eitaa logo
🍃...تجربه زندگی...🍃
14هزار دنبال‌کننده
33.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
7 فایل
عاقلانه انتخاب کن،عاشقانه زندگی کن.... اینجا سفره دل بازه....
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 دوستان حتما مطالعه بفرمایید... سلام آسمان جان قبلا توی کانال بحثی درباره سحروجادو ورمال بود.. لطفا اینو بذارین کانال تا خانما بیشتر حواسشون به خودشون و کارهاشون باشه ✅سرگرد سمانه مهربانی، کارشناس آموزشی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ در یادداشتی که روزنامه شرق آن را منتشر کرده به پرونده یک رمال پرداخته است. وی نوشته است: نگاهم را به راهروی منتهی به اداره شانزدهم پلیس آگاهی می‌دوزم؛ اداره‌ای که به شکایات افراد قربانی آزار، تهدید یا آتش‌افروزی رسیدگی می‌کند. روی نیمکت کنار ورودی اداره، زنی جوان نشسته و به زمین خیره شده است. به آرامی به او نزدیک می‌شوم و کنارش روی نیمکت می‌نشینم. آن‌قدر غرق در افکار خود است که متوجه حضورم نمی‌شود.بعدش گفت 30ساله هستم و مجرد و بعد از گرفتن مدرک فوق‌لیسانس در یک شرکت خصوصی مشغول به کار شدم. منزل ما در یکی از محلات مرفه‌نشین تهران است. یکی از تفریحات مورد علاقه من و دوستانم فال‌گیری بود. یعنی کافی بود کسی آدرس و شماره یک فال‌گیر را به ما بدهد، بلافاصله با دوستانم قرار می‌گذاشتیم و برای گرفتن فال به آنجا مراجعه می‌کردیم. همیشه به فال و رمالی علاقه‌مند بودم و دوست داشتم ببینم چطور یک رمال و دعانویس کارش را انجام می‌دهد. چند روز پیش در پارک نشسته بودم که مردی به من نزدیک شد و گفت رمال است و چون احساس کرده من دچار مشکل هستم و نیاز به کمک دارم به‌ سمت من آمده است. با ذهنیتی که نسبت به این‌ نوع داستان‌ها داشتم احساس کردم راستش را می‌گوید و بی‌دلیل نیست که بین این همه آدم به سمت من آمده است. مرد گفت می‌تواند به من کمک کند ولی اینجا در خیابان محل مناسبی برای این کار نیست. با توجه به اینکه مادر و خواهرانم در خانه بودند، به نظرم آمد که مشکلی پیش نمی‌آید او را با خودم به خانه ببرم. به‌همین‌دلیل از او خواستم به خانه ما بیاید. به خانه رفتیم و او را به خانواده‌ام معرفی کردم. آن مرد با ابزاری که در اختیار داشت شروع کرد به بررسی شرایط ما و بین همه به من اشاره کرد و گفت: تو همزاد داری و او اجازه نمی‌دهد که ازدواج کنی یا در سایر امور زندگی‌ات موفق باشی ولی نگران نباش؛ من می‌توانم همزادت که تو را تسخیر کرده از بدنت خارج کنم. آن‌قدر خوب نقش بازی کرد که همه ما حرف‌هایش را باور کرده بودیم. در ادامه خواست تا برای انجام کار به اتاق دیگری برویم چون این کار نباید در حضور دیگران انجام می‌شد. مادر و خواهرانم در پذیرایی نشستند و ما به اتاق من رفتیم و او به‌ جای خارج‌کردن مثلا همزاد، مرا مورد اذیت و آزار قرار داد و بعد به‌سرعت از آنجا رفت. من آن‌قدر شوکه بودم که تا چند روز بعد نتوانستم واقعیت را به خانواده‌ام بگویم و وقتی به خودم آمدم برای شکایت به آگاهی مراجعه کردیم. یک تصویر احتمالی از چهره او طراحی شد و مشخصاتش را به همکاران‌تان دادم اما واقعا بعید می‌دانم بتوان نشانی از او پیدا کرد. می‌دانم الان دارید با خودتان فکر می‌کنید چطور می‌شود یک دختر تحصیل‌کرده امروزی تا این حد ساده‌لوحانه برخورد کند و اجازه بدهد کسی با ابزار خرافات او را اغفال کند؛ اما من اصلا به ذهنم خطور نمی‌کرد یک انسان تا این حد می‌تواند فریبکار باشد که برای رسیدن به نیات شوم خود این قصه‌ها را سر هم کند.من آن مرد غریبه را به پشتوانه حضور خانواده‌ام به خانه بردم و این بلا به سرم آمد. در تعجبم از خانم‌هایی که به‌تنهایی به منزل رمالان و دعانویسان مراجعه می‌کنند و خود را در معرض هرگونه آسیب و سوءاستفاده مالی یا فیزیکی قرار می‌دهند. 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 ❌ خانما توروخدا اینجور آدما کم نیستن که از دخترا و زنان سرزمینم سواستفاده میکنن و نیت های شوم تو سرشون دارن، خیلی مراقب اینجور آدما باشین 🍃...@Sofreyedel...🍃
✨🍓 همسر شهید: توی وصیت نامه اش برایم نوشته بود: اگر بهشت نصیبم شد ؛ منتظرت میمانم باهم برویم... :)💚 شهید اسماعیل دقایقی🌸🌱 🍃...@Sofreyedel...🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
و اما #چالششششش جدیدمون 🍃🌸 خانمای کانال بیاید که چالش جدید دارم براتون … چالش هفته ✅چالش اول
🍃🌸🍃🌸 وای سلام اسمون جون درباره ای چالش اولین عادت ماهانه من کلاس ششم ک شدم عادت ماهانه شدم نمیدونستم چی هس رفتم دستشویی دیدم .....گفتم یا خدا سرطان خون دارم😐یکی نیس بگ کم عقل چ ربطی ب سرطان خون داره😒بعد ک ب مامانم گفتم برام توضیح داد مشکلم برطرف شد😂اخه تا یک روز ب مامانم نگفتم میترسیدم بگم نکنه مشکل دارم😂 🌸🍃🌸🌸 سلام اسمان جان وای یعنی کانالت معرکه است بخدا به عشق خودت میام من اولبن باری که ماهانه شدم نمیدونستم چیه مامانمم نگفته بود،تا۳روز رفتم تو اتاقم گفتم میخوام بمیرم،من مریضی لاعلاج دادرم مت یک دهه شصتی نابودم🤣🤣🥲 🍃...@Sofreyedel...🍃
🍃🌸دلم می خواهد چشمانم را ببندم عطرِ نرگسی که پیچیده در خانه را با تمام وجود بغل کنم... مزه ی چای... هوای سرد... هوا را خیلی تمیز تجسم کنم، آن قدر تمیز که راحت بشود دوید... دیگر نه خبر ناراحت کننده ای باشد نه اتفاق تلخی... همه میخندند… از تهِ دل...💛 . 🍃...@Sofreyedel...🍃
🍃مربوط به متاهل ها🍃 مگر قرار نیست یک عمر زن زندگی‌اش باشی...؟! خب پس بلد باش... دلبری کردن، قانون بی‌چون‌ و‌ چرای رابطه است... بلد باش دلربایی کردن را... اینکه تا دیروز دختر خانه بوده ای... و میگفتی من از این اداها بلد نیستم... خوب بود،اصلا عالی بود... دستت درد نکند که وارد بازی های دلبری نشدی... اما الان دیگر فقط دختر خانه‌ی پدرت نیستی! الان آرام و قرار دل مَردت شده‌ای... بلد باش دلبری را بلد نیستی؟ به نابلدی ات افتخار هم ‌میکنی؟؟ افتخار نکن عزیزم چون عیب است...! اول خجالت بکش، بعد برو دنبال یاد گرفتنش کمی لمّ و قلق این مَردت را یاد بگیر، بگذار قلبش برای تو تندتر از بقیه آدمها بزند تو اگر نجنبی، چهار روز دیگر درگیر روزمرگی زندگی میشوی... بعد تا چشم باز کنی، میبینی پیر شده ای و مَردت هم هر روز بی تفاوت تر از قبل! لطفا بلد باش دلبری را... 🍃...@Sofreyedel...🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
#چالششششش 🍃🌸🍃🌸 وای سلام اسمون جون درباره ای چالش اولین عادت ماهانه من کلاس ششم ک شدم عادت ماهانه شد
🍃🌸🍃🌸 سلام به اعضایه کانال وادمین محترم در مورد چالش دوم بگم کلاس هفتم بودم صبح از خواب بیدار شدم رفتم دست شویی وقتی دیدم پریود شوم وحشت کردم و یک سال از خجالت نتونستم به مامانم بگم قشنگ خودم لباسامو میشتم مرتب میکردم بعد یک سال مامانم وقتی میخواسته لباسامو بشوره میبینه اونقدر سرزنشم کرد که نگو منم تو این یک سال نگو نماز غسل دار میخوندم 🌸🍃🌸🌸 آسمان جون داغ دلمو با این چالشت تاره کردی وای من مادرم سنش بالا بود اصلا به فکرش نمیرسید باید به دختر قبل از سن بلوغ توضیح داد.. یادمه به عمه م گقتم عمه من دارم میمیرم گفت چرا؟گفتم الکی خونی شدم،دیگه عمه م برام توضیح دادم،الانم‌زن پسرشم😂😂 🍃...@Sofreyedel...🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
#طوبی(۱) روایتی از #طوبی خانم شوهرم که مرد ماه ها به عشق بچه ای که ازش بدنیا میاوردم زندگی میکردم.
نظر اعضا درباره سرگذشت طوبی 🌸🍃🌸🍃 سلام بر آسمان جان مهربانم من خیلی خوشحال هستم که عضو کانال شما هستم لطفا اگر میشه سرگذشته تو بارو زود به زود برامون بذارین من خیلی مشتاق هستم که بقیه اش رو بفهمم آخه می دونید مثل سرگذشت مادربزرگ منه اون هم زن یکی از بزرگان قاجار شده بود وقتی سرگذشت زندگیش رو برامون تعریف میکنه خیلی هیجان انگیز هست،از خیانتها و زن بازی ها و فسادشون میگه.. و اما درباره چالش باید بگم من اولین باری که پر..ی..و..د شدم۱۱ساله بودم بچه بودم،یجز بابابم کسی نبود خونه،رفتم به بابام گفتم🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️ هنوز که یادم میاد از خجالت میخوام بمیرم😂😂 🍃...@Sofreyedel...🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
#چالشششش 🍃🌸🍃🌸 سلام به اعضایه کانال وادمین محترم در مورد چالش دوم بگم کلاس هفتم بودم صبح از خواب ب
🌸🍃🌸🍃 سلام عزیزم میخواستم تو چالشتون شرکت کنم ... من اولین بار ک پریود شدم اول راهنمایی بودم و خونه مادربزرگم بودم که رفتم دستشویی و تا دیدم خون اومده چنان جیغی زدم که همه بیدار شدن چون هیچی نمی‌دونستم از این موضوع ... بعد دیدم مامانم خوشحال خوشحال میگه وای مبااارکه بعد رفت برام شیرکاکائو و کیک گرفت ...حالا بعدش که دوباره پریود شدم همش منتظر بودم باز برام بگیره ولی دیگه خبری نشد😁😂😂😂😂 🍃...@Sofreyedel...🍃
🍃🌸 پایِ سجّاده دُعا کردم خدا قِسمت کند😍 . کربلا و صبحِ زود و دستِ من در دستِ تو ...💕 . 🌹🏴 🍃...@Sofreyedel...🍃
🌸🍃🌸🍃 سلام خانمی ۳۷ ساله هستم با خانواده شوهرم به مشکل برخوردم نه الان الان ۱۲ ساله که حرفای رکیک بهم میزنن شوهرم هم اصلا پشتم نیسجند مدت پیش بحثمون شد ومادر شوهرم چند روز بعدش زنگ زد که نه محمد نه خودت وبچه هات حق نداری خونمون بیای منم گفتم نمیایم به شوهرم گه گفتم گفت نمیریم طرف اونا گرفتچند روز بعوش شوهرم زنگ زد گفت بلند شوبرو پیششون وبهش گفتم با حرفایی که مادرت زده من نمیرم وامروز بهم گفت که بلند شو بریم بلند شدم وهمراهش رفتم وخودش اصلا داخل خونه نیومد ورفت کارای ماشینش کنه وبعد از چندساعتی خواهرش شروع کردبه فحش دادنم وحرفای نامربوط وتهمت زدن بهم به شوهرم زنگ زدم وگفتم که چی شده ولی بازم طرف اونا رو گرفت لطفا راهنماییم کنید که چکار کنم با دوتا بچه من طول ۱۴ سال زندگیم خیلی چیزا از طرف خانواده شوهرم تحمل کردم دیگه نمیدونم چکارباید کنم تورو خدا کمکم کنید.. 🍃🍃🍃🍃 آیدی جهت ارسال پاسخهای تجربی شما عزیزان👇 @Aseman100 🍃...@Sofreyedel...🍃
روایتی از همسر شهید چمران خیلی قشنگه بخونید(من به شخصه عاشق زندگی شهدا هستم و هرجایی ببینم حتما مطالعه میکنم) 🌸🍃 روزی که مصطفی به خواستگاری من آمد مادرم به او گفت : این دختر صبح ها که از خواب پا می شود ، در فاصله ای که دستش را شسته و مسواک می زند ، یک نفر تختش را مرتب کرده است و لیوان شیر را جلوی در اتاقش آورده اند و قهوه را آماده کرده اند. شما می توانید با این دختر ازدواج کنید ؟ مصطفی که خیلی آرام گوش می کرد ؛ گفت : (( من نمی توانم برایش مستخدم بگیرم ، ولی قول می دهم تا زنده ام ،وقتی بیدار شد ، تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی بیاورم روی تخت.)) تا وقتی شهید شد این کار را می کرد ، خودش قهوه نمی خورد اما چون می دانست ما لبنانی ها عادت داریم ؛ درست می کرد و وقتی منعش می کردم ، می گفت : ((من به مادرتان قول داده ام تا زنده ام این کار را برای شما بکنم.)) همسر شهید مصطفی چمران✨ 🍃...@Sofreyedel...🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
#سفره_دل 🌸🍃🌸🍃 سلام خانمی ۳۷ ساله هستم با خانواده شوهرم به مشکل برخوردم نه الان الان ۱۲ ساله که حر
سلام عزیزم بنظرم بعد از۱۴سال زندگی وقتی شوهرتون هنوز این عقیده داره که خانواده ش حق فحش دادن به همسرش رو دارند بنظرت درست میشه؟ از این به بعد بگو شما مادرته مجبوری فحشاشو تحمل کنی منکه مجبور نیستم خودمو کوچیک کنم،یا بگو بچه ها وقتی میرم اومجا ناراحت میشن که به مامانشون بی احترامی میشه.. 🍃🌸🍃🌸 سلام آسمان جون به این خانم بگین دفعه ی بعد ک خواست بره خونه ی مادرشوهرش با گوشیش حرفهاشونو ضبط کنه و نشون شوهرش بده تا باور کنه 🍃...@Sofreyedel...🍃