هدایت شده از طریق الشهدا
مادرش تعریف میکرد :
+بهش گفتم نرو
ما وضعمون خوب نیست
من کار میکنم
تو بمون
اون خونه بغلی رو ببین دو تا پسرن ، اون یکی رو نگاه چهارتاعن
تو بمون ، تو نرو
گفت
_مامان نمیدونی...!
خوزستان شوهرها رو میکشن و زن و بچه مردم رو سوار کامیون میکنند و معلوم نیست کجا میبرند
مامان مردم رو میبندن به ماشین و زجر کش میکنن
من میرم دشمن رو سینه تو و خواهرام نشینن
من میرم بقیه یاد بگیرند
من نرم کی بره ؟!
گفتم
باشه برو
ولی زود برگردیا
تو نامه اش نوشت مادر سه روزه برمیگردم
رفت
جزیره مجنون یکی از مجروح ها که زخمی شده بود رو روی کولش میزاره کیلومتر ها سینه خیز برمیگرده عقب
همین که بلند میشه دوباره برگرده و مجروح بیاره
یه تیر میخوره به سینه اش
مجروح داد میزد من رو نجات دادی ولی خودت رفتی...
هیچ کس باور نمیکرد تو اون شلوغی جنگ و عملیات اما
جنازش بعد سه روز برگشت و وارد خونه شد...
« خاطره شهید ارجمند حمید میثاقی به روایت مادر »
شادی روح شهدا صلوات 🌼🍃
#شهدای_محله
#هیات_عشاق_العباس
#پایگاه_شهید_احمد_سهیلی
🔰https://eitaa.com/heiatoshagh_abbas
🔰https://eitaa.com/soheiliy_khaharan
#📸گزارش_تصویری
🎁💐تجلیل از همسر بزرگوار شهید تورانی وخواهرشهیدان پیموده به مناسبت روز زن در میلاد حضرت زهرا (س) 💐💐
#شهدای_محله
#آبروی_محله
#مادران_شهدا
┄┄┅┅┅❅🇮🇷❅┅┅┅┄┄
#پایگاه_بسیج_خواهران_شهید_احمد_سهیلی
🔰https://eitaa.com/soheiliy_khaharan
┄┄┅┅┅❅🇮🇷❅┅┅┅┄┄