((معرفي کتاب))
📚#اینجا_خط_مقدم_است
از✍️یحیی نیازی
🔶درباره کتاب:
💢دامنه جنگ با تمام سختیهایش هر روز بیشتر وسعت مییافت. #موضوع_جنگ و گسترش آن با نبودن یک سازمان واحد برای حل بحران جنگ و همچنین کشمکشهای سیاسی در سطح جامعه، #مسئولان و #مدیران کشور و جریانهای سیاسی، شرکت کربن را خیلی زود با چند موضوع بسیار جدی و بحرانی روبهرو کرد. توقف ورود ماده اولیه در پی انهدام بخشی از #پالایشگاه_آبادان و از کار افتادن کامیونهای مخصوص حمل ماده اولیه در پالایشگاه آبادان، موجودی ماده اولیه در #مخازن_کارخانه را به صفر نزدیک کرده بود.
✅#یحیی_نیازی که روایت #آقای_زرگر در این کتاب را نوشته است، از رزمندگان دوران جنگ تحمیلی، دانشآموختهٔ #علوم_تربیتی و مدیریت آموزشی و نیز از پژوهشگران مرکز مطالعات و #اسناد دفاع مقدس است. او روایت نگاری جنگ تحمیلی را در انتشارات #روایت_فتح آغاز کرد و نخستین مدیرگروه بررسیهای جامعهمحور مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس بوده است. او مؤلف کتابهای مختلفی در مورد دفاع مقدس بوده است و در تألیف بعضی دیگر از کتابهای این حوزه نقش #سرپرستی و #هدایت را به عهده داشته است.
🏫ناشر:روایت فتح
📖۲۴۰صفحه
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🆔 @SofreFarhangiReyhane
🆔 @farhangimoasese
@farhangimoaseseAdmin : ارتباط با ادمين
#نادر_طالبزاده
▪️نادر بود، هم در نام هم در رسم.
رمضان را فرصت بیان #راز می دانست.
رازی همچون #کاداستر که حالا حالا در #جمهوری_اسلامی اجرایی نمی شود.
برنامه بین المللی می گیرد بر علیه #آمریکا و #دولت با تدبیری #ظریف آن را تعطیل می کند.
او یقه سفید تازه به دوران نبود، دوربینی بود برای #روایت_فتح سربازان #خمینی کبیر.
هم درد #فلسطین داشت و هم برای زخم #زباله در #شمال کشور نگران بود.
#جشنواره_عمار با آبروی تو قد کشید.
چشمان روشن تو و #لهجه_امریکن و پدر #ارتشی دوره شاه و زندگی آمریکایی نتوانست تو را از خیل #جبهه_انقلاب باز دارد.
#ادواردو هنرمندان انقلاب بودی انگار.
دوست داشتنی بودی و هستی آقا نادر طالب زاده عزیز
روز قدس مهمان #شهید_القدس شدی
خدای #خنجر_و_شقایق نگهدارت
✍️ محمد مجیدپور رودسری
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
@SofreFarhangiReyhane
#روایت_فتح
امروز ایزوگام کار آورده بودم برای لکه گیری پشتبام
لر خرمآباد بود.
می گفت چهار تا بچه دارم. در ایام جنگ 12 روزه، یکی از بچهها گفت اگر موشک به خانهمان بخورد چه کار کنیم؟
گفتم یک کاغذ و قلم بیاور تا بگویم چه کار کنیم.
گفتم بنویس اگر ما شش نفر مردیم همه دار و ندارمان که بیشترش ایزوگام است، یک مترش را هم به برادر و خواهرهایم ندهید.
همهاش را بخشیدم به ارتش و سپاه که از این خاک دفاع کنند.
اسم کوچکش علی کاظم بود...
🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
@SofreFarhangiReyhane