💢 مادر خلاق - مادر غيرخلاق
1- بچه بستنی میخورد.
🔺مادر خلاق
به او دستمال میدهد تا دهانش را پاک کند.
🔺مادر غیرخلاق
دور دهانش را پاک میکند.
2- بچه نق میزند.
🔺مادر خلاق
به کودکش نگاه میکند و از او میخواهد تا علت بدخلقیش را بدون گریه بگوید.
🔺مادر غیر خلاق
دعوایش میكند. پدر به مادر میتوپد که بچه را دعوا نکن. بچه لگدی حواله پدر میکند. مادر میخندد. پدر بچه را دعوا میکند. و بعد برای آرام کردنش باز هم به او وعده و رشوه می دهد.
3- بچه زمین خوردهاست.
🔺مادر خلاق
با لبخند به کودکش نگاه میکند و با زبان بدن به او میفهماند، طوری نیست بلند شو و ادامه بده و او با خوشحالی بلند میشود و به بازی ادامه میدهد.
🔺مادر غیر خلاق
دو دستی توی سرش خودش میزند و جیغ میزند و بچه را بلند میکند و مثل کیسه سیبزمینی میتکاند. بچه میترسد و جیغ میکشد. بعد مادر بچه را پیش خود مینشاند و به او میگوید از جات تکان نخور وروجک، وقتی حواس مادر پرت می شود، بچه از فرصت استفاده کرده و با این فکر پیروزمندانه که از دست مادر فرار کردم دوباره میرود تا بازی کند.
4- در مطب دکتر حوصله بچه سر رفتهاست.
🔺مادر خلاق
از کیفش کاغذ و مدادرنگی بیرون میآورد و بچه مشغول میشود.
🔺 مادر غیرخلاق
مثل گرامافونی که سوزنش گیر کردهباشد لاینقطع میگوید "
نرو، نکن، نگو، دست نزن، بیا، حرف نزن، آروم باش، بشین، ول کن، به پدرت میگم". اعصاب همه رو خرد کردی.
الان آقای دکتر میاد آمپولت میزنه!
#تربیت_فرزند
#مادرانه
@sofrehckareimaneh
#مادرانه
#سبک_زندگی_اسلامی
حرف زدن با دلبندان...
با کودکان، صحبت کنین.
و با عشق، به حرفاشون گوش بدین، تا بتونن افکارشون رو با شما در میون بذارن و درخواستهای خودشون رو واضح و روشن بیان کنن، و از تجربه و تبادل نظر والدین، بهرهمند بشن.
و حداقل در بعضی از تصمیمات، دخالت داشته باشن.
به کانال ما در واتساپ بپیوندید 👇 https://chat.whatsapp.com/IUVHNXpAgekJ5ZdEa1thx3
به کانال سفره کریمانه در ایتا بپیوندید 👇
@sofrehckareimaneh
#مادرانه🥀
چشمانش
امید بخش زندگیم است❤
خدایا امید زندگیم، مادرم را حفظ ڪن.🌹
الهی آمین
سلامتی همه پدران و مادران و شادی روح پدران و مادرانی که بین ما نیستند صلوات🍀
#مادرانه
#روز_مادر
🌺روز مادر را به مادران شهدا ،
این اسوههای صبر و ایثار و
فداکاری تبریک میگوییم.
مادران نازنینی که امروز
تبریک فرزندانشان را از بهشت
برین میشنوند و حق مادری
بر گردن ملت بزرگ ایران دارند.
🌸روز مادر مبارک
به کانال ما در واتساپ بپیوندید 👇
https://chat.whatsapp.com/FqsUIOqURg9Jr8XGF5nIwk
به کانال سفره کریمانه در ایتا بپیوندید 👇
@sofrehckareimaneh
🌹💠 حضرتامامخامنه ای:
✍🏻 مادر میتواند فرزندان را به بهترین وجهی تربیت کند. تربیت فرزند به وسیلهی مادر، مثل تربیت در کلاس درس نیست؛ با رفتار است، با گفتار است، با عاطفه است، با نوازش است، با لالایی خواندن است؛ با زندگی کردن است. ۱۳۹۲/۰۲/۱۱
#مادرانه 🌱
#سخن_گرافی ✍🏻
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به کانال ما در واتساپ بپیوندید 👇👇 https://chat.whatsapp.com/EW6HJ6IWAclJdNk3NZqCcx
به کانال ما در ایتا بپیوندید 👇👇
@sofrehckareimaneh
#مادرانه
#زندگی
خوبیهای همسرتان را برای فرزندان بگویید:
🔸ببین عزیزم چقدر بابا زحمت میکشه!
🔸ببین پسرم کدوم مادری اینقدر دلسوزه؟
🔸و...
✍ با این کار، هم فرزندت ارزش و جایگاه والدین را میفهمد و هم به همسرت احساس بالندگی دست میدهد.
#سفره کریمانه
@sofrehkareimaneh
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
#مادرانه
#مادران_چشم_انتظار
گاهی وقت ها ساعت ها زل می زند به مادر شهیدی که بر سر مزار پسرش نشسته است. دلش طاقت نمی آورد و مثل همیشه بغض سی ساله اش دوباره در کنار مزار شهدای گمنام می شکند.
خورشید به آسمان پنج شنبه که می رسد دلشوره هم با خودش می آورد.
و این دلشوره برای یک روز و یک هفته و یک سال نیست، عمریست با این دلشوره زندگی کرده است.
عمریست با این دلشوره از خواب برخواسته، نفس کشیده و تا به امروز را طاقت آورده است.
مثل همان دلشوره ای که روز اول مادر شدن آمده بود سراغش، همان روزی که قنداقه تنها پسرش را به دستش دادند. همان روزی که وقتی چشمش به روی ماه نوزادش افتاد چهار قل و آیةالکرسی از روی لبش کنار نرفت.
راستش را بخواهی دلش عجیب دوباره هوای آن روی ماه را کرده است.
هر پنج شنبه کارش همین است، اصلا تمام دلخوشی زندگی اش همین پنج شنبه هاست. نمی داند چرا؟ اما همین که چادر سیاهش را بر سر می کند یاد آخرین روز رفتن جگرگوشه اش می افتد، یاد آن روزی که چادرش را دودستی گرفته بود و قسمش می داد تا اجازه رفتن را بگیرد، اجازه پر کشیدن را.
#پنجشنبه_های_دلتنگی
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🍃🌹
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
به کانال سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
https://eitaa.com/sofrehkareimaneh
أَلسَّلامُ عَلى مَنِ الاِْجابَةُ تَحْتَ قُبَّتِهِ
سلام بر آن کسى که اجابتِ دعا،
در زیرِ بارگاه اوست...
لطف حُسین ما را تنها نمیگذارد
گر خلق واگذارند، او وا نمیگذارد
#شب جمعه
#امام حسین جان
#مادرانه
شب جمعه شبی که مادر مهمان پسر شب ملاقات شهدا بامادر ❤️❤️
🌺به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇
https://eitaa.com/sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
@sofreh_kareimaneh
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_بیستم
💠 اشکم تمام نمیشد و با نفسهایی که از گریه بند آمده بود، ناله زدم :«سعد شش ماه تو خونه زندانیم کرده بود! امشب گفت میخواد بره #ترکیه، هرچی التماسش کردم بذاره برگردم #ایران، قبول نکرد! منو گذاشت پیش ابوجعده و خودش رفت ترکیه!»
حرفم به آخر نرسیده، انگار دوباره #خنجر سعد در قلبش نشست که بیاختیار فریاد کشید :«شما رو داد دست این مرتیکه؟» و سد #صبرش شکسته بود که پاسخ اشکهایم را با داد و بیداد میداد :«این #تکفیری با چندتا قاچاقچی اسلحه از مرز #عراق وارد #سوریه شده! الان چند ماهه هر غلطی دلش میخواد میکنه و #داریا رو کرده انبار باروت!»
💠 نجاست نگاه نحس ابوجعده مقابل چشمانم بود و خجالت میکشیدم به این مرد #نامحرم بگویم برایم چه خوابی دیده بود که از چشمانم به جای اشک، #خون میبارید و مصطفی ندیده از اشکهایم فهمیده بود امشب در خانه آن نانجیب چه دیدهام که گلویش را با تیغ #غیرت بریدند و صدایش زخمی شد :«اون مجبورتون کرد امشب بیاید #حرم؟»
با کف هر دو دستم جای پای اشک را از صورتم پاک کردم، دیگر توانی به تنم نمانده بود تا کلامی بگویم و تنها با نگاهم التماسش میکردم که تمنای دلم را شنید و #مردانه امانم داد :«دیگه نترس خواهرم! از همین لحظه تا هر وقت بخواید رو چشم ما جا دارید!»
💠 کلامش عین عسل کام تلخم را شیرین کرد؛ شش ماه پیش سعد از دست او فرار کرده و با پای خودش به داریا آمده بود و حالا باورم نمیشد او هم اهل داریا باشد تا لحظهای که در #آرامش منزل زیبا و دلبازشان وارد شدم.
دور تا دور حیاط گلکاری شده و با چند پله کوتاه به ایوان خانه متصل میشد. هنوز طراوت آب به تن گلدانها مانده و عطر شببوها در هوا میرقصید که مصطفی با اشاره دست تعارفم کرد و صدا رساند :«مامان مهمون داریم!»
💠 تمام سطح حیاط و ایوان با لامپهای مهتابی روشن بود، از درون خانه بوی غذا میآمد و پس از چند لحظه زنی میانسال در چهارچوب در خانه پیدا شد و با دیدن من، خشکش زد. مصطفی قدمی جلو رفت و میخواست صحنهسازی کند که با خنده سوال کرد :«هنوز شام نخوردی مامان؟»
زن چشمش به من مانده و من دوباره از نگاه این #غریبه ترسیده بودم مبادا امشب قبولم نکند که چشمم به زیر افتاد و اشکم بیصدا چکید. با این سر و وضع از هم پاشیده، صورت زخمی و چشمی که از گریه رنگ خون شده بود، حرفی برای گفتن نمانده و مصطفی لرزش دلم را حس میکرد که با آرامش شروع کرد :«مامان این خانم #شیعه هستن، امشب #وهابیها به حرم #سیده_سکینه (علیهاالسلام) حمله کردن و ایشون صدمه دیدن، فعلاً مهمون ما هستن تا برگردن پیش خانوادهشون!»
💠 جرأت نمیکردم سرم را بلند کنم، میترسیدم رؤیای آرامشم در این خانه همینجا تمام شود و دوباره آواره #غربت این شهر شوم که باران گریه از روی صورتم تا زمین جاری شد. درد پهلو توانم را بریده و دیگر نمیتوانستم سر پا بایستم که دستی چانهام را گرفت و صورتم را بالا آورد.
مصطفی کمی عقبتر پای ایوان ایستاده و ساکت سر به زیر انداخته بود تا مادرش برایم #مادری کند که نگاهش صورتم را نوازش کرد و با محبتی بیمنت پرسید :«اهل کجایی دخترم؟»
💠 در برابر نگاه مهربانش زبانم بند آمد و دو سالی میشد مادرم را ندیده بودم که لبم لرزید و مصطفی دست دلم را گرفت :«ایشون از #ایران اومده!»
نام ایران حیرت نگاه زن را بیشتر کرد و بیغیرتی سعد مصطفی را آتش زده بود که خاکستر خشم روی صدایش پاشید :«همسرشون اهل سوریهاس، ولی فعلاً پیش ما میمونن!»
💠 بهقدری قاطعانه صحبت کرد که حرفی برای گفتن نماند و تنها یک آغوش #مادرانه کم داشتم که آن هم مادرش برایم سنگ تمام گذاشت. با هر دو دستش شانههایم را در بر کشید و لباس خاکی و خیسم را طوری به خودش چسباند که از خجالت نفسم رفت.
او بیدریغ نوازشم میکرد و من بین دستانش هنوز از ترس و گریه میلرزیدم که چند ساعت پیش سعد مرا در سیاهچال ابوجعده رها کرد، خیال میکردم به آخر دنیا رسیده و حالا در آرامش این #بهشت مست محبت این زن شده بودم.
💠 به پشت شانههایم دست میکشید و شبیه صدای مادرم زیر گوشم زمزمه کرد :«اسمت چیه دخترم؟» و دیگر دست خودم نبود که نذر #زینبیه در دلم شکست و زبانم پیشدستی کرد :«زینب!»
از اعجاز امشب پس از سالها نذر مادرم باورم شده و نیتی با #حضرت_زینب (سلاماللهعلیها) داشتم که اگر از بند سعد رها شوم، زینب شوم و همینجا باید به #نذرم وفا میکردم که در برابر چشمان #نجیب مصطفی و آغوش پاک مادرش سراپا زینب شدم...
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
ادامه دارد...
روزهای یکشنبه,سه شنبه,پنجشنبه ساعت 21
لینک کانال سفره کریمانه در ایتا 👇
https://eitaa.com/sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇
@sofreh_kareimaneh
#مادرانه
زل زدم به دست های علی ...
دست های کوچیکش.
همون دست هایی که همراه شیطنت هاشه
و دونه دونه آشغال ها رو از هرجای فرش که باشه
پیدا میکنه و صاف میچپونه تو دهنش!
تا تو برسی زیر خنده زده و الفراررررر
میخواد بدووئه ...
انقدر کوچیکه که نمیتونه
و چند قدم نرفته رو زمین میفته ...
تازه به پا افتاده کودک نو پای من ...!
اینبار زل میزنم به خودکارِ توی دستم!
که تصمیم گرفتم تو چالشِ جدید شرکت کنم
و به حمایت از کودکانِ غزه،
اسم علی رو کفِ دستای کوچیکش بنویسم
به یاد همون بچه هایی که
خودشون تو صف وایمیسن تا مادر اسم و فامیل و شجره شون رو توی دستشون بنویسه.
که اگه ...
که اگه زبونم لال شهید شدن و
قابل شناسایی نبود اون جسم نحیف و ظریفِ بچه گونه شون
از روی اسمهاشون بشه خانواده هاشون رو پیدا کرد ...!
اگه خانواده ای زنده باشه ...
و اگه شجره ای باقی مونده باشه!
خودکار رو پرت کردم یه گوشه و زیر گریه زدم.
نتونستم
نتونستم ...
شهر در امنیت کامله
بعدظهرِ پاییزی
علیِ کوچولوی من،
در آرامش کامل
با شکم سیر و رخت و لباس مرتب
رو تخت خوابیده !
بی خبَرِه که کلی علیِ دیگه
الان دارن تو خرابه های غزه از زیرِ راکت و بمب های دشمن فرار میکنن ...
میترسن
می لرزن
نمیدونن مامان کجاست ...
نمیدونن باباشون زنده است؟
غذا نیست
آب نیست
رختخوابِ گرم و نرم هم یه عمره که نیست !
نه علی آرامش و امنیت رو یادشه
نه باباش
نه بابابزرگش
نه بابای بابابزرگش ...
نه تنها چیزی که یادشونه محاصره ست
و محاصره ...!
و منی که زیر پتو دراز کِش دارم توییت میزنم و پست میزارم،
نمیفهمم حالشون رو!
من فقط حالِ علی خودم رو میفهمم
که طفلکِ معصومِ زبون بسته من ؛
گرسنه باشه گریه میکنه
میترسه از صدای بلند
می لرزه اگه حس کنه کنارش نیستم
و تنها و بی کس رها شده ...!
خودکار گوشه ی اتاق افتاده
و من چالش رو باختم
که نتونستم حتی یه لحظه علی رو
شهید تصور کنم
و خجالت میکشم از خودم
از بچه های غزه ...
از مادرایی که خیلی خوب تونستن ،
مثه رباب و لیلا و حضرت زینب ایستادگی کنن !
آره من شرمسارم که قول دادم
قول دادم علی خودم رو نذر امام زمان(عج) بکنم
اما نتونستم روی دست های کوچیکش اسمش رو بنویسم :
شهیدِ راهِ امام زمان ....
به کانال ما در ایتابپیوندید 👇👇
🆔https://eitaa.com/sofrehkareimaneh
به پیج اینستاگرام سفره کریمانه بپیوندید 👇👇
sofreh_kareimaneh