💙داستان زیبا و آموزنده
#داستان_سنگ_و_ریگ
این چنین روایت شده که دو رفیق در دل کویری راه می رفتند .در میانه سفر بر سر موضوعی جدالی میان شان در گرفت و یکی از آن دو سیلی محکمی بر صورت دیگری زد .
رفیقی که سیلی خورده بود بی هیچ حرفی بر روی ریگ های روان نوشت: (( امروز بهترین دوستم سیلی محکمی به من زد😞 .))
آن دو به راهشان ادامه دادند تا به واحه ای در دل کویر رسیدند و تصمیم گرفتند تا در آن آبادی شست و شو کنند تا سرحال شوند .
رفیقی که سیلی خورده بود در میان باتلاقی گرفتار شد😱 و در حال غرق شدن بود که دیگری به کمکش آمد واو را نجات داد .
رفیق سیلی خورده بر روی تخته سنگی نوشت: ((امروز بهترین دوستم مرا از مرگ نجات داد☺️.))
رفیقش با تعجب پرسید: وقتی تورا زدم و آزردم بر روی ریگ های روان نوشتی و حال که نجاتت دادم بر روی تخته سنگ ...چرا😳؟
او پاسخ داد: وقتی کسی ما را می آزارد باید آن را بر روی ریگ های روان بنویسیم تا باد های فراموشی بتوانند آن را با خود ببرند واز یادمان دور سازنداما وقتی کسی کار نیکی برای مان انجام می دهد باید آن را بر روی تخته سنگی حک کنیم تا از یادمان نرود 👌
#بیاموزیم دلخوری هارا برروی ریگ روان بنویسیم و نیکی ها را بر سنگ حک کنیم.
💐 آرامشی دلنشین را در کانال صبح زیبا تجربه کنید👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3582132467C4a49277d69