eitaa logo
صبح حسینی
471 دنبال‌کننده
37 عکس
21 ویدیو
1 فایل
صبحتان را با #اشک_بر_اباعبدالله علیه السلام آغاز کنید ارتباط با مدیر کانال 👇 @Alamdar1404
مشاهده در ایتا
دانلود
آیا شده بال و پرت آتش بگیرد هر چیز در دور و برت آتش بگیرد آیا شده بیمار باشی و نگاهت از نیش خند همسرت آتش بگیرد آیا شده یک روز گرم و وقت افطار آبی بنوشی … جگرت  آتش بگیرد آیا شده تصویری از مادر ببینی تا عمر داری پیکرت آتش بگیرد می گریم از روزی که می بینم برادر در کوفه موی دخترت آتش بگیرد می گریم از روزی که می بینم برادر از هرم خاکستر سرت آتش بگیرد آه … از خنکهای گلویت بوسه ای ده تا قبل از اینکه حنجرت آتش بگیرد آقا بس است دیگر مگو از شعله هایت ترسم که جان خواهرت آتش بگیرد یاسر حوتی علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
دیگر رها ز غصه و مِحنَت شدم حسین از خاطرات خویش چه راحت شدم حسین با کس نگفته ام ز چهل سال پیش من از کوچه ی مدینه که غارت شدم حسین از کوچه ی مدینه که مادر به خاک خورد از کوچه ای که غرق خجالت شدم حسین قدم نمی رسید که او را کمک دهم خیلی در آن میانه اذیت شدم حسین خیلی عزیز بودم و در بین طائفه ! محکوم به شنیدن تهمت شدم حسین دیدی برادرم جگرم تکه پاره شد کشته میان خانه به غربت شدم حسین گفتی که دیگر عطر به مویت نمی زنی گفتی : ” حسن ز داغ تو غارت شدم” حسین اما بدان چو روز تو روزی حسین نیست من گریه کن برای گلویت شدم حسین رضا رسول زاده علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
ای کریم ِ دیار ِ تنهایی خاک بوس ِ دَرَت شکیبایی حسنی تو، حسن، حسن اما بیشتر از سه بار زیبایی پیش ِ جودت همه گدا هستند ریزه خوار ِ تو حاتم طایی تو دلیل غم همیشگی و گریه هایِ ماهیانِ دریایی کودکِ هشت ساله یِ مادر پسر ِ غیرتیِ زهرایی غربتِ تو زبانزدِ همه است طوس، ری، کربلا و هرجایی یا حسن با حسین میگوئیم طپش ِ قلبِ سینه زنهایی آتش افتاده بین سینه بگو از غم و غربتِ مدینه بگو یاس در پیش ِ چشم ما لِه شد سوخت از هُرم ِ شعله ها له شد پشتِ در، بین ِ کوچه، در مسجد حُرمَتِ مادرم سه جا له شد شوهری دید همسری افتاد غیرتِ غیرتِ خدا له شد در از چارچوب کَنده شد و مادرم زیر ِ دست و پا له شد بار ِ شیشه شکست، نَه بدتر آنقَدَر ضربه خورد تا له شد خبری نیست بین ِ آتش از او یکنفر میزند صدا له شد فضه در بین آن هیاهو ها گفت اسما بیا بیا له شد عصر ِ دیروز کوچه، سیلی، درد نوجوانیِ مجتبی له شد غم ِ غربت به کوچه تا افتاد وایِ من مادرم ز پا افتاد سید پوریا هاشمی علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
اشکهایش به مادرش رفته سینه ی پر شراره ای دارد نه! به یک طشت اکتفا نکنید جگر پاره پاره ای دارد ** از علی هم شکسته تر شده است! علتش کینه ها، حسادت هاست غربت چشمهای مظلومش سند محکم خیانت هاست ** خواهرش را کسی خبر نکند مادرش خوب شد که اینجا نیست لخته خونها سرِ لج افتادند هیچ طشتی حریف آنها نیست ** از غرور شکسته اش پیداست صبر هم صحبت ِ دل ِ آقاست نه! من از چشم سم نمی بینم کوچه ای شوم قاتل آقاست ** کوچه ای تنگ ،کوچه ای تاریک شده کابوس هر شب ِ آقا برگه را پس بده…نزن نامرد…. چیست این جمله بر لب ِ آقا؟ ** از صدای ِ شکستن بغضش چشم دیوارها سیاهی رفت مادرش راه خانه ی خود را تا زمین خورد، اشتباهی رفت ** تا که باغش میان آتش سوخت میله های قفس نصیبش شد کودکی نه! بگو خزان ِ بهار پیری زود رس نصیبش شد ** نفسش بند آمده ای وای به خدا نای روضه خوانی نیست شکر دارد که گوشه ی این طشت لااقل چوب خیزرانی نیست وحید قاسمی علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
قوتت همه شب خون جگر بود حسن جان گریان ز غمت چشم سحر بود حسن جان از دوست و دشمن به تو پیوسته ستم شد مظلومی تو ارث پدر بود حسن جان مادر که زمین خورد تن پاک تو لرزید تنها کمکت اشک بصر بود حسن جان از طعنه و از زخم زبان‌های پیاپی هر دم به دلت زخم دگر بود حسن جان شد قلب تو مجروح تر از جسم برادر کز او جگرت سوخته تر بود حسن جان گر ماه حسین بن علی بود محرم ماه غم تو ماه صفر بود حسن جان هر کس به تنش زخم رسد از دم شمشیر زخم تو به تن نه، به جگر بود حسن جان در کوچه و در مسجد و در خانه مغیره پیوسته تو را پیش نظر بود حسن جان در راه حسین بن علی چار فداییت در کرببلا چار پسر بود حسن جان «میثم» که سخن از دل سوزان تو می‌گفت شعرش به دل شیعه شرر بود حسن جان غلامرضا سازگار علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
جنت، بهارِ پیرهنت، أیّها الکریم از نور جامه ای به تنت، أیّها الکریم ای همدم تو زمزمه های زلال وحی ای جبرئیل همسخنت أیها الکریم تو مطلع کرامتی و لطف و مهر و جود پروانه های انجمنت أیها الکریم نشنید آنکه بر تو روا داشت ناسزا یک ناروا هم از دهنت أیها الکریم اما تو که غریب نواز مدینه ای هستی غریب در وطنت أیها الکریم حتی شهادت تو نداده ست خاتمه بر روضه های دل شِکَنت أیها الکریم مادر نبود تا که ببیند در آن غروب تشییع شد چگونه تنت أیها الکریم بیرون کشید با دل غرق به خون، حسین هفتاد تیر از بدنت أیها الکریم شد روضه خوان کشته ی مظلوم کربلا تابوت و پیکر و کفنت أیها الکریم آنجا ولی شراره ی غم پُر گُدازه بود یعنی به جای تیر و کمان نعل تازه بود یوسف رحیمی علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
نبود تاب و توانی که وا کند لب را گرفت با نگه خود سراغ زینب را خبر رسید و سراسیمه خواهرش آمد دوان دوان به کنار برادرش امد رسید و چادر خود را که از سرش انداخت نگاه حیرت خود بر برادرش انداخت صدای گریه و آه بلند می آمد زبان خواهر دلخسته بند می آمد کمی بریده بریده صدا زد ای حسنم دو چشم خود بگشا ای ستم کشیده ، منم! عزیز مادر من باز خونجگر شده ای شبیه مادرمان دست بر کمر شده ای چرا عزیز دلم رد خون به لب داری چه چشم بی رمقی و چقدر تب داری غریب فاطمه رنگ تنت عوض شده است شبیه فاطمه پیراهنت عوض شده است شنیده ام که چه رنجی ز  یار می بینی شنیده ام که دو روز است تار می بینی بگو پس از تو غم عالمین را چه کنم اگر حسین بفهمد حسین را چه کنم گرفته اشک دلم را صدای عبدالله ببین که کشته مرا گریه های عبدالله خودت بگو چه کنم اشک و آه قاسم را بگو چگونه بگیرم نگاه قاسم را نگاه طفل به جان دادن پدر سخت است نگاه بر تو و طشت و غم جگر سخت است گذشت واقعه و بعد غسل دادن ماه به عزت و شرف لااله الا الله تن غریب وطن را بلند می کردند تن شریف حسن را بلند می کردند برادران همه رفتند زیر تابوتش فرشته ها همه بردند سوی لاهوتش کنار قبر پیمبر دوباره فتنه رسید شکوه و جلوه تشییع مجتبی را دید گذشت لحظه ای و فتنه ای به راه انداخت به سوی جمع کماندارها نگاه انداخت کنار قبر نبی صحنۀ جدل شده بود تلافی همه از کینۀ جمل شده بود کنار قبر نبی از دل عقده واکردند و از کمان همگی تیر را رها کردند صدای ناله واغربتا به گوش آمد چنان که غیرت عباس هم به جوش آمد چقدر داغ جگرسوز تو زمینگیر است به روی پیکرت هفتاد چوبه تیر است ولی به کرب و بلا چهار هزار تیر انداز هزارها لبه تیر تیز در پرواز به سمت ساقی لب تشنگان فرود آمد نکرد رحمی و تا عمق جان فرود آمد مجتبی شکریان همدانی علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
حرف ناگفته چشمان ترش بسیار است اشک او راوی یک عمر غم و آزار است روز و شب گریه کن روضه ی یک مسمار است قلب او زخمی از ضرب در و دیوار است داغهایی که کشیده است همه معروف است پس ببخشید اگر روضه من مکشوف است در نماز شب و هنگام دعا می گرید صبح با گریه او باد صبا می گرید یاد آن کوچه و بی چون و چرا می گرید بعد چل سال بیادش همه جا می گرید قصد این بار من از شعر که آقا بوده قسمت انگار کمی روضه زهرا بوده زهر در تن نه که از غم جگرش می سوزد یاد مادر که بیفتد به سرش می سوزد غرق آتش در و پروانه پرش می سوزد از همان روز حسن با پدرش می سوزد کودکی بود ولی رنج پدر پیرش کرد غم مادر دگر از زندگی اش سیرش کرد نه فقط زخم زبان از همه مردم بوده زهر در بین غم و غربت او گم بوده قاتلش آتش و آن خانه و هیزم بوده دست سنگین همان کافر دوم بوده ابتدا چادر مشکی حرم سوخته بود بعد هم تیر کفن را به بدن دوخته بود داشت آن روز به لب روضه ای از سر می خواند قصه درد و غم و غربتِ حیدر می خواند داشت از سوز جگر روضه مادر می خواند بعد هم روضه جانسوز برادر می خواند چشمش افتاد به چشمان برادر، با آه گفت لا یوم کیومک به ابا عبدا… ((دل من دست خودش نیست اگر می شکند)) قصه کرببلای تو کمر می شکند دل زینب هم از آن رنج سفر می شکند بر سر دیدن تو شام چه سر می شکند صوت قرآن تو در شام شنیدن دارد چوب دست از لب و دندانت اگر بردارد مهدی چراغ زاده علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
      ابری شدم به نیت باران شدن فقط       مور آمدم برای سلیمان شدن فقط               باید ز گوشه چشم تو کاری بزرگ خواست       چیزی شبیه حضرت سلمان شدن فقط               باید به شیعه بودن خود افتخار کرد       راضی نمی شوم به مسلمان شدن فقط       در خانه کریم کفایت نمی کند       یک لقمه نان گرفتن و مهمان شدن فقط               این لطف فاطمه است و عشق است تا ابد       سرمست از نوای حسن جان شدن فقط               فکری برای پر زدن بال من کنید       من را اسیر زلف امام حسن کنید               آقا شنیده ام جگرت شعله ور شده        بی کس شدی و ناله تو بی اثر شده               پیش حسین سرفه نکن آه کم بکش        خون لخته های روی لبت بیشتر شده               یک چشم خواهرت به تو یک چشم بین تشت       تشت مقابلت، پُرِ خون جگر شده       ای وای از مصیبت تابوت و دفن تو       وای از هجوم تیر و تن و چشم تر شده                  موی سپید و کوچه و تابوت و زهر و تیر        دوران غربت حسن اینگونه سر شده مسعود اصلانی علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872
ملکوت نگاه بارانی ات       راوی یک مدینه اندوه است       سالیانی ست از غم غربت       خاطر خسته ‌ی تو مجروح است       این اهالی ظلمت دنیا       مردمان قبیله ‌ی وهمند       در سلوک هدایت و رحمت       اشتیاق تو را نمی فهمند       ماتم این شکنجه های کبود       غصه ها بی مجال پیرت کرد       سینه‌ ی غرق نور و سنگ ستم       داغ چندین بلال پیرت کرد       بی کسی خو گرفته بود آقا       با اهالی شعب دلتنگی       می شکستی چنان غریبانه       در حوالی شعبه دلتنگی       دیده هر دم غروب عام الحزن       چشم بارانی و پُر ابرت را       تو چه کردی در این غریبستان       که خدا می ستود صبرت را         با عمو در دل پریشانت       حس آرامش عجیبی بود       آه دیگر پس از ابوطالب       مکه زندان بی شکیبی بود       داغها یاس بیقرارت را       در غم خود سهیم می کردند       مادری را به عرش می‌ بردند       دختری را یتیم می کردند       ماه عالم بگو چه آورده       به سر تو محاق خاکستر       دختر تو چقدر دلخون شد       بر سرت ریخت داغ خاکستر       خوب دیدی میان این مردم       دم به دم جوشش عواطف را       بوسه ‌ی سنگ و زخم پیشانی       غصه پُر کرده بود طائف را       قلبتان را چقدر می آزرد       داغدار غم اُحد بودن       زخمی از عهد بی بصیرت‌ ها       خسته از همرهان خود بودن       ناگهان بر تن تو گل کردند       زخمها، لاله ها، شقایقها       لب و دندان تو شده مجروح       آخر از لطف این منافقها       چه کشیدی در آن غروبی که       تن مجروح حمزه را دیدی       دلت آقا کدام سو می رفت       بر دلش زخم نیزه را دیدی       دید خیبر که گفتی آزاده       آب را بر کسی نمی بندد       گرچه از فرقه ‌ی یهودیها       به اسیران کسی نمی خندد       همه دیدند روز خندق هم       رحم و آزادگی شعارت بود       در مرام تو پیکر کشته       ایمن از غارت و جسارت بود       بر سر و سینه و گلوی حسین       بوسه هایت چقدر معروف است       روضه خوان را ببخش آقا جان       روضه از این به بعد مکشوف است       با تماشای قد و بالایش       از نگاه تو آرزو می ریخت       آه، ناگاه اگر زمین می خورد       آسمان بر سرت فرو می ریخت       پیش چشمت محاصره کردند       پیکر ماه بی پناهت را       خوب تکریم کرد امت تو       نیزه در نیزه بوسه گاهت را       زینت شانه های تو حالا       شده پامال نعل مَرکَبها       آیه آیه، ورق ورق، پرپر       ارباً اربا، مُقطّع الأعضا       سر خورشید غرق خونت را       روی نیزه ببین چهل منزل       بارش سنگها چه خواهد کرد       با لبی نازنین چهل منزل       خون او خون تازه ای جوشاند       در رگ دین و مکتبت آقا       تا ابد شور نهضتش باقی ‌ست       تا ابد کُلّ یومٍ عاشورا صلی الله علیه و آله http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872