eitaa logo
صبح تازه دم ( عاطفه جوشقانیان)
445 دنبال‌کننده
130 عکس
19 ویدیو
0 فایل
ای صبح زودم! رفتی و من خواب ماندم.. عاطفه جوشقانیان @joshaghanyan لینک پیام ناشناس به من: https://harfeto.timefriend.net/17271683880470
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهی به شهر خویش نرو، در سفر بمان از چشم های دور و برت بر حذر بمان بنشین کنار و مرز نگه‌دار و دور باش تذهیب من! کناره بگیر و هنر بمان بی ارج و قرب می‌شوی از بودن زیاد تنها به قدر خاطره ای مختصر بمان ای شعر محض! ورد زبان زمانه ای در روزگار محو شدن ها اثر بمان ای صبح زود! عصر شده، مانده ای هنوز دلواپست شدند! ولی بیشتر بمان.. @sobhetazedam
نشستم پیش او از خاک و از باران برایم گفت خدا را یاد کرد از خلقت انسان برایم گفت «الم اعهد الیکم یا بنی آدم» برایم خواند از آن عهدی که آدم بست، _آن پیمان_ برایم گفت برایم یک به یک تاریخ انسان را ورق می‌زد به یاد نوح بود از کشتی و طوفان برایم گفت به ابراهیم و موسی و به اِل‌یاسین سلامی کرد به نور حق پناه آورد و از شیطان برایم گفت «محبت زنده زنده دفن شد با دختران در خاک» زمین را زیر و رو کرد از غم پنهان برایم گفت سپس «إنّ الذین آمنوا» را بر زبان آورد نگاهی سوی مولا کرد از ایمان برایم گفت مرا خوف و رجای حرف هایش جذب خود می‌کرد که آیه آیه از تکویر و الرحمان برایم گفت هزار و چندصد سال است در دل حرف ها دارد شکایت کرد و از عِصیان و از نِسیان برایم گفت سراسر شوق بودم سِیر در آیات عالم را سراپا گوش بودم آنچه را قرآن برایم گفت @sobhetazedam
مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری برگزار می‌کند: شب‌ شعر انقلاب با شعرخوانی: محمدعلی مجاهدی ناصر فیض علی محمد مودب میلاد عرفانپور هادی جانفدا مرتضی حیدری آل کثیر سیدمهدی موسوی حسن بیاتانی حسن خسروی وقار رضا یزدانی مریم کرباسی عاطفه جوشقانیان با اجرای:سیدمحمدجواد شرافت @sobhetazedam
🔴اداره هنرهای ادبی، معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی برگزار می‌کند: 💠«عصر شعر بین المللی علوی» از سلسله جلسات ماهانه شعر «حجره‌های ساحلی» 🔹مجری: سید جواد شرافت 🔸با شعرخوانی: حجت الاسلام والمسلمین جواد محمدزمانی حجت الاسلام والمسلمین سیدسلمان علوی رضا خورشیدی‌فرد سید محمد بهشتی محمد ابراهیم نوری(پاکستان) فیروز عباس(هندوستان) مظفر عباس حيدر(انگلیسی زبان) سیده کبری حسینی بلخی(افغانستان) راضیه جبه‌داری عاطفه جوشقانیان راضیه مظفری عاطفه خرمی ⏰زمان: چهارشنبه، دوازدهم بهمن‌ماه ۱۴۰۱، ساعت ۱۶-۱۸ 🔰مکان: قم، خیابان شهدا(صفاییه)، نبش کوچه۱۷، معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی، نگارستان اشراق @sobhetazedam
ای صبح زود، عصر شده، مانده ای هنوز دلواپست شدند، ولی بیشتر بمان.. عاطفه جوشقانیان @sobhetazedam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی عاطفه جوشقانیان در شصت و سومین محفل شعر مهر و ماه حوزه هنری استان قم @sobhetazedam
پرسیدند از اُنس گفت: انس آنست که دلتنگی پدید آرد از نشستن با خَلق تذکره الاولیاء عطار... @sobhetazedam
کافه کتاب پاتوق اندیشه برگزار می‌کند @patoghe_andishe جشن داریم چه جشنی ! 🇮🇷جشن شیرین انقلاب مون🇮🇷 اونایی که تو جشن های قبلی پاتوق شرکت کردن می دونن که هیچ رقمه نمیشه از دستش داد 😍🎉🎉🎊🎊 آخه ترکیب بازی 🏸🎯🤽‍♂و هیجان🤸 و خوردنی های خوشمزه🌭🎂 رو کی میتونه ازش بگذره؟ 🧐 تازه این بار آتیش بازی رو هم اضافه کنین 🔥💥☄ یه گپ و گفت ویژه و صمیمی هم با آقای جوان آراسته داريم‌ شعرخوانی شیرین انقلابی هم در خدمت خانم جوشقانیان هستیم یه شب قشنگ مختص نوجوونا و ماماناشون😍 چی از این بهتر؟ 😁 🔶 ثبت نام 👇 https://digiform.ir/c3658e2ef 📍پنج شنبه ۲۰ بهمن ماه ساعت ۱۹ تا ۲۱ در خدمتتون هستیم 💯 سریع برید ثبت نام کنید که ظرفیت خیییییلی محدوده 😊 @sobhetazedam
🌷محفل شعر حجره🌷 مختص خواهران با حضور: اعظم سعادتمند و اجرای: عاطفه جوشقانیان با شعرخوانی : زهرا نظری ریحانه ابوترابی عاطفه خرمی و بانوان طلبه استان قم ✅ زمان: پنجشنبه ۲۰بهمن،ساعت ۱۰صبح ✅ مکان: قم، میدان ارتش، بلوار الغدیر ، کوچه ۱ (کوچه آتش‌نشانی)، مرکز مدیریت حوزه خواهران استان قم @sobhetazedam
طلوع کردی و من نیز آفریده شدم دم از بهار زدی ، گل به گل دمیده شدم من اتفاق کمی بودم و شبی ناگاه نگاه کردی و اینگونه شد که دیده شدم به خاطر تو غزل گفتم ای سراسر شعر به خاطر تو غزل گفتم و شنیده شدم ببین نمی شکنم در کویر سختی ها که در پناه تو ای ابر، آبدیده شدم تو آسمانی و من تا خلاصه ات باشم شبیه نم نم باران شدم، چکیده شدم... @sobhetazedam
در دلش نام‌خدا جاری‌ست این‌دریای مواج من تپش های بلند پرچمم را دوست دارم عاطفه جوشقانیان @sobhetazedam
بسم الله النور به گندمی که به سوی تو قد کشیده، قسم‌‌ که من تو را فقط ای نور! آرزو کردم تو در کنار منی، روی خاک، اما من تو را همیشه در افلاک جستجو کردم عاطفه جوشقانیان @sobhetazedam
بسم رب الحسین داغی عمیق بر دل باران گذاشتی ای آن‌که تشنه سر به بیابان گذاشتی . . مهرت چگونه در دل ما جا گرفته است؟ باغی‌ست این که در دل گلدان گذاشتی.. شعبان مبارک🌷 @sobhetazedam
💠 نگاهی شاعرانه به مقام مادر در کتاب «قسم به عشق؛ به نام تمام مادرها» ▫️ کتاب «قسم به عشق؛ به نام تمام مادرها» شامل اشعار 48 شاعر معاصر در مورد مادر به سرپرستی عاطفه جوشقانیان و توسط انتشارات زائر آستان مقدس قم به چاپ رسیده است، این کتاب از زاویه همسرداری، خانه‌داری، تربیت فرزند و پرورش نسل به مادر نگاه کرده و شاعران در این مجموعه صرفا مادر را مدح نکرده‌اند بلکه مسئولیت ها و وظایف مهمی که روی دوش مادران است را در اشعار آورده‌اند. 📎 برای مشاهده مشروح مصاحبه اینجا کلیک کنید 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها @astanqom
وقتی که در دنیای ما پا می گذاری هرجا نشان از خویش بر جا می گذاری لبخندهای مادرم را اول صبح با لقمه ای در جیب بابا می گذاری حتی همین نان حلال همسرم را هر شب خودت در سفره ما می گذاری پر می شود این خانه از بوی محبت وقتی در هر عطر را وا می گذاری تا زندگی بر شاخه ها هم پا بگیرد در لانه ها گنجشک ها را می گذاری این زندگی پشتش به لبخند تو گرم است ما را که می گوید که تنها می گذاری؟ ## مولا به یاد جدتان با خانواده من کربلا میخواهم آیا می گذاری؟ غزل مهدوی @sobhetazedam
هنوز می‌چکد از چشم‌ها بهانهٔ تو بیا که سر بگذارد جهان به شانهٔ تو برای گریهٔ این ابرهای سرگردان کجاست بهتر از آغوش بی‌کرانهٔ تو؟ به پای بوسی دریای وعده داده شده از ابتدای زمان رودها روانهٔ تو نفس نفس همه‌جا بادها سراسیمه سحر سحر همه در جست‌وجوی خانهٔ تو ستاره‌ها همه پا در رکاب نور امید نگاه سرخ افق مشعل نشانهٔ تو اگرچه باور تقویم‌ ما زمستانی‌ست هزار سکه بهار است در خزانهٔ تو میان باغ خزان‌خیز چارفصل هنوز به انتظار تو قد می‌کشد جوانهٔ تو به صبح جمعه قسم عصر، عصر دلتنگی‌ست بخواه تا بشوم لایق زمانهٔ تو کانال شعر دوست شاعرم: @fatemeh_arefnejad @sobhetazedam
السلام علیک یا ربیع الانام ای آنکه عطر در دل گل ها گذاشتی در جان ما محبت خود را گذاشتی باران حضور گرم تو را مژده می دهد ما را که گفته است که تنها گذاشتی؟ با ابرها تپیدی و آرام و بی قرار نم‌نم قدم به خلوت دریا گذاشتی خود را میان دشت پراکندی ای بهار در هر کجای راه، گلی جا گذاشتی حالا اتاق، پر شده از باغ، ای نسیم! ممنون از اینکه پنجره را وا گذاشتی ای آفتابِ رد شده از شیشه‌باغ ها! بر تار و پود سبز چمن پا گذاشتی گل‌های فرش، گرم پذیرایی ات شدند ممنون که پا به زندگی ما گذاشتی... @sobhetazedam
طلوع کردی و از نورت آفریده شدم دم از بهاار زدی، گل به گل دمیده شدم بهارتون خیلی مبارک سالی پر از شعر و برکت براتون آرزومندم🌹
طلوع کردی و از نورت آفریده شدم دم از بهار زدی ، گل به گل دمیده شدم من اتفاق کمی بودم و شبی ناگاه نگاه کردی و اینگونه شد که دیده شدم به خاطر تو غزل گفتم ای سراسر شعر به خاطر تو غزل گفتم و شنیده شدم ببین نمی شکنم در کویر سختی ها که در پناه تو ای ابر، آبدیده شدم تو آسمانی و من تا خلاصه ات باشم شبیه نم‌نم باران شدم، چکیده شدم @sobhetazedam
السَّلامُ عَلَیْک یا اُمَّ الْمُؤْمِنِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا زَوْجَةَ سَیّـِدِ الْمُرْسَلِینِ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا اُمَّ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ چه رازی هست در این مادری ها؟ که بین اینهمه القاب دنیا تو ام المومنین را برگزیدی و زهرای تو شد ام ابیها @sobhetazedam
🌷 شعر بدون نوبت ربِّ أدخلنی مُدخلَ صِدق؛ و لاله‌هایی که به استقبال صف کشیده بودند. پایشان در این خاک محکم بود. لاله‌هایی به رنگ آرمان شهیدان. و این جور وقت‌ها که پای تو سست می‌شود برای رفتن" از خود پلی بساز برای عبور خویش"(افشین علاء).* این چند قدم تا حسینیه همه از هم سراغ شعرخوانی‌ها را می‌گیرند و روی شانه‌های یکدیگر خیره می‌شوند تا ردّ همای سعادت را بجویند."او ترانی گفت و دیدم لن نمی‌آید به من"(حسن خسروی وقار). و اینک حسینیه که دور تا دور، کاشی‌نوشته‌های کبودش، سلامی است به محضر حضرت مادر. "هر یک نشسته گوشه‌ای از خوان مادرم"(الهام صفالو). در صف نماز خود را بین شاعرانی می‌بینی که یک سر‌و‌گردن بالاترند از تو و طنین هیچ در گوشت می‌پیچد. "همین هیچم همین هم بر درت کم ادعایی نیست"(علی‌محمّد مؤدب). در آرامش طوفانِ قبل از آمدن راهبر، مسئولان جلسه قرارهایی می‌گذارند که با آمدن او همه‌ی قرارها به هم می‌ریزد و شاعران مشتاق برمی‌خیزند به عربی و ترکی ولری و فارسی با صدای بلند به شعرخواندن."هجوم صداها از این سو از آن سو"(محمدجواد شرافت). تو هم برخاسته‌ای و خیز گرفته‌ای که شعرت را بین شعرهای بدون نوبت بخوانی: "من یک زنم….". که ناگهان اذان. به دوستانت می‌سپاری یادت بیندازند مسافری در این خانه‌ی پدری! و نماز مسافر، شکسته. چرا که نماز پشت سر ولایت، تمام و کمال است. موقع سجده چشمت به زیلوی آبی یزدبافت می‌افتد و یاد مستندی که چندی پیش دیده‌ای می‌افتی؛ که سلول رهبر با همین‌ها مفروش بوده." فرشی ز دل شکسته انداخته‌ام"(میلاد عرفانپور). بر سر افطار در دلت می‌گویی نکند فقط خودت این میان رسوا شده‌ای و چشم‌های دیگر شاعران را نگاه می‌کنی" تا در آن آئینه‌ها اشک شعف را بنگری"(محمّدحسین انصاری‌نژاد). از سر سفره‌ی افطار بلند می‌شوی"کم بود نان سفره‌اش امّا حلال بود"(علیرضا نورعلی‌پور). لقمه‌ی نان و مرغی را به تبرک برمیداری و به دنبال شماره‌ی صندلی‌ات می‌گردی و آرزو می‌کنی نزدیک‌تر باشد به "فی مقعد صدق". پس از درخواست دسته‌جمعی خواهران برای نزدیک‌تر شدن به ایشان قبل از رسمی شدن جلسه، خودت را در چند قدمی‌‌شان می‌بینی . می‌شنوی کسی می‌گوید که توسّل به آرمان علی‌وردی او را به توفیق این حضور رسانده که "بل أحیاءٌ…". وقتی در جواب سلام رساندن‌ها می‌گویند سلام و اخلاص مرا به مردم شهر و دیارتان برسانید، بوی یاس در همه جا می‌پیچد و دلت قرص می‌شود که این همه نشانه از سر اتفاق کنار هم ننشسته‌اند."هر چه بینی از او نشان دارد/برترین شان بی‌نشان زهراست"(یوسفعلی میرشکاک). پرده‌ی سبزی که در زاویه‌ی دیدت است کنار می‌رود و نوه‌ی راهبر، آهسته سرک می‌کشد که شاید ببیند شاعرانی که "فی کلّ وادٍ يهيمون" نیستند و اهل "ذکروالله کثیرا"هستند، چه شکلی‌اند! و تویی که تا آن وقت، خودت را هم از یاد برده بودی، آرزو می‌کنی کاش فرزندانت بودند و این شعاع آفتاب را از نزدیک می‌دیدند و گرمای زندگی‌‌شان تضمین می‌شد."و چشم کودک من سوی آفتاب من است"(فائزه زرافشان). بدون اضطرابِ شعرخوانی و فارغ از دوجهان گوشه‌ای به تماشا نشسته‌ای."در شمار ارچه نیاورد کسی حافظ را /شکر…" که ناگهان نوبت به همسرت می‌رسد. داری در ذهنت یکی‌یکی غزل‌های تازه‌ا‌ش را مرور می‌کنی که چه خواهد خواند، و او در کمال ناباوری نوبتش را به خانم‌های جلسه می‌دهد. صلوات بلند خانم‌ها قبل از آنی که آقای مجری موافقت یا مخالفتی ابراز کند، مهر تأئيد این پیشنهاد می‌شود. هنوز در ذهنت داری سبک‌سنگین میکنی از بین خانم‌ها، کرباسی یا مهرابی یا جوشقانیان یا فروغی کدام مقدّمند در این به خط مقدم رفتن، که "آهسته در گوشم کسی گفت اسم شب صبح است"(محمدمهدی سیار). و مجری نام تو را صدا می‌زند. یکی از معانی بیت، خانه است و امشب در این بیت، حضور خانواده تجلی پیدا کرد و تو بی‌خیال از قضاوت دیگران می‌خوانی:"من همسر مردادی‌ام را دوست دارم". "بگذار بر من تهمت مستی ببندند/مردم چه می‌دانند شاید خورده باشم".(قادر طهماسبی). در سخنرانی کوتاهِ بعد از شعرخوانی‌های بلند، راهبر اشاره می‌کند به شعری که درباره‌ی زن خوانده شد، با عبارت: "و چقدر هم خوب"؛ و تو هنوز در هیجانی که منظورشان شعر زیبای فائزه زرافشان است یا شعر تو : "من یک زنم آزادی‌ام را دوست دارم". و تأكید می‌کنند که از این دست شعرها زیاد باید اتفاق بیفتد. و در همان سخنرانی 20 دقیقه‌ای از 300 دقیقه‌ی دیدار، یاد آرمان عزیز، می‌کنند که در این تاخت‌و‌تازها صحنه را درست شناخت و چه اثرگذار احساس تکلیف کرد . و باز در أخرجنی مخرج صدق، لاله‌ها را می‌بینی که دم در به بدرقه ایستاده‌اند و هوای سرو تناور باغ را دارند و شب از سرخی‌شان چیزی نکاسته‌است. "گفتی میان آتش عشقم چه می‌کنی/گفتم خلیل بین گلستان چه‌می‌کند"(رباب کلامی). * (شعرهای خوانده شده در جلسه) @zahra_sepahkar @sobhetazedam
روایت شیرین زهرا سپهکار عزیز از دیدار اخیر شاعران با رهبر معظم انقلاب 🌷
🌷 برداشت اول فرمولای شیمی تجزیه تو مخم نمیره .همش چشمم به صفحه ی تلویزیونه و اشک میریزم . به حال تک تک شاعرایی که چند ساعتی تو هوای شما نفس میکشن غبطه میخورم . سیر نشدم . سی دی شعرخوانی این‌چند سال رو از نمایشگاه گرفتم و نشستم به تماشا و تماشا ... برداشت دوم تو یکی از نشست ها آقا گله کردن که چرا شاعرای امروز عرفان رو نمی شناسن و تو شعرهاشون ازش استفاده نمی کنن . تغییر رشته دادم . از شیمی محض به عرفان ! برداشت سوم اولین روز کلاسهای ارشده . بیشتر هم کلاسیام حوزه هم درس خوندن . استاد وارد شد . یه کلمه هم فارسی حرف نمیزنه . من جز چند تا کلمه مثل ذهب و تلمیذ چیزی از عربی مدرسه یادم نیست . نکنه نباید ... . کتابهای عربی دبیرستان رو از یکی از بچه های فامیل گرفتم . معدلم شد ۱۹/۹۸ برداشت چهارم : سر خیابونمون یه انجمن شعر هست. اونا هیچ جوره شبیه من نیستن ولی تا دلت بخواد شاعرای خوبین . شعرای آیینیم رو که میخونم میگن اینا چیه روضه است ؟! و باز سنگینی نگاهها و حرفها و ... سارا میگه : " حالا که این قدر اذیت میشی خوب چرا میری ؟ گفتم : ". من باید شعر گفتنو یاد بگیرم ! یه روز بعد خوندن شعرم یکی از آقایون دستشو بالا گرفت و گفت‌: " خانم صفالو ! نه من می فهمم حرفهاتون رو ، نه اعتقادی بهشون دارم . ولی اجازه بدید در برابر این شعر دستام رو به نشانه ی تسلیم بالا بیارم. شعر خوبی بود! برداشت ...: زنگ زدن که شما دعوتین به دیدار رهبری با شعرا ... تمام وجودم شروع کرد به لرزیدن ..." کد ملیتون چنده ؟ خانم با شمام ! " ببخشید نمی دونم ... صبر کنین ...۰۰۶ ... نه ... برداشت ...: موقع سوار شدن به اتوبوس گفتن قراره منم شعر بخونم . من‌؟!!!! قلبم داشت از سینه ام خارج میشد . رو کردم به دو تا شهید وسط حیاط حوزه و گفتم : " یه هفته براتون یاسین میخونم ، دلمو آروم کنین " آروم شدم ...بی اندازه آروم برداشت ... : استاد اسفندقه اسم منو صدا زدن . آقا دو بار پرسیدن چی ؟ و استاد جواب دادن : الهام صفالو .اره من الهامم آقا . هنوز دارم تلاش میکنم ... نه ، من منصوره ام . همون که امروز وقتی گفتن کارت شما برای دیدار نیست رنگم پرید . من نصیبام که با هر سختیی که بود علیرغم حال بد جسمی خودم رو برای دیدار رسوندم . من سمانه ام که برق نگاهم از اون ور حیاط حوزه هم پیداست . من ربابم که مدام زنگ‌میزنم خونه تا ببینم تب دخترم پایین اومده یا نه ! من محدثه ام که اروم و قرار ندارم ‌. من فاطمه ام که هر چی محافظا بهم گفتن خانم اینجا نباید بشینی، نزدیک ترین‌جا کنار سفره نشستم . من عارفه ام که از سر شوق مدام با همه شوخی میکنم . من ریحانه ام که همه تن چشم شدم تا لحظه ای رو از دست ندم . من نفیسه ام که چشمام هواش بارونیه . من عاطفه ام که دلم میخواد یه صله از آقا بگیرم ...من سمیه ام که نفهمیدم افطاری چی خوردم ... من شایدم مهدیه ام که تو خونه پای تلویزیون دارم اشک میریزم ...من ماهرخم ...من الهامم ...من ... من همه ام آقا ...که راه درازی رو تا اینجا اومدم . و با اولین‌نگاه پدرانه ی شما هیچ شدم ...من هیچ ! من نگاه! سلام آقا جان ! اجازه بدین امانت دار باشم و سلام همه رو بهتون برسونم . الهام صفالو @sobhetazedam
چند برداشت زیبا از الهام صفالو از دیدار اخیر شاعران با مقام معظم رهبری 🌷