eitaa logo
سهیل سلیمی
1.7هزار دنبال‌کننده
593 عکس
489 ویدیو
3 فایل
نویسنده و فیلم‌ساز متخصص مطالعات استراتژیک رسانه مشاور رسانه‌ای آزمایشگاه پژوهشی فضای سایبر دانشگاه تهران 🎭کانال آپارات www.aparat.com/SOHEIL_SALIMI 🌐وبلاگ رسمی سهیل سلیمی www.soheilsalimi.blogsky.com 📩ارتباط: eitaa.com/SOHEILSALIMI1 کانال 👇
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه قطعا بسیار منفی ست، چرا که نه تنها این خیل عظیم آدم هایی که روی صحنه عصر جدید حضور پیدا کردند دیگر زندگی شان در توهم شهرت و صحنه های پُر از تماشاچی خواهد سوخت، بلکه صدها برابر آنها در درون خانه ها شروع به تقلید و بالا و پایین پریدن خواهند کرد، تا روزی خودشان را به روی صحنه عصرجدید برسانند و بعد،... هیچ! نسل اولی که روی صحنه ی "عصر جدید" خودنمایی کردند، قطعا محصول تفکر لیبرالیستیِ و اومانیستیِ تمدن غرب و شبکه های مجازی و ماهواره ای شان بوده اند، اما نسل جدید این عصرجدیدی ها، محصول تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی ایران، نام خواهند گرفت. حتی خانمی که با شن روی شیشه نقاشی می کشد تا وقتی روی صحنه ی "عصر جدید" حاضر نشده، هنری دارد در کنار هنرها و احتمالا کارهای دیگرش، اما وقتی جو صحنه او را بگیرد، می خواهد با نقاشی کشیدن روی شیشه تبدیل به سوپراستاری بی همتا گردد، و در آن سوی تصویر، در اندرون خانه ها، حالا لشکری از این دختر و پسرها که از فردا با خاک روی شیشه نقاشی خواهند کشید. نقاشی که دیگر به سیاق خواست تمدن لیبرال تاثیرگذاری بلند مدت ندارد و نیازهای لحظه ای را پاسخ می گوید. هنری نامانا و پر افاده که تنها به درد ایجاد هیجانات لحظه ای می خورد. همان صحنه ی نمایش بی هویت و بی آینده ای که فرصت های بیشماری را خواهند سوزاند. تعداد زیادی از جوانان را در جاهای مختلف دیده ام که متمایل به همان افعالِ انجام شده در روی صحنه عصرجدید شده بودند، این یعنی تاثیرگذاری! اما افسوس از آینده ای که خواهد سوخت. آیا در هنگام طراحی این برنامه با این کَستینگ خاص و صد البته مهم، تاثیرگذار و جذاب، اصلا به این فکر شده که ایران به چه تعداد خواننده نیاز دارد؟ و بازخورد این برنامه چه تعداد از جوانان این مملکت را به درونِ این چاه تباهی خواهد کشاند. البته که خوانندگی چاه تباهی نیست، اما با نگاهی به وضعیت فعلی این هنر، خواهید دید که چه تعداد بالایی از جوانان کشور که به امیدِ خواننده شدن، عُمر و پول خود را در استدیو های زیر زمینی و رو زمینی هزینه می کنند و تعداد بسیار بسیار زیادی از آنها هرگز، تاکید می کنم هرگز شنیده نمی شوند. حالا با تحریک برنامه "عصرجدید" این فضای تنگ و تُرش با سِیلی از خواننده های جدید تهدید می شود که وارد سُفره ی کوچک صنعت موسیقی ما می شوند، سفره ای که چند آدم خاص کل بازار آنرا اداره می کنند. مگر چند کنسرت در کشور ما برگزار می شود که به خواهیم برای تولید خواننده چنین فضا و آنتنی به یک برنامه بدهیم تا نیازهای بازار موسیقی کشور تامین شود؟ آنقدر خواننده و آوازه خوان در کشور زیاد است که خیلی هاشان تشابه اسمی، صدایی و چهره دارند و برای ایجاد تمایز به چه کارهایی که تن در نمی دهند. این در حالی ست که جوانانِ نا آگاهِ بسیاری هم بوسطه ی حسِ نیاز به دیده شدن، بدونِ وجودِ "عصر جدید" هم به این مرداب کشیده می شوند و نیروی کار کشور در اوج دورانِ توانایی، فرسوده و بی انگیزه می شود، و بد به حال مدیران و برنامه ریزانی که با برنامه ای تا این حد مهیج و پُر مخاطب بر این آتش خانمان سوز می دمند. به راستی چه کسی پاسخ گوی تباه شدن این زندگی هاست؟ بر خلاف آن که مدیران و برنامه ریزان تبلیغ و به نوعی وانمود می کنند که عصر جدید در واقع پیرو بیانیه گام دوم و در راستای تحقق آن ساخته شده است و به نوعی در فحوای کلام می خواهند این رویکرد را به مخاطب خاص حقنه کنند، ابداً چنین جایگاهی برای این برنامه نه دیده شده و نه وجود دارد. اساسا با اهداف بیانیه "گام دوم" مقام معظم رهبری و "الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت" در تضاد است. در بیانیه ی گام دوم رهبری "عصرجدید" را عصر ظهور انقلاب اسلامی می داند و زوال اندیشه مدرنیته در هر سوی شرق و غرب عالم. اما "عصرجدید" شبکه محترم سه دقیقا و نعل به نعل در حال پیاده سازی اندیشه ی لیبرالیستی و اومانیستی و در یک کلام اندیشه ی مدرنیته است. چه! کسی با ذغال عکس حاج قاسم سلیمانی را بکشد و چه هر چهره ی معرف دیگری را تا وقتی در ناخودآگاهش اسیر اندیشه لیبرالی است از معنای عصرجدید کیلومترها فاصله دارد. وقتی فراخوان برنامه ی "عصرجدید" منتشر شد، گمان می کردم هدف، گفتمان سازی همان "عصرجدید" ی است که در بیانیه ی گام دوم مطرح شد. بنده آن فراخوان را دوبار مطالعه کردم و محصولات رسانه ای پیرامونش را دیدم و به دنبال آیتم هایی بودم که ضمن داشتن جذابیت بصری و امیدآفرینی و ایجاد شور و نشاط اجتماعی، مخاطب را در لایه های پنهان و به دور از شعار زدگی به سمت آن حقیقت روشن هدایت کند، اما بی تعارف این برنامه تیغی ست به روی آن حقیقت! مسئله من فرم ماجرا نیست که چه بسا اتفاقا با فرم تکراری و تقلیدی آن خیلی هم موافقم. اساسا درد من، درد روش نیست! درد فرم نیست! دردِ محتواست. چرا نیازهای اجتماعی ما در این برنامه دیده نشده؟ مگر امام جامعه قریب به یک ده