این مرثیت درفغان اهل زمین و آسمان آورده ام علی مجاهدی، پروانه سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
یک اربعین به نیزه سر یار دیده ام یک اربعین چو شمع به پایت چکیده ام یک اربعین به ضربه شلاق ساربان بر روی خارهای مغیلان دویده ام یک اربعین تمام تنم درد می کند با ضرب تازیانه ز جایم پریده ام یک اربعین رقیه تو مُرد از غمت اکنون بدون او به کنارت رسیده ام یک اربعین به شام و به کوفه حماسه ها با خطبه های حیدری ام آفریده ام یک اربعین به چوبه محمل سرم شکست همچون پدر ببین تو، جبین دریده ام یک اربعین کنار عدو، وای وای وای! بس جور طعنه های فراوان کشیده ام یک اربعین به ضربه سیلی ببین حسین! روی کبود و قامت از غم خمیده ام مجید لشگری سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
یک اربعین برای تو حیران شدم حسین مانند گیسوی تو پریشان شدم حسین با چند قطره اشک دل من سبک نشد بری شدم به پای تو باران شدم حسین زلفی اگر که ماند برایت سفید شد در اول بهار زمستان شدم حسین کوفه به کوفه کوچه به کوچه گذر گذر قاری شدی مفسر قرآن شدم حسین دیدی چگونه آخر عمری دلم شکست دیدی چگونه پاره گریبان شدم حسین تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم دارم سر مزار خودم گریه می کنم هر چند در مسیر سرت ازدحام بود اما درست مثل همیشه امام بود بی تو سوار ناقه ی عریان شدم حسین من که به روی چشم علمدار جام بود یادم نمی رود سر بالا نشین تو بازیچه ی نگاه اهالی شام بود در حرف های مرد و زن پشت بام ها چیزی اگر نبود فقط احترام بود با دست سنگ صورت تو خط خطی شده از بس که آفتاب تو نزدیک بام بود تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم دارم سر مزار خودم گریه می کنم هم پیرهن که ماند برایم بدن نداشت هم پیکر تو روی زمین پیرهن نداشت ای بی کفن برادرم ای بوریا نشین این چادرم لیاقت خلعت شدن نداشت؟ آن گونه ای که من وسط خیمه سوختم پروانه هم دل و جگر سوختن نداشت گل های باغت از همه رنگی گرفته اند یعنی کسی نبود که دست بزن نداشت مردی نبود اگر یل ام البنین که بود هرگز کسی نگاه جسارت به من نداشت تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم دارم سر مزار خودم گریه می کنم ای سایه بلند سرم ای برادرم آیینه ی ترک ترک در برابرم بالم شکسته است و پرم پر نمی زند اما هنوز مثل همیشه کبوترم من قول داده ام که بگیرم سر تو را از دست نیزه ها و برایت بیاورم حالا سری برای تو آورده ام ولی خاکستری و خاکی و ای خاک بر سرم بگذار اول سخن و شکوه ام تو را ای ماه زینب از نگرانی درآورم هر چند کوچه کوچه تماشا شدم ولی راحت بخواب دست نخورده است معجرم تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم دارم سر مزار خودم گریه می کنم دستی که چوب زد لب قرآنی تو را زیر سوال برد مسلمانی تو را بالای تخت رفتی و دستم نمی رسید تا که رفو کنم سر پیشانی تو را می خواستند پیش همه کوچکت کنند اما خدات خواست سلیمانی تو را ای کاش ما برادر و خواهر نمی شدیم حیران نبودم این همه حیرانی تو را این سر، شکسته هست ولی سرشکسته نیست یعنی کسی ندید پشیمانی تو را تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم دارم سر مزار خودم گریه می کنم علی اکبر لطیفیان سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini