☀️ حدیث روز (۹۴۷)☀️
🌷قال الإمام الحسين عليه السلام
🎄في قَولِ اللّه ِ عَزَّوجَلَّ : «قُل لا أسأَلُكُم عَلَيهِ أجرًا إلاَّ المَوَدَّةَ فِي القُربى»
🌾إنَّ القَرابَةَ الَّتي أمَرَ اللّه ُ بِصِلَتِها و عَظَّمَ مِن حَقِّها و جَعَلَ الخَيرَ فيها،قَرابَتُنا أهلَ البَيتِ الَّذينَ أوجَبَ [اللّه ُ] حَقَّنا عَلى كُلِّ مُسلِم .
🌻(درباره آيه شريفه «بگو، من به ازاى اين از شما مزدى نمى خواهم، مگر دوست داشتن خويشاوندانم») فرمود : آن خويشاوندي كه خداوند به صله آن فرمان داده و آنرا حقّى بزرگ داشته و خير و خوبى را در آن قرار داده ، خويشاوندى ما اهل بيت است كه خداوند حقّ ما را بر هر مسلمانى واجب ساخته است🎄
🔰تأويل الآيات الظاهرة : ص ۵۳۱ .
https://eitaa.com/sofrehasemany
☀️انس باعلماء (۱۸۹)☀️
🌿حسن بن فضل، با کنیه ابونصر، از خاندان طبرسی و فرزند فضل بن حسن طبرسی (درگذشته ۵۴۸ق)، نویسنده تفسیر مجمع البیان است.
▪️ماجرای زنده به گور شدن علامه طبرسی رحمه الله علیه ونجات پیداکردن ایشان
▪️قبر شيخ آماده بود و كنار آن تلي از خاك ديده مي شد. مردم اطراف قبر حلقه زدند.
▪️صداي گريه آنها هر لحظه زيادتر مي شد.
▪️جسد شيخ طبرسي را از تابوت بيرون آوردندو داخل قبر گذاشتند.
قطب الدين راوندي وارد قبر شد و جنازه را رو به قبله خواباند و در گوشش تلقين خواند.
سپس بيرون آمد و كارگران مشغول قرار دادن سنگهاي لحد در جاي خود شدند.
پيش از آنكه آخرين سنگ در جاي خود قرار داده شود، پلك چشم چپ شيخ طبرسي تكان مختصري خورد اما هيچ كس متوجه حركت آن نشد! كارگران با بيل هايشان خاكها را داخل قبر ريختند و آن را پر كردند. روي قبر را با پارچه اي سياه رنگ پوشاندند. آفتاب به آرامي در حال غروب كردن بود. مردم به نوبت فاتحه مي خواندند و بعد از آنجامي رفتند.
🌃 هنگام هيچ كس در قبرستان نبود.
شيخ طبرسي به آرامي چشم گشود.
اطرافش در سياهي مطلق فرو رفته بود.
بوي تند كافور و خاك مرطوب مشامش را آزار مي داد.
ناله اي كرد.
دست راستش زيربدنش مانده بود.
دست چپش را بالا برد.
نوك انگشتانش با تخته سنگ سردي تماس پيداكرد.
با زحمت برگشت و به پشت روي زمين دراز كشيد.
كم كم چشمش به تاريكي عادت مي كرد.
بدنش در پارچه اي سفيد رنگ پوشيده بود.
آرام آرام موقعيتي را كه در آن قرار گرفته بود درك مي كرد. آخرين بار حالش هنگام تدريس به هم خورده بود و ديگر هيچ چيز نفهميده بود.
اينجا قبر بود! او رابه خاك سپرده بودند. ولي او كه هنوز زنده بود. زنده به گور شده بود. هواي داخل قبر به آرامي تمام مي شد و شيخ طبرسي صداي خس خس سينه اش را مي شنيد. چه مرگ دردناكي انتظار او را مي كشيد. ولي اين سرنوشت شوم حق او نبود. آيا خدا مي خواست امتحانش كند؟
چشمانش را بست و به مرور زندگيش پرداخت. سالهاي كودكي اش را به ياد آورد واقامتش در مشهد الرضا را. پدرش «حسن بن فضل » خيلي زود او را به مكتب خانه فرستاد.
از كودكي به آموختن علم و خواندن قرآن علاقه داشته و سالها پشت سر هم گذشتند. به سرعت برق و باد!
شش سال پيش زماني كه 54 ساله بود، سادات آل زباره او را به سبزوار دعوت كرده و شیخ دعوتشان را پذيرفت و به سبزوار رفت. مديريت مدرسه دروازه عراق را پذيرفت و مشغول آموزش طلاب گرديد وسرانجام هم زنده به گور شد!
چشمانش را باز كرد.
چه سرنوشت شومي برايش ورق خورده بود.
ديگر اميدي به زنده ماندن نداشت.
نفس كشيدن برايش مشكل شده بود.
هر بار که هواي داخل گور را به درون ريه هايش مي كشيد سوزش كشنده اي تمام قفسه سينه اش را فرا مي گرفت.
آن فضاي محدود دم كرده بود و دانه هاي درشت عرق روي صورت و پيشاني شيخ را پوشانده بود.
در اين موقع به ياد كار نيمه تمامش افتاده و چون از اوايل جواني آرزو داشت تفسيري بر قرآن كريم بنويسد. چندي پيش محمد بن يحيي بزرگ آل زباره نيز انجام چنين كاري را از او خواستار شده بود.
اما هر بار كه خواسته بود دست به قلم ببرد و نگارش كتاب را شروع كند، كاري برايش پيش آمده بود. شيخ طبرسي وجود خدا را در نزديكي خودش احساس مي كرد. مگر نه اينكه خدا از رگ گردن به بندگانش نزديك تر است؟ به آرامي با خودش زمزمه كرد:
خدايا اگر نجات پيدا كنم، تفسيري بر قرآن تو خواهم نوشت.خدایا مرا از اين تنگنا نجات بده تا عمرم را صرف انجام اين كار كنم.
ولی شيخ طبرسي در حال خفگی و زنده بگور شدن بود.
پنجه هايش را در پارچه كفن فرو برد و غلت خورد. صورتش متورم شده بود.
اما به یکباره كفن دزد با ترس و لرز وارد قبرستان بزرگ می شود.
بيلي در دست به سمت قبرشيخ طبرسي رفت.
بالاي قبر ايستاد و نگاهي به اطراف انداخت. قبرستان خاموش بود و هيچ صدايي به گوش نمي رسيد.
پارچه سياه رنگ را از روي قبر كنار زد و با بيل شروع به بيرون ريختن خاكها كرد.
وقتي به سنگهاي لحد رسيد، يكي از آنها را برداشت.
صورت شيخ طبرسي نمايان شد.
نسيم خنكي گونه هاي شيخ را نوازش داد. چشمانش را باز كرد و با صداي بلند شروع به نفس كشيدن كرد. كفن دزد جوان، وحشت زده مي خواست از آنجا فرار كند اما شيخ طبرسي مچ دست او را گرفت.
صبر كن جوان! نترس من روح نيستم. سكته كرده بودم. مردم فكر كردند مرده ام مرا به خاك سپردند. داخل قبر به هوش آمدم. تو مامور الهي هستي....
آیامرا میشناسی؟
بله مي شناسم! شما شيخ طبرسي هستيد که امروز تشييع جنازه تان بود.
دلم مي خواست، دلم مي خواست زودتر شب شود و بيايم كفن شما را بدزدم!
به من كمك كن از اينجا بيرون بيايم.
چشمانم سياهي مي رود. بدنم قدرت حركت ندارد.
كفن دزد جوان سنگها را بيرون ريخته و پايين رفت و بدن كفن پوش شيخ طبرسي را بيرون آورده در گوشه اي خواباند و بندهاي كفن را باز كرد و آن را به كناري انداخت.
مرا به خانه ام برسان. همه چيز به تو مي دهم. از اين كار هم دست بردار.
كفن دزد جوان لبخند زد و
بدون آنكه چيزي بگويد شيخ را كول گرفت و به راه افتاد.
🔅شيخ طبرسي به كفن اشاره كرد و گفت: آن کفن را هم بردار.
به رسم يادگاري! به خاطر زحمتي كه كشيده اي جوان به سمت كفن رفت. خم شد و آن را برداشت.
خيلي وقت است به اين كار مشغولي؟
بله جناب شيخ. چندين سال است عادت كرده ام در اين شهر مرگ و مير زياد است.
اگر روزي مرده اي را در يكي از قبرستانهاي اين شهر خاك كنند و من شب كفنش را ندزدم آن شب خوابم نمي برد. كفن ها را به بازار مشهد رضا مي برم و مي فروشم.
از اين كار توبه كن، خدا از سر تقصيراتت مي گذرد.
آن دو از قبرستان خارج شدند. جوان پرسيد:
از كدام طرف بروم؟
برو محله مسجد جامع، من همسايه محمد بن يحيي هستم.
جوان به راه خود ادامه داد. شيخ طبرسي نگاهش را به آسمان و ستاره هاي بيشمارآن دوخته بودوخدارا شکر میگفت.
علامه طبرسی با کمک خداوند نذرش را ادا کرد و کتاب گرانبهای تفسیر مجمع البیان رانوشت
//////////////////////////
(ریاض العلماء، ج ۲، ص ۳۵۸؛ روضات الجنات، ج ۵، ص ۳۶۲؛ مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۴۸۷)
https://eitaa.com/sofrehasemany
💢 و اما ، امان از ۱۲ / ۱۲ / ۱۳۶۵ #شلمچه ؛و بچه های مظلوم لشکر ویژه ۲۵ #کربلا و گردان محمدباقر و صاحب الزمان از لشکر 25 ،که #عاشورایی #جنگیدند و #مظلومانه #بشهادت رسیدند و #غریبانه پیکرشان جا ماند.(( شادی روحشان صلوات))
.
#شب_بخیر
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
💠 @hafttapeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 بیت المال
🔹 عرض کردند که فلان سرباز شما شهید شد، ما تسلیت بگوییم یا تبریک بگوییم؟ فرمود به من تسلیت بگوید، آن طوری که خواستم تربیت نشد:
«كَلا وَالَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ إِنَّ الشَّمْلَةَ الَّتِی أَخَذَهَا یوْمَ خَیبَرَ مِنَ الْغَنَائِمِ لَمْ تُصِبْهَا الْمَقَاسِمُ لَتَشْتَعِلُ عَلَیهِ نَارًا»؛
🔹 فرمود او بدون اجازه حکومت اسلامی پارچه ای را گرفته است!
الآن همان پارچه کنار قبرش شعله ور است!!
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
#درس_روز
📚 درس خارج فقه قضا جلسه 75
تاریخ: 1402/12/13
🌐 https://esra.ir
🆔 @a_javadiamoli_esra
☀️انس باعلماء ۱۹۰) ☀️
🌴علامه_امینی
🟢این است مقام خادم امیرالمؤمنین سلاماللهعلیه...
🌲 حضرت آیتالله سیّدعلی میلانی مدظلّه صاحب کتاب "نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الانوار" به یک واسطه از علّامه امینی نقل میکنند که ایشان فرمودند:
🔸با یکی از علمای اهل سنّت رفیق بودم، روزی به دیدار ایشان رفتم، وقتی درب خانه را زدم، صدای هلهلهای از درون خانه بلند شد! امّا وقتی درب خانه را باز کردند، این صدا خاموش شد.
🔹بعد از ورود به خانه، رفیقم گفت: بنده یک دختری دارم که مبتلا به مرض صرع (تشنّج) است، هر وقت این مرض به سراغ او میآید دعانویسی هست، دعایی مینویسد او خوب میشود.
- لحظاتی قبل دوباره این مرض بر ایشان عارض شد. ما دنبال دعانویس فرستاده بودیم که بیاید و دعایی بنویسد.
🔸وقتی شما درب را زدید، افراد خانه خیال کردند که آن دعانویس پشت درب است، لذا خوشحالی جای خود را به حزن و اندوه داد و همه ساکت شدند.
👈🏼 مرحوم علّامه فرمودند که من به او گفتم: من دعایی مینویسم، او خوب میشود. روی کاغذ ذکر #یاعلی "علیهالسّلام" را نوشتم و گفتم:
- این را به بازوی راست او ببندید و در باطن توسّلی به مولی علیبن ابی طالب "سلاماللهعلیه" نمودم که ما را شرمنده نکن!
🔹و او دعا را بر بازوی راست دختر بست و دختر عافیت یافت و به حالت اولی برگشت.
🔰 همراه با علمای شیعه ،حجره فقاهتی
https://eitaa.com/sofrehasemany
☀️ حدیث روز (۹۴۸)☀️
🌷حساب شیعیان در قیامت💞
قال الرّسول صلی الله علیه و آله وسلم
🌴 إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهًِْ وُلِّینَا حِسَابَ شِیعَتِنَا فَمَنْ کَانَتْ مَظْلِمَتُهُ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ حَکَمْنَا فِیهَا فَأَجَابَنَا وَ مَنْ کَانَتْ مَظْلِمَتُهُ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ اسْتَوْهَبْنَاهَا فَوُهِبَتْ لَنَا وَ مَنْ کَانَتْ مَظْلِمَتُهُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَنَا کُنَّا أَحَقَّ مِمَّنْ عَفَی وَ صَفَح.
🌿پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
🌲 هرگاه روز قیامت فرا رسد حساب شیعیان خود را خود رسیدگی میکنیم، هرکس فقط حسابش با خدا باشد ما حکم خود را صادر میکنیم. خداوند متعال هم حکم ما را قبول میکند و هرکس حسابش با مردم باشد، ما از وی خواهش میکنیم حساب او را به ما ببخشد، و اگر حساب او با ما باشد دراینصورت ما حق داریم از وی درگذریم و عفوش نماییم.
🔰تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۸۲
عیون أخبارالرضا، ج۲، ص۵۷/ بحارالأنوار، ج۳۵، ص۵۹/ المناقب، ج۳، ص۱۰۷.
https://eitaa.com/sofrehasemany
🌷 معجزه حضرت ثامن الحجج آقا علی بن موسی الرضا علیهما السلام
🟢خاطره ای زیبا و شنیدنی 🟢
🌴نماز اول وقت و رضا شاه
بربالین دوست بیماری عیادت رفته بودیم
پیرمرد شیک وکراوات زده ای هم آنجاحضور داشت
چند دقیقه. بعداز ورودما اذان مغرب گفتند
آقای پیرکراواتی،باشنیدن اذان ،درب کیف چرم گرانقیمتش را بازکرد وسجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول خواندن نمازشد.!!
🌿برای من جالب بود که یک پیرمردشیک وصورت تراشیده کراواتی اینطورمقیدبه نماز اول وقت باشد
بعد ازاینکه همه نمازشان راخواندند
من ازاو دلیل نمازخواندن اول وقتش راپرسیدم؟
🌲و اوهم قضیه نماز ومرحوم شیخ و رضاشاه را برایم تعریف کرد...
🍀 او گفت: درجوانی مدتی ازطرف سردار سپه(رضاشاه) مسئول اجرای طرح تونل کندوان درجاده چالوس بودم
ازطرفی پسرم مبتلا به سرطان خون شده بود و دکترهای فرنگ هم جوابش کرده بودند و خلاصه هرلحظه منتظرمرگ بچه ام بودم.!!
☘روزی خانمم گفت که برای شفای بچه، مشهد برویم و دست به دامن امام رضا(ع) بشویم...
آنموقع من این حرفها را قبول نداشتم اما چون مادربچه خیلی مضطرب و دل شکسته بود قبول کردم...
🌿رسیدیم مشهدو بچه را بغل کردم و رفتیم وارد صحن حرم که شدیم خانمم خیلی آه و ناله وگریه میکرد...
🌲گفت برویم داخل که من امتناع کردم گفتم همینجا خوبه،بچه را گرفت وگریه کنان داخل ضریح آقارفت.
🔅پیرمردی توجه ام رابه خودش جلب کردکه رو زمین نشسته بود وسفره کوچکی که مقداری انجیر ونبات خرد شده درآن دیده میشد مقابلش پهن بود و مردم صف ایستاده بودند وهرکسی مشکلش را به پیرمرد میگفت و او چند انجیر یا مقداری نبات درون دستش میگذاشت و طرف خوشحال و خندان تشکرمیکرد ومیرفت.!
به خودگفتم ماعجب مردم احمق وساده ای داریم پیرمرد چطورهمه رادل خوش كرده آنهم با انجیر و تکه ای نبات..!!
🔅حواسم ازخانم و پسرم پرت شده بود و تماشاگر این صحنه بودم که پيرمرد نگاهی به من انداخت و پرسید:
🔅حاضری باهم شرطی بگذاریم؟
گفتم:چه شرطی وبرای چی؟
شیخ گفت :قول بده در ازاء سلامتی و شفای پسرت یکسال نمازهای یومیه راسروقت اذان بخوانی.!
متعجب شدم که او قضيه مرا ازکجا میدانست!؟ كمی فکرکردم دیدم اگرراست بگوید ارزشش را دارد...
🌴خلاصه گفتم :باشه قبوله و بااینکه تا آنزمان نماز نخوانده بودم واصلا قبول نداشتم گفتم:باشه.!
🌲همینکه گفتم قبوله آقا، دیدم سروصدای مردم بلند شد ودر ازدحام جمعیت یکدفعه دیدم پسرم از لابلای جمعیت بیرون دوید ومردم هم بدنبالش چون شفاء گرفته وخوب شده بود.!!
منهم ازآن موقع طبق قول وقرارم بامرحوم "حسنعلی نخودکی" نمازم را دقیق و سروقت میخوانم.!
🌲اما روزی محل اجرای تونل کندوان مشغول کار بودیم که گفتندسردارسپه جهت بازدید درراهه و ترس واضطراب عجیبی همه جارا گرفت چرا که شوخی نبود رضاشاه خیلی جدی وقاطع برخورد میکرد.!
درحال تماشای حرکت کاروان شاه بودیم که اذان ظهرشد مردد بودم بروم نمازم را بخوانم یا صبرکنم بعداز بازدیدشاه نمازم را بخوانم
☘چون به خودم قول داده بودم وبه آن پایبند بودم اول وضو گرفتم وایستادم به نماز..
🌿رکعت سوم نمازم، سایه رضاشاه را کنارم دیدم و خیلی ترسیده بودم..!!
☘اگرعصبانی میشدیاعمل منو توهین تلقی میکرد کارم تمام بود...
نمازم که تمام شد بلندشدم دیدم درست پشت سرم ایستاده، لذا عذرخواهی کردم وگفتم :
☘قربان درخدمتگذاری حاضرم
شرمنده ام اگروقت شما تلف شد و...
☘رضاشاه هم پرسید :مهندس همیشه نماز اول وقت میخوانی!؟
🌲گفتم : قربان ازوقتی پسرم شفا گرفت نماز میخوانم چون درحرم امام رضا(ع)شرط کردم
🍀رضاشاه نگاهی به همراهانش کرد وبا چوب تعلیمی محکم به یکی زد وگفت:
🌴مردیکه پدرسوخته،کسیکه بچه مریضشو امام رضا شفابده، ونماز اول وقت بخوانه دزد و عوضی نمیشه.!
🌴اونیکه دزده تو پدرسوخته هستی نه این مرد.!
☀️بعدها متوجه شدم،آن شخص زیرآب منو زده بود و رضاشاه آمده بود همانجا کارم را یکسره کند اما نمازخواندن من، نظرش راعوض کرده بود و جانم را خریده بود.!!
🌷ازآن تاریخ دیگرهرجا که باشم اول وقت نمازم را میخوانم و به روح مرحوم"حسنعلی نخودکی" فاتحه و درود میفرستم....
.
🔅(خاطره مهندس گرایلی سازنده تونل کندوان)
به اندازه ارادت به امام رضا علیه السلام منتشر کن.
https://eitaa.com/sofrehasemany
☀️انس باشهداء(۱۸۵)☀️
🟢 شهیدبزرگوارسیدعبدالحسین دستغیب رضوان الله تعالی علیه
♦️شهيد "سید عبدالحسین دستغيب" درعاشورای سال 1332 برابربا1292ش دنیا آمد. محافظ ایشان روایت کرده است:
🔴«هنگام خروج از خانه، لحظه اي ايستاد، شالش را محکم کرد وگفت:
"لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم و انا لله و انا اليه راجعون." بعد از پله ها پائين آمد و در حالي که يک دست بر سينه داشت و با دست ديگر به سوي بالا اشاره مي کرد. راه افتاد...»🔴
♦️ شهيد "سید عبدالحسین دستغيب" در خانه ي سيد محمد تقي دستغيب در شيراز ، ديده به جهان گشود که او را سيد عبدالحسين ناميدند. پدرش، مرحوم سيد محمد تقي فرزند سيد ميرزا هدايت الله از مراجع عاليقدر تقليد بود که هنگام تولد فرزندش در کربلا به سر مي برد. خاندان دستغيب از سادات حسني و حسيني به شمار مي رفتند که از چهار قرن پيش در شيراز به دستغيب معروف شده بودند .
این شهیدبزرگوارپس ازسالهامجاهدت به آرزوی دیرینه خویش که شهادت بود رسید.
♦️شهادت و پرواز به سوي دوست
سرانجام سال 1360 مانند هميشه راهي ميعادگاه نماز جمعه شد .
🌴پاسدار ايشان مي گويد : وي هنگام خروج از خانه ، لحظه اي ايستاد ، شالش را محکم کرد گفت : " لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم و انا لله و انا اليه راجعون." بعد از پله ها پائين آمد و در حالي که يک دست بر سينه داشت و با دست ديگر به سوي بالا اشاره مي کرد . راه افتاد لحظاتي بعد دختري 19 ساله از اعضاي گروهک منافقين با چند کيلو تي ان تي به بهانه ي داشتن نامه اي که بايد به دست آقا برساند ، به سوي ايشان مي دود سپس در يک انفجار مهيب ، سيد عبدالحسين دستغيب قدس سره همچون جدش سيدالشهدا عليه السلام بابدن تکه تکه به لقاء الله مي پيوندد و ديواره هاي کوچه ، درهاي منازل ، کف کوچه و پشت بام خانه ها غرق در خون مي شود از آن پس ، نمازگزاران ناله سر مي دهند . ديده ها بارد ، سينه ها نالد، دستغيب صد پاره شد، ديگر نمي آيد .
همان روز بود که ده تن از بهترين مردان خدا به شهادت رسيدند که شهيد راه محراب سيد عبدالحسين دستغيب رحمه الله و نوه ي عزيزش شهيد سيد محمد تقي دستغيب فرزند استاد آيت الله سيد محمد هاشم دستغيب حفظه الله و هشت تن ديگر از ياران با وفايشان به لقاء الله پيوستند .
🖤 روحشان شاد و راهشان پاينده باد .
////////////////////////
https://eitaa.com/sofrehasemany
☀️ حدیث روز (۹۴۹)☀️
🎄قال الإمامُ الهاديُّ عليه السلام :🎄
🌷لو سَلَكَ النّاسُ وادِيا و شِعْبا لسَلَكْتُ واديَ رجُلٍ عَبَدَ اللّه َ وحْدَهُ خالِصا ؛🌷
🌾اگر مردمان هر يك به وادى و درّه اى روند، من در وادى آن مردى قدم میگذارم كه خداى يگانه را مخلصانه عبادت میكند .🎄🌷🎄 🌷🌲🌷🌲🌷🌲🌷
🔰بحار الأنوار : ج ۷۸ ، ص ۳۷۰.
https://eitaa.com/sofrehasemany
☀️ موعظه
🌷فقط برخداتوکل کنیم
🌴ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﯾﻮﺳﻒ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻨﺪ
ﯾﻮﺳﻒ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺎﻩ بیافکنند ﯾﻮﺳﻒ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ!
☘ﯾﻬﻮﺩﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺨﻨﺪﯼ؟! ﺍﯾﻨﺠﺎ ﮐﻪ ﺟﺎﯼ ﺧﻨﺪﻩ ﻧﯿﺴﺖ...! ﯾﻮﺳﻒ ﮔﻔﺖ: ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﻓﮑﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ با ﻣﻦ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺩﺷﻤﻨﯽ ﮐﻨﺪ، ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪﯼ ﺩﺍﺭﻡ...! ﺍﯾﻨﮏ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻣﺴﻠﻂ ﮐﺮﺩ، ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ"ﻧﺒﺎﯾﺪ جز خدا ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺑﻨﺪﻩﺍﯼ ﺗﮑﯿﻪ ﮐﺮﺩ..."
ﺁﯾﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ؟
🌿🌿اَلَیْسَ اللهُ بِکافٍ عَبْدِه🌿🌿
📚ﺳﻮﺭﻩ ﺯﻣﺮ، ﺁﯾﻪ۳۶.
https://eitaa.com/sofrehasemany
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️پیام شهداء ، جانبازان ، آزادگان و خانواده معظم آنان وهمه ملت ایران به کسانی که چند روز دیگه میخوان برن رو صندلیهایی بشینن که خون بهاش رو بهترینِ مردمان این آب و خاک دادن!
https://eitaa.com/sofrehasemany
🌿🌿برگی از مظلومیت امیرمؤمنان علی علیهالسلام
▪️اين گزارش دردناک، بخشی از مظلومیت امیرمؤمنان علیهالسلام را به تصویر میکشد.
👤 عمر بن عبدالعزیز از حاکمان اموی، درباره جهل مردم به مقام آن حضرت میگوید:
🌴روزی به پدرم گفتم: چگونه است که وقتی خطبه میخوانی، خطا نمیکنی و بر آن مسلط هستی، اما تا نام و یاد علی بن ابی طالب میآید، زبانت لکنت میگیرد و بدنت به لرزه میافتد و رنگت متغیر میشود⁉️
🔅پدرم گفت:
اگر این مردم الاغصفت آنچه ما درباره علی میدانستیم را میدانستند، حتی دو نفرشان هم از ما پیروی نمیکردند.
💥«أما أن هؤلاء الحمير لو يعلمون من عليّ ما نعلم ما اتبعنا منهم رجلان».
🔰 ربیع الابرار، زمخشری، چاپ اعلمی بیروت، ج١، ص۴١٠.
https://eitaa.com/sofrehasemany
هدایت شده از حقیقت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ اول فروردین خبری نیست
آخر شعبان را دریابید
🎤آیت الله جوادی آملی
@hagigei
☀️ حدیث روز (۹۵۰)☀️
🎄قال الامام الصادق عليه السلام :🎄
🌷لا يَمْحضُ رجُلٌ الإيمانَ باللّهِ حتّى يكونَ اللّهُ أحَبَّ إلَيهِ مِن نَفْسِهِ و أبيهِ و اُمِّهِ و وُلْدِهِ و أهْلِهِ و مالِهِ و مِن النّاسِ كُلِّهِم .🌷
🌾ايمان انسان به خدا ناب و خالص نشود، مگر آنكه خداوند را از خودش و پدر و مادر و فرزند و زن و مالش و از همه مردم بيشتر دوست بدارد .🌾
🔰بحار الأنوار : ج ۷۰ ، ص ۲۵.
https://eitaa.com/sofrehasemany
🌷🌷🌷🌷☫ ﷽. ☫ 🌷🌷🌷🌷
🌹🌹( قرآن چراغ هدایت)🌹🌹
😔محرومیتزایی و عدم انجام وظایف
🔅خیلی از ماها از خودمون راضی هستیم و خیال میکنیم آدم خوبی هستیم!
🔻مثلا؛
میریم بیرون، یه فقیر میبینیم،
یا اینکه یکی میگه فلانی احتیاج به کمک داره فورا یه مقدار پول بهش میدیم.
بعدش خوشحال میشیم که خدا رو شکر امروز دل یکی رو شاد کردیم!
🌿این کار ما کارخوبیه، اما...
در حالی این کار رو کردیم که خمس مالمون رو پرداخت نکردیم و کلی بدهکاریم❗️
🍀یعنی خودمون به نوعی عاملِ محرومیت دیگران هستیم، ولی با دادن مبلغ ناچیز، خیال میکنیم گره از کار کسی باز کردیم❗️
🌴ین کار ما مصداق این جمله معروف است:
☜ترک #واجب کردهایم، سنت بجا آوردهایم
☜ترک #حق گفتهایم، عادت بجا آوردهایم
⛔️ویا با پولی که باید خمس آنرا پرداخت میکردیم لباس خریدیم، فرش خریدیم، بعدش نماز خوندیم... اما زهی خیال باطل...
🍀 خداوند در سوره کهف آیات103و104می فرماید
🕋قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالاً ،الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً .
⚜بگو: آيا شما را خبر دهم كه زيانكارترين مردم كيست؟
⚜آنان كه در زندگى دنيا تلاششان گم و نابود مى شود، در حالى كه مى پندارند (همچنان) كار شايسته و نيك انجام مى دهند.
https://eitaa.com/sofrehasemany
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نکات مهم حضرت امام ره در باب حکمرانی
ویژه دولتمردان
بفرستید برای مسولین و کارگزاران حاکمیت
🌷 هشت توصیه امام هشتم حضرت علی ابن موسی الرضا علیهما به اباصلت هروی برای روزهای آخر شعبان
💚 اباصلت میگوید: در آخرین جمعه شعبان خدمت امام رضا علیهالسلام رسیدم. حضرت فرمود:
👈 ای اباصلت، بیشترِ #ماه_شعبان سپری شده و امروز آخرین جمعه شعبان است، پس در روزهای باقیمانده کوتاهیهای روزهای گذشته را جبران بکن و باید به آنچه برایت مهم است اقدام کنی:
1⃣ زیاد دعا کن
2⃣ زیاد استغفار کن
3⃣ زیاد قرآن تلاوت کن
4⃣ از گناهانت به درگاه خدا توبه کن تا خالصانه به ماه خدا وارد شوی
5⃣ هر امانتی که گردنت هست ادا کن
6⃣ تمام کینههایی که در دلت نسبت به مؤمنان داری، از دل بیرون کن
7⃣ هر گناهی که به آن مبتلا هستی از آن دست بکش و تقوای خدا پیشه کن و در آشکار و پنهان بر خدا توکل کن...
8⃣ و در روزهای باقیمانده این ماه بسیار بگو:
🤲 اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ
🤲 خداوندا اگر در روزهای گذشته شعبان ما را نیامرزیدی، پس در روزهای باقیمانده بیامرز
📚 عیون اخبار الرضا علیه السلام ج۲ ص۵۱
📚 بحارالانوار ج ۹۴ ص۷۳.
🟢🟢 سفره آسمانی 🟢🟢
https://eitaa.com/sofrehasemany
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️