eitaa logo
🍃...تجربه زندگی...🍃
13.8هزار دنبال‌کننده
34.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
7 فایل
عاقلانه انتخاب کن،عاشقانه زندگی کن.... اینجا سفره دل بازه....
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃...تجربه زندگی...🍃
🎶♥️🎶 خاطره ی نامزدی
. 😅🥵🤕🥺من وهمسرم یک سال ونیم نامزد بودیم تو این دوران خیلی بهمون سخت میگرفتن ؛ هم خانواده خودم چون اولین بچه بودم؛ از اون طرف هم برادرشوهرم هم خیلی به رفت وآمد ما سخت میگرفت (واقعا هنوزم که هنوزه نفهمیدم اون دیگه برای چی☹🙄🥺) یعنی شوهرم باید از هفت خوان رستم میگذشت میومد پیشم طفلی 🥰😅😉خلاصه یه بار بعد یک ماه ونیم شایدم نزدیک دو ماه دوری ؛ همسرم پنجشنبه به بهونه اینکه بریم زیارت اهل قبور (اینم بگم پدر همسرم تو بچگی فوت شده بودن) از مادرم اجازه گرفت که بیاد دنبالم بریم بیرون ؛ مادرم هم دلش سوخت گفت شب ابگوشت میزارم که دوست داری شام هم بیا پیش ما؛ همسرم هم ؛ از ذوق ؛ تلفنی چه برنامه ریزی هایی برای همین چند ساعت با هم بودنمون کرد و بهم تاکید کرد سر ساعت اماده باشم تا یه لحظه هم از دست ندیم 😜🥰😍🤩😘 یادمه برای شام ابگوشت تو زود پز بود همین که همسرم زنگ در خونه رو زد که بریم بیرون؛ این زود پز سوتش در رفت🥵 شبیه موشک جنگی از رو گاز بلند شد 😱😱 با سرعت نور از اشپزخونه که حالت اپن داشت پرت شد وسط پذیرایی خورد سقف 🥵🥵و تو شدت ضربه درش باز شد و اینبار فرود اومد زمین 😱😱 از اونورم همسرم که دید من دیر کردم و نرفتم بیرون ؛ اومد دنبالم داخل که زودتر بریم؛ پا گزاشتن همسرم به داخل خونه همانا ؛ باران نخود ولوبیا و گوشت رو سرش همانا 😱🥵☹😩😰اصلا یه وضعی بود تماشایی 😩😅تمام پرده ؛ سقف ؛ فرش؛ مبل همه چرب و چیلی 😶😶 نه تنها بیرون نرفتیم 😔 بلکه من و مادرم و همسرم تا چندین ساعت داشتیم خونه رو تمیز میکردیم خلاصه بگم ابر وباد ومه و خورشید فلک همگی دست به دست هم دادن که همون چند ساعتی که قرار بود با هم باشیم هم از دست بدیم 😅😅😩 دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100
🌸🍃🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سیاست زندگی
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سیاست زندگی
🍃🍃🌼♥️🌼🍃🍃 ✅آخرین باری ک ب شوهرتون گفتید دوستت دارم کی بوده؟ اصلا چند وقت یکبار بهش میگید؟هر روز دیگه ان شالله یک بار رو میگید حتما؟ 💟بزارید گوشهاش پر بشه از این صدا چقدر ناز و نوازشش میکنید؟ مشت و مالش میدید؟ ماساژش میدید؟ بوسش میکنید؟ همین جوری ی دفعه ای داره تلویزیون نگاه میکنه رد بشید از جلوش، مثل یه حوری، یه ماچش کنید نه مثل یه پارازیت وسط فوتبالش⛔️ 🤔نت عاشقانه که مینویسید دیگه؟ مثلا لباس هاشو جمعه شب ک مرتب میکنید برا صبح، تو جورابش تو یه کاغذ ک "دوستت دارم کچل !ماله اون پاته😄"، یا رفتید بیرون رو در یخچال بچسبونید، یا رو هر جا مثلا شب خوابه، با خودکار کف دستش بنویسی دوستت دارم😉 دوستت_دارم ورده زبونتون بشه 🔵شوخی میکنید؟ بزارید قلقلکتون بده☺️ رو کولش سوار بشید؟ بگید بیا آرایشم کن، رژ بدید دستش نقاشی بکشه رو صورتتون، بگید موهامو بباف، بگید یه لقمه بگیر دوتا بوسش کن بده بخورم باهاش حرف بزنید با جونم، با عمرم،با فدات شم، با زبون ریختن. با احترام، احترام، احترام 😔 مرده عصبانی میشه ی چیزی میگه؛ تو آب رو آتیش باش نه لجبازی، نه با گوشه چشم و ابرو قیافه اومدن، نه با محل ندادن 💢مطمئن باشید ایشون میفهمه و اینجوری میشید ملکه ی قلبش 😘هر روز منتظر اومدنش باشید اصلا نپرسید کجایی چرا نمیای، پیام بدید آقا این ماچ شما رو لب ما 💋خشک شد تشریف فرما نمیشی؟😊 🔹محبت 👈 این معجون شیر موز ما ته نشین میشه، هی همش میزنم تا بیای، بدو تا نرفته اون تهاااا، من عصبانی میشم، یا بغل ما مشتاقانه پذیرای شما میباشد😉 💕بکشیدش سمت خودتون نه کاری کنید که همش معطل کنه برای رسیدن به خونه ❌ ❌خودتونم گول نزنید محبت الکی معلومه و ب دل نمیشینه آخرین بار کی براش رقصیدی؟ بله شما بلد نیسی؟😳 چراااا؟😥 ندیدی؟ خب ندیده باش نمیتونی خودتو تکون بدی جلوش؟ دستاتو، کمرتو، باسنت رو؟ اگه این کارو کردی و خندید، گفت بلد نیسی، ادامه بده، یاد میگیری، بزار بهت بخنده ک نره با یکی دیگه بخنده، بزار بفهمه دوسش داری 😡خواهشا مثل یه دختر 14 ساله فکر نکنید؛ نگید خب خودش باید بفهمه، من دارم خونه کار میکنم، بیرون من الم😊 من بلم😐 🙂یا اون خانمایی ک اعتقاد دارن ب مرد بگیم دوستت دارم پرو میشه این حرفا رو همشو بزاری رو هم یه نون بربری بهت نمیدن ک هیچ کل زندگیت رو ازت میگیرن محبت و احترام یادتون نره دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100
آموزنده 🍃🌸 🤔شوهرش از شوهر من بهتر است پسرش از پسر من باهوش تر است خانه اش از خانه من بهتر است 🌷خداوند می فرماید: ☘وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى‌ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى‌ «طه/131» 🌼و هرگز به متاعى كه ما به گروهى از آنها داده‌ايم، چشم مدوز كه (اين) شكوفه و جلوه‌ى زندگى دنياست (و ما مى‌خواهيم) تا آنها را در آن بيازمائيم و (به يقين) روزىِ پروردگارت بهتر و پايدارتر است. 👌حسد بی ادبی به خداست خودت را با چشم و هم چشمی خسته نکن 🌷چون هر اندازه که چشم هایت فراتر رود، دلت تنگ تر می شود 🌷به آنچه خداوند برایت قسمت کرده است راضی باش ☺️و بر نعمت هایش شاکر باش تا ثروتمندترین مردم شوی و مطمئن باش کسی در دنیا نیست که حق تعالی هـمه چیـز را به او عطـا کرده است و هــر آنچیزی که الان دارا هستی کس دیگری درطــــول زندگی آرزوی آن را داشته است. دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100
🎶♥️🎶 گفتمان با والدین
🍃...تجربه زندگی...🍃
🎶♥️🎶 گفتمان #اعضا با والدین
. سخنی با والدین کاش والدین میدونستن بچه ها مخصوصا دخترهای نوجوانشون چقدر به آغوش مادر و محبت پدر نیاز دارن. کاش بی دلیل و بدون انتظار فقط دخترهارو درآغوش میگرفتن و میبوسیدن و آرامش رو به وجود بچه هاشون تزریق میکردن. سن نوجوانی فوق العاده حساس هست و نوجوان واقعا به حمایت کلامی و امنیت روانی احتیاج داره. من خودم از این محبت محروم بودم. بخاطر همین به اولین کسی که دیدم دل بستم .چون محتاج دیده شدن بودم.دوس داشتم کسی رو داشته باشم که همین جوری که هستم دوسم داشته باشه.با تمام کاستی ها و خوبی هام بهم محبت کنه .واقعا تشنه آغوش گرم و دوستت دارم های بی دلیل بودم... خداروشکر که همچین کسی رو سر راهم قرار داد .خدا کسی رو بهم داد که تو دریای محبتش غرق شدم. ولی اون حس بی پناهی و اضافی بودن که تو نوجوانی داشتم هنوز هم آزارم میده .حتی گاهی گریه میکنم. توروخدا بچه هاتون رو بغل کنین . بذارین با شنیدن صدای قلبتون آرامش بگیرن وبا زخم زبون آزارشون ندین. 🌺🌺🌺 دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100
🎶♥️🎶 یک داستان عاشقانه ... ضعیفه کجایی . . .
🍃...تجربه زندگی...🍃
🎶♥️🎶 یک داستان عاشقانه ... ضعیفه کجایی . . .
پسر : ضعیفه ! دلمون برات تنگ شده بود اومدیم زیارتت کنیم ! دختر : توباز گفتی ضعیفه ؟ پسر : خب ، منزل بگم چطوره ؟ دختر : وااااای . . . از دست تو ! پسر : باشه ؛ باشه ببخشید ویکتوریا خوبه ؟ دختر : اه . . . اصلاباهات قهرم ! پسر : باشه بابا ، توعزیز منی ، خوب شد ؟ آشتی ؟ دختر : آشتی ، راستی گفتی دلت چی شده بود ؟ پسر : دلم ! آها یه کم می پیچه ! ازدیشب تاحالا ! دختر : واقعا که ! پسر : خب چیه ؟ نمیگم مریضم اصلا ، خوبه ؟ دختر : لوووس ! پسر: ای بابا ، ضعیفه ! این دفعه اگه قهر کنی دیگه نازکش نداری ها ! دختر : بازم گفت این کلمه رو . . . ! پسر : خب تقصرخودته ! میدونی که من اونایی رو که دوست دارم اذیت میکنم ، هی نقطه ضعف میدی دست من ! دختر : من ازدست توچی کارکنم ؟! پسر: شکرخدا ! دلم هم پیچ میخوره چون تو تب وتاب ملاقات توبودم ، لیلی قرن بیست و یکم من ! دختر : چه دل قشنگی داری تو ! چقدر به سادگی دلت حسودیم میشه ! پسر : صفای وجودت خانوم ! دختر : می دونی ! دلم ، برای پیاده روی هامون ، برای سرک کشیدن تو مغازه های کتاب فروشی ورق زدن کتابها ، برای بوی کاغذ نو برای شونه به شونه ات را رفتن و دیدن نگاه حسرت بار بقیه . . . آخه هیچ زنی که مردی مثل مرد من نداره ! پسر : می دونم ، می دونم ،دل منم تنگه ، برای دیدن آسمون چشمای تو . . . برای بستنی شاتوتی هایی که باهم میخوردیم . . . برای خونه ای که توی خیال ساخته بودیم ومن مردش بودم . . . ! دختر : یادته همیشه میگفتی به من میگفتی “ خاتون ” پسر : آره ، آخه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون قجری می انداختی ! دختر : ولی من که بور بودم ! پسر : باشه ! فرقی نمی کنه ! دختر : آخ چه روزهایی بودن ، چقدردلم هوای دستای مردونه ات رو کرده . . . وقتی توی دستام گره می خوردن ، مجنون من . . . پسر : .. دختر : چت شد چرا چیزی نمیگی ؟ پسر: … دختر : نگاه کن ببینم ! منو نگاه کن . . . پسر: . . . دختر : الهی من بمیرم ، چشات چرا نمناکه ، فدای تو بشم . . . پسر : خدا ، نه . . . ( گریه ) دختر : چرا گریه میکنی ؟ پسر : چرا نکنم ، ها ؟ دختر : گریه نکن ، من دوست ندارم مرد گریه کنه ، جلو این همه آدم ، بخند دیگه ، بخند ، زودباش . . . پسر : وقتی دستاتو کم دارم چطوری بخندم ؟ کی اشکامو کنار بزنه که گریه نکنم . . . دختر : بخند، و گرنه منم گریه میکنما ! پسر : باشه ، باشه ، تسلیم، گریه نمی کنم ، ولی نمی تونم بخندم دختر : آفرین ! حالا بگو برای کادو ولنتاین چی خریدی ؟ پسر : توکه میدونی من از این لوس بازی ها خوشم نمیاد ، ولی امسال برات یه کادو خوب آوردم . . . دختر : چی ؟ زودباش بگو ، آب از لب و لوچه ام آویزون شد . . . پسر : . . . دختر : دوباره ساکت شدی ؟ پسر : برات کادو ( هق هق گریه ) ، برات یه دسته گل گلایل ! یه شیشه گلاب و یه بغض طولانی آوردم . . . ! تک عروس گورستان ! پنج شنبه ها دیگه بدون تو خیابونها صفایی نداره . . . اینجا کناره خانه ی ابدیت مینشینم و فاتحه میخونم . . . نه ، اشک و فاتحه نه ، اشک و فاتحه و دلتنگی امان ، خاتون من ! توخیلی وقته که . . . آرام بخواب بای کوچ کرده ی من . . . دیگر نگران قرصهای نخورده ام ، لباس اتو نکشیده ام و صورت پف کرده از بی خوابیم نباش . . . ! نگران خیره شدن مردم به اشک های من هم نباش ! بعد از تو دیگه مرد نیستم اگر بخندم . . . اما ، تو آرام بخواب . . . ‌‍‌‌ دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100
💗🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 موقع عقد خواهرم .. چشم زخم🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
💗🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 موقع عقد خواهرم .. چشم زخم🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
خب این دعا نوشتنا که حقیقتا الکیه ولی تو فکر رفتم واقعا برا چشم بد و چشم زخم و... ،دلم گرفت😕 مدتیه بی خود و بی جهت با دوقلوم دعوامون میشه و دلمون از هم میشکنه سر چیزای مسخره تر از مسخره خواهرم و مامانم تعجب میکنن میگن شما چتونه آخه،کسی نظر زده که شما دوتا با هم دعوا میکنید؟ میدونم تو فامیل حرف مون هس شب عقد دوقلوم یکی از دخترای فامیل یه آهی از دلش کشید که همه شنیدن،خاله م گفت غصه نخور تو هم ازدواج میکنی..سنش از ما کمتره ها..جشن مونم تجملاتی نبود..همون موقع ها دست زن داداشم داغون شد تو سبزی خرد کن نمیدونم کجای خونه آتیش بلند شد(من خونه نبودم) پس فرداشب عقد منه،باز ما دوتا الکی با هم بد شدیم..صبح یکی پیام داد که هواب وحشتناکی درباره ت دیدم،نمیخواستم بگم ولی ترسیدم تو رو خدا صدقه بده..صدقه دادم قربونی هم میخوایم کنیم عقد دوقلومم قربونی کردیم ولی واقعا استرس دارم که به خیر بگذره😞بعضیا چرا نمیتونن خوشی بقیه رو ببینن؟ شب عقد خواهرم با هم میرقصیدیم،همون موقع سنکینی نگاه حس میکردم چشم زخم هم اعتقاد دارم بازیکن فوتبال تو زمین فوت کرد بخاطر چشم یکی از همین جاها!!!!!!! حتی یکی هس که خودش بخاطر چشمش که شوره چشم بچه شو کور کرد..الان جفت شون هستن..بچه ش کوچولو بود گفته بود چقد چشاش قشنگه..همون موقع کور میشه😥آره..بعضیا اینجوری توانمندن چیکار بکنم آخه من که دلم آروم بشه؟استرس دارم خودم یه نفرم دلم باید همه جا باشه که مسئله ای پیش نیاد و اتفاقی نیفته راستی اگه قابل باشم سر سفره عقد همه ی مجردا رو دعا میکنم فقط خواهش میکنم بگین چه کنم؟قبل عقد خواهرم دو هفته رقصیدیم..اما الان برا من قهریم..اینم بگم بعد عقدش مریض عجیب غریب شدم و دکتر و دارو و...!! دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100
💗🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 نخواستن بچه تا پای طلاق .. جالبه🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
💗🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 نخواستن بچه تا پای طلاق .. جالبه🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
زن جواني در دادگاه خانواده با بيان اينکه داشتن بچه حق طبيعي من است، گفت: همسرم مخالف بچه دار شدن ماست، اين در حالي است قبل از ازدواج هيچ وقت نگفته بود که از داشتن بچه متنفر است. ديگر نمي خواهم با او زندگي کنم زوج جواني در دادگاه خانواده حضور يافتند و زن جوان درخواست طلاق از شوهرش را به قاضي دادگاه ارايه کرد. زن جوان در ابتداي جلسه خطاب به قاضي گفت: هشت سال از ازدواج مان مي گذرد، هشت سالي که من حسرت مادر بودن را تحمل کردم اما به دليل علاقه اي که به همسرم داشتم، اعتراضي نکردم. وي ادامه داد: همسرم به داشتن فرزند علاقه اي ندارد. در واقع دوست ندارد بچه دار شويم، زيرا خودش مي گويد که تحمل شنيدن صداي گريه يا خنده ي بچه را ندارد. اين زن جوان که 35 سال سن داشت، افزود: قبل از ازدواج، شوهرم هيچ وقت نگفته بود که از داشتن بچه بيزار است اما بعد از گذشت دو سال از زندگي مشترک که من موضوع بچه دار شدن را مطرح کردم، گفت که دوست ندارد بچه داشته باشد و در واقع علاقه ندارد پدر بودن را تجربه کند. وي ادامه داد: شوهرم من را از حق طبيعي ام محروم کرده است، در حالي که او حق ندارد چنين کاري را با من انجام دهد. او به راحتي مي گويد چون من به داشتن بچه علاقه ندارم تو نيز بايد از من اطاعت کني. همسر اين زن جوان که 40 سال سن داشت در پاسخ به اظهارات همسرش گفت: از اين که نتوانم آينده ي فرزندم را تامين کنم واهمه دارم. زماني که ما بچه بوديم خواسته هاي زيادي از پدر و مادرمان نداشتيم اما بچه هاي الان مانند ما نيستند و خواسته هاي شان بسيار زياد است. وي گفت: همسرم درست مي گويد. من قبل از ازدواج به او نگفتم که به داشتن بچه علاقه ندارم، زيرا فکر مي کردم وقتي همسرم دلايلم را بداند توجيه مرا قبول مي کند اما همسرم سرسختانه با من مخالف است و من به او حق مي دهم. اين مرد جوان اظهارکرد: وقتي صداي گريه ي بچه مي آيد اعصابم به هم مي ريزد و اين ناراحتي اختياري نيست. حتي وقتي به خانه ي پدرم مي رويم اکثرا تنها هستيم، زيرا خواهر و برادرهايم به دليل اخلاقي که من دارم با بچه هاي کوچک شان به آنجا نمي آيند. وي خاطرنشان کرد: من نمي خواهم پدر شوم. بارها به همسرم گفته ام که من و تو چه گلي به سر پدر و مادرمان زده ايم که بچه ي ما بخواهد آن گل را به سر ما بزند؟ اين مرد جوان گفت: من نمي خواهم همسرم بيش از اين اذيت شود اما خواهان جدايي از او نيستم و از او مي خواهم که از درخواست خود منصرف شود، زيرا ما با يکديگر خوشبخت هستيم و نيازي به فرد ديگري براي تکميل خوشبختي مان نداريم. در ادامه جلسه ي دادگاه، زن جوان گفت: من با داشتن فرزند در کنار شوهرم مي توانم خوشبخت باشم ولي در حال حاضر هيچ علاقه اي به ادامه ي زندگي با او ندارم. قاضي دادگاه بعد از شنيدن اظهارات زوج جوان، حکمي مبني بر طلاق صادر نکرد و اين زوج را به واحد مشاوره راهنمايي کرد. راستی علت نخواستن بچه چیه؟ ‌‍‌ دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100